از اوکراین تا غزه:‌ گسترش جهانی رژیم جنگ

ترجمه‌ ساسان صدقی‌نیا

بیش از دو سال از حمله‌ی روسیه به اوکراین گذشته است. آیا هدف پوتین حمله‌ای برق‌آسا برای تصرف کی‌یف و تغییر رژیم بود؟ شاید پاسخ به این سوال چندان مهم نباشد. واقعیت این است که این جنگ با ترکیبی از تصاویر قدیمی (مثل جنگ سنگر به سنگر)، پرواز هواپیماهای بدون سرنشین، استفاده‌ی اوکراینی‌ها از شبکه‌ی ماهواره‌ای استارلینکِ ایلان ماسک، خرابکاری‌های نمایشی (مانند پل کریمه و خط لوله‌ی گاز نورد استریم) و بمباران شهرها و زیرساخت‌ها ادامه یافت. جنگ در اوکراین آزمایشگاه بزرگی برای صنایع نظامی بود. این جنگ فرصتی برای آزمایش فناوری‌های جدید، استراتژی‌های نظامی، خالی کردن انبارها و به روز کردن زرادخانه‌ی کشورهای درگیر را فراهم کرد. مانند همه‌ی جنگ‌ها، همه‌ی این موارد به بهای کشتار هزاران نفر و تخریب شهرها و ثروت‌ها به‌دست آمد که پیش درآمد تجارت بزرگی بازسازی اوکراین است.

پس از «ضد حمله‌ی اوکراین» در تابستان گذشته، همانطور که مارک میلی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در نوامبر ۲۰۲۲ پیش‌بینی کرد، به‌نظر می‌رسید جنگ وارد سراشیبی شده است، اما ادامه یافت. در این دو سال، مقاومت ارتش اوکراین در برابر تهاجم روسیه متکی بر حمایت گسترده‌ی مردمی در چارچوب ناسیونالیسمی خشمگین بود که محدود به اوکراین نمی‌شد. در مقابل، ثبات قابل ملاحظه‌ی اقتصادی در روسیه و اجماع پیرامون رژیم پوتین، مانع از گشودگی‌های عمده در سطح بسیج دموکراتیک و اجتماعی شده است و اقتدارگرایی فراگیر را در این کشور مستحکم کرده است (حتی اگر شورش یوگنی پریگوژین موفقیت آمیز هم بود ماجرا فرق چندانی نمی‌کرد). این فرایندها و چشم‌انداز طولانی مدت و نامعلومِ پیوستن اوکراین به اتحادیه‌ی اروپا، بن‌بست جنگ را ادامه‌دار می‌کند.

این بن‌بست، زاویه‌ی دید خوبی برای فهم معنای جنگ به دست می‌دهد. در این دو سال خیلی چیزها در سیاستِ جهانی تغییر کرده و اتفاقا اوکراین معرف چارچوبی کلی‌ای بوده که این تغییرات در آن رخ داده است. پس از تهاجم روسیه نوشتیم که این جنگ، یک جنگِ اروپایی (به دلایل تاریخی و سیاسی) است اما با وجود این، مرکز نظام جهانی را تحت تاثیر قرار داده است. جنگ قدرت‌های هسته‌ای روسیه و آمریکا را مستقیما برابر هم قرار داد، آنهم در حالی‌که چهره‌ی چین در پس‌زمینه خودنمایی می‌کرد. لفاظی‌های پیرامون «جنگ سرد جدید»، که چند سالی است در غرب شاهد آن هستیم، مابه‌ازایی تهدیدآمیز در واقعیت پیدا کرد در حالی‌که بعد از بحرانِ مالیِ ۲۰۰۷-۲۰۰۸، به نظر در وضعیت یک چند قطبیِ گریز از مرکز و بالقوه متعارض قرار داشتیم.

مبارزه با رژیم جنگ در سطح جهانی

از این زاویه جنگ در اوکراین یک نقطه‌ی عطف بشمار می‌رود. اول به این دلیل که گسترش یک رژیمِ جنگ را فراسوی کشورهای متخاصم تسریع کرد. «رژیم جنگ» یعنی فرایندهای نظامی‌سازیِ سیاست و اقتصاد که با واژه‌ی همه‌جا حاضر «امنیت ملی» در بسیاری از نقاط جهان قابل مشاهده است. مسابقه‌ی تسلیحاتی و تغییر در ترکیب هزینه‌های عمومی (که نمونه‌های زیادی از آن در اروپا داریم) هم نتیجه و هم پیش‌نیاز این فرایندها را تشکیل می‌دهد و ابعاد «ژئوپلیتیک» و «ژئواکونومیک» را در هم می‌آمیزد. جنگ در مرکز جهانی‌سازیِ سرمایه‌داری قرار دارد تا جایی‌که تعارض مربوط به سازمان‌دهی فضاها یا به عبارت دیگر سازمانِ سیاسی بازار جهانی و ظهور بازیگران جدید (از چین تا روسیه، از بریکس [متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی] تا «جنوب جهانی») هژمونی ایالات متحده را بحرانی کرده و به چالش کشیده است.

این چالش در دو سال گذشته تقویت و چند برابر شده است. در عین حال، همان طور که رائول سانچز سدیلو در کتاب خود با نامِ «این جنگ به اوکراین ختم نمی‌شود» (۲۰۲۲) نوشت، جنگِ «گرم» که در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد به اوکراین محدود نماند. مسلما آن‌چه در ۷ اکتبر رخ داد یا جنگ در اوکراین ریشه‌های بسیاری قدیمی دارند و نمی‌توان این وقایع را به سناریوهای جهانی‌ای که ذکر کردیم، تقلیل داد. نکته این است که این سناریوها با توجه به خشونت وحشتناک بمباران‌های اسرائیل، تأثیرات مخرب و تلفات تکان‌دهنده، منجر به برخی نوآوری‌ها و در عین حال تغییراتی می‌شوند. چند مثال: موقعیت دشوار ایالات متحده در برابر دولت راست افراطی اسرائیل، بحران توافق ابراهیم، ظهور موازنه‌ها و بازیگران جدید منطقه‌ای مانند گسترش نقش ایران، ابتکار آفریقای جنوبی در دیوان دادگستری لاهه که به‌طور گسترده نشانه‌ای از قهرمانی جدیدِ «جنوب جهانی» تلقی می‌شود و هدفش صلاحیت‌بخشی دوباره به عملکرد سازمان ملل است. در اروپا و ایالات متحده شاهد فشارهای خشونت‌آمیز برای همسویی با اسرائیل هستیم در حالی که ترکیه به عنوان یک عضو مهم ناتو، مواضع ناهماهنگی را (مانند جنگ اوکراین) در داخل ناتو اتخاذ کرده و مدعی استقلالِ استراتژیک است.

توجه به درهم‌تنیدگی تحولات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی مهم است (…) با این‌حال باید با اولویت و تقدم ژئوپلیتیک مخالفت کنیم، اولویتی که امروز نه تنها در گفتمانِ عمومی وجود دارد بلکه شامل مواضع آنهایی می‌شود که یک «اردوگاه» ضدغربی را (که اغلب تحت تام جنوب جهانی شناخته می‌شود) جایگزینی برای فراوری از وضعیت موجود می‌دانند (…) عامل تبعیض واقعی، کیفیتِ روابط اجتماعی و سیاسی حاکم در هر کشور و در هر منطقه از جهان است.

Ad placeholder

جنگِ غزه تداوم میان‌مدت این تحولات جهانی را نشان می‌دهد. پیش‌تر، آغاز همه‌گیری کووید-۱۹ معرف بحران در زنجیره‌های تامین جهانی بود که اسکلت زیرساختی فرایندهای جهانی را تشکیل می‌دهند. جنگ در اوکراین ابعاد این بحران را، به ویژه در مورد غلات، گاز و نفت گسترده‌تر کرده است. اکنون آنچه محل مناقشه است چیزی نیست جز بهره‌برداری از کانال سوئز، پیوند دهنده‌ی آسیا و اروپا و نماد تجارت آزاد از زمان افتتاحش در سال ۱۸۶۷. انسداد کانال در مارس ۲۰۲۱ وقتی کشتیِ کانتینری اور گیون در بحبوحه‌ی همه‌گیری کرونا در آنجا به گِل نشست، اتفاقی است که در حال حاضر با حملات حوثی‌ها در همبستگی با مردم غزه ( که پایتخت و بیشتر یمن را کنترل می کنند) علیه عبور کشتی‌ها از دریای سرخ به نوع دیگری ادامه یافته است. تاثیر این حملات بر ترافیک کشتی‌ها ویرانگر است و با اجتناب شرکت‌های اصلی کشتیرانی از عبور و مرور از کانال سوئز و در نتیجه طولانی شدن مسافت سفر آنها و افزایش قیمت حمل‌ونقل و کالاها، تاثیر بالقوه روی تورم هم دارد.

جهانی که گروگان جنگ است – سال گذشته ۲۴۴۰ میلیارد دلار از ثروت جهان صرف هزینه‌های نظامی شد

پیامد‌های جنگ یمن با جنگی که در غزه در جریان است ترکیب شده و اثرات بی‌ثباتیِ ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی را چند برابر کرده است. چین که ابتکار دیپلماتیکی برای پایان دادن به جنگ در یمن (درگیری نیابتی بین عربستان سعودی و ایران) اتخاذ کرده بود، از بسیاری جهات با بحران در دریای سرخ می‌تواند توجه و امکانات نظامی آمریکا را از سناریوهای «هند- اقیانوس آرام» منحرف کند اما در عین حال، تجارت چین با اروپا تا حد زیادی از مسیر کانال سوئز می‌گذرد. موضع حوثی‌ها مبنی بر اینکه قصد حمله به کشتی‌های روسیه و چین را ندارند، بیانگر جبهه‌های جدیدی است که در دو سال گذشته گشوده شده است. این اعلام موضع حوثی‌ها البته برای پکن چندان اطمینان‌بخش نیست، چرا که عبور و مرور از دریایی که موشک‌ها و کشتی‌های نظامی از آن عبور می‌کنند، درنهایت برای تجارت خطرآفرین خواهد بود. از سوی دیگر، تصور اینکه چین به عملیات‌ نظامی تحت رهبری غرب علیه حوثی‌ها، همچون عمللیات «نگهبان رفاه»، بپیوندد یا حتی از عملیات‌‌ آنگلو- آمریکایی علیه حوثی‌ها حمایت کند هم دشوار است؛ آنهم تحت عنوان «آزادی دریاها»، که از اولین فرمول‌بندی‌هایش در آغاز قرن هفدهم، جزئی اساسی از گسترش استعماری اروپا بوده است.

Ad placeholder

تصور این سناریوها قبل از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ دشوار بود. تکرار می‌کنیم، امروز جنگ، در مرکز فرایندهای جهانی قرار دارد؛ گسترش آنچه ما رژیم‌های جنگ نامیده‌ایم، ضرباهنگ دگرگونی‌هایِ سرمایه‌داری را شدت بخشیده است، واکنش به بحران اقلیمی را به شدت تحت تاثیر قرار داده و محدود کرده است، روابط اجتماعی را بر پایه خطوط سلطه‌ی جنسیتی و نژادی‌ای که این روابط را عصب‌کشی می‌کنند، متصلب‌تر ساخته است. ناسیونالیسم در اشکال قدیم و جدید آن بارز شده است، حتی در کشورها و جنبش‌هایی که هیچ امکانی برای مدیریت ملی فرایندهای جهانی‌ای دارند که بر آنها تاثیر می‌گذارند. علاوه بر این، ویژگی چند قطبی‌‌ وضعیت جهانی امروز را دولت‌ها و نیروهای سیاسی غالب به نفع و در جهت ایجاد بلوک‌های مسلح علیه یکدیگر تفسیر می‌کند(…)

«آتش‌بس همین الان» در غزه و اوکراین، کلیدواژه‌ای – دشوار اما ضروری – برای جنبشی است که می‌تواند روند جهانی به سمت گسترش رژیم‌های جنگی را معکوس کند و بار دیگر به کلمه «صلح» معنایی کاملا مادی دهد.

از دیدگاه تحلیلی، توجه به درهم‌تنیدگی تحولات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی مهم است همان‌طور که در این مقاله‌ی کوتاه سعی کردیم انجام دهیم. با این‌حال باید با اولویت و تقدم ژئوپلیتیک مخالفت کنیم، اولویتی که امروز نه تنها در گفتمانِ عمومی وجود دارد بلکه شامل مواضع آنهایی می‌شود که یک «اردوگاه» ضدغربی را (که اغلب تحت تام جنوب جهانی شناخته می‌شود) جایگزینی برای فراوری از وضعیت موجود می‌دانند. در حالی‌که ما فرصت‌هایی را که در سناریوی چندقطبی گشوده شده به رسمیت می‌شناسیم، اما تکرار می‌کنیم برای ما عامل تبعیض واقعی، کیفیتِ روابط اجتماعی و سیاسی حاکم در هر کشور و در هر منطقه از جهان است؛ و این کیفیت با شدت مبارزات برای آزادی و برابری تناسب دارد. مخالفت با بلوک‌‌بندی‌ها و جنگ فقط از اینجا شروع می‌شود.

در مواجهه با خشونت عظیم بمباران‌های اسرائیل در غزه، جنبش جدیدی در بسیاری از نقاط از جمله در اروپا شکل گرفته است؛ این جنبشی انگیزه‌های متفاوتی را به پیوند به هم پیوند زده است، از نفی جنگ گرفته تا همبستگی با مردم فلسطین، از وحشت از کشتار و پاکسازی اتنیکی تا مؤلفه‌های مذهبی و حتی بنیادگرا را. این جنبش، با همه پیچیدگی‌هایش، مرجعی بنیادین برای یک سیاستِ ضد جنگ است. آتش‌بس، اولین خواستِ این جنبش است. از تفاوت موقعیت‌ها آگاه هستیم اما همان‌طور که سعی کردیم توضیح دهیم، یک پیوند اساسی بین غزه و اوکراین وجود دارد. «آتش‌بس همین الان» در غزه و اوکراین، کلیدواژه‌ای – دشوار اما ضروری – برای جنبشی است که می‌تواند روند جهانی به سمت گسترش رژیم‌های جنگی را معکوس کند و بار دیگر به کلمه «صلح» معنایی کاملا مادی دهد.

منبع: یورونوماد

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net