۱۰ اکتبر ۲۰۲۴
جنبش “زن، زندگی، آزادی” که با اعتراضات گسترده در ایران آغاز شد، بیانگر خواستههای عمیق مردم برای رهایی از ستم، فقر، فساد، و بیعدالتی است. این جنبش، که به دنبال مرگ ژینا(مهسا) امینی در بازداشتگاه نیروهای حکومتی آغاز شد، به سرعت به یک جنبش گسترده اجتماعی تبدیل شد که در آن خواستههای زنان، جوانان و کارگران به عنوان نیروی محرکه اصلی حضور دارند. اهمیت ادامه این جنبش نه تنها در مبارزه با سرکوب مستقیم رژیم جمهوری اسلامی، بلکه در ساختن آیندهای عادلانهو انسانی برای مردم ایران نهفته است.
۱-رهایی از فقر، فساد و سرکوب
یکی از دلایل اصلی نارضایتیهای گسترده در ایران، فقر و گرسنگی است که بهطور سیستماتیک بخش بزرگی از جامعه را تحت فشار قرار داده است. این مشکلات با فساد فراگیر رژیم و سرکوب سیاسی ترکیب شده و منجر به شرایطی شده که مردم ایران را از ابتداییترین حقوق خود محروم میکند. نابرابری اقتصادی و تمرکز ثروت در دست سران جنایتکار رژیم ، همراه با تحریمهایی که هر روزه سراغ سفره مردم ایران میرود فقر را هر بیشتر تشدید کرده است. اعدامهای پیاپی، زندانی شدن جوانان و سرکوب حقوق اولیه انسانی، فضایی از ترس و خفقان را به وجود آورده است.
در چنین شرایطی، تنها راه رهایی مردم از این وضعیت، ادامه مبارزه علیه این سیستم و رژیم فاسد و سرکوبگر است. جنبش “زن، زندگی، آزادی” نهتنها به حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی توجه دارد، بلکه به عنوان نمادی از اعتراض به تمامی اشکال ستم و نابرابری در جامعه ایران عمل میکند.
۲. خطر تغییر رژیم از بالا
یکی از مسائلی که باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد، خطر تلاش برای تغییر رژیم از بالا، بدون مشارکت فعال مردم و نیروهای مترقی است. تاریخ ایران نشان داده که تغییرات ناگهانی و توسط نیروهای خارجی تنها به تغییر چهره دیکتاتوری منجر شده و به رهایی واقعی مردم نیانجامیده است. تجربههایی مانند انقلاب ۵۷ و سرنگونی شاه، به جای ایجاد دموکراسی، منجر به روی کار آمدن رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و تداوم استبداد شد. البته این نتیجه ترس و واهمه ای بود که کشورهای سرمایه داری از انقلاب مردم در ایران داشتند و تبلیغات و هزینه های کلان و سرسام آوری کردند تا خمینی و ارتجاع مذهبی را حاصل انقلاب مردم کنند.
بنابراین، مبارزه مردم ایران باید از پایین و با مشارکت تودهها شکل بگیرد و مورد پشتیبانی بینالمللی قرار گیرد تا تضمین شود که یک نظام جدید، دموکراتیک و مبتنی بر حقوق پایمال شده مردم و آزادیهای اساسی شکل بگیرد، نه صرفاً جایگزینی دیکتاتوری با دیکتاتوری دیگر.
۳. نقش محوری زنان در انقلاب زن زندگی آزادی
زنان در این جنبش نقش کلیدی دارند. “زن، زندگی، آزادی” بر حقوق زنان و رهایی آنها از سرکوب و تحقیر متمرکز است و به همین دلیل، زنان به عنوان پیشگامان این جنبش شناخته میشوند. تحقیر سیستماتیک زنان در رژیم جمهوری اسلامی، از طریق قوانینی مانند حجاب اجباری و محدودیتهای گسترده در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، بخش بزرگی از اعتراضات را تشکیل میدهد. زنان نه تنها برای حقوق خود، بلکه برای جامعهای عادلانه و برابر مبارزه میکنند که در آن همه مردم، بدون توجه به جنسیت، ملیت و نژاد و زبان از حقوق برابر برخوردار باشند.
۴. نقش نیروهای چپ و آزادیخواه در خارج از کشور
در خارج از ایران، نیروهای چپ و آزادیخواه نقش بسیار مهمی در حمایت از این جنبش ایفا میکنند. این گروهها که تجربههای مبارزه با دیکتاتوریهای مختلف را دارند، میتوانند به سازماندهی حمایتهای بینالمللی، اطلاعرسانی و فشار به نهادهای جهانی برای حمایت از مردم ایران کمک کنند. نقش اپوزیسیون متحزب و سازمانیافته در این مبارزه نیز بسیار مهم است، چرا که بدون یک آلترناتیو سیاسی منسجم، ممکن است جنبشهای مردمی دچار تفرقه و از همپاشیدگی شوند. انتظار میرود که نیروهای چپ با دوری از. سکتاریسم و خود محوری و ارزیابی های سازمانی دوری گرفته و از تمام نیروی خود برای پیشبرد و نمایندگی جنبش زن زندگی آزادی استفاده کند. اپوزسیون در اپوزسیون بودن تنها راه را برای مرتجعین و دشمنان مردم هموار میکند. تشکیل شورایی مرکب از تمام شخصیتها و نیروهای چپ و سوسیالیست و آزادیخواه ضرورتی حیاتی است.
۵. اپوزسیون راست و سلطنتطلبان و خطر تغییر نمای دیکتاتوری
در کنار جنبشهای مترقی، نیروهای راست و سلطنتطلب نیز تلاش میکنند خود را به عنوان جایگزینی برای جمهوری اسلامی معرفی کنند. اما این طیف، که خود در دوران پهلوی مسئول بسیاری از جنایات و سرکوبهای گسترده بود، نمیتواند گزینهای مناسب برای آینده ایران باشد.
سلطنتطلبان، بهویژه در محافل اروپایی، در تلاشند تا چهرهای از خود نشان دهند که گویی آماده برقراری دموکراسی هستند، اما تجربه تاریخی ایران نشان داده که نظام سلطنتی نیز به استبداد، سرکوب و فساد منجر شده است.
سلطنتطلبان و نیروهای وابسته به آنها، در طول تاریخ، با سرکوب مخالفان و تحمیل سانسور و خفقان، خود کمتر از جمهوری اسلامی در استبداد نقش نداشتهاند. تلاش آنها برای بازگرداندن نظام سلطنتی، تنها تغییر چهره دیکتاتوری است و به مردم ایران آزادی و عدالت را بازنمیگرداند. این جریانها در تلاشند با بهرهبرداری منفی از نارضایتیهای مردم، حمایتهایی در اروپا و آمریکا کسب کنند. امید اصلی آنها قدرتهای خارجی است و نه مردم. هنوز که از هیچ جایگاهی برخوردار نیستند با به میدان اوردن کسانی چون پرویز ثابتی به شاخ و شانه کشیدن برای فعالین خارج از کشور افتاده اند. اینان باید روزی به اتهام جنایت و غارت مردم ایران خود محاکمه شوند.
۶. پشتیبانی بینالمللی و نقش اپوزیسیون سازمانیافته
در این مبارزه، پشتیبانی بینالمللی از مردم ایران و جنبشهای مترقی اهمیت حیاتی دارد. اپوزیسیون متحزب و نیروهای سازمانیافته باید بتوانند با استفاده از این پشتیبانیها، صدای مردم ایران را به جهان منتقل کنند و به شکلی منسجم و هدفمند به مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی ادامه دهند. این تلاشها باید بر ایجاد ساختارهایی دموکراتیک و عادلانه متمرکز باشد که حقوق انسانی ، برابری و آزادیهای اساسی را برای همه مردم ایران تضمین کند.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” نماد امید به آیندهای بدون استبداد، فقر، فساد و تبعیض ملی و جنسیتی و سرکوب و نابرابری در ایران است. این جنبش، که با حضور گسترده زنان و با حمایت وسیع مردم ایران شکل گرفته، راهی برای رهایی از جنایات رژیم جمهوری اسلامی و همچنین جلوگیری از بازگشت به اشکال دیگر دیکتاتوری است. تنها با ادامه این مبارزه و با حمایت نیروهای آزادیخواه و چپ، میتوان به ایجاد جامعهای آزاد، دموکراتیک و برابر برای مردم ایران امیدوار بود.
شکل گرفته، راهی برای رهایی از جنایات رژیم جمهوری اسلامی و همچنین جلوگیری از بازگشت به اشکال دیگر دیکتاتوری است. تنها با ادامه این مبارزه و با حمایت نیروهای آزادیخواه و چپ، میتوان به ایجاد جامعهای آزاد، دموکراتیک و برابر برای مردم ایران امیدوار بود.