یادی از فیلسوف ماتریالیست، کاشف الکل و اسید سولفوریک ابوبکر محمّد فرزند زَکَریا رازی
جرج سارتن (George Sarten)، نویسنده و پایه گذار تاریخ علم، رازی را: «بزرگترین پزشک ایران و جهان اسلام در زمان سدههای میانه» مینامد. محمد فرزند زکریا ۱۱۵۵ سال پیش در شهر «ری» زاده شد و از این روی به «رازی» شهرت یافت. دانشمند نامی، ابوریحان بیرونی (زاده ۹۷۳ میلادی) زادروز رازی را سپتامبر ۸۶۵ م و در گذشت وی را ۳۱ اکتبر ۹۲۵ م نگاشته است. در آن برهه، منافع سیاسی و رابطهی برخی علمای شیعه با برخی از سلطانها و وزرای وقت ، سبب شد تا رهبران شیعه در دربار و جامعه موقعیتی بهتر بیابند.در همین برهه، در دهههای پایانی (۷۵۰ میلادی یا ۱۳۰ قمری) حکومت امویان نخستین حکومت شیعی را برپا کردند که به ویژه ری همانند یک مرکزی دینی، نقش مهمی در تمرکز و تقویت مبادی و تببین شیعهگری مییابد. در چنین شرایطی است که محمد زکریا رازی در مرکز خرافات و خرفهپراکنانی همانند کلینیها و شیخ صدوقها به دانش و فلسفه زندگی میبخشد.
به راستی محمد رازی را نه تنها حکیم و دانشمندی فرزانه، بلکه شاید یگانه فلیسوف ماتریالست پس از تاریخ فلسفه یونان باستان در ایران دانست. وی در میان تاریکی های سده های نخستین سلطه اسلام و در شهری که مهمترین مرکز روحانیت شیعه بود به پاخاست. شرایط تاریخی این دانشمند جهانی را زمانی میتوان دریافت که تاریخ آن برهه را مرور کرد. می توان برآمد دیلیمیان بهسان حاکمانی شیعی با برخورداری از چنین زمینه و مبانیِ به هم بافته شدهای به وسیلهی خرد ستیزانی همانند کلینیها دانست. دوران حاکمیت دیلمیان یا آل بویه (۹۳۲–۱۰۵۵ م)، به ویژه رکنالدوله از برداران سه گانه آل بویه با حکومتی ۱۲۵ساله و چیرگی بر عباسیون، تا برآمد سلجوقیان (از اوغزهای ترک)، زمینه ساز شیعهگری در ایران و به ویژه پرورش موجوداتی همانند کلینیها و شیخ صدوقها-این امامان خمینی- را پایه گذار شیعه و حکومت اسلامی دانست. دیلیمیان در آغاز از شیعیان زیدی بودند، و بابرخورداری از زمینه اعتباری که جنبشهای تهی دستان زیر پرچم زیدیان، علیه حاکمیت عباسیون به دستآورده و پس از چیرگی بر خلفای بغداد، به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند. آلبویه از آنجا که «سید» یعنی از تبار پیامبر مسلمانان نبودند بنا به باور مذهب زیدی، باید امامی زیدی از تبار پیامبر اسلام را به امامت بر میگزیدند و پس از به قدرت رسانیدن این امام، با اطاعت کامل از وی، قدرت سیاسی را در دست می گرفتند. آنان به امام غایبی که همچنان غایبمیماند متوسل شدند تا به حکومتاشان مشروعیت بیابد. این تاکتیک سیاسی شاید در تاریخ اندیشه و علوم سیاسی، باد ماکیاول را به کودکستان بفرستد. از همین روی، رکندوالدوله و برادران وی، معزالدوله و عضدالدوله، از زیدی فاصله گرفته و برای رسیدن به حکومت، شیعه دوازده امامی شدند تا به بهانه اینکه منتظر امام غائب شیعیان هستند به حکومت خود دوام بخشند. از این روی شیعه گری با حکومت آل بویه در ایران و عراق تقویت یافت.
فیلسوف محمد رازی باید با چنین فریبکاران و سیاستمداران نیرنگبازی روبرو شود و با نگرشهای مسموم کلینیها به ستیز برخیزد. کلینی یا شیخ ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق رازی معروف به کُلِـینیزادهسال ۲۴۹ ش (۸۷۰ م) از روستای کلین از روستاهای پیرامون تهران در ۳۸ کیلومتری شهر ری که اصول کافی از اوست واصول شیعه گری خمینیسم بر آن مبنا گرفت، در همان زادگاه فیلسوف محمد رازی، حاکمیت داشت و رازی را در برابر خویش یافت. همقطار دیگر کلینی، جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (زادهٔ ۳۰۶ ـ قم و درگذشتهٔ ۳۸۱ ـ شهر ری) که داستان جعلی امام زمان شیعیان را شایع کرد و از دیگر رهبران دینی شیعه، در ستیزی ایدئولوژیک با بینش و دانش محمد رازی به شمار میآمد. از کلینی تا خمینی ادامه خونبار کارزار دانش و فلسفه در برابر خرافههای دینی بههم بافته شده به وسیله این عناصر است. شیعهگری امروزین در ایران و لبنان و عراق ادامه همان ستیز تاریخی دانایی و نادانی است. مفاتیحالجنان مجموعهای از دعاها، مناجات، زیارات، دستورهای مذهبی روزها و شبهای سال ست که به محمد و علی و فرزندانش نسبت داده شده و به وسیله کلینیها به هم بافته تا به دست خمینی، مانیفست شیعهگری حکومت اسلامی گردد، ریشه در ری و کلین و مرتجعینی مانند شیخ صدوقها دارد که در دوران صفویه با آوردن همقطاران آنان از جبل امل لبنان به وسیله محمد باقر مجلسی تکمیل گردید.
بنا بهنوشتار ابوریحان بیرونی رازی در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی در ری درخشیدن گرفت. در جوانی بربت (عود ) مینواخت و شعر میسروده است. رازی به آموختن شیمی پرداخت و به کیمیاگری روی آورد و برآن بود تا مس را طلا سازد. این اندیشه، پایهی علمی داشت. زیرا که همهی اتمها ساختار بنیادینی دارند و تنها با کم و یا زیاد بودن الکترونها و هسته نوترون و پروتونی نوع اتم، تفاوت مییابد. به بیان ابوریجان بیرونی، چشمان رازی در همین راه کیمیاگری (شیمی) و در نتیجه مواد شیمیایی به ویژه جیوه آسیب دیدند. در سالهای بالای زندگی بود که به بغداد سفر کرد تا دردانشگاه آنجا، پزشکی بیاموزد. دانشگاه بغداد در آن دوران، جانشین دانشگاه گندیشاپور شده بود که به زودی رازی ریاست بیمارستان «معتضدی» را به عهده گرفت. پس از مرگ معتضد، خلیفهٔ عباسی، به ری بازگشت و به ریاست بیمارستان ری رسید و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران پرداخت. نوشتهاند که رازی در آخر عمر بینایی خود را به صور کامل از دست داد.
رازی نخستین کسی است که پزشکی بالینی را برای تشخیص بیماری به کار گرفت و با بررسی نشانهها و سیمپتومهای بیماری و آزماشگاهی به درمان بیماران پرداخت. تفاوت بیماری آبله و سرخک را بیان کرد و تجربههای بسیاری برای تشخیص این بیماریها به دست داد و دوکتاب سرخک و آبله را نوشت. آموزش و تجربههای رازی مهمترین منابع و کتابهای درسی در اروپای سدههای میانه بود. آثار ماندگاری در دانش پزشکی و شیمی و فلسفه، منطق، کیهان شناسی و ریاضیات به یادگار ماندهاند. ابوعلی سینا از او به بزرگی جایگاه دانش و فلسفه یاد کرده و بسیار از وی فراگرفتهاست. رازی دردانش شیمی (کیمیا) کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و نفت سفید میشناسند. در زمینه داروسازی و تغذیه و رژیم غذایی بیماران، وی نخستین دانشمندان است. رازی اسید سولفوریک را با ترکمیب مواد قلیایی و فلزات فراهم کرد و با داشتن اسید سولفوریک برخی اسیدهای دیگر ساخته شد. وی با ترکیب آب آهک بر نشادور (کلرید آمونیوم)، اسید کلریدریک بدست آورد. و با ترکیب سرکه با مس، «استات مس» یا زنگار فراهم آورد و به وسیلهآن زخمها را شستشو میداد. از سوزاندن زرنیخ، اکسید آرسنیک یا مرگ موش فراهم کرد و از لیمو و نارنج برای نخستین بار اسید سیتریک (جوهر لیمو) تهیه کرد.ر ازی برای درمان برخی بیماریها، نخستین پزشکی است که داروهای سمی آلکالوئیدی ساخت.
در زمینه فلسفه رازی، هرچند شاید که در هراس از حاکمیت شریعت، انکار خدا را به زبان نمیآورد اما معاد (روز رستاخیز و بازگشت)، وحی و نبوت (پیامبری محمد) یعنی اصول دین را باور نداشت. در دو کتاب «فیالنبوات» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداختهاست. وی بینش ارسطو و افلاتون را نیز که آلوده به ایدهالیسم بود مردود میدانست و ماده را «قدیم» میشمرد و ماده را بهسان یک ماتریالیست، مقدم بر ایده (ذهن) همیشگی و فنا ناپذیر میشمرد. این فیلسوف در افزون بر ۱۱ سده پیش، می گفت: آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند. رازی، همهی دینها را زیانآور اعلام کرد که سبب کینه و جنگ می شوند. رهبران دینی او را ملحد و کافر اعلام کرده و تکفیرش کردند. مهمترین پرسش و برهان فلسفی رازی این است: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد ؟»
رازی همانند هگل اما با فاصلهای نزدیک به هزار سال، به نفس کلی (ایده مطلق) باور دارد که و به ماده نامیرا یا «هیولی اولی» یعنی ماده اولیه که هیچ کس آنرا نیافریده و به مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر باور فلسفی دارد. از همین روی وی را دهری مسلک مینامند.
در فرهنگ ۱۴ مجلدی دهخدا آمده است که: «ابنالندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یکصد و شصت و هفت و ابوریحان بیرونی در کتاب «فهرست کتب رازی» یکصد و هشتاد و چهار دانستهاند.«کتابهای رازی برحسب فهرست بیرونی بدین ترتیب تقسیم موضوعی میشود: ۵۶ کتاب در طب، ۳۳ کتاب در طبیعیات، ۷ کتاب در منطق، ۱۰ کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶ کتاب در مافوق الطبیعه، ۱۴کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا، ۲ کتاب در کفریات، ۱۰ کتاب در فنون مختلف که جمعا بالغ بر یکصد و هشتاد و چهار مجلد میشود و ابن اصیبعه در عیون الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمیشمارد.»
به سبب کینه توزی شریعتمداران و دشمنی اسلامیان با فسلفه و دانش و خرد و این فیلسوف بزرگ، آرامگاه فیلسوف جهانی تا کنون ناشناخته مانده است، اما خردستیزان، هرگز قادر نبودهاند نام و دستاوردهای رازی و دانش وی را نابود سازند. رازی در تاریکترین دورانها درخشید و دانش پزشکی وی تا سده ۱۵ میلادی نخستین منابع پزشکی بودند و الکل پزشکی که بدون آن، گندزادیی و مبارزه با میکربها و نجات بیماران و سرانجام زندگی ناشدنی بود سرآمد میکربزداهاست. از همین روی اسلامیان آن را حرام میشمرند. در روزهای کرونایی بار دیگر نام رازی به میان آمده است. نام این دانشمند ماتریالیست و این چهرهی ماندگار دنیای دانش و فسلفه را باید که گرامی داشت.