نامه یک پناهنده کُرد در کُردستان عراق که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۰، به ایران کوچ کرده بود.

شمس الدین امانتی

تقدیم به: پناهندگان و مهاجران اخیر افغانستانی.

رونوشت به‌: کمیته موقت حمایت از پناهندگان افغانستانی.

برگرفته از: پیام صدای انقلاب ایران.

با عرض سلام و آرزوی موفقیت برای شما گردانندگان، صدای انقلاب ایران.

این نامه را از ایران برای شما میفرستم تا از رادیو آن را پخش کنید. من یکی از آواره های عراقی هستم و نامه ام را از طریق یکی از دوستان ایرانیم برایتان میفرستم، امیدوارم نامه به دستتان برسد. حقیقتش را بخواهید وقتی میخواستم این نامه را بنویسم مسائل زیادی در نظرم بود که آنها را روی کاغذ بیاورم اما فکر کردم صحبت های اصلیم را برایتان بنویسم حرفهای من رو به مردم انقلابی و شرافتمند کُردستان ایران است. در مرزها خیلی ها را دیدم که از روستا ها آمده بودند و زنان و مردان پیر را به دوش می کشیدند. و برای ما می آورند، خیلی را دیدیم که سفره رنگین به دوش می کشیدند و برای ما می آورند، خیلی ها را دیدیم که با الاغ و با کول و از هر طریق ممکن وسایل برایمان می آورند و بچه های ما را بدوش می کشیدند.

خیلی ها را دیدیم که با ماشین آمده بودند ماشین هایشان پُر از وسائل بود و همین ماشین ها پُر از انسان باز میگشتند. در روستا ها مردم زیادی را دیدم که ما را در خانه هایشان خواباندند، خودشان در حیاط منزل استراحت می کردند. در شهر ها مردمی را میدیدم که به استقبال ما می آمدند و اگر چه ما بسیار بودیم اما از هر طرف، آغوشهای ما را در خود می فشارد و با خود میبرد و باز هم تعداد مان کم بنظر میرسید.

خانواده های بسیاری بسیاری را دیدم که جای خودشان را تنگ می کردند تا ما آسوده باشیم و چه آغوشهائی را دیدیم که گرمتر از آغوش ما پدران و مادران و فرزندانمان را در آغوش می کشید

در هر شهر، هر خیابان و کوچه و پس کوچه در هر جایی که پا میگذاریم صحبت و عشق و همدردی به استقبال ما مردم مصیبت دیده و رنجیده می آید. در لحظاتی که دنیا پُر از جنجال کمک به ماست این فقط شما بودید که پُر محبت ترین و بیشترین کمک ها را بما کردید.

بگذار از حکومت اسلامی گرفته تا دولت آمریکا هر چه میخواهند بگویند، این تنها و تنها شما بودید که پشتیبان ما بودید و آنها طبق منافعشان فقط با زندگی و هست و نیست ما بازی کردند. همین حکومت اسلامی که ظاهرا مرزهایش را روی ما باز کرده برخلاف ادعا هایش عمل میکند. وقتی ما از مرز گذشتیم آنها بجای نان و خوراکی با ماشین برای ما چادر و حجاب آوردند، ما فریاد زدیم که بخاطر خدا به دادمان برسید ما گرسنه هستیم چه احتیاجی به این لباسها داریم.

اجازه بدهید، چند تا از مشاهداتم را برایتان بنویسم، مدتی پیش در شهر سقز اینکه چرا کمک هائی که برایمان می فرستید تام و تمام به ما نمیدهند اعتراض کردیم، میدانستیم بخشی از این کمک ها حیف و میل میشود، یک بار دیگر هم در همین سقز با دادن حجاب و چادر بجای غذا اعتراض شد، یک بار هم در یکی از اردوگاههای سقز ۳ نفر را بدون دلیل دستگیر کردند. وقتی ساکنین اردوگاه از این مسئله مطلع شدند همگی در مقابل انتظامات اردوگاه جمع شدیم و شروع به فحش دادن به رژیم کردیم. و با صدای بلند خواهان آزادی ۳ نفر بازداشتی شدیم، آنا از ترس فورا ۳ نفر را آزاد کردند. اما این ۳ نفر به حدی کتک کاری شده بودند که تمام سر و کله شان شکسته و خون مالی بود. ما هم عصبانی شدیم و بر سر پاسداران ریختیم و تا آنجا که توانستیم آنها را کتک کاری کردیم و انتقاممان را گرفتیم، بعد هم زن و مرد جمع شدیم و به طرف شهر سقز راه افتادیم می خواستیم بدانیم چرا نان و کمک های مردمی را به ما نمیدهند و در عوض با ما این رفتار را میکنند؟ همینکه جمع شدیم و به راه افتادیم سر و کله یگ گله پاسدار مسلح پیدا شد و محاصره مان کردند. بعدها فهمیدیم که در یکی از میدانهای شهر سقز چند صد نفر جمع شده اند و مزاحمت هایی برای ما فراهم کرده اند. بعدها شنیدیم که مردم در شهر به اشکال مختلف اعتراضات زیادی در پشتیبانی از ما انجام داده اند. در شهر بانه و سردشت هم اعتراضاتی از همین نوع انجام گرفته. باور کنید اردوگاهها را به اسارتگاه تبدیل کرده اند انگار اسیر میدان جنگ هستیم نمی دانید به چه شکل حیوان صفتانه ای با مردم رفتار میکنند. خلاصه هر چه از رفتار کثیف حکومت اسلامی نقل کنم تمامی نخواهد داشت. یکی از دوستانم تعریف میکرد که در اردوگاههای بانه خوراکی کمی به آنها می دادند، آنها خیلی گرسنه بودند دو نفر از جوانها برای جمع آوری خوردنی از اردوگاه خارج میشوند، بعد از برگشتن با کلی وسائل با ایست نگهبان روبرو می شوند، این دو جوان از ترس پا به فرار می گذارند و نگهبانها به طرف آنها شلیک میکنند و هر دو نفر را به قتل میرسانند.

دوستم تعریف میکرد که رژیم شبانه به اردوگاه می آید یک عده را دستگیر میکند و با خودش میبرد و معلوم نیست چه بر سر انها میاید؟

همین چهار روز پیش، کاک احمد یکی از دوستانم پیش مسئولین رفت، تا ماشین خود را از آنها تحویل بگیرد، جواب داده بودند که ماشینت فعلا توقیف است. اما یکی از مامورین او را به کناری میکشد و میگوید اگر اتومبیلت را ارزان بفروشی ما خریداریم. معلوم شده که توقیف اتومبیل برای خریدن ارزان بوده است.

در مدت گذشته، بعضی از ساکنین اردوگاه بخاطر کمبود مواد خوراکی شبها به مسجد مراجعه می کردند و مردم برای آنها خوراکی می آورند، حالا مدتی است که مامورین حکومتی شبها در مساجد را میبندند تا کسی به آنجا مراجعه نکند. در همین مدت اخیر هم اجازه خروج از اردوگاه و دید و بازدید از اقوام و خویش ها ممنوع شده، مگر اینکه رشوه ای به مامورین بدهی و اجازه خارج شدن دریافت کنی، مامورین مشغول رشوه خواری از مردم هستند.

میبخشید از اینکه نامه ام طولانی شد. میخواستم دو مطلب دیگر را خیلی خلاصه مطرح کنم تا شما آن را از رادیو پخش کنید. یکی حدیث عشق و محبت این مردم انقلابی و انسانی است. و دیگر اینکه واقعا حکومت گندیده و کثیف و حیوان صفتی دارید. و چه خوب شد که حکومت اسلامی را هم با چشمان خودمان دیدیم. بگذارید یک بار دیگر از تمام شما مردم خوب، انقلابی و عزیز کُردستان ایران تشکر کنم. شما هم از اینکه مردمی به این خوبی دارید حق دارید که افتخار کنید.

0 FacebookTwitterWhatsappTelegramEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net