مسجد در پارک: بازپس‌گیریِ قلمروِ همگانی

جویا آروین

دیدگاه

گماشته‌های حکومت در ورودیِ فرودگاه به زنان درباره‌ی حجاب و پوشش تذکر می‌دهند و حتا گاهی از ورودشان جلوگیری می‌کنند. در داخل فرودگاه نیز هر از چندی از بلندگوها تذکر حجاب را می‌شنویم و البته بر در و دیوار نیز این تذکرها را می‌شود دید. اما بسیاری از زنان پس از داخل شدن به گیت‌ها روسری‌هایشان را پایین می‌اندازند.

در دانشگاه‌ها نیز وضع به همین سان است. دانش‌جویان هنگام ورود به دانشگاه با تذکر مأموران حراست درباره‌ی حجاب مواجه می‌شوند و در داخل دانشگاه و گاهی حتا در داخل دانش‌کده‌ها نیز این تذکرها و برخوردهای نامناسب دیده می‌شود، اما بسیاری از دانش‌جویان هرجا بتوانند حجاب از سر بر می‌دارند.

این روالی است که در بسیاری از مکان‌های عمومی و حتا در ایستگاه‌های مترو نیز کم و بیش به چشم می‌خورد. وضعیت تذکر و اعمال فشار فیزیکی و روانی در یک جا، در حالی که چند قدم آن‌سوتر مردم از رعایت دستورات حکومتی سر باز می‌زنند.

Ad placeholder

قلمروِ حکومتی

معمول است که جامعه‌ها را به دو قلمرو فردی و همگانی تقسیم می‌کنند که این دو قلمرو از نظر قانون و مقررات با هم تفاوت‌های اساسی دارند. قلمرو فردی پهنه‌ی مصالح شخصی و خصوصی است و قلمرو همگانی پهنه‌ی مصالح عمومی. اما در ایران افزون بر قلمرو فردی و قلمرو همگانی، یک قلمرو حکومتی را نیز می‌توان بازشناخت که ناظر به مصالح حکومتی است.

در چند دهه پس از انقلاب اسلامی، حاکمیت کوشیده است که قلمرو حکومتی را هرچه بیش‌تر بگستراند و در نتیجه‌ی این کار قلمرو همگانی هرچه بیش‌تر بر طبق ایدئولوژیِ حکومتی محدود شده و در واقع قلمرو همگانی همزمان به قلمرو حکومتی تبدیل شده است. با گذشت زمان اما به نظر می‌رسد مردم هرچه بیش‌تر قدرت گرفته و خواسته‌اند قلمرو همگانی را از حکومت باز پس ستانند.

قلمرو همگانی هرچه بیش‌تر بر طبق ایدئولوژیِ حکومتی محدود شده و در واقع قلمرو همگانی همزمان به قلمرو حکومتی تبدیل شده است. با گذشت زمان اما به نظر می‌رسد مردم هرچه بیش‌تر قدرت گرفته و خواسته‌اند قلمرو همگانی را از حکومت باز پس ستانند.

قلمرو حکومتی در ایران به شیوه‌های گوناگونی گسترش می‌یابد. برای نمونه، وقتی مرزها میان دو قلمرو فردی و همگانی روشن نیست حاکمیت با دخالت بر اساس منافع خود در واقع یک قلمرو حکومتی را پدید می‌آورد. برای مثال، نوع پوشش در محافل شخصی لزوماً با نوع پوشش در محافل همگانی و عمومی یکسان نیست. در این میان مرزی سیال وجود دارد که بر اساس عرف و تغییرات فرهنگی جا‌ به جا می‌شود. حاکمیت اما از این ابهام و سیالیت به‌عنوان ابزاری برای ایجاد یک قلمرو برای خودش بهره می‌برد. برای مثالی دیگر، در درون خانه در قلمروی فردی هستیم و در بیرون خانه در قلمرو همگانی، اما وقتی در بیرون خانه در اتومبیل شخصی نشسته‌ایم مرز دو قلمرو مبهم می‌شود و این ابهام دستاویزی می‌شود برای حاکمیت تا قلمروی برای خودش دست و پا کند و برای نوع پوشش مردم حتا در خودروهایشان نیز جریمه تعیین کند.

همچنین، تضادهایی که به‌طور مقطعی میان ایدئولوژی حکومتی و زیست جمعی پدید می‌آید نیز ممکن است دستاویزی برای حاکمیت باشد تا قلمرو خودش را گسترش دهد. برای مثال، بوستان‌ها، تفرج‌گاه‌ها و پارک‌ها جزو قلمروهای همگانی هستند اما وقتی مثلاً سیزده به در با یک مناسبت ایدئولوژیک همزمان می‌شود حاکمیت ‌بوستان‌ها و پارک‌ها را می‌بندد و به این صورت جایی که قبلاً قلمرو همگانی بود به قلمرو حکومتی تبدیل می‌شود.

از اینها گذشته، حکومت ایران همچنین از راه ایدئولوژیک کردنِ برخی پهنه‌های عمومی قلمرو حکومتی را گسترش می‌دهد. برای مثال، ساختنِ مسجد در ‌پارک‌ها و بوستان‌ها که به‌تازگی خبرساز شده است یکی از ترفندهایی است که حاکمیت به کار می‌گیرد تا پهنه‌های همگانی را حکومتی‌ گرداند. همین کار قبلاً بارها از طریق مسجدسازی در دانشگاه‌ها انجام شده بود. مثال دیگری در این باره سؤاستفاده از مسائلی چون جنگ، دفاع، و شهادت است؛ برای نمونه، حاکمیت از سال‌ها قبل در مکان‌های عمومی قبرهایی برای شهیدان گم‌نام ساخته است.

Ad placeholder

قلمروِ حکومتی و تحلیلِ وضعیت

در حال حاضر نیز برای تحلیل وضعیت در جامعه‌ی ایران ناگزیریم از یک دستگاه مفهومی بهره بجوییم که در کنار قلمروهای فردی و همگانی قلمرو حکومتی را نیز در شمار می‌آورد. نیاز داریم پیوسته مرزهای این سه قلمرو را بازبینی کنیم. به‌ویژه در دوران پس از جنبش ژینا، تضاد قلمروهای فردی و همگانی در یک سو و قلمرو حکومتی در سوی دیگر بیش‌ از پیش نمایان شده است. برای مثال، در حالی که در دوران پس از انقلاب اسلامی حاکمیت توانسته بود خیابان را تا حد زیادی به قلمرو حکومتی تبدیل کند، اکنون پس از جنبش مهسا خیابان‌ها هرچه بیش‌تر به قلمرو همگانیِ غیرحکومتی تبدیل شده‌اند. اکنون حاکمیت در حالی که خیابان را از دست داده هنوز می‌کوشد قلمرو حکومتی را حداقل در جاهای خاصی برای خود نگه دارد. پس از جنبش مهسا، مرزهای قلمرو حکومتی بیش از پیش لرزان و بی‌ثبات شده است طوری که مثلاً چنان‌که گفتیم قدرتی که حاکمیت بر مردم دارد ممکن است حتا با گذر از ورودیِ اصلیِ فرودگاه تا محوطه‌ی گیت‌ها تغییر کند.

بدین‌سان می‌شود گفت تحلیل وضعیت در حال حاضر در حقیقت بازبینیِ مرزها میان این قلمروها است. در پایان و به‌عنوان برآیند، یک نکته برای تحلیل وضعیت بسیار اهمیت دارد و آن این است که اگر در گذشته مردم می‌کوشیدند از قلمرو فردی‌شان در مقابل تجاوز و مداخله‌ی حاکمیت دفاع کنند، اکنون وضعیت چنان تغییر کرده که مردم می‌کوشند از قلمرو همگانی‌شان در مقابل تجاوز و مداخله‌ی حاکمیت دفاع کنند. واکنش‌های مردمی به ساخت مسجد در پارک‌ها در حقیقت همین تغییر را نشان می‌دهد.

حتا درباره‌ی مقابله با حجاب اجباری نیز همین تغییر بنیادی در نقش‌آفرینیِ مردمی را می‌توان دید. کوشش‌ها علیه حجاب اجباری در ایران تا پیش از جنبش مهسا اغلب بر مبنای دفاع از حقوق فردی و حریم خصوصی بوده است. بسیاری از ما پوشش را امری شخصی و فردی می‌دانیم و دقیقاً بر همین اساس با حجاب اجباری مخالفت کرده‌ایم؛ در واقع بسیاری از ما حجاب اجباری را تجاوز حاکمیت به قلمرو فردی می‌دانستیم. اما اکنون به نظر می‌رسد دفاع از آزادیِ پوشش در حقیقت به معنای بازپس‌گیریِ قلمرو همگانی از حکومت است و نه صرفاً بازپس‌گیریِ قلمرو فردی.

با نگاهی فراگیرتر، می‌شود گفت در سال‌های اخیر جامعه‌ی ایران یک روند «همگانی‌شدن» را تجربه کرده است. امر فردی هرچه بیش‌تر همگانی می‌شود و هم‌هنگام فرد هرچه کم‌تر خود را با سپهر همگانی بی‌گانه می‌پندارد بلکه بودن و نقش‌آفرینی در سپهرِ همگانی را نیز یکی از حقوق خودش می‌داند. به نظر نویسنده، این روند همگانی‌شدن یکی از پیش‌نیازهای پیدایش مردم‌سالاری در ایران و از این رو بسیار شایان بررسی است.

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net