پرسش “جهان امروز” از تعدادی از فعالین جنبش رهایی زن

بدون شک “روز جهانی زن” فرصتی است که نقش و جایگاه جنبش رهایی زن در ایران را از زوایای مختلف مورد تاکید قرار گیرد. از این روی و به این مناسبت نشریه “جهان امروز” یازده سئوال را برای تعدادی از فعالین و صاحبظران جنبش زنان فرستاد که هر یک از آنها به انتخاب خود به یک یا دو سئوال نشریه پاسخ داده اند. مسئولیت پاسخ به سئوالات به عهده نویسندگان است.

فریبا ثابت :

پرسش: جایگاه هشت مارس روز حهانی زن چیست؟ چرا یک روز؟

پاسخ: روز هشت مارس روز مبارزه زنان علیه تبعیض و نا برابری است . این روز ریشه در مبارزه زنانی دارد که در جامعه از یک طرف برای آزادی و برابری و از طرف دیگر برای برابری با مردان مبارزه کرده اند. این روز فرصتی است برای باز بینی حقوق زنان .

برای درک بهتر جایگاه هشت مارس  شاید لازم باشد به تاریخچه این روز نظری هر چند کوتاه بیندازیم. منشا این رو ز به تظاهرات زنان کارگر آمریکایی در سال 1875 بر می گردد و ایده انتخاب روزی به عنوان روز مبارزه برای حقوق زنان در جریان مبارزه زنان در نیویورک  در 23 فوریه 1909 و با شعار حق رای برابر مطرح شد. پیشنهاد آنها یک شنبه اخر فوریه بود. ابتکار روز هشت مارس اما  در کنفرانس جهانی زنان در سال 1910 در کپنهاک به وسیله  کلارا زتکین خبرنگار سوسیالیست آلمانی مطرح شد. روز جهانی مبارزه برای حقوق زنان و صلح.

در سال های مقارن با جنگ جهانی اول به خاطر کمبود نیروی انسانی، زنان به جای مردان که به جبهه فرستاده شده بودند در کارخانه ها به کار گمارده شدند. (در ان زمان نیروی انسانی تنها به مردان اتلاق می شد) از این رو در این سال ها مبارزه زنان در مبارزه برای بهتر شدن شرایط کار و صلح  تجلی یافت. در چنین شرایطی  الکساندرا کولنتای تظاهرات بزرگی در نزدیکی اسلو  علیه جنگ سازمان داد که زنان در ان شرکت فعال داشتند. کار بیرون از خانه و حضور دایمی در صحنه باعث آشنایی بیشتر زنان با حقوق خود شد. کمی پس از جنگ دولت های اروپایی  تلاش داشتند که آنها را به خانه برگردانند.  این تلاش نه تنها با مقاومت زنان روبرو شد، بلکه به مبارزه بیشتر برای احقاق  حقوقشان شدت داد. زنان با بسیج نیرو و تظاهرات گسترده اولین خواسته خودشان در راه برابری یعنی حق رای را بدست آوردند. لهستان 1918 و المان 1919 و بعدها بقیه.

و بالاخره پس از سال ها تظاهرات در روز هشت مارس عمدتا در کشورهای غربی و شوروی سابق ،سازمان ملل در سال1975 این روز را به عنوان   روز جهانی زن به رسمیت شمرد.

در ادامه و همان طور که در بالا هم اشاره کردم این روز روزی است برای دفاع از حقوق زنان. این روز روزی است برای دفاع از حقوق زنان و برابری کامل با مردان، روزی برای مطرح کردن مبارزه جمعی زنانی که هر چند همه در یک شرایط یکسان زندگی نمی کنند، اما روزانه قربانی خشونت و تبعیض هستند. در همین راستا است که فمنیست های فرانسه  که من هم با آنها موافقم و حتی نهادهای رسمی تلاش زیادی یرای برای به کار بردن  روز جهانی حقوق زنان به جای ترم روز زن دارند.  از نظر آنها اصطلاح روز زن برای این روز  به ان یک وزن  کلیشه ی می دهد در حالیکه هدف، مقوله زن، مرد نیست. سئوال محوری اکتول برابری کامل زن و مرد در تمامی سطوح است. از طرف دیگر این روز از طرف بعضی در حد گل دادن به زنان تقلیل یافته و از آن مهمتر استفاده تجاری می شود.  زن ابژه ، در حالیکه درست هشت مارس برای خارج شدن از این کلیشه است.

و اما چرا یک روز؟ ایا این به آن معناست که تنها یک روز باید به ان پرداخت؟

می توان امیدوار بود زمانی برسد که تنها یک روز به زنان اختضاص نداشته،  بلکه کل جامعه بشری اعم از زن و مرد همدوش برای جامعه ای آزاد و برابر مبارزه کنند.اما تا از بین بردن ستم جنسیتی راه درازی در پیش داریم.

به نظر من این روز برای شنیدن و برجسته کردن مبارزه زنان برای جلب  افکار عمومی لازم است. به عبارتی تا زمانی که زنان تنها به خاطر جنسیت شان مورد خشونت خانگی و اجتماعی قرار می گیرند، به قتل می رسند، سوزانده می شوند به آنها تجاوز می شود، با کار برابر حقوق نا برابر دریافت می کنند در محیط کار مورد ازار جنسی و ازار روحی قرار می گیرند و…

این روزمی تواند علاوه بر همبستگی همه زنان جهان ، کمکی برای برجسته کردن مبارزه روزانه آنها  یعنی مبارزه برای برابری کامل  باشد و نشان دادن اینکه بدون آزادی و پیشرفت زنان هیچ جامعه ای آزاد نخواهد شد.

پرسش: تبعیض جنسیتی در ایران که در سطح آپارتاید عمل می کند، امر زن را به یکی از شاحص های شناسایی رژیم اسلامی/ سرمایه داری در ایران تبدیل کرده است. به نظر شما یک فعال جنبش زنان از چه رهگذری می تواند این جنبش را به عرصه ها و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران گره زند؟

پاسخ: جنبش زنان  در ایران از همان فردای قیام آغاز شد و در چهل سال گذشته با وجود افت و خیرها ادامه داشته و به نظر من از دی ماه 96 وارد مرحله جدیدی شده است. حضور گسترده و خود جوش زنان در اسفند 57 علیه حجاب اجباری  نخستین واکنش در برابر یورش جمهوری اسلامی بود. خیزشی خود جوش که حدوا شش روز طول کشید و همگان را غافل گیر کرد.  این تظاهرات اعتراضی بی شک آغاز راه طولانی و پر پیچ و خم مبارزات زنان ایران را رقم زد و هر چند ناکام، باعث شد که نخستین رویکرد جنسیتی آنها به فعالیت اجتماعی هدف دار و سازمانیافته شکل بگیرد.  روند افزایش و خود آگاهی جنسیتی و شکل گیری جنبش زنان در سال های بعد به خوبی قابل مقایسه است.

جمهوری اسلامی در این چهار دهه قدم های بی شماری در بی حقوقی هر چه بیشتر زنان برداشته و سعی در خانه نشین کردن آنها داشته است.  اما زنان هرگز تسلیم نشدند و به عنوان نیروهای اجتماعی مقاومت و نا فرمانی به اشکال مختلف از حقوق خود به دفاع بر خاسته اند.

این جنبش از سال 96 با گذشتن از سد حکومت دینی وارد فاز جدیدی شد و با هدف قرار دادن حجاب اساس جمهوری را به زیر سئوال برد. در سال98 با قدرت زیاد در خیزش مردمی در کنار دیگر نیروها حضور یافت.

جنبش زنان از پتانسیل بالایی برخوردار است. این جنبش به خاطر جایگاهش در چالش با جمهوری اسلامی و تجربه از افت و خیزها باید دو گفتمان سیاسی و جنسیتی را با هم پیش ببرد و مسئله زنان را به مسئله کل جامعه گره زند.

انقلابات و قیام های مردمی نه فقط اعتراض یک جنبش به نظم موجود، بلکه اساسا برای برپایی یک روابط اجتماعی جدید است و طبعا جنیش زنان  برای این تغییر نیاز یه همراهی با دیگر جنبش ها دارد.

به نظر من جنبش زنان می تواند در دو محور “کار و نان و آزادی” از یک طرف و به چالش کشیدن سیستم پانریاکال  با دیگر جنبش ها همراه شود.

همانطور که در بالا توضیح دادم واقعیت این است که هشت مارس ریشه در تظاهرات کارگری و مبارزات سوسیالیستی دارد. زنان کارگری که برای بهبود کار و منع کار کودکان اعتراض و تظاهرات کردند. زنان در انقلاب فرانسه پس از به رسمیت نشناختن حق شهروندی راهپیمایی عظیمی به طرف کاخ ورسای راه انداختند که رهبری آن با زنان تهیدست بود. زنان در کمون پاریس در خط مقدم جبهه و اولین دولت کارگری شرکت کرده و مطالبات زنان را علاوه بر حکومت کارگری با صدای بلند اعلام کردند. در آمریکا هم زنان برای لغو برده داری و حق رای و دستمزد و منع کار کودکان دست به مبارزه زدند.  زنان در روسیه، شعارشان “نان، صلح و نه به استبداد” بود.  در ایران  زنان در جنبش مشروطیت همراه با مردان در جنبش ضد استبدای و عدالت خواهی شرکت کردند .و در عین حال خواسته های زنان را فراموش نکردند.

مبارزه زنان هرگز به خاموشی نگراییده است، اما زنان در مقطع تاریخی بسیار حساسی قرار دارند.  امروزه واقعیت این است که خواست زنان برای بدست آوردن حقوق برابر در تمامی حوزه ها در یک جامعه پدر سالار با جهانی شدن سرمایه و بحران اقتصادی در تصادم قرار گرفته و حتی دست آوردهای زنان را تهدید می کند.

به روشنی شاهدیم که در عصر نئولیبرالیسم زنان در چنبره مناسبات اقتصادی سیاسی سرکوب کننده گیر کرده و در حال فقیر تر شدن هستند. زنان به دلیل نابرابری جنسیتی خصوصا در بازار کار جایگاه یکسانی با مردان ندارند. زنان اغلب در کارهای غیر رسمی با دستمزد کم اشتغال دارند و به سرعت در معرض اخراج قرار گرفته و به دایره فقر و تبعات آن پرتاب می شوند. زنانی هم که به کارهای دائمی مشغولند به کارهای موقتی و غیر رسمی و با حقوق پایین رانده می شوند.

و اما در این جا این سئوال مطرح است که آیا جبنش زنان می تواند صرفا خواسته های جنسیتی مطرح کند بدون اینکه به مسئله طبقاتی،  مسئله فقر اقتصادی ، توجه نداشته باشد.

به نظر من جنبش زنان ایران به دلیل خصلت برابر طلبی و نفی هر گونه تبعیض جنیسنی نهادینه شده می تواند با جنبش های دیگر به ویژه جنبش کارگری همراه و در روند خود متحد شود.  در عمل تا زمانیکه زنان از حقوق کامل اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی برخودار نباشند ما نمی نوانیم فقر را ریشه کن کنیم. توجه داشته باشیم که در ایران در سال های اخیر فقر بشدت زنانه شده است. به دلیل تبعیض جتسیتی زنان روز به روز فقیرتر می شوند. محدودیت در استخدام، عدم فرصت های برابر شغلی، کارهای موقتی، دستمزد نا برابر، خشونت جنسی و روحی تقریبا گریبانگیر تمامی زنان از طبقات مختلف است و در نتیجه این نابرابری نهادی  آنها را به جنبش کارگری نزدیک می کند.

شاید با کمی خوش بینی بتوان گفت ما شاهد این روند هر چند کند از سال 96 و به خصوص در 98  هستم. اثر متقابل این دو جنبش بر روی هم دارد خود را نشان میدهد . اعتصابات هفته تپه و نقش زنان در کنار کارگران ،به ویژه نقش سپیده قلیان ها، ندا ناجی ها، عسل محمدی ها، پروین محمدی ها……. حضور پر رنگ و فعال زنان در تظاهرات گارکری و گاهی در نقش لیدر . این حضور به نظر من باعث شکسته شدن دیوار میان جنبش کارگران و جنبش زنان است و اثر مثبتی به روی جنبش اساسا مردانه کارگری داشته است.

اخیرا ما شاهد طرح خواسته های زنان در بیانه ها و مطالبات کارگری هستیم که نشان از اهمیت و پی بردن به ضرورت مسئله زنان از طرف جنبش کارگری است

.چرا که جنبش روشنفکری،چپ، کارگری ما یا به مسئله زنان بی اهمیت بوده یا حل مسئله زنان را به حل مسئله طبقاتی حواله داده است. اما این درک که به نظر پاره ای ستم طبقاتی است یا زنان تحت ستم با لغو کار مزدی ستم بر آنها از بین می رود،  ستم بر زنان را به جایگاه طبقاتی آتها تقلیل می دهد و ستم بر زنان دیگر مخصوصا در یک ساختار قدرت، پدر سالارانه جمهوری اسلامی نادیده می گیرد. این نگاه به شدت غالب تا قبل از دی ماه96  مانع بزرگی در راه نزدیکی این دو جنبش بود، اما ما با نسل جوانی رو به رو هستیم که توانسته است در بطن مبارزات اجتماعی و متاثر از آن به این ضرورت رسیده هر چند هنوز راه دارزی در پیش دارد.

***

اختر کمانگر:

جایگاه هشت مارس روز جهانی زن چیست؟ چرا فقط یک روز در سال؟

۸ مارس، روز جهانی زن فقط رویدادی تاریخی نیست. این روز، مبارزات،‌ خواست‌ها و حقوق انسانی نیمی از بشریت را در زمینه مادی‌ خویش همانند رود جاری،‌ در بستر دارد.

انتخاب روز هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن بخاطر مبارزه زنان کارگر کارگاه های پارچه بافی نساجی کتان در سال ۱۸۵۷ میلادی در نیویورک آمریکا بر می گردد. در هشتم مارس ۱۷۵۷ ، زنان کارگر پارچه بافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا به خیابان ها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کارشدند. ایده انتخاب روزی از سال به عنوان روز زن نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار”حق رای برای زنان” مطرح شد.

در سال ۱۹۱۰ ، دومین کنفرانس زنان سوسیالیست که کلارازتکین از رهبران آن بود، به مسئله تعیین روز بین المللی زن پرداخت. سال ۱۹۱۳ دبیرخانه بین المللی زنان یکی از نهاد های انترناسیونال سوسیالیستی دوم هشتم مارس را به خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا به عنوان روز جهانی زن انتخاب کرد. از این روی همانگونه که ملاحظه می شود هشت مارس، در روند اعتراض‌ها و فعالیت های سیاسی زنان کارگر شکل گرفت،‌ خروشید و بر بستر تاریخ و موضوع روز جهان مادیت یافت. مبارزات زنان فرودست و کارگر بود که در روند تاریخ، به هم فشرده شد،‌ متراکم گردید و در یک روز تاریخی با پرچمداری زنان بافنده در شیکاگو، زمینه شکل گیری روز جهانی زن شد. هر چند این اعتراض‌ها به شیوه‌ای وحشیانه، ‌همانند خیزش روز کارگر در اول ماه مه، توسط نیروهای سرکوبگر سرمایه سر کوب شد،‌اما فراموش نگردید و مادیت یافت. اما این روز فقط به تاریخ و یادواره یک رویداد مشخص محدود نماند.

امروز تقریبا در سراسر جهان،‌ ۸ مارس، به‌ عنوان روز اعتراض به نابرابری‌ها و فشار و ستمی که بر زنان وارد می‌آید و هم چنین یاد و خاطره‌ی کسانی که این مبارزه را شروع کردند و برای دگرگونی و بهبود وضع زنان جان باختند و تلاش کردند به مناسبت روز جهانی زن مراسم گرامی داشته می‌شود. از این گرامیداشت این روز به پیکاری همیشگی که در همه جهان سرمایه داری بر علیه تبعیض جنسیتی فزون بر ستم طبقاتی بر زنان می رود معطوف است.

اما متاسفانه علیرغم همه مبارزات روزمره انسان های آزادیخواه و برابری طلب، در جهان وارونه سرمایه داری زنان هنوز در خانه، محیط کار و اجتماع و خیابان مورد ستم و تبعیض و انواع خشونت‌ها قرار می گیرند و این چهره جامعه در کشوری مثل ایران که در آن قوانین زن ستیز اسلامی مزید بر علت است حاکم است کریه تر و دردناک تر است. زنان در این نوع جوامع با انواع خشونت‌ها، بی حرمتی، قتل های ناموسی، ازدواج‌های اجباری و سواستفاده‌های جنسی،‌ در شرایط بردگی به سر می‌برند.

از این روی ستم و تبغیض جنسیتی در ایران یکی از عرصه های مهم مبارزاتی و جنبشی گسترده تر و مهم تری را رقم می زند. زنان بیشماری، در برابر این ناروا‌یی‌ها و اعمال ضد انسانی و ضد زن، تا آخرین لحظه‌های زندگی،‌ علیه مناسبات سرمایه‌‌داری و مرد سالاری، با فداکاری جنگیده و با رویکردی سوسیالیستی به میدان آمد‌ه‌‌اند و بر خلاف گرایشات فیمنیسم اسلامی و لیبرالی ، نه برای خود و پدیده زن یا جنسیت، و نه برای سالار شدن، و فرمانروایی، نه برای سرنگونی و به زیر کشانیدن مرد، و به چنگ آوری قدرت، بلکه برای ارزش های انسانی خود به عنوان زن و درک شرایطی طبقاتی که عامل اعمال این تبعیضات است، به‌ مبارزه برای رهایی دست برده اند.

از منظرسوسیالیتسی امر زن ریشه در نابرابری های طبقاتی است که سرمایه داری بر بشریت تحمیل کرده است و انسان ها را بر اساس جنبس و رنگ و ملیت و ….برای حفظ سیادت خود جان هم می اندازد و از این رهگذر آنها را از امر مبارزه طبقاتی دور نگه دارد. از نگاه سوسیالیستی رهایی از هر نوع ستم و تبعیضی بدون دیدن و زدن ریشه های مادی و اقتصادی و طبقاتی ای که این ستم ها و تبعیضات را بوجود آورده است ره به جایی نمی برد و هیچگاه از یک رفرم های سطحی و روبنایی فراتر نمی رود. از این نگاه مبارزه برای رفع تبعیض جنسیتی با مبارزه طبقاتی عجین است و زنان سوسیالیستی که تاریخا مبتکر “روز جهانی زن” بوده اند و چه بسیاری از رزمندگان سوسیالیست و کمونیستی که در جنبش رهایی زن فعال بوده اند، این رویکرد را در مبارزات تساوی طلبانه خود الگو داشته اند.

تردیدی در این امر نیست که ما‌ به عنوان انسان‌های کمونیست،  که خواهان برچیده شدن نظام مردسالاری و تغییر روابط تولیدی و اجتماعی و نظام فکری جامعه طبقاتی هستیم مبارزه برای ستم بر زنان به آینده و به پیش شرط برچیدن ستم طبقاتی موکول نکرده ایم، بلکه از همین امروز این دو هر از مبارزه را در پیوند با هم پیش برده ایم و بر این باوریم راستین ترین مبارزات حنبش زنان آنهایی هستند که خواهان برچیدن شدن تام و کمال هر نوع ستم و تبغصی از جمله ستم طبقاتی هستند.

در مورد نکته آخر سئوالتان که قید کرده اید “چرا فقط یک روز”؟ باید این را بگویم که اگر هشت مارس به عنوان یک روز تاریخی نماد مبارزات زنان حق طلب و تساوی طلب در سطح جهان است، نه فقط در این روز  بلکه  آرمان ها و پیام های این روز باید در همه روزهای سال انکعاس یابد و پراتیک گردد.

***

آنا محمودی:

پرسش: جایگاه هشت مارس روز جهانی زن چیست؟ چرا فقط یک روز در سال؟

پاسخ: هشت مارس، روز جهان زن از یک ضرورت تاریخی و اجتماعی برخاسته است و آن چیزی جز مباره برای رهایی و برابری کامل زن و مرد و رفع هر نوع ستم جنسیتی نیست. این روز دستاوردی مهم در جنبش های آزادیخواهانه و حق طلبانه محسوب می شود و با فداکاری ها و مبارزات زنان آزادیخواه و کارگر و زحمتکش به دست آمده است. این روز همچنین با تاریخ جنبش چپ و سوسیالبستی عجبن است. جنبش آزادیخواهانه زنان جنبشی جهانشمول و مهم اجتماعی است که تا کنون دستاوردهایی در راستای تساوی حقوق زن و مرد کسب کرده است و هشت مارس در واقع پژواک مبارزه ای همه جانبه ای است که در طول سال در جامعه سرمایه داری کنونی در جریان است.در این روز و به این مناسبت امر رهایی زن بک صدا  در همه جهان این امکان را پیدا می کند که بر علیه تبغیض جنسیتی بپاخیزد. گرامیداشت این روز  بویژه در جوامعی که ستم و تبعیض جنسیتی فراتر از یک ضروزت کسب سود در جامعه سرمایه داری، با فرهنگ ارتجاعی و مذهبی و مردسالارانه متکی است اهمیت بیشتری پیدا می کند.

اگر چه سنت بزرگذاشت روز جهانی زن یک سنت باارزش، تاریخی و فرصتی ارزشمند برای طرح همزمان و جهانی امر زن است، اما بدون تردید مبارزه برای رهایی زن نباید فقط به این روز  محدود کردد. این امر مبارزه پیگرانه و مداوم و نهادینه شده و همیشگی را نیاز دارد.

گرامیداشت روز زن در ایران که در آن یک آپارتاید جنسیتی کامل بر علیه زنان عمل می کند بویژه در شرایطی که یگ جنبش سرنگون طلبانه در آن در جریان است جایگاه مهم تری پیدا می کند. از این روز هشت مارس امسال به اعتبار نقشی مهمی که زنان بویژه در خیزش اخیر ایفا کردند می توانی سکو و سنگری در راه رهایی از رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی باشد.

پرسش: حجاب و پوشش اسلامی یکی از نمادهای مذهبی و بردگی زن در ایران و کشورهای اسلام زده نام برده می شود. موضع یک فعال کمونیست و چپ در جنبش زنان در این رابطه چه باید باشد؟

پاسخ: حجاب اهرمی برای “جنس دوم” نگه داشتن زن و وسیله ای در دست طبقات دارا برای ابقای ستم جنسیتی و طبقاتی در جامعه است.  حجاب سمبل و اهرم در انقیاد نگه داشتن زنان و یکی از ارکان مهم ایدئولوژیک اسلامیون حاکم است. حجاب به عنوان نماد بردگی زن، یکی از پایه های آپارتاید جنسیتی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است و هر مبارزه ای بر علیه آن در واقع با سایر مبارزاتی که در جامعه علیه رژیم درجریان است پیوند پیدا کرده و می کند.

رژیم اسلامی اولین نبرد خود را با تحمیل حجاب بر رنان شروع کرد و مبارزه با حجاب اچباری از همان اولین بزرگداشت هشت مارس بعد از قیام بهمن 57 شروع شد و در تمام چهار دهه بعد از آن ادامه داشته است. در واقع مقاوت و مبارزه علیه حجاب اچباری به بخشی از مبارزات روزمره زنان علیه رژیم تبدیل شد.

با توجه به مسائل از نظر من مبارزه با پوشش اجباری و حجاب در رابطه و پیوند با سایر مبارزات اجتماعی دیگر است و به هر میزان زنان آزادیخواه بتوانند این سمبل بردگی زن را نفی کنند، به همان درجه جامعه را به راه مبارزات رهایبخش یاری رسانده اند. برای تیروهای چپ و مترقی مبارزه با حجاب امری فرعی و حاشیه ای نیست و در این عرصه هم باید بکوشند پرچمدار مبارزات زنان برای آزادی پوشش باشند. آزادی پوشش نه آنگونه که جریانات و یا عناصر لیبرال آن را به تنها پلاتفرم خود برای آزادی زن تبدیل کرده اند، بلکه به عنوان یکی از بندهای مهم پلاتفرم و برنامه کمونیست ها که خواهان وسیع تر و گسترده ترین آزادی های اجتماعی هستند، شایسته بیشترین حمایت هاست.

مبارزه طبقاتی برای چپ ها و سوسبالیست ها اگر مبارزه در سطوح اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … را در برمی گیرد این امر مغایرتی ندارد با مبارزه علیه حجاب اجباری که یکی از عرصه های مهم مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه ایدئولوژی حاکم و زدن کلیت این رژیم است.

ما باید گرایش رادیکال درون جنبش زنان را تقویت کنیم. حمایت فعال و همه جانبه گرایش رادیکال و سوسیالیستی در جنبش زنان زمینه های عملی آزادی و رهایی را که فقط به مبارزه بر علیه پوشش اجباری و حجاب برای زنان محدود نمی شود، تقویت می کند و گرایشاتی رفرمیست و لیبرال را که از این رهگذر می خواهد موج سواری کرده و خود را صاحب این جنبش جا بزنند به حاشیه می راند.

کمونیست ها و نیروهای چپ و کمونیست ضمن اینگه مبارزان پیگیر حجاب اجباری هستند، افق های گسترده تر را فراروی جنبش زنان قرار می دهند و بر این عقیده اند که آرادی کامل زنان از ستم جنسیتی در مبارزه برای جامعه ای که ریشه های این تبعیض را نشانه رفته، متحقق می شود.

***

ریزان حمیدی:

پرسش: جایگاه هشت مارس روز جهانی زن چیست؟ چرا فقط یک روز در سال؟

هشتم مارس یک روز تاریخی است که در هر دورهای جایگاه ویژهای داشته است. ایده انتخاب روزی از سال به‌عنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار “حق رای برای زنان” مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ۲۳ فوریه ۱۹۰۹ پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا بمناسبت «روز زن» برگزار شود. در سال ۱۹۱۰، “دومین کنفرانس زنان سوسیالیست” که کلارا زتکین رهبران آن، طی قطعنامهای به مسئله تعیین “روز بین المللی زن” پرداخت. انقلاب فوریه ١٩١٧، که موجب سرنگونی حکومت تزاری گردید از هشتم مارس و توسط زنان کارگر کارخانههای نساجی پتروگراد آغاز گردید. تاریخ انقلاب روسیه، تاریخ تلاش عظیم زنان، دوشادوش مردان آزاده ای است. تا دههی هفتاد میلادی این روز تحت رهبری سوسیالیست ها بود و از آن تاریخ به بعد رهبری این روز به دست فمینیست ها افتاد و از محتوای طبقاتی اولیه خالی گردید. هرچند در این سال های اخیر شاهد حضور گسترده زنان در مبارزات و تظاهرات های ضد دولتی در کشورهای مختلف از جمله عراق، شیلی لبنان و ایران بودیم و این ثابت می کند که زنان برای احقاق حقوق خود از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند و مبارزات خود را به یک روز خاص اختصاص نداده اند، ولی برای تغییر شرایط وضعیت زنان در جامعه، آنها باید به شیوه های مناسب سازماندهی شوند. به نظر من  هشت مارس فرصتی است برای آغاز مبارزات مشترک زنان در هرکجای دنیا. فرصتی است تا در این روز همه یک صدا خواسته های خود را  که اکثرا خواستته هایی مشترک است فریاد بزنند. در این روز  زنان از هر ملیت و نژادی که باشند با هر قومیت و با هر زبانی که داشته باشند درد مشترک خود را فریاد خواهند زند. زنان در هر جایگاه طبقاتی و قومیتی که باشند در مشکلات خود نقاط مشترکی دارند که هشت مارس می تواند فرصت مناسبی باشد برای ایجاد زمینه های گفتگو و اتخاذ راهگارهای چاره گشایی.

درحالی که  هنوز زنان در کشورهای اسلامی  و حتی برخی از کشورهای توسعه یافته نیز به عنوان جنس درجه دو محسوب می شوند و هر روز شاهد خشونت علیه آنان  هستیم و روزی نیست که اخبار مربوط به کشتن  و خودکشی زنان به دلیل وجود نظام مردسالار را در نقاط نقاط مختلف جهان نشنویم، باید هر روز و هر لحظه و تا زمانی که زنی در گوشه از دنیا مورد خشونت قرا می گیرد مبارزه کرد و مبارزات زنان تنها به روز هشت مارس خلاصه نشود.  خوشتبختانه امروز زنان  با توجه به تغییر و تحولات چهار دهه اخیر ، حضور چشمگیری در بازار کار داشتند و با حضور غیر قابل انگار خود در عرصه ها مختلف مبارزاتی زمینه  های رشد آگاهی و گسترش مبارزات خود را در جامعه فراهم کرده اند.

شرایط سخت، فقر و تحقیری که سیستم سرمایهداری با مردسالاریش، مذ‌هب سیاسی (اسلام در ایران و انگلیکان در آمریکا)ش، استثمار شدیدش (چین و هند)، نژاد پرستیش، فاشیسمش، جنگ های نیابتیش (سوریه) و مصائب دیگر بر زنان تحمیل کرده آنها را به صف اول مبارزات ضد سرمایه و استبداد (ایران، مصر)، ضد مذهب (عراق، تونس، لبنان، ایران)، ضد راست افراطی (زنان علیه ترامپ) رانده است. بزرگان مارکسیسم در قرن نوزده و اوایل قرن بیست به درستی می گفتند که بدون مبارزه زنان سوسیالیسم متحقق نمی شود و بدون سوسیالیسم نیز رفع تبعیض جنسیتی محال است. این واقعیت امروزه آشکارتر از گذشته می باشد. در روز جهانی یادآوری این حقایق باید برجسته تر از روزهای دیگر باشد

پرسش: زنان در ایران غالبا در چارچوب کارخانگی محصور مانده اند و این امر تا حد زیادی برای آنها محدویت در فعالیت های متشکل و اجتماعی فراهم می سازد. به نطر شما با توجه به این محدویت ها، چگونه می توان جنبش زنان را در راستای توده ای کردن بیشتر از توان و انرژی این بخش نیر بهره مند کرد؟

پاسخ: تعداد زنانی که در بخش صنعت خانگی اشتغال دارند روز به روز در حال افزایش است. این زنان که از هیچ نوع قانون حمایتی برخوردار نیستند یا دستمزدهای بسیار ناچیز می گیرند و یا اینکه بدون دستمزد مشغول کار خانگی هستند و ساعات کاری معینی نیز ندارند. شماری از این زنان در شرکت های خدماتی به صورت پیمانکاری مشغول کار نظافت هستند و شماری دیگر نیز در خانه های خود به کارهایی از جمله بافتن قالی، انجام کارهای ساده صنعتی برای کارخانهها و رسیدگی به فرزندان، نظافت منزل پخت و پژ و …. بدون هیچ دستمزدی کار می کنند.  این زنان به عنوان زنان کارگر خانگی علاوه بر اینکه در جامعه مورد انواع تبعیضات از جمله طبقاتی، اجتماعی و جنسیتی قرار می گیرند در محیط های کار نیز مورد تبعیض قرار می گیرند و در شرایطی بسیار متفاوت با مردان قرار می گیرند. در بسیاری از کشورها از جلمه ایران این زنان به دلیل مناسبات نابرابر سرمایه داری و مردسالارانه نتواسته اند تشکل های مستقل خود را تشکیل دهند. به دلیل همین مناسبات زنان در درون جامعه در موقعیت فرودستی قرار دارند. آنها نه تنها به عنوان کارگران ارزان، ناچارند نیروی کار خود را بفروشند بلکه  به عنوان کالایی جنسی هم مورد معامله و بهره‌برداری قرار می‌گیرند.  بسیاری از این زنان علاوه بر انجام کار های خانگی در بیرون از منزل نیز به کارمشغولند. این بخش از زنان نیاز به تشکل های مستقل خود دارند. این حرف به معنانی تقابل با تشکل های کارکری نیست نباید صف کارگران مرد و زن را جداکرد . لازم و ضروری است که زنان کارگر به دلیل خواسته ها و مطالبات خاصی که دارند تشکل های مستقل خود را تشکیل دهند و برای خواسته های مشترک و محو ستم و تبعیضی که جامعه بر آنها روا می دارد نیرومند تر و دوشادوش مردان کارگر مبارزات خود را ارتقائ دهند. به همین دلیل زنان خانه دار هم که بخشی از زنان کار محسوب می شوند نیاز به تشکل های مستقل خود دارند . و این وظیفه ایی طبقاتی است که می تواند دستاوردهای با ارزشی برای جنبش کارگری در برداشته باشد. در پایان باید بگویم این امر تنها زمانی محقق می شود که  با زنان کارگر و زحمتکش در ارتباط مستقیم باشند و بتوایم از نزدیک شناخت کامل و درستی از مشکلات و خواسته های واقعی آنان داشته باشیم. این تشکلات هرچند کوچک و چند نفره می تواند بسیار مفید باشد.

***

لیلا دانش:

پرسش: اهمیت امر زن بطور خاص در ایران چیست؟ آیا امر زن تنها از بعد تبعیض جیسیتی مورد ظر است یا یک مولفه مبارزاتی و سیاسی همه جانبه است؟ اگر اینگونه است شاخص های مهم آن از نظر شما کوتاه و اجمالی کدام هاست؟

پاسخ: تفاوتی بین این دو وجود ندارد. نمی‌شود به تبعیض معترض بود ولی سیاستی برای مقابله با آن نداشت و همچنین نمی‌شود مدعی مبارزه سیاسی و اجتماعی بود ولی به مبارزه علیه  تبعیض بهر دلیلی وقعی ننهاد. و فراموش نکنیم که ما از تبعیض بر یک اقلیت در جامعه حرف نمی زنیم. مساله بر سر نیمی از جمعیت انسانی است!

در عین حال باید توجه داشت که مساله زن همپای رشد و توسعه کاپیتالیسم به یک امر سیاسی و مبارزاتی تبدیل شده است. حتی در جایی که برابری حقوقی برسمیت شناخته می‌شود و جامعه حقوق فردی معینی را برای آحاد خود می‌پذیرد هنوز با تداوم تبعیض جنسیتی مواجه هستیم چه رسد به جوامعی مثل ایران که تبعیض در آن بر مبنای قوانین و نگاه ایدئولوژیک حکومتش مجاز است. در شرایط سیاسی امروز جا دارد که در عین حال یادآوری کنیم که این تبعیض جنسی در زمان شاه هم وجود داشت. به این دلیل ساده که معضل زن بودن تنها بر سر حجاب نیست. در زمان شاه قوانین کشور در بسیاری از مسائل (و از جمله مربوط به مساله زن) تماماً متکی بر قوانین مذهب شیعه اثنی عشری بود. و حتی فراتر از دوران شاه، کلاً قانون اساسی در ایران از بعد از مشروطه و یا در حقیقت در پروسه مدرنیزاسیون جامعه ایران، هرگز از قوانین مذهبی جدا نبوده است. و این بروشنی توضیح دهنده بخشی از معضلات زنان در جامعه است.

پاسخ به این سئوال در حقیقت این است که رفع تبعیضات و در اینجا تبعیض جنسیتی نیاز به تلاش و مبارزه دارد. و نیروی اصلی این تلاش و مبارزه اگرچه در درجه اول خود زنان هستند اما مساله مربوط به کل جامعه است. اجباری بودن حجاب در حکومت اسلامی تنها مصداق بارز پراتیک کردن یک قانون مذهبی نبوده، بلکه در عین حال پرچمی بوده است برای سرکوب جامعه. چهل سال است تا قرار است برای جامعه خط و نشان کشیده شود، اول گشت مبارزه با بدحجابی راهی خیابان ها می‌شود. حتی اگر در این گفته اغراقی باشد، در پذیرفتن این نکته اما نباید تردید کرد که جامعه‌ای که تبعیض بر نیمی از خود را تحمل می کند، بیمار است.

پرسش: موقعیت زنان کارگر را که هم ستم طبقاتی و هم ستم جنسیتی را ملموس‌تر بر زندگی و موجودیت خود حس می‌کنندُ، در این مبارزات چگونه می‌بینید و به نظر شما این بخش از زنان چه جایگاهی در جنبش رهایی زن دارند؟

پاسخ: موقعیت زنان کارگر نه از موقعیت عمومی زن در جامعه متمایز است و نه از موقعیت عمومی کل طبقه کارگر ایران. روشن است که  هرچه حضور زنان در مناسبات تولید در جامعه بیشتر باشد یا بعبارت دیگر هرچه بخش بزرگتری از تولید اجتماعی ناشی از کار آن‌ها باشد، مبارزه شان علیه تبعیضات جنسیتی، هم ضروری تر و هم مؤثر تر می شود.

با مطالعات کمی که در محدوده اشتغال زنان کارگر در ایران شده، این تصویر عمومی پذیرفته شده‌ای است که کلاً اشتغال زنان بسیار کم است و جمع کثیری از زنان نیز که خارج از بازار رسمی کار مشغول کارهای خانگی هستند نه جایی در آمارها دارند و نه حق و حقوقی از بابت شاغل بودن…. اما در واقعیت امر  مساله زنان کارگر تنها بر سر زنان شاغل و دارای کار رسمی نیست. بلکه بر سر نیمی از جمعیت طبقه کارگر ایران است که ناچارست برای اینکه  بعنوان انسان قائم بذات و جزیی از نیروی کار جامعه شناخته شود نیز مبارزه کند. باین معنا نمی‌شود جایگاه زنان کارگر را در شرایط حاضر صرفاً با مطالبات و نقش آن‌ها در رابطه با محل کار و مسائل صنفی و حرفه‌ای توضیح داد.

در شرایط امرو ز ایران  و بعد از آبان ۹۸ نمی‌توان در حیطه یک صنف معین یا یک کارخانه حق و حقوقی را کسب کرد، اما منشاء حضور گسترده زنان کارگر (حتی غیر شاغلین) در مبارزات و حمایت از مطالبات آنها نشد. نمی‌توان بفکر تغییرات مهم در جامعه بود ولی بر ضرورت برابری زن و مرد یا اهمیت لغو حجاب اجباری چشم پوشید. اکنون بیش از هر زمان دیگری پیشروی کل طبقه کارگر در گرو برسمیت شناختن نیمی از صفوف خود و درگیر شدن در مسائل آنست. طبقه کارگر باید در یافتن راهی برای نجات خویش از جهنم جمهوری اسلامی به عرصه سیاست‌های کلان در جامعه وارد شود و یکی از این عرصه ها بی هیچ تردیدی مسئله زن است. و این مسئله تنها شامل مهد کودک و شیرخوارگاه در محل کار نیست. امر آموزش و پرورش فرزندان جامعه امری است مربوط به جامعه و کل طبقه کارگر ، و نه فقط زنان. منظور طبعا کنار گذاشتن چنین خواست هایی نیست بلکه بحث بر سر توجه به یک کلیت است. در چنین کلیتی طرح مطالباتی که جامعه سنتا به زنان مربوط دانسته و در هر تندپیچی هم براحتی آن‌ها را پس گرفته دیگر کافی نیست. برای بثمر رساندن  عرصه سیاست‌های کلان، زنان و مردان آگاه طبقه کارگر باید با اختاپوس فرهنگ پدر/ مرد سالاری که در این چهل ساله حکومت منحوس اسلامی مثل خوره به جان روابط و مناسبات انسانی درون جامعه افتاده است درگیر شوند. این یک چالش مهم پیش روی زنان کارگر است.

***

شیوا سبحانی:

پرسش: اهمیت امر زن بطور خاص در ایران چیست؟ آیا امر زن تنها از بعد تبعیض جنیستی مورد نظر است، یا یک مولفه مبارزاتی و سیاسی همه جانبه است؟ اگر اینگونه است شاخص های مهم آن از نظر شما کوتاه و اجمالی کدام هاست؟

پاسخ: جمهوری اسلامی یک نظام سرمایه داری تئوکراتیک است. هویت مذهبی جمهوری اسلامی، هویتی است که با استفاده از ماشین سرکوب، زن به عنوان جنس دوم وسیله ای برای اطفا نیازهای جنسی مرد و تولید نیروی کار جدید می باشد. درست به همین دلیل است که بعد از قیام57 ، جمهوری اسلامی شدیدترین سرکوب ها را روی زنان اعمال کرد. حجاب به عنوان سنبل انقیاد زن در جمهوری اسلامی به درستی به یکی از هدف هایی برای مبارزه بدل شده است. جمهوری اسلامی تنها یک حکومت در جغرافیای ایران نیست، بلکه این حکومت با دخالت در کشورهای همسایه اتفاقا به دشمنی اش را نسبت به زنان در کشورهایی مثل عراق، افغانستان، ترکیه و لبنان انتقال داده و برایش هزینه کرده است. شیوع پوشش حجاب بعد از قدرت گیری جمهوری اسلامی در کردستان عراق شتاب فزاینده گرفت. قتل و خشونت و کشتار زنان همچنان آمار قابل توجهی دارد، همانگونه که در افغانستان در مناطقی شیعی مانند هرات وضعیت زنان به مراتب بدتر شد. و از همین روست که مبارزه ی زنان در ایران می توان بر روی جنبش های زنان در دیگر کشورها هم تاثیر گذارد، همانگونه که دیگر جنبش های اجتماعی این تاثیر متقابل را روی هم دارند.

باتوجه به اینکه جنبش زنان در ایران از پیشروی بسیار خوبی برخوردار گشته اما هنوز برای فعالین جنبش زنان و کسانی که دل در گرو امر رهایی زن را دارند لازم است بسیار دقیق به تعریف مطالبات زنان و اینکه علی العموم امر رهایی زن به چه صورتی متحقق می گردد، پرداخته شود.  از این روست که مبارزه با ” تبعیض جنسیتی” از طرف هر گرایشی که داعیه ی رهایی زنان را داشته باشد می تواند تعریف و هدف مختص به خود را در بر داشته باشد. تعریف تبعیض جنسیتی اگر چه از پیچیدگی خاص خود در رابطه با جوامع مختلف برخوردار است، اما  در کل می توان ادعا کرد که هر رفتار ، ارزش رابطه و یا مسائل اقتصادی که برای یک جنس روا و مفید است برای دیگری ناروا ، غیرمفید و ضدارزش باشد.

با این تعریف کلی می توان به عنوان مثال به مسئله ی حجاب اشاره کرد که چرا حجاب برای زن ضروری و شایسته و برای مرد غیر ضروری است. در کشورهای امپریالیستی حجاب موضوعیتی ندارد، اما با این حال ما در این کشورها هنوز به نابرابری در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روبرو هستیم این مسئله نشان می دهد که رفع تبعیض جنسیتی فقط به شکلی رادیکال می تواند در بروسه ی موثر از بین برود که پایه های اقتصادی و ابزار تولید تحت لوای یک دولت سوسیالیستی قرار گیرد. البته نباید این مسئله را از نظر دور داشت که جمهوری اسلامی به هیچ عنوان نمی تواند سر مسئله ی زنان کوتاه بیاید و  کوچکترین رفرمی را متحقق کند. میزان شدت عملی که جمهوری اسلامی نسبت به فعالین زن چه هنگام تعقیب و دستگیری و چه احکام صادره موید این امر است که حقوق زنان به هیچ شکلی از اشکال (مثلا با علم کردن فمینیسم اسلامی که در واقعیت هم جواب خود را گرفت) نمی تواند جوابگوی مطالبات زنان در ایران باشد. در این وضعیت است که جنبش زنان ایران با خطر فمینیستهای پروغرب روبرو است. پرواضح است علم کردن چهره هایی مثل مسیح علی نژاد که تا دیروز اصلاح طلب حکومتی و محجبه بود امروز به موهایش گل می زند و در سویس در نشست داووس شرکت می کند. (همزمان که دعوت جلسه ی ظریف به این جلسه لغو  می شود) متعاقب  این جلسه در مقابل سئوال خبرنگار “من و تو” در باره ی ریاست جمهوری اش در ایران با ملاحت و غیر مستقیم جواب مثبت می دهد. جنبش زنان ایران باید بداند تنها با اتکا به نیروی مستقل خویش با یک چشم انداز سوسیالیستی، در همبستگی با دیگر جنبش های اعتراضی مانند جنبش کارگری، دانشجویی، اقلیت های مذهبی و جنسی است که می تواند به خواست های برحق خود دست پیدا کند.

پرسش: تبعیض جنسیتی در ایران که در سطح آپارتاید عمل می کند، امر زن را به یکی از شاحص های شناسایی رژیم اسلامی/ سرمایه داری در ایران تبدیل کرده است. به نظر شما یک فعال جنبش زنان از چه رهگذری می تواند این جنبش را به عرصه ها و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران گره زند؟

پاسخ: جنبش کنونی زنان با مشکلات بسیاری پیش رواست. از یک طرف با جمهوری سرمایه هار اسلامی که 41 سال خونین ترین و سیستماتیک ترین سرکوب ها را که بی شباهت به نسل کشی نیست در کارنامه خود دارد از یک طرف تلاش کشورهای امپریالیستی برای به بیراه بردن و حقنه کردن چهره هایی که منافع آنها را دنبال می کنند و همچنین فرهنگ پدرسالاری و مردسالاری که در تار و پود جامعه ریشه دوانده است. به نظر می رسد تعمیق بخشیدن به یک فرهنگ مترقی هم برای زنان و هم مردان ضروری است که همکاری آحاد مردم و جنبش های مختلف را می طلبد. این مسئله فقط به جنبش زنان بر نمی گردد، بلکه وظیفه ی عاجل کمونیست ها و جنبش  کارگرری هم هست که مبارزه ای ببی امان علیه پدر و مردسالاری را در دستور کار خود قرار دهد. این مولفه هاست که باعث نزدیکی و همبستگی روز افزون جنبش زنان و دیگر جنبش های اعتراضی را ضمانت و اتفاقا اجرایی می کند. امر رهایی زن امر رهایی انسان به صورت علی العموم است. تغییر ذهنیت توده های تحت ستم با ویژگی های خاص فرهنگی و منطقه ای و همکاری های گسترده در این رابطه است که می توان به کسب قدرت سیاسی و یک دولت سوسیالیستی منتهی شود.

***

پروین کابلی:

پرسش: حجاب و پوشش اسلامی یکی از نمادهای مذهبی و بردگی زن در ایران و کشورهای اسلام زده نام برده می شود. موضع یک فعال کمونیست و چپ در جنبش زنان در این رابطه چه باید باشد؟

موضع من به مانند یک کمونیست معلوم است. من مخالف حجاب هستم. فلسفه ی وجودی حجاب  پوشاندن زن و جنسیت  وی می باشد. زن پوشانده می شود تا جامعه ( مردان) حفاظت شوند. این نه تنها توهین به زن بلکه به کل جامعه است. تحقیر انسان است. بر روی نصفی از جامعه پرده ی سیاهی کشیده می شود تا روح و جسمشان تحت انقیاد و تصرف تحجر قرار گیرد.

اینکه هرشخصی چگونه لباس می پوشد امری کاملا شخصی ست و هیچ قانون و سنتی اجازه ندارد در این ابتدائی ترین حق انسانی دخالت کند. برای ما کمونیست ها این اصل مهمی است.  بزرگسال حق انتخاب دارد. تصمیم می گیرد خودش را بپوشاند امر خصوصی خودش است. اما ما مخالف  حجاب کودکان زیر ۱۶ سال هستیم و برای ممنوعیت آن هر جا که باشیم تلاش می کنیم.

اما حجاب اسلامی و پوششی که شما از آن نام میبرید پوشش نیست. حجاب اسلامی در ایران و در دیگر کشورهای اسلامی زده معنی دارد. وقتی در قرن ۲۰ حکومتی که با ایدئولوژی اسلامی سرکار می آید و  بر انقلابی که برای رفاه و آزادی  در جریان است سوار می شود و از همان روز اول کمر به شکست آن می بندد و اولین کارش اجباری کردن حجاب است آنوقت این سئوال پیش می آید ما که برای رفاه و آسایش و آزادی انقلاب کردیم چه شد که بجای آوردن قوانین انسانی تر و آزادی ناگهان مانند شعبده بازی قهار ممنوعیت حجاب از کلاه بیرون میزند؟

جواب روشن است، اجباری کردن حجاب یکی از اولین قدم های سرکوب انقلاب بود. بهمین لحاظ جریان ما بر سیاسی نامیدن آن اصرار دارد.  جنبش رادیکال و برابری طلب در اولین روز ۸ مارس بعد از انقلاب یک نه روشن و صریح به جمهوری اسلامی داد و اعلام جنگ کرد. “ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم”. رژیمی که در طول مدت حکومتش سیستم آپارتاید جنسی را قانونی کرد. بهمین جهت  ما کمونیست ها حجاب اسلامی را یکی از پایه های این نظام برای سرکوب جامعه به حساب می اوریم. حجاب اسلامی بیرق اسلام سیاسی است و باید از سراسلامی بودن این پوشش آن را زد. اجباری نامیدن حجاب اسلامی ترفند اصلاح طلبان و رفرمیست های درون حکومتی است که تلاش می کنند مبارزات  وسیع زنان را رقیق کنند. این جماعت کلاه هایشان را هوا کردند و در بوق کرنا دمیدند که آقای خاتمی و امثالهم همان پیِغمبر غایبی است که منتظرش بودیم. دورش حلقه زدند، عکس یادگاری گرفتند و نامه برایش نوشتند.  این یکی از آن خطرهایی است که این جنبش را تهدید می کند. به چوب حراج زدن جنبش رادیکال زنان برای منافع دیگر. نگهداشتن کلیت جمهوری اسلامی و نه به انقلاب. ما کمونیست ها در این دوره وظایف بسیار خطیری را در مقابلمان داریم. امروز فقط بحث بر سرنگونی رژیم نیست. مردمی که به جان آمده اند  بیش از هر دوره ای می خواهند بدانند کدام آلترناتیو زندگیشان را می تواند تامین کند، به فقر و تحقیر و بی حرمتی پایان دهد.  کسانی که مانند موش کور در دالان های سنای آمریکا در رفت و آمدند و تلاش می کنند مبارزات مردم را به حساب شخصی شان بریزند و یا به دختران ایران نامه می نویسند و خطرات انقلاب برای آزادی بی قید و شرط را یاد آوری می کنند موانع جدی در مقابل جنبش برابری طلبی زنان هستند.

ما کمونیستها که می دانیم و بر این امر واقف هستیم که در تغییرات بنیادی جامعه ایران امروز زنان یک فاکتور مهم و تعیین کننده هستند. تا جائی که ما از یک انقلاب زنانه صحبت می کنیم. جنبش زنان برای برابری باید رسیدن به این خواست یعنی آزادی های بی قید و شرط و زدن  سنت های عقب مانده و زن ناموسپرستی، کشتن زنان و هر آنچه که نشانی از نابرابری زن می باشد باید جبهه و افق سوسیالیستی را در تغییرات آتی که در راه است بعنوان آلترناتیو خود انتخاب کند. راه دیگری وجود ندارد.

پرسش: در خیزش آبان ماه امسال زنان نقش برجسته و چشمگیری از خود نشان دادند و بار دیگر ثابت کردند که زنان در تحولات آتی و سرنوشت ساز در ایران چه نقش تعیین کننده ای دارند؟ شما رشد و گسترش این جنبش را در مبارزات آرادیبخش و انقلاب اجتماعی فرارو چگونه می بینید؟

پاسخ: نه تنها خیزش آبان ماه امسال بلکه دی ماه ۸۶ نقش زنان و رهبری آنها در بسیاری از محلات و اجتماعات روشن بود و هست. جنبش برابری در ایران یک جنبش محبوب است. از پشتیبانی مردم به عام برخوردار است. جنبشی در خود و برای خود نیست. برابری زن نقش بسیار مهمی در سوخت و ساز هر جامعه ای دارد. نمی شود از آزادی و رفاه صحبت نمود و آنوقت زن را در پستوی خانه قایم کرد و چادر سیاه بر سرش انداخت و تمام حقوق انسانیش را از وی گرفت و برای بیرون رفتن از خانه و سفر از مردان فامیل و بستگان اجازه خواست و یک دم و دستگاه عریض و طویل تبلیغی هم راه انداخت و گفت که زنان به خاطر جنسیتشان پلید و ناپاک هستند. مردم خواهان ادامه ی این وضعیت نیستند. آنچه در ایران اتفاق می افتد در مقابل چشم جامعه می باشد. تحولات آتی در ایران در گرو این مسئله هست که زنان در کنار دیگر زحمتکشان و کارگران در امر سرنگونی جمهوری اسلامی سهیم باشند. بدلیل سرکوب خشن زنان و ستم مضاعفی که بر آن می رود پناسیل این جنبش بشدت بالاست. رشد و پیشروی این جنبش تنها در گرو این است که چگونه این جنبش می تواند پیوندی عمیق تر با جنبش زحمتکشان و کارگران در جامعه داشته باشد. تمام اتقاقات اخیر نشان می دهد که این جنبش رهبران خود را در صفوف اول کارگران برای آزادی و برابری قرار داده است. اول ماه مه امسال یک نمونه خوبی است. به این پتانسیل هم رژیم واقف است و بهمین جهت هنوز زنانی که در روز جهانی کارگر دستگیر شدند هنوز در زندانند و یا  دستگیرشدگان روز زن بیش را با احکام سنگینی محکوم کرد.

آنچه که روشن برای ما و هم برای رژیم هم محرز می باشد جنبش برای آزادی زن تعلقی به راست جامعه ندارد.  فردا همین امروز است. نمی شود بر علیه فقر و گرسنگی ، بی خانمانی و تجاوز، کودک آزادی، ازدواج کودکان، کار خردسالان، نا امنی ، بیکاری، تنفروشی مبارزه کرد و گفت که این امر زنان نیست. همه ی اینها امر زنان است و نقش آنها برای سرنگونی چمهوری اسلامی بعنوان منشا و بانی آن روشن است.

***

صدیقه محمدی:

پرسش: تبعیض جنسیتی در ایران که در سطح آپارتاید عمل می‌کند، امر زن را به یکی از شاخص های شناسایی رژیم اسلامی/سرمایه داری در ایران تبدیل کرده است. به نظر شما یک فعال جنبش زنان از چه رهگذری می تواند این جنبش را به عرصه ها و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران گره زند؟

پاسخ: حاکمیت چهل و یک ساله جمهوری اسلامی در ایران و قوانین شریعت که زن را نیمه انسان بحساب می اورد، هر لحظه در ایران از طرف زنان با مبارزه بی وقفه روبرو بوده و مشارکت وسیع زنان در اعتراضات بخصوص پیشقراول بودن آنان در اعتراضات آبان و دی ماه امسال به اذعان خود رژیم گواه این ادعاست. یک فعال جنبش زنان در محیط کار و زیست خود یک مادر، یک زن شاغل یا خانه دار و یک شهروند است که علاوه بر مطالبات خود و انجام مسئولیت هایش، در پرورش نسل جوان معترض نقش خود را به بهترین وجه ایفا کرده و نمونه های پیشروی تحویل جامعه داده  که در صفوف مبارزات کارگری، دانشجویی، محیط زیست و سایر جنبش‌ها مشارکت فعال دارند و تعداد زیادی از فرزندان آنان به جرم آگاهی و رهبری این مبارزات به جرم حق خواهی اکنون در بازداشت هستند و یا احکام طولانی مدت گرفته اند. جوانانی چون سپیده قلیان و اسماعیل بخشی و سایر فعالین جنبش‌های اجتماعی نمونه کار پرورش مادران معترض و آگاه جامعه هستند که علیرغم اختناق و شستشوی مغزی کودکان و جوانان در مدارس و توسط رسانه ها، این چنین مبارز و جسور، خواهان حقوق خود و سایر اقشار جامعه سینه سپر کرده و آماده در حال پیکار با سیستم سرمایه و مردسالارند.

جنبش زنان رابط بین جنبش‌های اجتماعیست. زن در خانه خود با همسر کارگر یا پرستار با هر شغل دیگری می‌تواند از مشکلات زنان بگوید و از مرد بخواهد که در اعتراضات خود به مطالبات زنان نیز بپردازند. با فرزند دانشجوی خود در ارتباط است و از آنها بخواهد که مطالبات زنان را در دستور کار مبارزانی خود بگذارند. در این روزها که به استقبال ۸ مارس روز جهانی زن می‌رویم بهترین فرصت است که خواست و مطالبات زنان از طرف همه اقشار جامعه و جنبش‌ها مطرح و حمایت شود. زنان و دختران جوان در مبارزات کارگری و دانشجویی مشارکت فعال دارند و شعار می‌دهند: “فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم”. زنان در اعتراضات پتروشیمی بمثابه خانواده و هم سرنوشت کارگران در اعتراضات بخصوص دو سال اخیر نقش بسزایی داشته اند. زنان این خانواده ها بویژه اگر شاغل نباشند می‌توانند و باید در مبارزات کارگری مشارکت فعالانه تر داشته باشند و برای مطالبه کار یا بیمه بیکاری برای همه افراد بالای ۱۸ سال نقش مؤثرتری ایفا کنند. استقلال اقتصادی افراد اولین شرط رهایی است.

پرسش: مادران جانباختگان و مادران پیشمرگان در کردستان نقش مهمی در مبارزات اجتماعی در ایران داشته اند. نظر و توضیح شما در این رابطه چیست؟

پاسخ: همچنانکه ذکر شد مادران نقش چشمگیری در جنبش مقاومت داشته اند، علاوه بر پرورش نسلی آگاه، معترض و انقلابی، خود این مادران سمبل مقاومت بوده و هستند. این مادران هرکدام می‌توانند قهرمانان کتابی مانند “مادر” ماکسیم گورکی باشند. در شرایط  کنونی در ایران به دلیل محدودیت ها شاید امروز این فداکاری ها  مکتوب نشود، اما خاطرات تک تک زندانبان سیاسی، مادران و پدران جانباختگان منبعی سرشار از مقاومت و فداکاریست که باید مورد توجه و تقدیر قرار گیرد. طی ۴۰ سال خانواده پیشمرگان  با حفظ ارتباط خود با یکدیگر و با پیشمرگان بهترین شبکه ارتباطی و سمبل مقاومت و مبارزه در کردستان بوده اند و از هر نظر به تقویت جنبش انقلابی در کردستان یاری رسانده اند و فرزندانشان را تنها نگذاشته اند و مشوق آنان بوده و به وجودشان در صف جنبش مقاومت بالیده اند. تعداد زیادی از خانواده های پیشمرگان بازداشت، زندان و تبعید شدند اما سر فرود نیاوردند و مقاومت کردند.

ناگفته نماند که این مادران از احترام ویژه ای در جامعه برخوردارند. شبکه های ارتباطی بین این مادران در سراسر ایران و حرکات جمعی آنان از طریق ارتباط تلفنی و اینترنتی سازمان یافته، عمل مشترک در موارد ضروری به سمت سازمانیابی بهتر و مؤثرتر رفته و خود جنبشی شده که در زمره پیشروترین حرکات در چند سال اخیر بوده است. مادران زندانیان سیاسی با حفظ روحیه مقاومت جلو زندان‌ها با ضد انقلاب جمهوری اسلامی لحظه به لحظه درگیرند. یادم می آید گفتگوی یک زندانبان را با یک مادر که زندانبان به او گفت فرزندت ضذانقلابه، مادر با جسارت جواب داده بود “نه او انقلابیه و شما ضدانقلابید، شما انقلاب ما را دزدیدید”. این مادران عزیز علیرغم تحمل غم بزرگ از دست دادن عزیزترین خود، برای رسیدن به اهداف و آرزوهای فرزندانشان راه آنها را ادامه می‌دهند. نمونه این مقاومت هر روزه جریان دارد و مادران از پای نمی نشینند و تا آزادی و برابری به مبارزه ادامه می‌دهند. آنان به این مقاومت خود می بالند و می دانند هرچه بهتر سازمانیابی کنند زودتر به نتیجه می رسند. این مادران در کنار جنبش طبقه کارگر،‌ جنبش دانشجویی بمانند بخش مهمی از جنبش زنان به پیکار خود تا سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ادامه خواهند داد. ٨ مارس روز جهانی زن بر همه این زنان و همه پیکارگران و مبارزان مبارک، رزممان پیروز.

***

مینا زرین:

پرسش: تبعیض جنسیتی در ایران که در سطح آپارتاید عمل می کند، امر زن را به یکی از شاخص های شناسایی رژیم اسلامی/ سرمایه داری در ایران تبدیل کرده است. به نظر شما یک فعال جنبش زنان از چه رهگذری می تواند این جنبش را به عرصه ها و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران گره زند؟

جنبش های اجتماعی در ایران در راستای مبارزه علیه رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایران و در نهایت سرنگونی انقلابی این رژیم، لازم و ملزم یکدیگر می باشند. پایه و اساس تبعیض جنسیتی در جامعه از نابرابری های اجتماعی که توسط وضع موجود – سرمایه داری- بر زنان تحمیل شده است، سرچشمه می گیرد. از نقطه نظر ماهیت مادی و اجتماعی، میان ستم جنسیتی و ستم طبقاتی جدایی مبارزاتی وجود ندارد و از یک مکانیزیم مبارزاتی در پراتیک اجتماعی علیه نابرابری های اجتماعی پیروی می کنند. جنبش زنان همچون سایر جنبش های اجتماعی باید از یک جنبش منفرد در خود جدا شده و از مبارزه درچارچوب وضع موجود فراتر برود. فعالین جنبش زنان از این رهگذر است که می توانند در جهت مبارزه برای رهایی، شرایط اتحاد و همبستگی میان جنبش زنان با دیگر جنبش های اجتماعی را با توجه به منافع مشترک این جنبش ها ایجاد بکنند.

فعالین جنبش زنان و جنبش علیه تبعیض جنسیتی برای پیوند و گره خوردن با دیگر جنبش های اجتماعی – کارگران، دانشجویی و غیره در روند مبارزاتی و رشد جنبش های اجتماعی است که می تواند به راه کارهای عملی دست پیدا بکنند. جنبش زنان یک جنبش یکدست نیست و مانند دیگر جنبش های اجتماعی در درون خود گرایشات گوناگون دارد. بنابراین جنبش زنانی که برای رهایی از ستم طبقاتی و علیه تبعیض جنسیتی مبارزه می کند، برای پیوند و گره خوردن با دیگر جنبش های اجتماعی هم سرنوشت خود باید اتکاء بکند.

با توجه به عرصه های مبارزاتی جنبش زنان علیه تبعیض جنسیتی که در بالا به آن اشاره شد فعالین جنبش زنان بر اساس منافع و جایگاه طبقاتی وارد همکاری، اتحاد عمل و در نهایت مبارزه مشترک با دیگر جنبش های اجتماعی می شوند. حضور گسترده زنان در خیزیش های اجتماعی دی 96 و آبان 98 که با شعار های مشخص علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی و شعارهایی همچون “کار، نان ، آزادی و اداره شورایی” بوضح نشان داد که اکثریت زنان در راستای دستیابی به آزادی و رهایی، آگاهانه با دیگر گروه های اجتماعی هم سرنوشت خود به راهکارهای عملی دست یافته است. با چنین رویکردی مبارزاتی است که فعالین  جنبش زنان و دیگر جنبش های اجتماعی با درس گیری از تجربیات تاکنونی، چشم انداز روشنی برای مبارزات آتی ترسیم کرده و از این رهگذر در روند و رشد مبارزه، پیوند آنان شکل عینی و عملی بخود می گیرد.

پرسش: موقعیت زنان کارگر، که هم ستم طبقاتی و هم ستم جنسیتی را ملموس تر بر زندگی و موجودیت خود حس می کنند، در این مبارزات چگونه می بینید و به نظر شما این بخش از زنان چه جایگاهی در جنبش رهایی زن دارند؟

پاسخ: زنان کارگر از طرفی توسط سرمایه داری تحت استثمار و ستم طبقاتی – مانند مردان هم طبقه خود – قرار می گیرند و از طرف دیگر بخاطر زن بودن در محیط کار در ازاء کار برابر دستمزد کمتر دریافت می کنند و بیشتر از مردان استثمار می شوند و مورد ستم قرار می گیرند. در ایران بدلیل حاکمیت رژیم اسلامی، ستم مضاعف تبعیض جنسیتی بر زنان بطور کلی و زنان کارگر بصورت اخص تحمیل شده است. رژیم زن ستیز اسلامی با قوانین قرون وسطایی اسلامی، هدفمند و برنامه ریزی شده در تمامی عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زندگی خصوصی، زنان را به شهروندان درجه دو تبدیل کرده است.

وضعیت و موقعیت اسفبار زنان کارگر در جامعه ایران، بربریت رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایرانرا بنمایش می گذارد. براساس آمارهای رسمی دستگاه بورواتیک – دولتی جمهوری اسلامی، 4میلیون زن در ایران شاغل هستند. به عبارتی 18 درصد از زنان در ایران شاغل می باشند.  53 درصد زنان در بخش خدمات و 77 درصد در بخش خصوصی شاغل اند و21 میلیون نفر زنان خانه دار هستند.

زنان کارگر در ایران به طور سیستماتیک در تمامی عرصه ها از قانون، اشتغال و بازار کار مورد تبعیض، ستم مضاعف و استثمار قرار می گیرند. بخش بزرگی از زنان کارگر در کارگاه های کوچک کمتراز 10 نفر که شامل “قانون کار” نیستند شاغل هستند و از هیچگونه مزایا،‌ بیمه و ایمنی برخوردار نیستند و هر لحظه کارفرما می تواند آنها را اخراج بکند. کارفرمایان، زنان کارگر قراردادی و قرارداد ثابت را در دوران کار از باردار شدن اکیدا منع می کنند. بخش بزرگی از زنان کارگر در خانه شاغل هستند، ساعت کار این قسمت از زنان کارگر نامحدود است. زنان کارگر شاغل در خانه برای گذراندن معیشت زندگی اجبارا بین 10 تا 12 ساعت کار می کنند. زنان کارگر شاغل در خانه هیچگونه حق و حقوقی ندارند و از نظر آماری جز نیروی کار به حساب نمی آیند، درآمد روزانه این بخش از زنان کارگر 5000 تومان در روز می باشد.

زنان کارگر در محیط کار توسط کارفرما و برخی از کارگران مرد هم طبقه ای خود مورد ستم جنسیتی قرار می گیرند. آزار و اذیت و سواستفاده جنسی زنان در محیط کار و جامعه بخشی از فرهنگ مرد سالاری بمثابه یک مکانیسم سیستم سرمایه داری می باشد. بازتاب این ستم جنسیتی باعث بوجود آمدن نارهنجاری های روحی و جمسی بر زنان کارگر می گردد. عواقب اینگونه ناهنجاری ها تاثیرات مخربی بر زندگی آنان می گذارد.

زنان کارگر در روند و پروسه مبارزه برای رهایی، با پیوند و سازماندهی زنان زحمتکش است که می تواند صف طبقاتی خود را تقویت کرده و از این رهگذر روند مبارزه برای دستیابی به آزادی و رهایی زن را تسریع کنند.

زنان کارگر در ایران بدلیل موقعیت طبقاتی و ستم جنسیتی که بر آنان حاکم می باشد از نقطه نظر طبقاتی، ستم و استثمار را بیش از زنان دیگر بدلیل محیط کار و شرایط آن تجربه کرده و لمس می کنند. از این رو می توانند عامل ستم و استثمار را که بر آنان شده است را بمثابه دشمن طبقاتی تشخیص داده و در عمل به تقابل با آن برخیزند. بنابراین زنان کارگر بصورت مادی در پراتیک و شناخت هستی اجتماعی – مناسبات تولیدی و مالکیت خصوصی – به شعور اجتماعی دست پیدا می کنند. این امر مستلزم آگاهی طبقاتی، تشکل یابی و سازماندهی زنان کارگر در محیط کار و اجتماع است.

زنان کارگر به دلایل موقعیت و شرایط اجتماعی وخیمی که بر آنان تحمیل شده است، برخلاف سایر گروه های اجتماعی، به جز رهایی، برابری، فارغ شدن از ستم و لغو نهادینه شدن آپارتاید جنسی چیزی را ندارند که از دست بدهند. از این رو است که می توانند نقش محوری در درون جنبش رهایی زن از نقطه نظر طبقاتی و ستم جنسیتی ایفا بکنند.

***

روناک آشناگر:

پرسش: اهمیت امر زن بطور خاص در ایران چیست؟ آیا امر زن تنها از بعد تبعیض جنیستی مورد نظر است، یا یک مولفه مبارزاتی و سیاسی همه جانبه است؟ اگر اینگونه است شاخص های مهم آن از نظر شما کوتاه و اجمالی کدام هاست؟

پاسخ: جنبش رهایی زنان ایران هر چند بیش از صد سال عمر دارد، اما شکوفایی این جنبش از دل انقلاب شکست خورده سال 57 دوباره جان گرفت. این جنبش در طول عمر خود و بخصوص در چهار دهه گذشته دوره های سخت و متلاطمی را طی کرده است. اصلاح طلبان و فمینیست های اسلامی و دولتی در مقاطعی توانستند بر عملکرد و کنش جنبش زنان تاثیر بگذارند و سعی کردند که چهره واقعی نظام سرمایه داری را در هاله ای از ابهام بپوشاند و طبقات فرودست را به نتایج اصلاحاتی اندک و سطحی امیدوار سازند و متاسفانه در یک دوره ای توانستند این جنبش  را تا حدودی به بیراهه سوق دهند، اما با وجود تمام ناملایمت هایی که به زنان ایران تحمیل شده، جنبش رهایی زن سر پا ایستاده است و نشان داده است که در صحنه مبارزه است و در لحظه به لحظه مبارزه علیه بی عدالتی حضور و دخالت دارند.

زنان ایران با حضور خود در صحنه مبارزه ثابت کرده اند که نمی تواند به جهان پیرامونشان و همچنین به تحولات عمومی جامعه ایران بی توجه باشد و همانطور در جریان مبارزات سال های اخیر بخصوص در دی ماه 96، در آبان ماه 99 مشاهده کرده ایم در تمام اعتراضات دخالتگر و سهیم بوده اند و این جنبش در پرتو جدالی هر روزه توانسته است که چهره جامعه را عوض کند و توازن قوا را به نفع کل جامعه تغییر بدهد و در جریان  این دخالتگری ثابت کرده است که  مسئله زن تنها در حیطه صرفا زنانه نیست، بلکه این جنبش در تمام مسیر مبارزاتی خود در همه عرصه های حیات خود سعی کرده است که ملزومات رهایی اش از قید این نابرابری را بوجود بیاورد و با بی عدالتی و سرکوب عریان آنها توسط نظام سرمایه داری در تمام عرصه ها مبارزه کند که تاثیرات اجتماعی و سیاسی آن را در پیشبرد مبارزه در جامعه به وضوح نمایان است. این جنبش فراتر از تاثیراتش برای تغییر سرنوشت زنان در ایران، منجر به دگرگونی در درون جامعه هم شده است. از این روی تاکید می کنم که مطالبات زنان ایران همواره فراتر از بعد تبعیض جنسیتی بوده بلکه با مسائل دیگر اجتماعی و سیاسی عجین شده و به دستاوردهای زیادی هم رسیده اند. اگر به یمن این مبارزات نبود زنان هنوز می بایست کنج خانه بنشینند و اسیر و فرمانبر مردسالاری و نظام حاکم باشند.

با این حال علیرغم اینکه جنبش رهایی زن سمت و سویی که به آن اشاره شد داشته است،  اما این بدان معنا نیست که تبعیض جنسیتی هم که یکی از ملزومات حفظ نظام سرمایه داری است ، بر وضعیت زنان بی تاثیر بوده است. عرف و شرع و جنس دوم شماردن زن،  بطور خیلی شکننده ایی نیرو و انرژی زن را در جامعه فلج کرده است، حاکمان سرمایه در مقابله کردن با این جنبش، همیشه یک سری موانع جدی سر راه مبارزه حق طلبانه برای رهایی زنان بوجود آورده اند. زن را به عنوان جنس دوم و ضعیفه معرفی می کنند، حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان را به میزان گسترده ای زیر پا گذاشته می شود، زنان را خانه نشین کرده اند، نیمی از جامعه را به بهانه های واهی و مجموعه ای از موانع قانونی و اجتماعی و جنسیتی به حاشیه رانده اند و فراتر از نظر اقتصادی که سبب نابرابری خیلی ناعادلانه ایی در جامعه شده است شکاف عظیمی را در بین زن و مرد در بازار کار بوجود آورده اند.

سخن کوتاه در شرایط فعلی هر چند سرمایه داران هر روزه محدودیت های جدیدی را برای جنبش رهایی زنان بوجود می آوردند، ولی خوشبختانه امروزه مطالبات آزادیخواهانه در زمینه رهایی زنان قدرتمندتر و گسترده تر از هر زمانی در صحنه است و تاثیر و نقش مهمی در خیزش ها و جنبش های اجتماعی در اوضاع سیاسی کنونی در ایران دارد و بیش از هرزمانی یک آلترناتیو سوسیالیستی که رادیکال ترین راه رفع هر نوع تبعیض جنسیتی است را ضروری می سازد.

پرسش: موقعیت زنان کارگر، که ستم طبقاتی و هم ستم جنسیتی را ملموس تر بر زندگی و موجودیت خود حس می کنید در این مبارزات چگونه می بینید و به نظر شما این بخش از زنان چه جایگاهی در جنبش رهایی زن دارند؟

پاسخ: اگر بخش آخر سئوال شما یعنی نقش و جایگاه زنان کارگر را  در یک جمله جواب بدهم، به نظر من زنان کارگر در جنبش رهایی زن باید حرف اول را بزنند. در واقع این جنبش با حضور فعال آنها به یک جنبش واقعی و فعال تبدیل خواهد شد. زنان کارگر و زحمتکش با تلاش و مبارزات خود، با درایت و تاثیرگذاری، تداوم و استمرار این جنبش را ممکن خواهند کرد. این یک ادعا نیست، بلکه عین واقعیت این جنبش  است.

پرواضح است که طبقه کارگر که شامل زن و مرد است هر دو در ازای تولید ارزش اضافی از سوی صاحبان سرمایه استثمار می شوند، اما مهمترین معضل برای زنان کارگر این است که آنها آسیب پذیرترین نیروی کار در بازار کار هستند. مثلا دستمزد نابرابر، زن در مقابل کار یکسان، دستمزدی به مراتب کمتر نسبت به همکار مرد خود دریافت می کند. بخش اعظم  زنان کارگر در کارگاه هایی کار می کنند که  هیچ نظارتی بر آنها وجود ندارد و  هیچ بیمه و مزایای هم به آنها تعلق نمی گیرد. در یک کلام ستم مضاعف سوای تمام بی حقوقی های دیگر،  ستم کشی و فرودستی زن را به یک رکن مناسبات اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری بدل کرده است و این  بی حقوقی زنان کارگر از جامعه مخفی نگه داشته می شود. سعی می شود جنبش رهایی زن وارد محتوای این بخش که شامل دستمزد و بیمه بیکاری و مبارزه طبقاتی ست، نشود، چرا که سرمایه داران می دانند که اگر این آگاهگری و حق طلبی همه جانبه و همه گیر شود تیشه به ریشه نظام سرمایه داری زده می شود. از این روی سرمایه داری با گفتمان فمینیسم اسلامی و لیبرال سعی می کند این جنبش را به خواست های روبنایی و صرفا جنسیتی تقلیل دهد و بعد ستم طبقاتی بر زنان را از صورت مسئله حذف کند و زنان کارگر را از طرح مطالبات طبقاتی شان در کنار مطالبات شان برای رفع ستم جنسیتی باز دارد.  اما بعد از خیزش های اخیر دی ماه و آبان ماه با شعار “اصلاح طلب، اصول گرا ،دیگه تمومه ماجرا!” محرومان جامعه بار دیگر ضدیت خود را با کلیت نظام دوباره اعلام کردند، مبارزات زنان هم در همین راستا توانست  به یک وزنه مهم در اوضاع سیاسی ایران تبدیل شود. نقش رادیکال زنان در خیزش های اخیر گواه این واقعیت است که این مبارزات دیگر هیچ سنخیتی با جریانات لیبرال و اصول گرا و اصلاح طلب ندارند.

نیروی عظیم زنان اگر متحدانه و در کنار کل طبقه کارگر قدرت جمعی داشته باشند می توانند اعتماد به نفس بیشتری را برای مبارزه با استثمار و تبعیض کسب کرده  و در مقیاس  عظیم تری به میدان بیایند، می توانند نظام سرمایه داری را زیر و رو کنند و برای رسیدن به این هدف جنبش رهایی زن بیش از هر زمان دیگر به سازمانیابی و آگاهی  طبقاتی نیاز فوری دارد

***

اعظم نوری:

پرسش: فعالین لیبرال فیمنیست جنبش زنان از تریبون‌ مختلفی که در اختیارشان قرار داده می‌شود با برجسته کردن پاره‌ای از آزادی‌های روبنایی، تلاش دارند موج‌سواری کنند. فعالین چپ و کمونیست چگونه می‌توانند تلاش‌های رفرمیستی این طیف را که می‌خواهند رهایی زنان را به پاره‌ای از خواست‌ها محدود سازند، به مبارزه‌ای همه‌جانبه و ریشه‌ای برای لغو کامل هر نوع تبعیضی راهبر باشند؟

پاسخ: ابتدا این نکته را یادآور شوم که درست است که از نظر کمونیست‌ها، “رهایی زن”، به معنای رفع هرگونه ستم و تبعیض، برقراری برابری واقعی و برافتادن نظام مردسالاری حاکم بر جوامع طبقاتی، تنها در جامعه‌ای سوسیالیستی امکان‌پذیر است؛ ما این بدان معنا نیست تلاش و مبارزه برای برابری زن و مرد بایستی به آینده‌ای نامعلوم موکول شود. از این‌روست که زنان کمونیست و سوسیالیست همواره در صف مقدم مبارزه نه تنها برای برابری کامل زنان و مردان در عرصه‌های مختلف، بلکه هر گونه بهبود و تحول مثبتی در وضعیت زنان بوده و هستند.

لیکن میان زنان کمونیست و سوسیالیست و فعالین لیبرال فمینیست جنبش زنان که در ایران به نام “اصلاح‌طلبان” معروف‌اند، تفاوت‌های بنیادینی وجود دارد: نخست آن که نزد فعالین زن لیبرال فمینیست جنبش زنان در ایران، فعالیت در جنبش زنان یکی از عرصه‌های پیشبرد سیاست‌ها و مصالح و امتیازگیری‌های سیاسی و جناحی بوده است. تاریخچه فعالیت فعالین موسوم به اصلاح‌طلب جنبش زنان، بارها به اثبات رسانده است که آنان حتی برای به گفته شما “آزادی‌های روبنایی” نیز تلاش نکرده‌اند، بلکه حداکثر تلاش خود را به کار برده‌اند تا با رواج دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه در جنبش زنان، آن را به دنبالچه جریانات سیاسی خاص بدل کنند. از این‌رو، هیچ‌گاه نیز خواستار فعالیت آزاد تمام گرایشات جنبش زنان نبوده‌اند. در حالی که برای زنان کمونیست و سوسیالیست مبارزه برای برابریزحقوقی زنان، عرصه دیگری از مبارزه برای بهبود واقعی وضعیت زنان است که با سایر عرصه‌های مبارزاتی کل جامعه پیوندی ناگسستنی دارد.

دوم، مطالبات زنان در ایران به علت تبعیض‌ها و ستم‌های پرشمار در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بسیار متنوع است. از سوی دیگر، هرچند به علت ستم جنسیتی حاکم، زنان خواسته‌های مشترکی نیز دارند، اما از یاد نبریم که زنان در عین حال به طبقات و اقشار متفاوتی تعلق دارند، و بنا بر شرایط زندگی خود، اولویت‌های مختلفی نیز دارند. فعالین زن جنبش زنان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. فعالین بورژوای جنبش زنان در سال‌های گذشته به بسیاری از اولویت‌های زندگی و مطالبات توده‌های زنان کارگر و زحمتکش بی‌اعتنا بوده‌اند. برخی از مطالباتی که آنان در سال‌های گذشته در دستور کار قرار داده‌اند، هرچند از جمله حقوق مسلم زنان هستند، اما نحوه طرح و راه‌کارهای آنان نه تنها جنبش زنان را گامی به پیش نبرد، بلکه گاهی هم‌چون سدی در برابر ارتقای آگاهی زنانه ایستاد. ساده‌ترین مثال، حق طلاق است. برخورداری از “حق طلاق” از حقوق مسلم زنان است و باید برای دستیابی به آن مبارزه کرد. اما از یاد نبریم که تصویب چنین قانونی، به معنای برخورداری زنان مرفه جامعه از مزایای این حق است و نه همه زنان. چنین حقی تنها در صورتی برای توده زنان، از حقی کاغذین به حقی واقعی بدل خواهد گشت که مطالبه حق طلاق با مطالبات دیگری از جمله تأمین مالی و قوانین حمایتی پس از طلاق گره زده شود. مطالباتی که هیچ‌گاه در دستور کار این گرایش از جنبش زنان قرار نداشته است.

در همین جا می‌رسیم به سومین تفاوت، یعنی تفاوت‌ در تاکتیک‌ها و راه‌کارهای مبارزاتی میان دو گرایش کلی در جنبش زنان، یعنی فعالین بورژوا و فعالین سوسیالیست که بسیار عمیق است. گرایش اول عمده تلاش خود را در راستای لابی‌گری و تضرع و لابه به درگاه قدرتمداران حاکمی قرار داده که خود منشأ تبعیض و ستم جنسیتی و محرومیت‌های کنونی زنان بوده و هستند. آنان هر گاه نیز که به قول معروف به “فعالیت میدانی در میان زنان” روی آورده‌اند، از آن هم‌چون ابزاری برای چانه‌زنی با مقامات دولتی و سران مذهبی رژیم بهره گرفته‌اند و نه در راستای سازماندهی و بسیج زنان برای مبارزه. راه‌کاری که با وجود اثبات بیهودگی، سالیان متعددی هم‌چنان بر آن اصرار ورزیدند. در برابر، هدف اصلی فعالین سوسیالیست و کمونیست جنبش زنان، همواره سازماندهی و بسیج توده‌های زنان برای کشاندن آنان به میدان مبارزه و تحقق تغییرات مثبت واقعی به اتکای قدرت مبارزاتی زنان است. آن هم با تکیه به مطالبات اصلی و محوری آنان از جمله شرایط معیشتی و اشتغال توده زنان کارگر و زحمتکش که به ویژه در سال‌های اخیر روز به روز وخیم‌تر شده است. در صورتی که فعالین بورژوای جنبش زنان همواره به جای توجه به مطالبات اکثریت زنان، مثلا تلاش کرده‌اند برای “تغییر چهره مردانه مجلس” تعداد نمایندگان زن بیش‌تری را به مجلسی بفرستند که یکی از مراکز تصویب قوانین زن‌ستیزانه کنونی است.

پس باید روشن شده باشد که از نظر من، وظیفه‌ی فعالین سوسیالیست و چپ جنبش زنان آن است که با تحلیل از شرایط عینی هر برهه از زمان، با توجه به اولویت‌های توده زنان، آنان را برای دستیابی به حقوق مسلم‌شان، آگاهی بخشند، متشکل سازند و بسیج کنند و همدوش آنان برای نیل به اهداف معینی مبارزه کنند.

پرسش: در خیزش آبان ماه امسال زنان نقش برجسته و چشمگیری از خود نشان دادند و بار دیگر ثابت کردند که زنان در تحولات آتی و سرنوشت ساز در ایران چه نقش تعیین کننده‌ای دارند. شما رشد و گسترش این جنبش را در مبارزات آزادی‌بخش و انقلاب اجتماعی فرارو چگونه می‌بینید؟

پاسخ: نه تنها در خیزش آبان ماه، بلکه همچنین در اعتراضات توده‌ای پیش از آن. اگر نخواهیم راه دور برویم، زنان در اعتراضات سراسری دی ۹۶ نیز، به گواه عکس‌ها و کلیپ‌ها و گزارش‌ها، نقش برجسته‌ای ایفا کردند. نه تنها در همراهی و شرکت در اعتراضات عمومی، بلکه حتی در اشکال مبارزاتی زنانه‌محور. هنوز حرکت اعتراضی “دختران خیابان انقلاب” را از یاد نبرده‌ایم. به جز اعتراضات مردمی در خیابان‌ها، می‌توان به حضور زنان در قالب اعضای خانواده کارگران در اعتصابات و راه‌پیمایی‌های کارگران، به حضور زنان در تجمع‌های اعتراضی بازنشستگان، مشارکت هر بار گسترده‌تر زنان در اعتصابات معلمان در حداقل دو سال گذشته اشاره کرد. مختصر آن که امروزه در تمامی عرصه‌ها، حضور زنان و افزایش مشارکت آنان را شاهدیم. به گونه‌ای که رسانه‌های حکومتی نیز، هراسیده، گریزی نیافتند جز اعتراف به “میدانداری و میانداری” زنان در اعتراضات. بدیهی است که زنان در هیچ جامعه‌ای در خلا زندگی نمی‌کنند. از سویی هریک از آنان به طبقه یا قشر خاصی تعلق دارند. بنابراین خواسته‌های آنان، خواسته‌های آن قشر و طبقه است و با همان خواسته‌ها در مبارزات عمومی شرکت می‌کنند. تعداد پرشمار دختران و زنان دستگیر شده در اعتراضات و تظاهرات و اعتصاب‌ها و مراسمی هم‌چون اول ماه مه، گواه حضور چشمگیر زنان در مبارزات کارگران و زحمتکشان است.

از سوی دیگر به عنوان بخشی از جامعه که بنا به جنسیت خود در معرض ستم جنسیتی قرار دارند، در خودآگاه یا ناخودآگاه خود، در تجربه زندگی روزمره خود دریافته‌اند که دستیابی به مطالبات‌شان به عنوان زن، در گروی دستیابی کل جامعه به مطالبات‌اش است و آن مستلزم مبارزه‌ای پیگیر، همه‌جانبه و مشترک است. مبارزه‌ای که امروزه دیگر از چارچوب‌های قانونی فرا رفته و به مبارزه‌ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی بدل گشته است. به یقین، ستم‌های بی‌شمار چهار دهه گذشته علیه زنان، آنان را به نیرویی رادیکال با پتانسیل مبارزاتی بسیار بالایی بدل ساخته است. نیرویی که تا دستیابی به خواسته‌هایش از پای نخواهد نشست و موتور محرک بسیاری از اعتراضات بوده و خواهد بود. در توصیف وحشت رژیم از این نیروی مبارزاتی عظیم، همین بس که می‌کوشد با صدور احکام سنگین آنان را از مبارزه بازدارد، هرچند بیهود، چرا که در همین دو سال زنان نشان داده‌اند که مرعوب نخواهند شد و از پای نخواهند نشست.

***

اسرین قادری:

پرسش: فعالین لیبرال فیمنیست جنبش زنان از تریبون های مختلفی که در اختیارشان قرار داده می شود با برجسته کردن پاره ای از آزادی های روبنایی، تلاش دارند موج سواری کنند. فعالین چپ و کمونیست چگونه می توانند تلاش های رفرمیستی این طبف را که می خواهند رهایی زنان را به پاره ای از خواست ها محدود سازند، به مبارزه ای همه جانبه و ریشه ای برای لغو کامل هر نوع تبعیضی راهبر باشند؟

پاسخ: در پاسخ به سئوال شما بابد مقدمتا بگویم که به نظر من  فمینیسم لیبرال و رفورمیستی تمام بالقوگی های پیشرو و آزادیخواهانه ی خودرا ازدست داده و فقط درچهارچوب مناسبات نابرابر موجود دنبال بهبود جنبه هایی از خواسته‌های زنان است .برای نمونه همراهی با اصلاح طلبان حکومتی، کمپین یک میلیون امضا – که انگیزه ی اصلی بانیان آن نشان دادن پتانسیل های شریعت اسلام در زمینه حقوق زنان و همچنین پیگیری مطالبات زنان در پارلمان و نهادهای مورد تایید حکومت اسلامی بود-  و ده ها حرکت از این نوع در نهایت به جایی رسید که شیرین عبادی به عنوان چهره ی جهانی و سمبلیک این نحله ی فمینیستی نسبت به سرنگونی رژیم ضد زن سلطنتی ابراز ندامت کند و اینچنین ازیک طرف ماهیت ارتجاعی خودش را به زبان خودش نشان دهد و ازطرف دیگر بر شکست رفورمیسم و فمینیسم دست راستی صحه گذاشت.

بخش دیگری از فعالین لیبرال فمینیست از طریق برخورداری از امکانات رسانه ای امپریالیستی ریاکارانه خود را نمایندهی جنبش اعتراضی زنان دانسته و تا جایی دچار سقوط و ابتذال گشته اند که امیدشان را در رویای بازگشت سلطنت و همراهی با ترامپیسم و نئوفاشیسم می بینند . کل این‌گرایشات دست راستی در نهایت بدلیل هراس از انقلاب و دگرگونی ریشه ای جامعه نمی توانند ارمغان ملموسی برای زنان داشته باشند.

در مقابل بخش چپ و رادیکال جنبش زنان با طرح درست مسئله و ارائه ی راه حل انقلابی نه تنها خواسته های دمکراتیک را فرموله کرده و برای تحقق آن ها مبارزه ای پیگیر و خستگی ناپذیر را درپیش می گیرند، بلکه افق واژگونی سیستم تبعیض و نابرابری یعنی سرمایه داری را در میان بخش های تحت ستم  جامعه و بخصوص زنان ترویج و تقویت می نماید. با مراجعه به تاریخ می بینیم که حق رای، تحصیل، مرخصی دوران زایمان ،دستمزد برابر زن و مرد و بسیاری خواسته های متحقق شده و متحقق نشده ی دیگربدون حضور جنبش رادیکال و سوسیالیست پیش نمی رفت و سیستم سرمایه داری فقط با مبارزه ی زنان و مردان آزادیخواه طبقات فرودست جامعه تن به چنین خواسته هایی داده است .درایران هم جنبش زنان راهی بجز اتحاد با جنبش های پیشرو و رادیکال برای پشت سرنهادن سیستم  ضدانسانی سرمایه داری اسلامی ندارد. تنها با واژگونی مناسبات تولیدی سرمایه داری است که زنان می توانند شاهد برابری کامل و همه جانبه باشند.

پرسش: موقعیت زنان کارگر، که هم ستم طبقاتی و هم ستم جنسیتی را ملموس تر بر زندگی و موجودیت خود حس می کنید در این مبارزات چگونه می بینید و به نظر شما این بخش از زنان چه جایگاهی در جنبش رهایی زن دارند؟

پاسخ: .در ایران جنبش های اجتماعی دارند روند رو به رشد و پختگی خودرا طی می کنند. در سال ها و ماه های اخیرما شاهد رشد کیفی مبارزات بوده ایم . جنبش سرنگونی به معنای عام خود دارای موقعیتی هژمونیک است و روشن است که بخش پیشرو جامعه باید با سازماندهی و مبارزات پیگی رخود تلاش کند که با یک انقلاب اجتماعی مانع از جایگزینی آلترناتیوهای ارتجاعی بعد ازحکومت اسلامی شود.

دراین میان جنبش زنان جایگاهی تعیین کننده و استراتژیک دارد .زنان کارگر که ستمی چند وجهی و مضاعف برآن ها تحمیل شده – بعنوان نمونه : فقر و بیکاری ساختاری تحمیل شده برزنان درسطحی وسیع، نابرابری زن و مرد از لحاظ حقوقی، دستمزد نابرابر دربرابر کار برابر، ازدواج کودکان دختر، آزار جنسی زنان درمحیط کار-می توانند از طریق سازمان یابی و مبارزات پیگیر، تعیین کننده ترین تغییرات را ایجاد کند. جنبش سوسیالیستی یک جنبش جدی و پیگیر درکشاکش های کنونی با حاکمیت و همچنین در تعیین شکل اداره ی جامعه بعد از سرنگونی رژیم اسلامی است و جنبش زنان محروم وزحمت‌کش و کارگر که شامل میلیون ها انسان طالب دنیایی انسانی و برابر است، در تحولات کنونی و آینده ی ایران وزنه ای غیرقابل انکار خواهد بود.

همراهی زنان با مبارزات کارگران در مراکز کارگری، حضورگسترده ی زنان معلم و پرستار در مبارزات صنفی ،اعتراض زنان به قتل های ناموسی درکردستان، حضورزنان در بدنه و رهبری جریانات چپ و کمونیست و… واقعیتی انکار ناپذیر است. یقینا در پروسه ی تکامل مبارزات حضور زنان نیز بیشتر و پررنگ تر خواهد بود و امیداست که معیار آزادی زنان در فردای بعداز حکومت جهل و سرمایه ی اسلامی نشانگر جامعه ای آزاد،مرفه و برابر باشد.

***

فریده رضایی:

پرسش: حجاب و پوشش اسلامی یکی از نمادهای مذهبی و بردگی زن در ایران و کشورهای اسلام زده نام برده می شود. موضع یک فعال کمونیست و چپ در جنبش زنان در این رابطه چه باید باشد؟

چهل و یک سال پیش، وقتی خمینی و دار و دسته اش بر مسند قدرت نشستند، مردم نمی دانستند که رژیم تازه به قدرت رسیده قرار است بیش از گذشته آنان را آن چنان در سیستم ستم و اسثتمار وحشیانه قرار دهد که فقر و فلاکت دامن اکثریت شان را بگیرد. کمتر از یک ماه از حیات این رژیم تازه به قدرت نرسیده بود که با فرمان خمینی اولین حمله خود را به زنان با اجباری کردن آن آغاز کردند. با فرمان حجاب اجباری توسط خمینی زن ستیز و همه مرتجعین ضد زن در قدرت، از یک طرف می خواستند روحیه پرشور زنان خصوصا آن دسته از زنانی که در مبارزات ضد رژیم شاه نقش و حضور پرقدرت داشتند را در هم کوبند و از طرف دیگر تلاشی بود برای خانه نشین کردن زنان. با فرمان حجاب اجباری بود که رژیم جمهوری اسلامی توانست قوانین ضد زن مبتنی بر شریعت را یکی پس از دیگری تصویب کند و این چنین زندگی نیمی از جمعیت جامعه را اسیر و برده نیم دیگر کند. اجباری کردن حجاب فقط موضوع یک تکه پارچه نبود و نیست. حجاب اجباری به معنی کنترل فکر و بدن زن است. جمهوری اسلامی تلاش کرد با اجباری کردن حجاب بتواند زنان را آن چنان در اجتماع و خانه سازماندهی کند که از آنان موجودیت ضعیفی ساخته شود که نه قادر باشند در حیات جامعه نقش و حضور فعال و موثری داشته باشند و نه قادر باشند برای خواسته های خود مبارزه کنند. از طرف دیگر اجباری کردن حجاب به معنی اعلام جنگ علنی به زنان بود. تحمیل حجاب اجباری در واقع حجابی بود بر کل جامعه که از آن طریق بتوانند فرهنگ به شدت پدر-مردسالارانه اسلامی را در جامعه نهادینه کند. نهادینه کردن فرهنگ مردسالارانه در جامعه و تصویب قوانین ضد زن و پیش گذاشتن سنت های عقب مانده و ضد زن مجموعه ای بود که در خدمت به امتیاز دادن به جایگاه برتر مردان به زنان پیش رفت. در واقع این رژیم زن ستیز به مردان این موقعیت و امتیاز را داد که زنان را بخشی از مایملک خصوصی خود بدانند و با آنان هر گونه رفتار و کرداری را که می خواهند بکنند. این رژیم از طریق کنترل زنان توسط مردان در واقع توانست کل جامعه را در کنترل خود بگیرد.

اما زنان در برابر فرمان حجاب اجباری ایستادند و در خیزش 6 روزه خود در 8 مارس 1357 اعلام کردند که تن به این بردگی و اسارت نخواهند داد و این گونه بود که پایه های جنبش نوین زنان را پی ریختند. اما مبارزات زنان تنها محدود به خیزش 6 روزه نبود. زنان ایران از همان آغاز حجاب را به عنوان یکی از نمادهای بی حقوقی زن و یکی از پایه های قوانین ارتجاعی بر علیه زنان به جالس کشیدند.

مبارزه و مقاومت زنان در برابر سیاست های زن ستیزانه رژیم جمهوری اسلامی ادامه یافت. زنان به طور وسیعی در سازمان ها و احزاب چپ و کمونیست متشکل شدند. در کردستان زنان پیشرو و جسور به دسته های پیشمرگ پیوستند و این چنین هم در برابر رژیم ضد زن ایستادگی کردند و هم با فرهنگ و سنت مردان جامعه که مبارزه مسلحانه را مردانه می دیدند، ایستادند. بی دلیل نیست که خیل عظیمی از زندانیان سیاسی در دهه 60 و تابستان 67 را زنان تشکیل می دادند. به جرئت می توان گفت که در هیج نقطه ای از جهان تا کنون تعداد به این وسیعی زندانی سیاسی زن وجود نداشته است. شکنجه گران و بازجویان رژیم تلاش کردند از زنان زندانی سیاسی الگوی زن مسلمان مطیع را بسازند تا از این طریق بتوانند در زندان بزرگ جامعه زنان را به شکل راحت تری مبدل به زن فرمان بردار کنند. اما زنان زندانی سیاسی به حجاب اجباری و نقش و جایگاهی که رژیم برایشان در نظر داشت، تن ندادند و بسیاری از آنان جان خود را در این مبارزه فدا کردند.

از آن دوره زنان خصوصا زنان جوان به اشکال مختلف در ضدیت با حجاب اجباری و سایر عرصه های ستم بر زن هم چون حق حضانت، طلاق و…. مبارزه و مقاومت کردند. اما آن چه که ما از آن به عنوان جنبش زنان نام می بریم ربط مستقیم به مبارزه علیه حجاب اجباری دارد که به طور وسیع و توده ای در جامعه از جانب زنان پیش برده شد. در نظر داشته باشیم که رژیم جمهوری اسلامی اولین رژیمی در جهان است که نیروی سرکوبگر مخصوص زنان را دارد. این نیروی سرکوبگر عمدتا در اماکن عمومی قرار بوده در برابر زنانی که حجاب را راعایت نمی کنند، از نیروی زور و بازداشت و…. برای سر بزیر کردن زنان استفاده کنند. اما زنان در برابر این نیروی سرکوبگر نیز ایستادند و در مقابل جنگی نابرابر مبارزه و مقاومت خود را ادامه دادند.

فشرده چهل سال مبارزه زنان علیه حجاب اجباری از یک طرف و از طرف دیگر تغییر شرایط عینی جامعه که نتیجه آن خیزش دیماه 96 بود، مبارزه با حجاب اجباری توسط “زنان خیابان انقلاب” شکل تعرضی به خود گرفت. این شکل مبارزه به طور واقعی در لغو حجاب اجباری توسط خود زنان عملی شد. این پیامی بود که سریعا در جامعه گسترش یافت. در مبارزات دیماه 98 عکس ها و فیلم هایی که منتشر شده است نشان می دهد که بسیاری از زنان بدون حجاب بودند. اما متاسفانه کماکان با این که زنان در همین دیماه شعارهایی نظیر”جمهوری اسلامی نابود باید گردد” را پیش می گذارند، کماکان بخش زیادی از زنان به یکی از قوانین ارتجاعی این رژیم ضد زن، یعنی قانون حجاب اجباری تن داده اند. در صورتی که شرایط عینی و اوضاع جامعه به گونه ای است که زنان می توانند به طور وسیع و توده ای حجاب را از سر بردارند و این چنین پیشروی مبارزات زنان و کل مبارزات را علیه رژیم جمهوری اسلامی تضمین کنند.

آنچه که در برابر ما به عنوان زنان کمونیست در این دوره بیش از هر زمان دیگری قرار دارد، این است که بتوانیم در برابر توده های وسیع زنان همان هایی که در خیزش ها و مبارزات به طور جسور و الهام بخشی شرکت داشتند، در باره حجاب اجباری و ربط آن به مناسبات اجتماعی و روابط تولیدی، و حجاب مرکز خشونت دولتی با رویکرد درست و انقلابی پیش بگذریم. این رویکرد درست و انقلابی نه تنها به زنان پیشرو و جسور کمک می کند که به مبارزه خود علیه حجاب اجباری و اساسا فرودستی زنان چگونه نگاه کنند بلکه در میان سایر نیروهای انقلابی نیز به بالا بردن درک شان از موضوعی به نام حجاب اجباری که برای بسیاری شان یک تکه پارچه است، کمک شود. در عین حال، نباید اجازه دهیم که مبارزه علیه حجاب اجباری بر زنان به دست دارودسته های فرصت طلب، رفرمیست و حامی امپریالیست های مردسالار بیفتد. ما به عنوان زنان کمونیست در این مقطع تاریخی از مبارزه و شورش توده های مردم و به طور مشخص زنان، با اتکا بر دستاوردهای مبارزاتی ، تلاش کنیم که هم ایده های صحیح و انقلابی را در میان زنان ، خصوصا زنان زحمتکش که زیر قوانین ضد زن و شریعت اسلامی بیشتر از طبقات دیگر ضربه میخورند اشاعه دهیم و هم این که بتوانیم به شکل گیری تشکلات مستتقل زنان یاری رسانیم. زنان کمونیست نقش ویژه ای را هم در اشاعه نظرات انقلابی در میان زنان خصوصا زنان پیشرو و جسور دارند و هم در ساختن تشکلات توده ای زنان. بدون نظر گاه انقلابی، بدون تشکلات انقلابی زنان به شکل توده ای و انبوه، انقلاب به رهبری نیروی انقلابی و حزب انقلابی به پیروزی نمی رسد.

پرسش: در خیزش آبان ماه امسال زنان نقش برجسته و چشمگیری از خود نشان دادند و ثابت کردند که زنان در تحولات آتی و سرنوشت ساز در ایران چه نقش تعیین کننده ای دارند. شما رشد و گسترش این جنبش را در مبارزات آزادیبخش و انقلاب اجتماعی چگونه می بینید؟

پاسخ: یکی از مهم ترین جنبه های مبارزات و خیزش های اخیر که از دی ماه ۹۶ آغاز شد و به اشکال مختلف مبارزه از جانب کارگران، دانشجویان، معلمان، مالباختگان، بازنشستگان، فعالین محیط زیست و… ادامه یافت و به خیزش آبان ماه 98 و دیماه 98 منتهی گردید، نقش و حضور گسترده زنان در تمام این مبارزات بود. این علاوه بر مبارزاتی است که زنان به طور مستقل در ضدیت با حجاب اجباری به پیش برده اند. مبارزه “زنان خیابان انقلاب” در متن شرایط عینی جامعه سریعا تکثیر شد و بسیاری از زنان خصوصا زنان جوان به این شکل از مبارزه تعرضی علیه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی پیوستند.

حضور چشم گیر زنان نه تنها از زاویه میزان مشارکت، بلکه در نقش فعالی بود که آنان در تمام مبارزات و خیزش ها بر عهده داشتند. انجام سخنرانی ها، تبلیغ و تهییج در میان مردم برای ادامه مبارزه و در برخی از مبارزات نقش هدایت کننده ای که بر عهده داشتند، از نمونه های برجسته حضور زنان در مبارزات اخیر است. برای رژیمی که از فردای قدرت گیری تا کنون تلاش کرده است که با تصویب قوانین ضد زن، نهادینه کردن مردسالاری در تار و پود جامعه و اعمال خشونت افشار گسیخته بر زنان، آنان را به کنج خانه و دور از فعالیت های اجتماعی بکشاند، حضور گسترده و نقش آفرینی زنان برایش گران تمام شد. به همین دلیل رژیم تلاش کرد که در رسانه های خود به این بپردازد که زنان در این “آشوب”ها نقش رهبری را بر عهده داشتند. از زاویه دید یک رژیم سر تا پا زن ستیز اگر زنان رهبری مبارزات را بر عهده گیرند، نشانه بدبختی مردان جامعه است. رژیم قصد داشت با راه انداختن این تبلیغات مردان جامعه را با خود همراه کند.

از طرف دیگر باید این حقیقت را هم در نظر داشت که فقر به درجات بالایی در ایران زنانه شده است. بخش بزرگی از ریاضت کشی اقتصادی بر زنان خصوصا زنان زحمتکش سنگینی می کند.در عین این که ستم جنسیتی به همه زنان تحمیل شده است اما بیش از هر زمان دیگری بار این ستم جنسیتی بر گرده اکثریت زنان جامعه که زنان کارگر و زحمتکش هستند، سنگینی می کند. این ها عواملی اصلی است که باعث شده زنان مصمم، خشمگین و پرشور و با جسارت در صحنه ی مبارزاتی جامعه نقش بگیرند و از دادن هزینه هم ابایی نداشته باشند.

اما کمبودی که در تمام خیزش ها و مبارزات دوره اخیر به چشم می خورد این است که زنان نتوانسته اند تا کنون خواسته های خود را در طرح شعار هایی علیه ستم جنسیتی به میان آورند. این غیر قابل هضم است که زنانی که جان بر کف مثلا در دیماه 98 با شعار “نابود باد جمهوری اسلامی” به خیابان آمده بودند، اگر چه بسیاری حجاب بر سر نداشتند، اما خیل وسیعی از آنان کماکان با حجاب و رعایت یکی از متحجر ترین قوانین ضد زن جمهوری اسلامی، در مبارزه حضور داشتند. زنان پیشرویی که در مبارزات و خیزش ها شرکت می کنند اگر حجاب را از سر بردارند و این عمل را توده ای کنند، قلب یک رژیم تئوکراتیک را به درستی نشانه گرفته اند و این چنین مبارزه را در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم و پایه گذاری یک جامعه نوین و انقلابی هدایت می کنند.

در پاسخ به سوالی که در مورد نقش و جایگاه زنان در تحولات آتی جامعه شد باید این حقیقت را بیان کرد که نقش و حضور گسترده زنان در مبارزات و خیزش های اخیر، وظایف سنگینی را برعهده همه نیروهای انقلابی، کمونیست و چپ قرار داده است. این دیگر کافی نیست که نیروهای انقلابی از حضور و نقش زنان در مبارزه تمجید کنند، این حضور آن قدر بر جسته است که کسی نمی تواند منکر آن شود. اگر نیروهای انقلابی قصد دارند مبارزه را در جهت سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و پایه گذاری جامعه سوسیالیستی هدایت کنند، بدون سازماندهی زنان در تشکلات توده ای و سراسری آنان با درکی درست و اصولی نخواهند توانست به این هدف والای خود برسند.

باید یک بار دیگر تاکید کنم که نیروهای انقلابی در جامعه نه تنها باید از مطالبات پایه ای زنان دفاع کنند، بلکه برای تحقق آن نیز فعالیت کنند. تحقق این مطالبات مترقی و عادلانه از طریق ایجاد تشکلات توده ای زنان و درگیر کردن کردن آنان در صفوف مبارزه انقلابی برای زیر و رو کردن مناسبات کهنه و جایگزین کردن مناسبات نوین و انقلابی، نقش تعیین کننده دارد. این واقعیتی است که زنان به طور خود به خودی به این امر دست نمی یابند بلکه با سازماندهی شدن در تشکلات انقلابی خود و کسب آگاهی انقلابی است که می توانند در پیشبرد مبارزه سهم آگاهانه تری را بر عهده گیرند. این ها جزئی مهم از درک صحیح داشتن از الزامات انقلاب است که نقش تعیین کننده ای در رهایی زنان و مردم ایران و جهان دارد. زنان با کسب آگاهی انقلابی در تشکلات توده ای خود است که می توانند در پیشبرد مبارزه، مرزبندی روشن و بدون ابهامی را در برابر مرتجعین رنگارنگ داخلی و خارجی و همه نیروها و جریانات وابسته به امپریالیست ها که رویکرد و برنامه شان انقیاد زنان و کل جامعه است، بکشند. در نتیجه آن چه که بیش از هر دوره ای بر دوش زنان کمونیست و همه نیروهای انقلابی قرار دارد این است که برای سازماندهی زنان در تشکلات توده ای با نگرش انقلابی راهی را برای متحد کردن جنبش انقلابی زنان باز کنند تا این چنین بتوانند نقش آگاهانه و هدفمند زنان و ادامه یابی صحیح آن را در مبارزات آتی تضمین کنند.

***

مهرنوش شفیعی:

پرسش: زنان در ایران غالبا در چارچوب کارخانگی محصور مانده اند و این امر تا حد زیادی برای آنها محدویت در فعالیت های متشکل و اجتماعی فراهم می سازد. به نطر شما با توجه به این محدویت ها، چگونه می توان جنبش زنان را در راستای توده ای کردن بیشتر از توان و انرژی این بخش نیر بهره مند کرد؟

پاسخ: پرداختن به مقوله کار خانگی از نظر من نه فقط از جهت یافتن راهکاری برای آزاد ساختن بخشی از توان و انرژی زنان برای شرکت در فعالیت های اجتماعی، آنطور که در سئوال مطرح شده، مهم است بلکه درک این مقوله به عنوان یکی از ارکان سوخت و ساز نظام سرمایه داری و ضرورت برجسته و نهادی کردن خواست اجتماعی شدن کار خانگی در جنبش زنان اهمیت بیشتری دارد. اجتماعی کردن کار خانگی همزمان که یک خواست ضد سرمایه داری است، در راستای افق رهايی بخش زنان، و برای امروز متشکل کننده، و امر مشترک بین جنبش ها هم می باشد.

در شرایط کنونی ، ما شاهد رشد جنبش های کارگری، معلمان، دانشجويی و… هستیم و همزمان مشارکت گسترده زنان را در این جنبش ها شاهدیم. در همین فضا،  جمع هایی در محل زیست و کار، چه در عام ترین و ابتدايی شکل آن تا عالی ترین شکل که به نظر من  شورا ها هستند، می توانند ظروفی باشندکه در آن زنان علاوه بر مطالبات عمومی جنبش انقلابی، بر مسائل زنان متمرکز شوند، ساماندهی امکانات نگهداری از فرزندان و دیگر موارد کار خانگی به شکل جمعی از نیرو و در حد امکانات خودمان ، در جهت آزاد سازی وقت و نیروی زنان برای شرکت در فعالیت های اجتماعی، کاری عملی است که اغلب تشکل ها چپ هر چند با محدودیت هائی در گذشته تجربه کردهاند.

پرسش: رابطه جنبش رهایی زن با سایر جنبش های اجتماعی از فبیل جنبش کارگری، جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهانه در ایران چگونه است و از نظر شما چگونه این رابطه ها را می توان تقویت کرد؟

پاسخ: به باور من، رابطه جنبش ها به خواسته های مشترک آنها مربوط می شود و لزوما ابعادی تشکیلاتی ندارد. درک مکانیکی از رابطه جنبش ها عمدتا تشکیلاتی فهمیده می شود. مسئله زنان و مسئله کارگران بشدت در هم تنیده است. این رابطه امری ایدئولوژی و یا اخلاقی نیست، بلکه پایه های مادی قوی دارد. توضیح  بسیار مختصر بر این درهم تنیدگی این است که تولید نیروی کار و پرورش آن عمدتا به دوش زنان است، بخش عظیمی از زنان کارخانگی انجام می دهند، یعنی در بازتولید نیروی کار نقش تعیین کننده دارند و از این رو به تولیدکنندگان واقعی در جامعه مربوط می شوند. بخش عظیمی از زنان کارگرند. این نیروی مادی  محل ارتباط عمیق جنبش زنان با جنبش کارگران است.

تبعیض جنسیتی شامل همه زنان است، ولی زنان بورژوا برای تحقق بخشیدن به رفع بخشی از آن همراه هستند. زنان کارگر و فرودست جامعه رفع تمامیت تبعیض جنسیتی را طلب می کنند. اگر قرار است مثلا زنان از کارخانگی رها شوند، زن بورژوا حاضر نیست هزینه ای برای اجتماعی شدن کار خانگی بپردازد، لذا با این رهایی برای عموم زنان همراه نیست و مشکلات خودش را از طریق استخدام کارگر خانگی حل می کند. همانطور که شاهدیم خلاصی از بخشی از کار روزمره خانگی برای زنان مرفه با بکار گرفتن زنان تهیدست و مهاجر در کشورهای اروپايی و به ویژه امریکا و… حاصل شده است. به این ترتیب مهمترین مسئله جنبش زنان از سوی زن بورژوا نادیده گرفته می شود. درحالیکه جنبش کارگری در آن منفعت معین دارد. یکی از خواسته های مشترک جنبش انقلابی زنان با جنبش کارگری مقوله کار خانگی است.

سازمان یابی  توده زنان تهیدست و کارگر و فعالین آنها در محیط کار و زیست از ضروریات شرایط کنونی است. همانطور که در سئوال قبلی اشاره کردم یکی ازخواسته هائی که می تواند نقش محوری در مبارزات زنان داشته باشد اجتماعی شدن کار خانگی است که متاسفانه به آن توجه کمتری شده است. جنبش کارگری  چنانچه عزم آن داشته باشد که بخش عظیم نیروی به واقع متعلق یا مربوط به طبقه خود را نادیده نگیرد و پتانسیل عظیم این نیرو را از دست ندهد از گنجاندن این خواسته در مطالبات خود و تلاش و کمک به سازمانیابی زنان گریزی ندارد.

من اینجا در واقع به خواستی پرداختم که به نظر من می تواند به عنوان خواست محوری بین جنبش زنان و جنبش کارگری باشد و لازم است از هم اکنون بر نهادی کردن آن کوشید. در حوصله این پاسخ کوتاه نمی گنجد که توضیح داده شود که زنان قشر جداگانه ای خارج از روابط مسلط، نظام سرمایه داری نیستند که در یک جامعه نابرابر به برابری برسند، پس مسئله قدرت سیاسی، مسئله زنان هم هست. آن نیروهائی که پاسخ مشترک به خواسته های مشترک می دهند همدستی طبقاتی را در جنبش ها سمت و سو می دهند.

***

شمسی خرمی:

پرسش: رابطه جنبش رهایی زن با سایر جنبش های اجتماعی در ایران چگونه است و از نظر شما چگونه این رابطه ها را می توان تقویت کرد؟

پاسخ: فعالین رادیکال جنبش زنان امسال در شرایطی به استقبال ۸ مارس می روند که خیزش آبان ماه را در ادامه خیزش دی ماه پشت سر گذاشته اند و جامعه کماکان ملتهب و بحرانی است. ابعاد بیکاری، فقر ،فلاکت بی خانمانی، اعتیاد و دیگر نابسامانی های جامعه آنچنان وسیع است که نه تنها طبقه کارگر، بلکه دیگر اقشار تهیدست جامعه از جمله زنانی که چه بعنوان بخشی از طبقه کارگر و چه بعنوان نان آور مستقیم خانواده و یا بعنوان دانشجو، معلم زندگی غیر قابل تحملی را پشت سر می گذارند.

در وصف فلاکت اقتصادی و محرومیت های اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه ایران که حاصل حاکمیت حکومت جهل جمهوری اسلامی در طی چهار دهه اخیر است، سخن فراوان است که در این مجال نمی گنجد، اما آنچه حائز اهمیت است این است که پیامد ویرانگر سیاست های اقتصادی و سیاسی در طی این چهار دهه، زمینه عینی مبارزات جاری در جامعه و در راس آنها خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ را پرورانده است. مبارزات و اعتصابات کارگری در مراکز کارگری بزرگ، اعتراضات سراسری معلمان و بازنشستگان در طی دو سال اخیر، اعتصاب رانندگان و کامیون داران، اعتراضات دانشجویی و حضور فعال و پر شور زنان در تمام این مبارزات، همه و همه زمینه های لازم برای خیزش آبان ماه را فراهم آوردند و به زعم تمام جنایات و رعب و وحشتی که رژیم در طی این مدت در جامعه براه انداخت، نه تنها موفق به ایجاد فضای ترس بر جامعه نشد، بلکه وحشت زده به سرکوب معترضین و مخالفین متوسل شد و به دستگیری وسیع تظاهرکنندگان روی آورد که شامل زنان و مردان مبارز بودند.

در مبارزات و اعتراضاتی که بدان اشاره شد، زنان حضور گسترده ای داشته و نقش آنان در پیشبرد مبارزات توده ای و کارگری و تغییر و تحولات سیاسی غیر قابل انکار است. زنان مبارز بر علیه فقر و فلاکت و نابسامانی هایی که دامنگیر جامعه ایران است، قاطعانه و پا به پای مردان هم طبقه ای خود بر علیه ارتجاع حاکم میدان مبارزه را از آن خود کردند.

امروز زنان آگاه و آزادیخواه، در صفوف دانشجویان مبارز، جنبش کارگری، معلمان، بازنشستگان، در صف حرکت های اعتراضی خیابانی، به مثابه مادران جانباختگان و زندانیان سیاسی، بعنوان مادران کولبر جانباخته و در عرصه های مختلف جنبش انقلابی کردستان، در صف مبارزه و اعتراضات زیست محیطی و هر آنچه بوئی از مبارزه برده باشد، در خط مقدم مبارزه و اعتراض با جسارت و شجاعتی که شایسته آنان است ظاهر می شوند.

زنان پیشرو  و مبارز جنبش رهایی زن به تجربه آموخته اند که علیرغم مبارزه ویژه علیه ستم مضاعف و جنسیتی که بر آنان وارد می شود و علیرغم لزوم برپایی تشکل های مستقل خود، تنها زمانی که با جنبش کارگری، دانشجویی و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی در پیوند باشند موفق خواهند شد.

ضامن پیروزی جنبش رهایی زن که در وهله اول از کانال سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی می گذرد، در دستور قرار دادن استراتژی و افق سوسیالیستی است و این امر تنها در پیوند و همبستگی تنگاتنگ با جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو و رادیکال اجتماعی در جامعه میسر است. این پیوندهای مبارزاتی یکی از رمزهای پیشروی جنبش رهائی زن است.

پرسش: امر رهایی زن یکی از جنبه های مهم فعالیت هر حزب و جریان چپ و کمونیستی است. با این حال به نظر شما که فعال تشکیلاتی هستید، چه نظری در مورد تشکل های مستقل زنان دارید؟

فعالین جنبش رهائی زن بویژه به مناسبت هشت مارس به درست از زوایای مختلف به عرصه های مختلف این جنبش پرداخته و به تحلیل و بازبینی در این زمینه می پردازند. آنچه ملاحظه می کنیم در واقع حاصل بیش از یک قرن مبارزه زنان مبارزیست که به نوبه خود توانستند به دستاورد های گرانبها و چشمگیری دست یابند. اما این جنبش هنور کمبودهای دارد که تلاشی متمرکز تر و سازمان یافته تر را می طلبد. به چالش گرفتن کاستی ها نمی تواند فقط به عرصه های سیاسی و مدنی محدود شود، بلکه فراتر از آن، باید سازمان یافته تر به جنگ سیستم سرمایه داری که در واقع عامل اصلی تولید و باز تولید ستم کشی زنان است، برود.

این درست است که زنان بعنوان آحاد جامعه در نظام سرمایه داری، به طبقات تقسیم شده این جامعه تعلق دارند و با مردان هم طبقه ای خود درک مشترک دارند و نهایتا هم باید مبارزات خود را با هم طبقه ای های خود گره بزنند، اما از آنجا که تبعیض و ستم کشی زنان یکی از ارگان های اساسی نظام طبقاتی است و همچنان پابرجا ست، باید ابزارهای ویژه تری هم برای این عرصه از مبارزه فراهم دید که همانا تشکل هایی است که به امر ویژه جنبش رهایی زن بطور خاص می پردازند.

این ضرورت نه تنها در جوامعی که آپارتاید جنسیتی عمل می کند، بلکه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری هم که بسیاری از آداب، رسوم، فرهنگ و سنت های عقب مانده که در واقع بمثابه سدی در مقابل رشد سرمایه داری عمل کرده اند، از سر راه برداشته شده اند هم صادق است، چرا که در همین جوامع هم هنوز ستم جنسیتی و فرودستی زنان به عناوین مختلف عمل می کند که نمونه های آن خشونت بر زنان و عدم دستمزد یکسان در مقابل کار یکسان است.

اما ستم و آزار اعمال شده بر زنان در کشورهائی مثل ایران که اسلام سیاسی حاکمیت دارد، غوغا می کند و مرزی نمی شناسد. زمانی که از همان فردای ۲۲ بهمن ۵۷ مقدمات اولیه برای حجاب اسلامی فراهم می شود و در همان سال این قانون سیاه و تحقیر به کرسی نشانده می شود، در شرایطی که هنوز “ختنه” پابرجاست، زمانی که تجاوز جنسی و خشونت اجتماعی و خانوادگی بیداد می کند، زمانی که سالیانه هزاران زن قربانی قتل های ناموسی می شوند، زمانی که رژیم فرودستی و بی حقوقی زنان را نهادینه کرده است و  آپارتاید جنسیتی را بر جامعه حاکم کرده است، زمانی که تعدد زوجات، قصاص، تعرض جنسی در زندان ها، تعذیر، خون بها و  زنان نصف مرد به ارث می برند، زمانیکه از مشارکت فعال و آزاد زنان در عرصه های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی ممانعت می شود و … دیگر نمی توان این تبعیضات را تنها محدود به نابرابری اقتصادی دانست، این بربریت و تبعیض جنسیتی وقیحانه که در تمام زوایای جامعه ریشه تنیده و همه ابعاد زندگی زنان را مورد تهاجم قرار داده است مبارزه و سازمان ویژه و مستقل خود را هم می طلبد.   

اما وقتی صحبت از تشکل مستقل زنان به میان می آید، به معنای واقعی استقلال این تشکل ها از احزاب و جریانات سیاسی چپ و کمونیست نیست، چون این نیروها هم در این رزم شریکند.

مبارزه برای رفع ستم و تبعیض جنسیتی در عین تمرکز در این عرصه در جامعه ای صورت می گیرد که با انواع ستم و تبعیض دیگر از جمله ستم و استثمار طبقاتی، نبودن آزادی های سیاسی و اجتماعی و … عجین شده است. درست  به این دلیل که در ایران تحت جاکمیت جمهوری اسلامی هرگونه مبارزه و مقاومت زنان در مقابل سیستم نهادینه شده آپارتایدی، رنگ و بوی سیاسی دارد و بخشی از مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. این مسئله وقتی بیشتر اهمیت پیدا می کند که اکنون و بعد از خیزش های دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، مبارزات جاری در ایران وارد فاز جدیدی شده و برگ زرینی از افق رهائی بخش سوسیالیستی را بر روی توده های میلیونی زنان و بویژه زنان کارگر و زحمتکش کشور گشوده است.

بدون شک خیزش های نیرومند تری در راه است که حضور هر چه بیشتر زنان با خواست ها و مطالبات و تشکل های مستقل و توده ای خود را می طلبد. با گره زدن بیشتر مبارزات زنان انقلابی به خواسته ها و مطالبات کارگر و تهیدستان و مردم محروم و ستمدیده به استقبال ۸ مارس امسال برویم.

***

فراست صالحی:

پرسش: زنان در ایران غالبا در چارچوب کارخانگی محصور مانده اند و این امر تا حد زیادی برای آنها محدویت در فعالیت های متشکل و اجتماعی فراهم می سازد. به نطر شما با توجه به این محدویت ها، چگونه می توان جنبش زنان را در راستای توده ای کردن بیشتر از توان و انرژی این بخش نیر بهره مند کرد؟

پاسخ: امر زنان و اعمال تبعیض و خشونت بر زنان تنها امری حنسیتی نيست، بلكه يك امر سياسى اجتماعي وريشه در نابرابرى اقتصادى جامعه و نیاز جامعه سرمایه داری دارد. نقشى كه زنان در توليد و باز توليد نیروی كار دارند يكى از محورى ترين بنيان هاى ستم و خشونت برزنان و ازپايه اى ترين اركان انباشت سرمايه از طريق توليد ارزش اضافه است كه توسط نيروى كار زنان صورت ميگيرد. كار خانگى بدون اجر ومزد زنان علاوه بر حفظ ونگهدارى نيروى كار موجود بلكه وظيفه باز آورى وتوليد نيروى كار جديد يعنى پرورش نسل اتى نيروى كار را برعهده دارد.زنان امروزه در ايران افزون بر تحمل فقر روزافزون و فراگير، با قوانين دست وپاگير مذهبى مردسالارانه نیز مواجه هستند که از این رهگذر آنان را از عرصه هاى عمومى دور نگاهداشته می شوند  و نمیتوانند در مديريت و تصميم گيرى جامعه نقش داشته باشندو تنهادر چهار چوب مادر وهمسر مطرح شوند. از این روی است که حفظ خانواده از خواستهاى اساسى سرمايه داريست وبراى حفظ ان با حمايت از نظام مردسالار ومذاهب به تبليغ و ترغيب خانواده ميپردازد وزن را مطيع وگوش بفرمان مرد ميسازد تا هرچه بيشتر زنان را به كار خانگى بى اجر ومزد اسير نمايد.

اسير شدن در خانواده وانجام مكرر وظايف خانگى براى زنانى كه در بيرون از خانه اشتغال به كار ندارندموجب عدم اعتماد وكم باورى به خود در زنان ميشود و انها را از جامعه و مبارزه براى احقاق حقوقشان دور ميسازد .

ميبينيم ازتعدادزنان كارگر در مراكز بزرگ صنعتى هرروز كاسته ميشود وبر تعداد زنان كار در خانه ها براى نظافت،قاليبافى،سبزى خشك كردن ،دستفروشى و دهها كار ديگر از اين قبيل كه هيچ قانونى ازانها حمايت نمىكند ويا هيچ بيمه كارى و زندگى ندارند افزوده ميشود.

اگرچه مشکلات زنان کارگر کارخانه‌ها، کارگاههای کوچک و زنانی که به کارهای خدماتی و خانه دارى وديگر كارهاى پراكنده اشتغال دارند  با هم متفاوت است امادارای منافع مشترکی هستند که مبارزه مشترکی را می طلبد.  مبارزه زنان کارگر با هم طبقه ایهای مرد کارگر خود برای دستمزد برابر با مردان، رفع هر نوع تبعیض جنسیتی و طبقاتی بر زنان کارگر از طرف کارفرمایان و نظام سرمایه داری، متشکل شدن در تشکل‌های مستقل طبقاتی، برخورداری از امنیت شغلی، ممنوعیت کارسنگین و پایان دادن به ایجاد محدودیت‌هایی درشرایط استخدام زنان از طرف کارفرمایان و قوانین ارتجاعی ضد زن جمهوری اسلامی، مجموعه این خواسته ها و مطالبات تنها مختص به مبارزه زنان کارگر نبوده بلکه وظیفه طبقه کارگر متشکلی می باشد که تنها با مبارزه بی وقفه خود می تواند آن را متحقق نمايد.

اما زنان كارگر در كارخانه ها جدا از محل كارشان با مردان كارگربا بقيه زنان كه اشتغال به كارهاى پراكنده دارند ،زنان خانه دار و زنان روستايى بايد در محلات تشكل وتجمعات خود را داشته باشندودر فعاليتهاى مختلف در راستاى توسعه محلات و روستا نقش داشته باشند.زنان بايد در اين زمينه ها توانمند شوند تا از اين طريق بتوانند نقش خودرا در جامعه و مبارزه براى كسب حقوق خود ايفا كنند.

پرسش: امر رهایی زن یکی از جنبه های مهم فعالیت هر حزب و جریان چپ و کمونیستی است. با این حال به نظر شما که فعالین تشکیلاتی هستید چه نظری در مورد تشکل های مستقل زنان دارید؟

این امر درست است که امر زنان موضوع کار هر تشکل چپ و کمونیست و امر طبقه کارگر هم هست ولی این مسئله نافی ضرورت تشکل های مستقل و توده ای زنان نیست. از انجايى كه مبارزه وانقلاب براى سرنگونى نظام مستبد بدون شركت توده زنان كارگر وزحمتكش ميسر نميباشد ،بايد براى بميدان اوردن اين قشر از زنان شرايط اجتماعى،اقتصادى و سياسى را براى انها مهيا ساخت و كليه موانع فرهنگى ومذهبى را از پيش پاى زنان برداشت.لازمه بميدان اوردن زنان كارگر و زحمتكش متشكل نمودن انان در تشكل هاى مربوط به محل كار و زندگى آنان است، زنان كارگر وزحمتكش جدا از اينكه بايد درتشكلهاى كارگرى با مردان شركت داشته باشند لازمست كه تشكل مستقل خود را نيز ايجاد كنند چون اشكال متفاوتى از ستم را به عنوان زن زحمتكش وفراتر از مرد زحمتكش تحمل ميكنند. متاسفانه بايد گفت كه بخشى از مردان حتی در مبان طبقه كارگر هم بجاى اتحاد وهمكارى با زنان كارگر نگاهى واپسگرايانه وسنتى به زنان همكار خود دارند كه اين در ادامه همان سياستهاى ارتجاعى رژيم جمهورى اسلامى نسبت به زنان ميباشد كه سعى دارد با عناوين مختلف و تحت قوانين ارتجاعى زنان را در كنج خانه زندانى و در حاشيه نگه دارد، اما آنچه که مسلم است زنان و مردان کارگر، از یک منافع طبقاتی برخوردارند و جزء یک طبقه هستند، لازمه اش این است همدوش هم و متحدانه در مقابله با مشکلات و معضلات موجود به مبارزه بر خیزند. زنان کارگر زمانی می توانند بر این چالشها غلبه نمایند که ازحمایت هم طبقه ایهای مرد کارگر خود برخوردار باشند.

در ميان گرايشات مختلف در درون جنبش زنان، گرايشى ميتواند پيشروى جنبش زنان را تضمين كند كه توان وظرفيت به حركت در اوردن توده عظيم زنان كارگر،زحمتكش و خانه دار را از خود نشان دهد واين نيروى عظيم را براى مطرح كردن خواستها ومطالبات زنان به ميدان اورد كه نه تنها خواستها ومطالبات اجتماعى و اقتصادى و رفاهى زنان را مطرح كند بلكه راه دستيابى به اين خواسته ها و راه دست بردن به ريشه هاى مادى واقتصادى ستمكشى ونابرابرى زنان و ريشه كن كردن فرهنگ پوسيده مردسالارى را نشان دهد .

براى دست بردن به اين امر خطير سوسياليست ها پشتیبان واقعی رفع تبعبض جنسیتی هستند  چرا که معتقدند براى تحقق اين خواستها و برابرى اقتصادى و تامين زمينه هاى مادى رشد و شكوفايى استعداد و خلاقيت زنان وبراى تامين برابرى واقعى بدون تعرض به نظام سرمايه دارى ممكن نيست و بدون تردید تشکل های مستقل و توده ای زنان می توانند با اجتماعی و توده ای این جنبش این رسالت را عملی سازند.

***

ناهید وفایی

پرسش: اهمیت امر زن بطور خاص در ایران چیست؟ آیا امر زن تنها از بعد تبعیض جنیستی مورد نظر است، یا یک مولفه مبارزاتی و سیاسی همه جانبه است؟ اگر اینگونه است شاخص های مهم آن از نظر شما کوتاه و اجمالی کدام هاست؟

پاسخ: اهمیت امر زن یا به عبارت دیگر «مبارزه ی رهایی زنان» در ایران از این لحاظ حائز اهمیت است که زنان در ایران با رژیمی سر و کار دارند که از طریق قوانین عقب افتاده، تقویت مردسالاری و تکیه به سنن کهن، از طرفی  پایه ای ترین حقوق انسانی را از آنها سلب می کند و از طرف دیگر در تمام امور خصوصی آنها دخالت می کند. این امر از آغاز روی کار آمدن این رژیم تا به امروز به طور مستمر ادامه دارد. در نتیجه مبارزه ی زنان با جمهوری اسلامی برای رسیدن به پایه ای ترین حقوقشان، به امری اجتناب ناپذیر تبدیل گشته است.

مبارزه ی زنان بر علیه جمهوری اسلامی یک مولفه ی سیاسی و اجتماعی همه جانبه است؛ زیرا زن در جامعه به عنوان کارگر، دانشجو، معلم، خانه دار، کارمند، بازنشسته، بی خانمان و غیره حضور دارد. درست است که مبارزه با تبعیض جنسیتی یکی از اساسی ترین مولفه های مبارزه ی زنان است؛ اما زنان در عرصه ی مبارزه با خفقان شدید، فقر، عدم پرداخت حقوق، تبعیض طبقاتی، بی حقوقی شدید، اعتراض به اعدام، به گرانی، اختلاس و غیره هم حضور دارند. اینکه ما در ایران با یک رژیم سرمایه داری سر و کار داریم که تمام حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را از شهروندان سلب می کند، باعث می شود که مردم یک درد مشترک داشته باشند و برای رفع درد هم یک هدف مشترک داشته باشند که همانا نابودی مسببین اصلی درد و رنجشان است. در طی چند سال اخیر ما شاهد اعتراضات شدید مردم ایران بوده ایم که زنان در بسیاری موارد نقش برجسته ای در این اعتراضات داشته اند. این نشان می دهد که زنان به تمام پایه های ظلم و ستم در ابعاد سیاسی و اجتماعی اعتراض دارند که تبعیض جنسیتی یکی از آنها است.

پرسش: رابطه جنبش رهایی زن با سایر جنبش های اجتماعی از قبیل جنبش کارگری، جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهانه در ایران چگونه است و از نظر شما چگونه این رابطه ها را می توان تقویت کرد؟

پاسخ: با رشد اعتراضات کارگری، دانشجویی، زنان و کلا اعتراضات اجتماعی، ما شاهد اتحاد بین جنبش های مختلف هستیم. مردم به مرور زمان دریافته اند که پیروزی هر کدام از این جنبش ها در گرو اتحاد با یکدیگر است. این است که الان بطور آشکار می بینیم که کارگران و دانشجویان امر رهایی زنان را به یکی از شعارهای اصلی خود تبدیل کرده اند. بعنوان نمونه جنبش کارگری دارد از حالت صرفا مطرح کردن مطالبات صنفی در می آید و خواهان رفع تبعیض جنسیتی، آزادی، برابری و حکومت شورایی است. جنبش دانشجویی نیز تحت تاثیر جنبش کارگری قرار دارد و ما شاهد این هستیم که آنها در قطعنامه های مختلف به امر رهایی زن اشاره می کنند و خواهان رفع تبعیض جنسیتی هستند. آنها از طرفی می بینند که حضور گسترده ی زنان در اعتراضات مختلف، جنبش آنها را تقویت می کند. از طرف دیگر جنبش های مختلف دریافته اند که آزادی زن معیار آزادی جامعه است. جنبش زنان هم دریافته که بدون اتحاد با جنبش دانشجویی و کارگری، آنها به خواست ها و مطالبات خود نمی رسند. این است که ما شاهد همسویی این جنبش ها هستیم که نقطه عطف اعتراضات اخیر بوده است.

برای تقویت اتحاد بین این جنبش ها باید بیش از پیش به ضرورت اتحاد و همسویی برای سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید کرد. از درس های اعتراضات، اعتصابات و شورش های مختلف آموخت. به تشویق زنان، دانشجویان و کارگران در ادامه ی اعتراضات ادامه داد. زیرا هر کدام از این عرصه ها در کنار افزودن بر تجارب و پی بردن به ضرورت اتحاد، باعث خلق رهبران عملی (آژیتاتورها) می شود. رهبرانی که در متن این اعتراضات تعلیم می بینند و می توانند امر متحد کردن و به پیش بردن این جنبش ها را به هدف اصلی خود تبدیل کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *