افغانستانی‌ستیزی: دولت پاکستان به اخراج غیرقانونی مهاجران ادامه می‌دهد

سائمه سلطانی

دولت پاکستان پس از اینکه ۱ نوامبر ۲۰۲۳ را آخرین مهلت برای بازگشت آزادانه مهاجرین افغان از پاکستان به افغانستان اعلام کرد، فردای آن روز عملیات جمع‌آوری افغان‌ها و تخریب خانه‌های‌شان را با بلدوزور کلید زد. در این مدت خانه‌‌های مهاجرین و محلات مهاجرنشین توسط تیم موظف قبل از دستگیری با عناوین کارت‌های پی‌او‌آر و آسی‌سی علامت‌گذاری شده است؛ نه بی‌شباهت به دهه سی و چهل قرن بیستم میلادی که نازی‌های آلمان هیتلری، مغازه‌های یهودیان را علامت‌گذاری می‌کردند.

کارت پی‌اوآر (POR) همان «کارت اثبات ثبت‌نام پناهندگان قانونی افغان» و آ‌سی‌سی نیز «کارت شهروندی افغان» است.

گفته می‌شود در این مدت حدود نیم میلیون مهاجر و پناهنده افغان از پاکستان اخراج شده است. اکنون دولت پاکستان اعلام نموده است که روند مجدد دستگیری جمعی افغان‌ها را بعد از ماه رمضان آغاز خواهد کرد. این اقدام دولت پاکستان واکنش‌های داخلی و خارجی را همچنان به همراه داشته است. مدافعین حقوق بشر، فعالان مدنی، و جامعه روشنگر و نخبه پاکستان در برابر این اقدام دولت علیه آغاز مجدد این عملیات پاکسازی فاشیستی موضع گرفته اند.

ثنا علیمیه، شهروند بریتانیایی پاکستانی، پروفیسیور علوم سیاسی، استاد در دانشگاه آغا خان و نویسنده کتاب «شهرهای پناهندگان: چه‌طور افغان‌ها پاکستان شهرنشین را تغییر دادند» ــ اثری درباره‌ی نقش مثبت پناهجویان افغان در تغییر و ساختن شهرهای پاکستان ــ در صفحه ایکس‌اش علیه این سیاست دولت پاکستان نوشته است:

دولت خجالت‌آور پاکستان و صاحبان واقعی قدرت می‌خواهند پس از عید، افغان‌های بیشتری را اخراج کنند. مبارک شما. حماقت و ظلم شما فراموش نخواهد شد.

افغانستانی‌ستیزی دولت پاکستان: چه در انتظار مهاجران اخراج‌شده است؟

طاها مسعود فعال سیاسی دیگری است که در واکنش به این اقدام دولت پاکستان در صفحه ایکس‌اش چنین نوشته است:

مریم کودک افغانی است که در نزدیکی محله من زندگی می‌کند. هر زمانیکه به قدم‌زدن بیرون می‌روم، مقدار پولی اندکی به او می‌دهم و با هم حرف می‌زنیم. امروز، مریم به من گفت که او و خانواده‌اش اینجا را ترک می‌کنند و به افغانستان می‌روند قبل از اینکه پولیس آغاز به دستگیری آنها نموده و جبراً اخراج‌شان کند. پنجاه درصد و یا بیشتر از افغان‌ها از محله مرکزی که من در آن سکونت دارم را ترک کرده‌اند. خانواده مریم حدود یک دهه‌و‌نیم قبل، از جنگ به اینجا فرار نمودند. مریم اینجا متولد شده و از نو یا ده سال بیشتر ندارد. و قرار است همه آنها دوباره به جایی عقب زده شوند که اکثریت آنها به سختی به‌یاد می‌اورند و عده‌ای هم هرگز آنجا را به‌چشم ندیده‌اند. این خود اخلاقاً شنیع و زشت است. خیلی! خیلی خیلی زیاد.

طاها مسعود در توئیت‌های دیگری چنین ادامه می‌دهد:

  • علی‌رغم ادعای دولت مبنی بر اینکه این تلاش برای بیرون راندن «مهاجران غیرقانونی» است، بسیاری از افغان‌های دارنده کارت POR گزارش داده‌اند که مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، از خانه‌های‌شان بیرون کشیده شده‌اند و به مرز انتقال داده شده‌اند. بسیاری از کودکان که در پاکستان متولد شده‌اند و به تمام معنا حق پاکستانی‌شدن را دارند، هنوز به‌عنوان غیرقانونی طبقه‌بندی شده و دور انداخته می‌شوند.
  • گزارشات متعددی وجود دارد که افغان‌ها هنگام برگشت‌دادن به افغانستان قادر به برداشت ثروت‌‌شان نیستند. دارایی‌شان ــ گاو، دارایی‌های جزی، حتا پول نقد ــ از آنها سلب می‌شود. بازهم دولت می‌خواهد وانمود کند که این‌ها واقعیت ندارند. در حالی‌که احتمالاً به‌طور ضمنی از این اتفاقات حمایت می‌کند. به‌هرحال، ما دهه‌هاست از افغانها ثروتمند شده‌ایم. حالا بس نیست؟ به‌خاطر باید داشت، که با وجود فضای نژادپرستانه دولتی ضدافغان در پاکستان، دارایی اندک آنها از برکت ما نیست و نتیجه تلاش خودشان بوده است.
  • پاکستان دهه‌هاست که برای اسکان افغان‌ها بودجه و کمک دریافت می‌کند. ما نتوانستیم از آن استفاده درست کنیم. افغان‌ها به‌طور نامتناسبی فقیر، به‌طور نامتناسبی بی‌سرپناه و بیکار مانده‌اند. ما از بدبختی آنها سود بردیم و پرت‌شان کردیم به افغانستان.
  • بسیاری از این افغان‌ها پناهندگان دور اول حکومت طالبان اند. و اکنون من‌حیث جنایتکار از آنها در افغانستان پذیرایی خواهند شد. زنانی که به عقب بازگشت داده می‌شوند، به‌شکل ویژه‌ایی آسیب‌پذیر استند. پاکستان آنها را به‌دست یکی از زن‌ستیزترین و ضدزن‌ترین دولت‌های جهان می‌فرستد. نه مکتب، نه دسترسی به فضای عمومی، نه آزادی. این سرنوشتی است که آنها در آن رها شده اند. و آنچه که بیشتر این را تراژیک و اندوه‌گین می‌سازد، پاکستانی‌های اند که در اغلب موارد حتا به آن توجهی نمی‌کنند. همان مردمی که صدای‌شان را علیه سلب مالکیت فلسطینی‌ها بلند می‌کنند. با خرسندی سعی می‌کنند استدلال کنند که افغان‌ها عناصر غیرقانونی و جنایتکاری اند. ناگهان قانون اخلاقی و فراتر از سرزنش است، ناگهان حکومت ما مظهر فضیلت است و همه گزارش‌های غارت و آزار و اذیت، دروغ‌های ضددولتی اند.
  • می‌خواهند ما باور کنیم که افغان‌ها صدها باند جنایی مسلح ایجاد کرده‌اند و شهروندان معمولی پاکستانی را به اسارت گرفته‌اند. در پاسخ به این ادعا، می‌خواهم بگویم که حالا این جنایتکاران مسلح با تواضع و فروتنی قابل توجه به تبعید اجباری خود رضایت می‌دهند.
  • هیچ گزارشی از درگیری‌های بزرگ افغان‌ها با دولت وجود ندارد. در این شرایط برای افغان‌ها بهتر بود اگر آنها تسلیح شده و منظم می‌بودند – شاید در آن صورت فرصتی برای مقابله می‌داشتند تا در خانه‌هایی که خود ساخته اند بمانند. و البته، بدون اینکه به یک موضوع خسته کننده برگردیم، اما پاکستان نقش بحران‌زا و شکننده‌ای در نابود کردن دولت و جامعه افغانستان در چهار دهه گذشته ایفا کرد، آن را به یک معمای جنگ و خشونت فرو برد. ما مسئول پناهندگان هستیم، از اولین جنگ افغانستان تا به اینجا.
  • ما کشورشان را خراب کردیم، برای میزبانی از آن‌ها، پول گرفتیم، آن‌ها را در بدبختی و فقر نگهداشتیم، و اکنون آن‌ها را به‌سوی کشوری سوق می‌دهیم و می‌فرستیم که بسیاری از آن‌ها، آن را هرگز ندیده‌اند. این زمان خجالت‌آوری است برای یک پاکستانی.

منیژه کاکر وکیل و مدافع حقوق بشر همچنان در برگه ایکس‌اش نوشته است:

در جریان بازدید اخیر من از کمپ افغان‌ها، مشاهده کردم که چگونه دارندگان کارت پی‌او‌آر به دلیل احاطه‌شدن‌شان با عدم اطمینان از آینده نامعلوم در وضعیتِ ترس زندگی می‌کنند. ساکنین، اعلامیه‌های اخراج یا دپورتاسیون دارندگان کارت آسی‌سی در مرحله دوم را به اشتراک گذاشتند که باعث ایجاد ترس میان آنها ــ دارندگان کارت پی‌او‌آر ــ نیز شده است.

این توئیت منیژه توسط تعدادی دیگری از فعالان مدنی و حقوق بشر پاکستانی بازنشر شده است.

همچنان «کمیته اقدام مشترک برای پناهجویان» (JAC For Refugees ) که مدافع حقوق پناهندگان در پاکستان است، در صفحه ایکس‌اش دادخواست‌هایی در دفاع از پناهندگی افغان‌ها در پاکستان و توقف روند اخراج آنها منتشر کرده و آنها را به دادگاه عالی تسلیم کرده‌ است.

استفان دوجاریک، سخنگوی دبیرکل سازمان ملل متحد گفته است:

ما بسیار نگران کوچ اجباری مردم از پاکستان هستیم. بسیاری از آنان به احتمال زیاد به کشوری پناهنده می‌شوند که طبق گزارش‌ها، نه تنها وضعیت انسانی، بلکه قبل از هر چیز وضعیت حقوق بشری، آماده استقبال از آنان نیست. اما می‌دانم که موضوع بازگشت مهاجران از پاکستان به افغانستان موضوعی است که همکاران ما در کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان و سایر سازمان‌های بشردوستانه در حال تعامل و گفت‌وگو با مقام‌‌‌های پاکستانی هستند.

Ad placeholder

دلایل پاکستان برای اخراج مهاجران

دلیل اصلی و محوری پاکستان به گفته این دولت افزایش «حملات تروریستی» در پاکستان و ادعای دست‌داشتن مهاجران «غیر قانونی» در این حملات است. در کنار آن، دلایل حاشیه‌ای افزایش تورم، فقر و مقصر جلوه دادن افغان‌ها در ازدیاد بیکاری هم ذکر شده اند.

دولت پاکستان دلیل اصلی اخراج پناهجویان افغان را گسترش «تروریسم» در پاکستان فرض می‌کند و از ارتباط این پناهجویان با گروه‌های «تروریستی» در این کشور یاد می‌کند. اما آنچه که این دولت چشم‌در‌چشم حافظه‌ی جهانی از یاد برده این است که خود پاکستان مهد تولید و پرورش به اصطلاح «تروریسم» در منطقه بوده است. دولت پاکستان در سال ۱۳۹۸ در فهرست تمویل کننده‌گان تروریسم قرار داشت. تقریباً در اکثریت کتابهایی که به جنگ مجاهدین دهه هفتاد من‌حیث چماق غرب به رهبری آمریکا در برابر شوروی در افغانستان پرداخته شده، از نقش پاکستان در حمایت از این گروه‌های جهادی («تروریستی») تذکر به‌عمل آمده است. کتاب تلک خرس اثر دگروال یوسف و مارک ادکین، کتاب نگاهی به تاریخ معاصر افغانستان اثر عطایی محمد ابراهیم از آثاری هستند که در آنها به‌طور واضح و مکرری از نقش پاکستان در حمایت و تولید «تروریسم» تذکر به‌عمل رفته است.

نکته اساسی این است که دولت پاکستان برخلاف ماده قانونی که در ۱۹۵۱ پاس کرد، عمل می‌کند. بر اساس قانون شهروندی پاکستان، هر کسی که در این کشور به دنیا بیاید، به صورت خودکار ملیت پاکستانی خواهد داشت. همچنین هر شهروند خارجی‌ای که پنج سال در این کشور بماند و به یکی از زبان‌های رایج در پاکستان سخن بگوید، حق گرفتن شهروندی پاکستانی را دارد.

عمران خان پس از رسیدن به قدرت مجدداً از تطبیق این ماده در برابر آن عده اطفال افغانستانی که در پاکستان متولد می‌شوند و می‌بایست حق پاکستانی شدن داشته باشند، وعده سپرد و از آن دفاع کرد. اما اکنون افغان‌های متولدشده در پاکستان یا در واقع افغان‌های پاکستانی را مشمول پروسه اخراج مهاجران ساخته و آنها را بیرون می‌کشند.

در کنار این، دکتر سهر باز خانکه در حال حاضر من‌حیث همکار پسادکتری در موسسه ژورنالیسم بین‌المللی اریش بروست در دورتموند آلمان فعالیت می‌کند، در واکنش به تصمیم دولتش در قبال اخراج پناهجویان افغان با روزنامه تریبون پاکستان چنین بیان می‌کند:

اگر پناهندگان غیرقانونی افغان تهدیدی برای صلح منطقه‌ایی هستند، چرا غرب آن‌ها را برای پناهندگی می‌پذیرد؟ یا آیا این به معنای آن است که سیاستمداران پاکستان شاید باور دارند که دولت موقت طالبان برای پناهندگان ایمن‌تر است از پاکستان؟

اما دلایل فرعی این دولت که توسط دستگاه ایدئولوژیستی رسانه‌یی و اجتماع نخبه‌گرای سیاسی‌اش* پخش می‌شود، این است که افغانهای مهاجر و پناهنده باعث افزایش تورم در پاکستان گردیده اند، میزان مصرف انرژی و تقاضای محصولات بلند رفته و سطح بیکاری کارگران را دوچند ساخته است.

زمانی‌که این ادعا از سوی دولتی چون پاکستان و حامیان و همکاران آن مطرح می‌شود، باید چندین بار آن را از عینک بررسی عبور داد. زیرا این دولت که در برابر مردم خودش که از نگاه ناسیونالیستی ادعای دلسوزی به آنها را من‌حیث هم‌وطن هم دارد، یک سوزن رایگان هدیه نمی‌کند و در هر قدم از آنها مالیه و تکس چند برابر مطالبه می‌کند، چگونه برای یک مهاجر افغان که از هیچ‌ نگاه او را لایق همدردی نمی‌داند، این همه خدمات را رایگان تقدیم کند؟

مهاجران افغان بر اساس افغان‌بودن‌شان در برابر هرچیز قیمت دو برابری پرداخت می‌کنند؛ جدا از اینکه در هر دوره تمدید جواز اقامت آنها، پول‌های هنگفتی به دلایل متنوعی از ماموران غیردولتی گرفته تا ماموران ملکی و نظامی به منظور انجام مراحل تمدید اقامت آنها مطالبه می‌شود.

شمس یکی از افغانهای مهاجری است که در این مورد می‌گوید:

دولت پاکستان باید وضعیت اقتصادی ما را درک کند، ما اجازه کار در پاکستان را نداریم. هر شش ماه در میان حدود یک هزار و دوصد دالر مه تنها بر تمدید ویزای فامیل نو ده نفره خود باید تادیه میکنم. وقتی کار و غریبی نباشد یک هزار کلدار پیدا کردنش سخت است باز ای دالر ره آدم چقسم پیدا بتانه؟ چقدر قرض کنی؟ چقدر از خویش و اقارب خارجی بخایی؟

پاکستان در همین اواخر تطبیق قانونی دیگری را روی مهاجرین بدون اسناد که به کشورهای خارجی می‌روند، آغاز کرد که بر اساس آن هر مهاجر بدون سند قانونی باید حدود هشت و سی دالر جریمه تحویل کنند. اگر فامیل ده نفری را در نظر بگیریم مجموعاً هشت هزار و سه صد دالر آمریکایی که معادل ۲,۳۹۸,۷۰۰ روپیه (ارز پاکستانی) تنها از یک فامیل می‌شود. حالا تصور می‌بایست که دولت پاکستان روزانه تنها از یک نوعی از طرح اخاذی‌گری‌اش تا چه حد پول از مهاجرین افغان بدست می‌آورد، جدا از اینکه از سایر انواع طرح‌های اخاذی‌گری‌اش چه مقدار مفاد کسب می‌کند!

اما هنوز این دولت و ایادان نخبه‌گرایش با فرافکنی تلاش دارند قضیه را وارونه جلوه دهند و خود را قربانی جا بزنند.

فرشید جوانی ۲۸ ساله‌ است که در افغانستان با نهادهای خارجی همکاری داشته و اکنون در پاکستان با فامیلش برای پروسه انتقال به کشور امن جابجا شده است. فرشید در مورد مصارف هنگفت من‌حیث مهاجر در پاکستان می‌گوید:

هزینه هر چیزی در اینجا برای ما دوبرابر حساب می‌شود، دوماه قبل دنبال خانه بودم و بالاخره بعد از سرگردانی زیاد این خانه که فعلا حضور داریم را با قیمت سه صد دالر که تقریبا نود هزار کلدار پاکستانی میشود به کرایه گرفتم. با بلِ [قبضِ] برق، گاز و آب تقریبا یک لک و بیست هزار کلدار باید ماهانه تحویل کنم. همسایه یک کوچه پایین‌تر ما، یک جوان پاکستانی است که تازه با او دوست شدم، وقتی از من در مورد کرایه خانه پرسید و در موردش گفتم، تعجب کرد و گفت که صاحب‌خانه انسان بی‌انصافی بوده، قبلاً برای یک پاکستانی حدود صد دالر آن خانه را به کرایه گذاشته بود. وقتی این را شنیدم خیلی جگرخون شدم و خونم جوش کرد، خواستم برایش زنگ بزنم و دعوا کنم. ولی مادرم مانع‌ شد که نباید بهانه برای اخراج‌مان به افغانستان را دست این بی‌رحم‌ها بدهم.

با این حال، به‌نظر می‌رسد آنچه که پاکستان از حضور مهاجرین دریافت می‌کند خیلی بیشتر از آن است که بتوان محاسبه کرد، گذشته از اینکه از نهادهای بشردوستانه، سازمان ملل و دولت‌های اروپایی در قبال جا دادن مهاجران افغان بودجه و پول دریافت می‌کند.

اما در مورد تهدید کاری که بر مهاجرین وارد است، میتوان این نکات را تذکر داد که افغانهای مهاجر عمدتاً روی کمک‌های اقارب و اعضای فامیل خارج‌نشین‌شان استوار اند ــ به‌خصوص موج جدیدی از مهاجران که در دوره حاکمیت دوم طالبان به آن کشور پناه بردند ــ تا سهیم شدن در بازار کار محلی و ملی آن کشور.

در قدم دوم، این ابهام یا اتهام را که این چند میلیون مهاجر همه کارگر اند ــ و دولت این کشور می‌خواهد به تصویر بکشد ــ، باید رفع کرد. در حالیکه این اشتباه است. بر اساس نورم قانون مروج افغانستان که اسلامی است و در آن پدر مسئول تامین نفقه پنداشته می‌شود، اکثراً یک فرد از خانواده که پدر است دنبال تامین و فراهم آوری مخارج خانواده به بازار کار راه می‌افتد و در مواردی که پدر قایل به کار نباشد فرزند ذکور و بزرگ خانواده این مسئولیت را متقبل می‌شود. به عبارتی در فرهنگ مردم افغانستان تنها پدر کارگر و نان‌آور خانواده است، بر خلاف فرهنگ کشورهایی اروپایی که تک تک افراد بالغ خانواده مشغول کار و تامین مصارف زندگی مشترک‌اند. از این رو، درباره سه میلیون مهاجر نمی‌توان گفت که همه آنها کارگر اند، بلکه تعداد اندکی از این سه میلیون را کارگران تشکیل می‌دهند که در برابر شمار افراد در طبقه کارگر پاکستان اصلاً قابل قیاس نیستند.

در کنار این، در دولت‌های سرمایه‌داری، کارگران مهاجر تنها انبار نیروی کار ثانویه بورژوازی قرار ندارند، آنها از زنان همچنان من‌حیث ارتش نیروی کار ثانوی برای فشار آوردن روی مردان کارگر داخلی و کشاندن آنها به سر نهادن به قوانین سخت و استثمارگرایانه‌شان، بهره می‌برند. یعنی اگر فرض کنیم کارگران مرد مهاجر افغان همه از پاکستان و بازار کار این کشور اخراج شوند، بورژوازی هنوز حربه‌ی فشار آماده‌ی دیگر به‌نام زنان در دست دارد که به‌راحتی می‌تواند دکمه استفاده ارزان از آنها را بزند و باز هم کارگران مرد پاکستانی به حاشیه کشانده شوند. در نتیجه، عرض معقول به دولتمردان ناسیونال‌ـ‌فاشیست، سیاسیون و مغزهای اقتصادی مهاجرستیز پاکستان این است که اگر واقعاً دردشان بیکاری کارگران پاکستانی است، راه حل را در جاهای دیگری چون پرداختن به فساد‌ گسترده مالی_دولتی، دخالت بیشتر دولت در مناسبات حوزه اقتصادی، مالکیت خصوصی بنگاه‌ها و چگونگی استثمار کارگران بجویند، نه اینکه با نقاب دلسوزی برای طبقه کارگر پاکستانی، سیاست‌های افغان‌ستیزانه‌شان را دامن بزنند.

Ad placeholder

تاثیرات منفی این سیاست در قبال زنان مهاجر چه خواهد بود؟

برای مشخص ساختن این موضوع با زنانی متفاوتی به صحبت پرداختم. نخستین زن حوریه است که در پاکستان متولد شده است و امسال قرار بود از دوره فراغت لیسانس‌اش در رشته طب در یکی از دانشگاه‌های خصوصی این کشور دفاع کند. او در مرز تورخم حین اینکه از خواهران کوچکش مراقبت و با من صحبت می‌کرد، از چشمانش اشک سرازیر شد و نتوانست خودش را کنترول کند. بعد از چند دقیقه‌ چشمانش را پاک و تلاش کرد به پرسشم در مورد شغلش در پاکستان جواب بدهد:

شش سال بی وقفه شب و روز در فقر و عدم امکانات درس خواندم تا به سال آخر و فراغت برسم، و ذره‌‌ای خوشی در چهره مادر و پدرم که هیچگاهی لبخند نزدند، بیارم. نمی‌فهمیدم که همه تلاش‌هایم به‌خاک یکسان می‌شوند و به‌کشوری برمی‌گردم که هیچ علاقه‌ای به آن ندارم. من آنقدر غرق درس و تحصیلاتم بودم که نمی‌دانستم زنان در افغانستان حتا حق دانشگاه رفتن ندارند. این را زمانی خبر شدم که پولیس ما را به کمپ انتقال داد، آنجا به پدرم گفتم که می‌خواهم در افغانستان دوباره طب بخوانم. پدرم هم موافقت کرد و گفت هرچه خیر باشه بچیم. فردای آن روز پدرم با بقیه مردان که در کمپ بودند در مورد شرایط تحصیلی در افغانستان حرف زده بود که آنها برایش گفتند زنان حق تحصيل ندارند ولی مردان می‌توانند به‌سادگی درس بخوانند. وقتی پدرم این را به من گفت، دنیا در نظرم تاریک شد و از آن لحظه تا حالا هق میزنم که به چه جهنمی قرار است بروم. اما بازهم به‌خاطر اینکه مادر و پدرم بیشتر از این جگرخون نشوند در برابر آنها از این دردم یاد نمیکنم و کوشش میکنم تنهایی تحملش کنم.

از او در ادامه پرسیدم که همه اعضای فامیلش همینطور روان فارسی صحبت میکنند یا نه؟ پاسخ داد: «بلی ما همیشه در خانه فارسی صحبت میکردیم و به همین خاطر حالا هیچ مشکلی در زبان نداریم، ولی دلم برای خانواده‌هایی می‌سوزد که حتا یک کلمه فارسی و پشتو هم نمی‌دانند. آنها از چهار نسل در اینجا پناهنده بوده‌اند و کلاً زبان و فرهنگ پاکستانی را به‌خود گرفته اند.»

فرشته زن جوانی دیگری است که کارمند یکی از شرکت‌های خصوصی بوده است و اکنون با دو فرزند کوچک، شوهر و خانواده شوهرش مجبور به بازگشت به افغانستان شده است. او که به زبان پشتو صحبت می‌کند در مورد این پرسشم که آینده‌اش را در افغانستان چگونه می‌بیند، چنین می‌گوید:

من جز بدبختی آینده‌ای در آن کشور نمی‌بینم. خودم که به هرصورت اما برای دو دختر کوچکم خیلی نگرانم که زیر چتر حکومت طالبان برای آنها هیچ حقی در نظر گرفته نمی‌شود. به هرطریقی شود دخترانم را تدریس می‌کنم و نمی‌گذارم شبیه بقیه زنان در افغانستان بی‌سواد بار بیایند. حتا تلاش دارم در کنار دخترانم اطفال دیگری را نیز تدریس کنم فقط امیدوارم نخست بتوانیم سرپناهی در آنجا پیدا کنیم و در خیمه تا سالها بی‌سرنوشت نمانیم. دولت پاکستان همه پول‌ها، اسباب و لوازم خانه و خانه‌مان را غصب کرد و دست خالی ما را از اینجا بیرون کشید، حیرانیم که شب و روز را چگونه در افغانستان سپری کنیم. هنگامی‌که تازه طالبان افغانستان را گرفتند به شوهرم گفتم که آنجا قبل از طالبان هم وضعیت خوبی نداشت حالا با آمدن آنها چه سیمای وحشتناکی به‌خود گرفته باشد. آن روزها نمی‌دانستم که بالاخره یک روز مجبور ساخته می‌شوم از نزدیک این چهره وحشتناک را مشاهده کنم!

حسنیه زنی جوانی است که با مرد مهاجر افغان در این کشور ازدواج کرده است، او به سختی فارسی صحبت می‌کرد تا حدی که ترجیح داد به زبان انگلیسی در مورد وضعیتش توضیح دهد:

من احمد را خیلی دوست داشتم و به همین دلیل با فامیلم خیلی مجادله کردم تا با ازدواج ما موافقت کنند و حالا دو سال از ازدواج ما می‌گذرد، پدرم وقتی شنید ما پاکستان را ترک می‌کنیم، به من گفت که از احمد باید جدا شوم چون او دیگر نمی‌تواند اینجا زندگی کند. اما من با حرف او شدیداً مخالفت کردم و گفتم حتا اگر احمد به دوزخ هم برود با او آنجا هم خواهم رفت. من می‌دانم آنجا آینده‌ای روشنی در انتظار ما نخواهد بود اما همین که با همسرم باشم برایم کافیست، او روزهای بدی را در این مدت در پاکستان کشیده است و اگر من هم ترکش کنم سکته خواهد کرد. واقعا این بی‌انصافی است که یک مرد پاکستانی می‌تواند هویت پاکستانی برای همسر افغانش تهیه کند اما یک زن پاکستانی حق این را ندارد برای همسر افغان‌اش شناخت کارت پاکستانی بگیرد. چرا در همه جا در برابر زنان اینقدر تبعیض وجود دارد؟ اگر من می‌توانستم برای شوهرم شناخت کارت پاکستانی بگیرم حالا نیاز نبود به افغانستان بازگشت داده شویم.

گوهرآفرین، زنی پنجاه‌و‌هفت ساله‌ای است که در دوره جنگ مجاهدین با حکومت شوروی به همراه همسر و فرزندانش به اینجا پناهنده شده بود. او قبل از حکومت مجاهدین کارمند وزارت صحت عامه افغانستان بود.

داستان مهاجرت گوهرآفرین اینگونه است:

قبل از اشغال مجاهدین من خاطره‌های بسیار قشنگی از کابل و زندگی در افغانستان داشتم. دانشگاه را در کابل تمام کردم و بعداً در وزارت صحت من‌حیث عضو هیئت نظارتی استخدام شدم، تا اینکه جهادی‌های اسلام‌گرا کابل را اشغال کردند و دولت سقوط کرد و همه زنان از کار در ادارات منع شدند. من و همسرم برای نجات آینده سه فرزندمان روانه پاکستان و دیار مهاجرت شدیم. در این چند دهه فرزندانم زحمت کشیدند، تحصیل کردند و صاحب وظیفه شدند در پاکستان. اما بدبختی را ببین که مجبور شدیم به جایی برگشت داده شویم که از خیلی وقت پیش آنجا را ترک کرده بودیم. کاش در پاکستان هم نمی‌ماندیم و جای دورتری می‌رفتیم. شاید حداقل با این روز مواجه نمی‌شدیم. من زن آزادی استم و دلم می‌گیرد که چادر و لباس پوشیده برتن کنم. حجاب و چادری که واقعاً برایم غیر قابل تحمل اند. من زن کابل قدیم استم. در عصر ما مینی جوب و جوراب دامن رواج بود، نمی‌دانم حالا آن زن آزاد قدیم کابل چگونه این چادر و حجاب جبری را زیر حکومت طالبان سپری خواهد کرد. دخترانم بدتر از من از این شیوه لباس پوشیدن متنفرند و بعد از این تصمیم دولت پاکستان با من و پدرشان جگرخونی می‌کنند که چرا از پاکستان جای دورتری نرفتیم. کاش کسی می‌دانست که چقدر این جنگ و مهاجرت ما را شکسته و تکه‌تکه کرده! جان مادر خود.

داستان‌های تلخ و بیشماری از زنان وجود دارند. زنان بازگشت‌داده‌شده در افغانستان با خطر مستقیم ازدواج اجباری، تجاوز و آزار و اذیت در خیمه‌ها و کمپ‌های مهاجرین عودت‌کننده مواجه اند. آنها با داخل‌شدن در افغانستان حق تعلیم، تحصیل و کار، حق گشت و گذار در فضای عمومی، سیاست، اقتصاد، اجتماع، دولت، رسانه و… را از دست می‌دهند، و به جمع بقیه زنان زندانی خانگی می‌پیوندند. مسئول اشک و اندوه این زنان نه تنها دولت پاکستان، بلکه نظم هژمونی اقتصادی_سیاسی (نئولیبرالیسم و جامعه طبقاتی) دولت‌ها و نهادهای مختلف خصوصی و بین‌الدولی، اسلام سیاسی و سیاستمدران زن‌ستیز، فاشیست و منفعت‌طلب افغان هم هستند.

اهداف پاکستان از رانش مهاجران افغان چیست؟

  1. دولت پاکستان در کنار اینکه به دنبال حفظ سلطه‌اش بر طالبان و حقانی‌ها همچون قبل از رسیدن‌شان به حکومت است، تلاش دارد تا با تابع نگهداشتن این گروه‌ها نه تنها افغانستان را تحت کنترول داشته باشد، بلکه از آن منحیث تهدید در برابر دولت هند نیز استفاده کند. اما طالبان و حقانی‌ها از امتیاز و سنگینی موقعیت‌شان آگاه اند و به همین دلیل دم به دست دولت پاکستان نمی‌دهند.
  2. پاکستان با افزایش قدرت‌گیری جنبش دادخواهی بلوچ‌ها و این طرف جنبش تحفظ پشتون، موج حملات در مناطق غیرپنچابی‌نشین و عمدتاً بلوچ‌نشین و پشتون‌نشین را راه انداخته است، و می‌خواهد این سیاست توطئه‌‌آمیزش را تقویت کند که مهاجرین بستر مناسب «تروریسم‌پروری» اند و همه حملات در این مناطق پاکستانی به دلیل حضور و همکاری آنها با این دو جنبش بلوچ و پشتون مخالف دولت صورت می‌گیرد. دولت پاکستان از این طریق و با ارتباط دادن «مهاجران» با این جنبش‌ها می‌خواهد نقش و تاثیرگذاری آنها را در نزد ذهنیت عامه پاکستان کاهش دهد و این جنبش‌ها را اجنبی، بیگانه و در صف دشمن معرفی کند و مانع پایه گرفتن مردمی و ملی آنها شود. حسن، یکی از روشنگران مارکسیست جامعه پاکستان در این مورد می‌گوید: «دولت پاکستان همواره، نه فقط جنبش کنونی ماه رنگ بلوچ بلکه همه احزاب ملی‌گرای بلوچها را دستیار “نیروهای خارجی”، به خصوص هند و افغانستان توصیف کرده است تا جنبش بلوچ‌ها و مسأله ملی بلوچ‌ها را تضعیف کند.»
  3. فقر در پاکستان به شدت در جامعه این کشور دور می‌زند و دولت پاکستان ــ که دولتی به شدت فاسد است و تا کنون چندین مقام دولتی این کشور بر اساس پول‌شویی محاکمه شده اند ــ تلاش می‌کند نقش اساسی‌اش را در گسترش فقر با دخیل کردن پای مهاجران افغان من‌حیث تهدید کاری و اقتصادی، پنهان و کتمان کند. به‌علاوه، بل‌های [قبض‌های] برق بیش از حد در این کشور بالا رفته است و سال قبل باعث اعتراض و خیزش سرتاسری مردم علیه دولت شده بود. دولت با افغانستانی‌ستیزی می‌خواهد از خشم مردم علیه خود بکاهد و با ناسیونالیستی کردن مسئله مهاجران که گویا آنها را برای منفعت مردم پاکستان اخراج می‌کند، جهت شورش مردم پاکستان را از نشانه گرفتن به‌سوی خود، به سوی مهاجرین افغان تغییر بدهد.
0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net