چهره های ماندگار: النور مارکس کمونیست انقلابی که نخستین بار چگونه سازمان بیابیم زنان را نوشت!

نامش «جِنی جولیا النور مارکس”(۱) است. فرزند ششم و آخرین فرزند جنی فون وِستفالن ۴۱ ساله (۲) و کارل مارکس ۳۷ ساله که در بامداد برفی زمستان ۱۶ ژانویه سال ۱۸۵۵ در خانه ای در خیابان”داون استریت” در ناحیه‌ی “سوهو”ی شهر لندن چشم به جهان گشود. پیداست که در این خانه‌ی سرشار از سیاست و فلسفه و زندگی، سخنی جز ادبیات و هنر و آگاهی و سیاست و چگونگی شرایط و مناسبات انسانی نمی‌شنود. در چنین کانونی ‌است که النور پرورش می‌یابد. آنچنان در مبارزه برای رهایی در می‌آمیزد و اعتماد به خویش می‌یابد که در ۱۲ سالگی به شخصیت‌های سیاسی زمانه نامه می‌نویسد و برای دگرگونی جامعه با درک و زبان خویش پیشنهاد می‌دهد. در همین روزهاست که با جنبش «فنیانیست‌ها» (۳) آشنا می‌شود و از کشتار آنها در منچستر با خبر می‌گردد و برای همیشه یاد مبارزان و جانباختگان این جنبش را در دل نگه می دارد.

النور، خردسال است که مارکس (۴) برایش داستان و شعر می‌خواند و از همین روی در سه سالگی برخی از نوشتارهای “ویلیام شکسپیر” را از بر می‌خواند. النور، شیفته‌ی ادبیات و کارهای شکسپیر می‌شود و از همین روی به همراه دوست خود، “کلارا کولِت” به برپایی کلوب “داگبِری” می‌پردازد. در این کلوب است که به همراه خانواده‌ی خویش و دوستش کلارا، نوشته‌هایی از شکسپیر را با دکلمه بیان می‌کنند. در سن ۱۶ سالگی، همراه پدر می‌شود و در کنفرانس‌ها و سخنرانی‌ها و مسافرت‌های کارل مارکس، نقش دبیری او را به عهده دارد. سال ۱۸۷۲ با “لیساگاری” نویسنده و خبرنگار کمون پاریس که پس از شکست کمون و کشتار کموناردها به انگلیس پناهنده شده بود، آشنا می‌شود. النور هفده ساله و لیساگاری ۳۴ ساله است که هر دو دلشیفته هم می‌شوند. مارکس هرچند با دیدگاه لیساگاری مشکلی ندارد، اما این دلدادگی را بی سرانجام می‌یابد و با آن کنار نمی‌آمد. النور، خانه مادر و پدری را ترک می‌کند و به شهر«برایتون» می‌رود و برای گذران زندگی آموزگار سرخانه می‌شود.

در سال های دهه ۱۸۸۰میلادی، النور اشتیاق بیشتری به تئاتر در خویش می‌بیند و تا مرز حرفه‌ای هنرپیشگی پیش می رود. او هنر را همانند ابزاری کارآ برای دستیابی به اهداف سوسیالیستی می‌شناسد. النور، از جمله کتاب “مادام بوواری” اثر “گوستاو فلاوبر” این پیشتاز سبک ناتورالیسم در ادبیات فرانسه، و کتاب‌های “زن دریا” و “دشمن مردم” کارهای “هنریک ایبسِن”، این پیشتاز نروژی نمایشنامه نویسی در سبک رئالیسم را برای نخستین بار به انگلیسی ترجمه می‌کند. در سال ۱۸۸۶ میلادی النور، به همراه «ادوارد اِوِلینگ» همراه و یار دیرینه اش، در یک نمایش تئاتر بنام “خانه‌ی عروسک‌ها” اثر “هنریک ایبسن” بازی کردند، و النور در آن  در نقش “نورا هِلمِر”  بازی می‌کند.

نگارش تاریخ کمون

النور در همین سال، در نوشتن، “تاریخ کمون ۱۸۷۱” با لیساگاری (۵) همکاری کرده و سپس آنرا به زبان انگلیسی ترجمه می کند. مارکس این نگارش و کار را بسیار می‌ستاید و سرانجام پس از مخالفت‌هایی در سال ۱۸۸۰ با ازدواج آنها روی خوش نشان می‌دهد. این هنگامی است که النور خود، دیگر به شوق پیشین نیست. دو سال نگذشت که این اشتیاق، به واگرایی این دوستی انجامید.

النور به خانه بازگشت تا به مادر و پدرش که اینک با بیماری و دشواری‌های زندگی دست به گریبان بودند یاری رساند. غمبارانه مادرش، جنی فون وِستفالن، همرزم و همسر کارل مارکس در دسامبر سال ۱۸۸۱ درگذشت. یک ماه بعد در ماه ژانویه ۱۸۸۳ خواهرش “جنی مارکس لونگِت” (۶) در پی بیماری سرطان مثانه از پای در آمد. کمتر از دو ماه بعد کارل مارکس در ماه مارس همانسال، پشت میز کارش در حالیکه به نگارش کتاب سرمایه دست به کار بود، با کمی چشم به هم زدن رفت و برگشت رفیق همراهش، انگلس از کنار او برای همیشه چشم بر هم نهاد. کارل مارکس پیش از مرگ خود، ویرایش و نشر و ترجمه کارهایش، از جمله «کاپیتال» را به انگلیسی به النور و انگلس (۶) واگذار کرده بود.

مبارزات حزبی

النور در سال ۱۸۸۴ میلادی، به “فدراسیون سوسیال دمکرات – SDF” که بوسیله “هِنری هیندمَن” رهبری می‌شد پیوست، و در میان کادر رهبری آن قرار گرفت. همزمان با “ادوارد اَوِلینگ” آشنا شد و دوستی اشان تا پایان عمر بر دوام بود.
همان سال ۱۸۸۴، در فدراسیون، انشعابی انجام گرفت و در پی آن النور گروه را ترک کرد. انشعاب در حزب بر دو پایه بود:

۱- از سوی بخشی از اعضا از جمله النور به “هِنری هیندمَن” اعتراض شد که فدراسیون را با خودکامگی رهبری می کند.

۲- ناهمخوانی بینش هیندمَن با  دیدگاه و منشور بین‌المللی کارگران. النور به همراه یارانی، هیندمن را به داشتن گرایش‌های ناسیونالیستی متهم می‌کردند. از جمله تقویت کننده این اتهام، برخورد هیندمَن به درخواست النور در مورد فرستادن نمایندگانی به فرانسه برای همکاری با “حزب کارگران” فرانسه بود. هیندمن این درخواست را مردود دانست و از آنجا که خواهر النور، “لورا” مارکس و همسرش “پُل لافارگ” در همان حزب کارگران فرانسه عضو بودند؛ هیدمن، آن را یک “مانور خانوادگی” نامید.

اتحاد سوسیالیستی

النور، در دهه ۱۸۸۰ با “ادوارد اولینگ” همراه و همرزم شده بود. به همراهی هم، گروه اپوزیسیونی بنام “اتحاد سوسیالیستی – Socialist League”  را بنیانگذاری کردند. از جمله افراد شناخته شده و برجسته‌ای که به آن پیوست “ویلیام موریس”، شاعر، داستانسرا، طراح پارچه، فعال جنبش کارگری، سوسیالیستی با گرایش کمونیسم انقلابی و از چهره‌های برجسته دوران «ویکتوریایی» بود. النور دراین برهه، به ارگان ماهانه “اتحاد سوسیالیست” پیوسته، ستونی زیر نام “پیشینه جنبش انترناسیونالیست انقلابی” بنام “کامانوِل” می‌نگاشت.

سازمانیابی کارگران

در سال 1884 میلادی؛ النور مارکس با زن نقاش و عضو “اتحادیه صنفی کارگران زن” بنام “کِلِمِنتینا بلَک” آشنا و از آن پس با وظایف و اهداف این اتحادیه درگیر می‌شود. یکسال پس از آشنائی با کلمنتینا بلک، در سال ۱۸۸۵ میلادی، النور کنگره سوسیالیست پاریس را سازماندهی کرد. النور، در سال 1886 میلادی برای جمع آوری کمک مالی برای “حزب سوسیال دمکرات آلمان” به همراه “ادوارد اولینگ” و “ویلهِلم لیبکنِشت” – یکی از بنیانگذاران انقلابی حزب سوسیال دمکرات آلمان و همرزم روزا لوکزامبورگ که به همراه وی نیز ترور شد – به آمریکا مسافرت می کند.

پشتیبانی فعال و شرکت در اعتصاب “بِریانت اند مِی” سال ۱۸۸۱، و نیز در اعتصاب لنگرگاه “داک” در سال ۱۸۸۹ میلادی در شهر لندن و سازماندهی «اتحادیه صنفی کارگران شرکت گاز» از جمله کارزارهای النور در این برهه می‌باشند. نوشتارها، ترجمه‌ها و کتاب‌های چندی از زندگی پربار و درخشان این زن انقلابی و کمونیست نیز دستاورد سال ها مبارزه و زندگی سیاسی النور مارکس می‌باشند.

دوپارگی در حزب اتحاد سوسیالیستی

در پایان دهه ۸۰ میلادی، اتحاد سوسیالیستی به دو گرایش جانبداران و مخالفین عمل سیاسی (آنارشسیتی) تقسیم می‌شود. “ویلیام موریس” در گروه مخالفین عمل سیاسی، جایگاه داشت که خود این گرایش به دو گروه مخالفین مطلق عمل سیاسی و مخالفین مشروط عمل سیاسی تقسیم می شد: گرایش همراه «موریس» هرگونه مبارزه و فعالیت پارلمانی را به سازش و انحراف طبقاتی، برابر می‌شمرد. النور مارکس جانبدار کارزار سیاسی شاخه بلومزبری بود و به همراه ادوارد اولینگ شرکت در کارزارهای سیاسی را لازم می‌شمرد. این گرایش، خویش را در حزب، اقلیتی کم صدا می یافت.
در چهارمین کنگره سالانه اتحاد سوسیالیستی، النور و اولینگ از سوی شاخه “بلومزبری” پیشنهاد نشستی همگانی با همه‌ی اعضا گرایش‌ها برای وحدت دادند، که پذیرفته نشد. جدا از رد این درخواست، “اتحاد سوسیالیستی” عضویت ۸۰ نفر از اعضای شاخه “بلومزبری” را به سبب اینکه، این شاخه بر علیه سیاست حزب کاندیداهای مشترکی با “فدراسیون سوسیال دمکرات – SDF” دارد؛ معلق کرد. در پی این تصمیم است که شاخه بلومزبری، “اتحاد سوسیالیست” را ترک می کند، و برای مدتی کوتاه، به نام “جامعه سوسیالیست بلومزبری” به فعالیت های خود ادامه داد.

النور مارکس) در سال ١٨٩٠ به ساموئل گامپرز (رهبر فدراسیون کار آمریکا) نامه‌ای می‌نویسد و پیام رهبران کارگری حاضر در جشن تولد ٧٠ سالگی انگلس را مبنی بر اینکه، کارگران آمریکا بزرگترین سهم را در توده گیر شدن مبارزه بر سر روز کار هشت ساعته داشته‌اند را به کارگرن آمریکا، ابراز می دارد.


حزب کارگر مستقل – ILP

در سال ۱۸۹۳ میلادی، “حزب کارگر مستقل – ILP” توسط “کی یِر هاردی” بنیانگذاری می شد. النور مارکس در کنفرانس گشایش آن به‌سان میهمان، و “ادوارد اولینگ” به‌‌مانند یکی از نمایندگان حزب شرکت دارند. این حزب با رگه‌هایی از نگرش مسیحیت، از گرایش سوسیالیسم کارگری به کژراهه جهت می‌گیرد و پیداست که النور و ادوارد ها از آن دوری می‌گزینند.
النور مارکس و ادوارد اولینگ به همراه بیشتر اعضای دیرینه حزب باردیگر به “فدراسیون سوسیال دمکرات – SDF” می پیوندند.

بیماری اوِلینگ، مرگ النور

در سال ۱۸۹۷ میلادی، ادوارد اولینگ به بیماری سخت کلیوی دچار شد، و النور غمخوار و پرستارش بود. سرانجام در ۳۱ ماه مارس سال ۱۸۹۸، النور در پی سال ها مبارزه، آن همه درد و رنج، به ویژه با درد همزی بیمارش دیگر تاب ناسپاسی را که بر همه فشارها افزون شده بود نمی‌آورد. النور در این روز سخت و تیره، در ۴۳ سالگی زندگانی پردرد و پربار خویش به زندگی خود پایان داد. سبب این سرانجام، فاکتورها و عناصری برآمده از مناسبات و جامعه ای بودند که النور در برابرش ایستاد و پیکار کرد و آفرینش داشت تا به یاری انقلاب سوسیالیستی و کارگران انقلابی و سازمانیافته سرنگون شوند و به جایگزین، شادی سازمان یابد.
“چگونه باید سازمان یابیم؟” بیانیه النور کمونیست است برای سازمانیابی زنان کارگر و انقلابی. “فردریش انگلس” دوشادوش النور مارکس، لورا مارکس و لوئیز کائوتسکی (همسر کارل کائوتسکی)، به روش شورایی، در سمت و سو بخشیدن به گرایش‌های زنان سوسیالیست به ویژه روی به اتریش که در آن سال ها، کانون دو گرایش متضاد فمینیسم بورژوایی و پرداختن زنان سوسیالیست به موضوع زنان بود؛ نقش ارزنده ای داشت. تنها اگر همین یک نوشتار یگانه دستاور او باشد، النور در این اثر ماندگار، زنده وجاودان، بازو به بازوی زنان و مردان کمونیست در رزم رهایی‌ست.

“چگونه باید سازمان یابیم؟”

خیزش زنان در این برهه، با برتری و حضور و نگرش لیبرال فمینیستی رنج می‌برد. شناخت و برداشت طبقاتی از نابرابری‌های اجتماعی و طبقاتی به ویژه نابرابری ستم بر زنان نداشتند.  نگرش‌های رفرمیستی عناصری همانند “لیلی براون” سمپات های بسیاری داشت. در سال ۱۸۹۱ بنیانگزاری “گلایش هایت”  یا “برابری” در آلمان  نقش پیشرویی داشت. کلارا زتکین و رفقای دیگرش در اتریش با “مجله زنان کارگر” با همکاری “لوئیز کائوتسکی” همسر پیشین “کارل کائوتسکی” که از وی جدا شده بود و در خانه انگلس در لندن می‌زیست ولی هنوز از نام فامیل «کائوتسکی» ‌استفاده می‌‌کرد، نقش به سزایی در نگرش سوسیالیستی و طبقاتی به موضوع زنان داشتند. لوئیز،‌ فردریش انگلس، النور مارکس و لورا مارکس (دختران جنی و مارکس) در پیوند با  کلارا زتکین و خیزش زنان در اتریش، جدا از نوشتارهای ارزنده‌،‌ برای «ژورنال زنان کارگر»، Arbeiterinnenzeitung (مجله زنان کار) در یاری، هماهنگی و کارزار مالی در پشتیانی از مجله زنان کارگر در اتریش نقش به‌سزایی داشتند. این پشتیبانی‌ها برای انتشار مجله کارگری زنان  که از سال ۱۸۹۱ در تلاش برای انشتار آن بودند تا ژانویه ۱۸۹۲ که نخستین شماره آن  انشتار یافت، کمک بزرگی بود.

انگلس در نامه‌ای به تاریخ دوم اکتبر۱۸۹۱ به لورا  تلاش‌های دختران مارکس و لوئیز را ستود: “نوشتارهای شما در میان جنبش حقوق زنان آلمان و اتریش بسیار تاثیرگذار خواهند بود، زیرا پرسش واقعی و پاسخ به آن؛ تا کنون هیچگاه به آن آشکاری که شما سه نفر آنها را بیان کرده اید در میان نبوده‌اند. زنان کارگر آلمان، بنا به گزارش‌های “بِبِل” با اشتیاق بسوی جنبش سوسیالیزم “هجوم” می‌آورند، و اگر اینگونه باشد، تئوریسین‌های عتیق حقوق زنان خرده-بورژوا بزودی واپس رانده خواهند شد.” (۷)

سه  رفیق همراه انگلس، النور مارکس (لندن) لورا مارکس (لافارگ در پاریس) و لوئیز کائوتسکی (لندن) در درازای سال ۱۸۹۲ در یک پروژه‌ی سازمانیافته، به منظور گسترش اندیشه سوسیالیستی، “روزنامه اتریش” را ترییونی برای مبارزه زنان ساختند. علیرغم تفاوت‌‌هایی در نوشتار و زوایای دید، ‌مهمترین و برجسته ترین موضوع مرکزی نوشتارهای هر سه،  نشان دادن و هدف قرار دادن دشمنی‌های فمینیست های بورژوا در برابر حقوق زنان کارگر بود. در همین چالش‌های نظری و موضع‌گیری‌های انقلابی بود که موضوع اختلا‌ف‌های طبقاتی، تفاوت حقوق زنان کارگر با زنان بورژوا و خرده‌بورژا و مناسبات طبقاتی،‌ استثمار دوگانه، ‌آشتی ناپذیری مبارزه و تفاوت‌های طبقاتی این دوبخش از زنان  و نابرابری‌های طبقاتی نمایان شدند.

نوشتارهای لوئیز، النور و لورا و نیز کلارا زتکین از موضوع سوسیالیسم انقلابی و زنان در دست‌اند که نوشتاری از النور زیر نام “چگونه باید سازمان یابیم؟”(۸)  برجستگی ویژه‌ای دارد.

پی نوشت ها:

(۲Eleanor Marx Aveling.

Jenny von Westphalen ۱۲فوریه ۱۸۱۴ – ۲ دسامبر ۱۸۸۱

۴) گروه “فنیان ها” یاFenians در آغاز یک سازمان ایرلندی بود در واپسین سال های ۱۸۰۰ که در آمریکا به وسیله انقلابیون ایرلندی پایه گذاری شد و در سده‌ی نوزدهم علیه استعمار انگلستان و برای دستیابی به ایرلندی آزاد و ‌جمهوری مبارزه می‌کرد و بارها با سرکوبی خونین، به خون نشست.

۵) لیساگاری زاده‌ی  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/۵_مه” \o “۵ مه” ۵ مه  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/۱۸۱۸_(میلادی)” \o “۱۸۱۸ (میلادی)” ۱۸۱۸ در شهر  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/تری‌یر” \o “تری‌یر” تریِر  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/پروس” \o “پروس” پروس – درگذشتهٔ  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/۱۴_مارس” \o “۱۴ مارس” ۱۴ مارس  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/۱۸۸۳_(میلادی)” \o “۱۸۸۳ (میلادی)” ۱۸۸۳ در  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/لندن” \o “لندن” لندن،  HYPERLINK  “https://fa.wikipedia.org/wiki/انگلستان” \o “انگلستان” انگلستان ،6  (Hippolyte-Prosper-Olivier – Lissagaray)  نوامبر ۲۴, ۱۸۳۸ تولوز – ۲۵ ژانویه- ۱۹۰۱ پاریس)

Jet ،می ۱۸۴۴ –۱۸۸۳ ژانویه

۷) فردریش انگلس، زادهٔ ۲۸ نوامبر ۱۸۲۰ در  g/ووپرتال” \o “ووپرتال” ووپرتال – درگذشت ۵ اوت ۱۸۹۵ در  ps://i/لندن” \o “لندن” لندن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *