جمهوری اسلامی به دلیل ویژگی هایش اقشار ناراضی و اپوزیسیون بزرگی شامل بخش هائی از بورژوازی، خرده بورژوازی و کلیه کارگران و زحمتکشان را در مقابل خود ایجاد کرده است. انقلاب جاری ایران گرچه بنا به شعارهای اصلی آن در محتوای واقعی خود چپ است و از منطقه ی حق طلب، رزمنده، سیاسی و تحزب یافته ی کردستان شروع شد. اما نباید فراموش کرد که در کنار نیروهای چپ ها و حامیانشان اقشار ناراضی وسیعی در این انقلاب مشارکت دارند که با اهداف نیروهای چپ توافقی نداشته و یا حتی مخالف آن اند؛ اما آنها در داخل کشور عملا و عمدتا از وحدت تاریخی ایجاد شده در مقابل رژیم، حمایت کرده اند. این وحدت لازم و مفید بوده و باید حفظ و تقویت شود. ولی حتی قبل سرنگونی جمهوری اسلامی، نمایندگان سیاسی هرکدام از این طبقات و اقشار برای شناساندن و تامین مقدمات قدرتگیری سیستم حکومتی مورد نظر خود تلاش کرده و روز به روز بر دامنه این تلاشها می افزایند. بورژوازی و خرده بورژوازی کوشش خواهند کرد بنیاد های دولت بورژوایی کنونی را حفظ کرده و وعده نظامی سکولار و متکی به دموکراسی به مردم می دهند. از هم اکنون پیداست که اپوزسیون تلاش می کند بقایای ارتش و سایر نیروهای سرکوب، بوروکراسی دولتی، سنن، عادات، فرهنگ، سیستم آموزشی کهنه و در یک کلام دولت بورژوائی، در معنای وسیع کلمه، را حفظ کنند. این امری است که پس از شکست انقلاب 57 توسط جمهوری اسلامی انجام گرفت. سلطنت برچیده شد، اما دولت بورژوائی توسط رژیم اسلامی حفظ و تقویت گردید. دولت های امپریالیستی و رسانه های خط رسمی در آن دوران از خمینی و جریان اسلامی دفاع کردند و امروز هم به طرزی فعالانه و با استفاده از تمام امکانات از بورژواها و اهدافشان دفاع می کنند.
کارگران که منافعشان در استقرار شوراهای مردمی و حکومتی انقلابی است باید اهداف خود در مقابله با نیروهای مذکور را به جامعه بشناسانند. اگر کارگران از همین الان بدیل خود را در دل مبارزات کنونی شکل ندهند و توده گیر نکنند، بعد از سرنگونی رژیم اسلامی در این راه با مشکلات مضاعف روبرو خواهند شد. بورژوازی نیروهای خود را با انرژی بسیار بیشتری به میدان خواهد آورد. آنها کوشش خواهند کرد تا تمام نهادهای مردمی و کارگری را منحل و رهبران و فعالین آنرا از بین ببرند. همان کاری که رژیم اسلامی با این نهادها و فعالین آن کرد. منطق منافع سرمایه در ایران حکم خواهد کرد که دولت بورژوازی جدید با تمام قوا به بازپس گیری دست آوردهای انقلاب مردم بپردازد. این سخن به معنای آن نیست که جناح راست اپوزسیون جمهوری اسلامی در نبرد بر سر کسب قدرت سیاسی، الزاما دست بالا پیدا می کند، بویٰژه با توجه به جوهر پیشرو این انقلاب کارگران و جناح چپ اپوزسیون از موقعیت مساعدی برای پیروز شدن برخوردارند، اما در همان حال باید موانع و مشکلات راه را بشناسند و برای رفع آنها اقدام کنند.
ازاینرو کارگران باید در دل تلاش برای حفظ وحدت کنونی و تقویت آن از توضیح منافع کارگران و تضاد آن با منافع سرمایه داران غافل نمانند. لازم است آنها از هم اکنون در کنار نیروهائی قرار گیرند که به نوعی پلورآلیسم دموکراتیک پای بند باشند، دموکراسی که در آن تمام ویژگی های طبقاتی، جنسیتی، ملی و مذهبی به رسمیت شناخته شوند. آنها باید با هر نیروئی که شروط غیردموکراتیک و تفرقه اندازانه مثل پایبندی به وحدت ارضی را به عنوان شرط وحدت، ائتلاف و همکاری مطرح میکنند به مخالفت و مبارزه برخیزند. دموکراسی مورد نظر باید چنان واقعی باشد که همه نیروها و از جمله رهبران و فعالین کارگری بتوانند در درون انقلاب همگانی کنونی صف قابل رویت خود را شکل بدهند. اکثر جوانان پسر و دختری که شعله انقلاب را فروزان نگه داشته اند فرزندان کارگران و متحدین آنها یعنی زحمتکشان هستند. اینها و حتی نیروهای قدیمی تر اگر از هم اکنون صف مشخصشان را از طریق شناخت منافع خود معلوم نکنند، سیاهی لشکر بورژوازی باقی خواهند ماند و در فردای پیروزی انقلاب نخستین قربانیان غفلت خود خواهند گردید. تجربه انقلاب 57 و قدرتگیری جمهوری اسلامی این را به خوبی ثابت کرده است.
ما سوسیالیست ها برای برقراری نظامی مبارزه می کنیم که در آن بوروکراسی عریض و طویل، ارتش ، پاسداران، پلیس و دستگاههای امنیتی و همچنین پارلمان محدود و غیر دموکراتیک سیستم کنونی را به هم می زند و بجای آن، دولتی تماما مسئول در برابر جامعه، قابل تعویض و بی نهایت دموکراتیک تر از دموکراسی های بورژوایی، مبتنی بر شوراها و به طور کلی اشکال خود حکومتی هرچه مستقیم تر و مشارکت هرچه وسیع تر تولید کنندگان و شهروندان را برقرار می سازد. کلیه تبعیضات جنسیتی، ملی و غیره را ملغا می سازد و برابری کامل حقوق شهروندان را تامین می کند. اقدامات همه جانبه ای را برای ریشه کن کردن نابرابری های عمیق و کهن سال معمول خواهد داشت. آزادی های بدون قید و شرط سیاسی، صنفی، فرهنگی و فردی را برقرار و تضمین می کند. دخالت دولت به عنوان یک نیروی مافوق جامعه را در امور فردی و خصوصی افراد موقوف می سازد.
در عرصه اقتصادیی، نظام جد بدوا از سلب کنندگان مالکیت مردم سلب مالکیت می کند و مالکیت مشترک زمین، وسائل اجتماعی تولید و ثروت های عمومی را برقرار می سازد و این منابع را در خدمت منفعت مشترک جامعه به کار می اندازد. موقعیت اقتصادی و اجتماعی ممتازسرمایه داران به مثابه طبقه حاکمه را سلب خواهد کرد و آن ها را به شهروندان عادی جامعه تبدیل می کند. به جای دیکتاتوری سرمایه بر اقتصاد جامعه با روش های بوروکراتیک آن، برنامه ریزی عقلانی، دموکراتیک و مبتنی بر مشارکت و تصمیم گیربی آگاهانه و آزادانه عامه مردم را، که شرایط آن هم اکنون در جامعه سرمایه داری فراهم شده است، مبنای کار خود قرار می دهد. به جای سیستم مبتنی بر اجیر کردن اکثریت جامعه از طرف اقلیتی که وسائل تولید معیشت را در انحصار خود گرفته اند، کار همگانی، مشارکت همگانی و برخورداری همگانی را خواستار می شود، تامین زندگی شایسته برای تمام اهالی را هدف خود قرار می دهد و کودکان و سالخوردگان و بیماران را با مراقبت و احترام تحت حمایت و تکامل می گیرد. نظام جدید رشد تکنولوژی را در خدمت تامین نیازهای مادی و معنوی انسان و سعادت او پی می گیرد و کاهش ساعات کار را در برنامه خود قرار می دهد. دیوار عبور ناپذیر تقسیم کارهای اسارت آور طبقاتی کنونی را در هم می شکند و برای اولین بار امکان واقعی برای آموزش دلخواه و کار دلخواه را بر روی اکثریت مردم می گشاید .و این جوهر برنامه حزب کمونسیت ایران است.