ارتش پیشروی، اقتصاد عقب‌نشینی می‌کند

ا. م. شیری

والری بورت (VALERY BURT)

ا. م. شیری

اقتصاد اسرائیل در مواجهه با بحران بزرگ

حتی اگر جنگ اسرائیل با حماس با پیروزی به پایان برسد و «تروریست‌ها» شکست بخورند، به گفتۀ تحلیلگران، این کشور خاورمیانه با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد. در این یادداشت ما در مورد اقتصاد و صنعت صحبت می‌کنیم که کاهش قابل توجهی در حال حاضر احساس می‌شود و مشکلات باز هم بدتر خواهند شد.

مظنۀ ارز شیکل سقوط کرد. مجلۀ انگلیسی اکونومیست می‌نویسد که چنین بحرانی برای اولین بار در بیش از یک دهه گذشته رخ داده است. برای حمایت از پول ملی، بانک مرکزی اسرائیل به فروش ۳۰ میلیارد شیکل از صندوق ذخیره مجبور شد. این مقاله اشاره می‌کند که قیمت بیمۀ بدهی‌های اسرائیل در برابر نکول به شدت افزایش یافته است.

مسابقات ورزشی و برنامه‌های تفریحی لغو می‌شوند. گردشگری، یکی از ارکان اقتصاد اسرائیل، دیگر قابلیت درآمدزایی ندارد. شرکت‌های ساختمانی در حال تعطیل یا توقف کار هستند. کارگران کرانۀ باختری به آن‌ها جلب می‌شدند، اما اکنون اجازۀ خروج از آنجا را ندارند.

اسرائیل در طول نیم قرن گذشته با چنین بحرانی مواجه نشده است. آخرین باری که دولت یهود چیزی نزدیک به شوک کنونی را تجربه کرد، در اکتبر ۱۹۷۳ در جریان جنگ یوم کیپور با کشورهای عربی بود. بعد از آن تل‌آویو مجبور شد هزینه‌های تسلیحاتی را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. علاوه بر این، ۲۰۰ هزار نیروی ذخیرۀ مسلح شده است.

لازم به ذکر است که در نتیجۀ آن جنگ، به دلیل تحریم کشورهای اوپک، قیمت نفت دو و نیم برابر افزایش یافت. این پاسخی بود به کشورهای غربی که از اسرائیل حمایت کردند و آن بحران عواقب گسترده‌ای داشت. آدام توزه، استاد دانشگاه کلمبیا، در مقالۀ منتشرۀ خود در مجله فارین پالیسی می‌نویسد که رویدادهای جاری کل استراتژی اقتصادی کشور را به طور جدی در برابر آزمایش قرار می‌دهد.

اسرائیل ۳۶۰ هزار نیروی ذخیره به جنگ فرستاد که این تعداد نیز ۸ تا ۱۰ درصد نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهد. برای مقایسه: اگر در روسیه ۶ میلیون نفر بسیج می‌شد، همین طور اتفاق می‌افتاد. توزه می‌گوید، حتی اگر احتمال حملۀ حزب‌الله را هم در نظر بگیریم، توجیه آن از منظر صرفا نظامی دشوار به نظر می‌رسد. این سؤال مطرح می‌شود که آیا این امر فراتر از ضرورت نظامی برای بازآفرینی حس نظامی‌گری همبستگی ملی «ملت سلاح در دست» می‌باشد، که در سال‌های اخیر تضعیف شده است؟ انگیزه هرچه باشد، تأثیر آن بر اقتصاد آنقدر شدید است که با همه‌گیری کووید می‌توان مقایسه کرد».

اسرائیل مجبور شد کار بر روی میدان گازی تامار در نزدیکی نوار غزه را متوقف کند. سوخت تولیدشده در اینجا نه تنها برای نیازهای اقتصادی کشور، حتی برای صادرات به مصر و اردن نیز استفاده می‌شود. اکنون وزارت انرژی اسرائیل باید مغز خود را در مورد چگونگی جبران خسارات ۲۰۰ میلیون دلاری در ماه به کار اندازد.

جمعیت شهرهای ‌مرزی با غزه و لبنان که درگیری بین حزب‌الله و ارتش اسرائیل در آن جریان دارد، به سایر نقاط کشور منتقل شده و فعالیت‌های اقتصادی در مناطق خالی از جمعیت متوقف شده است. با این حال، در همه جا در حد قابل توجهی تضعیف شده است. با تجزیه و تحلیل آمار کارت اعتباری مشخص شد که این کشور در حال حاضر بحران مصرف را تجربه می‌کند. اسرائیلی‌ها به سبب تمایل به صرفه‌جویی در پول و ترس از حملات راکتی، کمتر به مراکز ورزشی، باشگاه‌های تربیت بدنی، مغازه‌ها، کافه ها‌ و رستوران‌ها می‌روند.

درگیری‌های قبلی ارتش اسرائیل با اسلام‌گرایان تندرو هزینۀ زیادی برای اسرائیل -به معنای واقعی و مجازی- نداشته و ساختار مالی آن را تحت فشار قرار نداده است. بانک این کشور تخمین زده است که جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶، نیم درصد از تولید ناخالص ملی اقتصاد را هزینه کرد و درگیری در غزه در سال ۲۰۱۴ حتی هزینۀ کمتر- ۰.۴ درصد داشت.

توزه در مورد باریکۀ غزه به اسنادی که به مطبوعات درز کرده، اشاره می‌کند. در کانال‌های تلگرامی مورخ ۳ نوامبر ۲۰۰۸ آمده بود که اسرائیل قصد دارد برای جلوگیری از بحران انسانی، اقتصاد سرزمین‌های ساحلی را «در حد ممکن پائین نگهدارد».

یک نقل قول دیگر از سخنرانی ایهود اولمرت، نخست وزیر سابق در همان سال ۲۰۰۸: «ما به مؤسساتی ‌که غذا برای کودکان، دارو برای افراد نیازمند و سوخت برای نجات جان انسان‌ها تأمین می‌کنند، آسیب نخواهیم زد. اما دلیلی ندارد به ساکنان غزه که گلوله‌ها و موشک‌ها از خیابان‌ها و حیاط‌های آن‌ها (به سمت جنوب اسرائیل) شلیک می‌شود، اجازه دهیم زندگی عادی داشته باشند».

علیرغم توصیه‌های متعدد به دو طرف برای پایان دادن به درگیری‌ها و برقراری صلح، مصالحه در آیندۀ نزدیک امکان‌پذیر نیست. کل تاریخ روابط اسرائیل و فلسطین به شدت به خون آغشته است. خشونت در بین آن‌ها در عرض چندین دهه تقریباً بلاوقفه  ادامه داشته است. اکنون نیز آتش درگیری با قدرت بی‌سابقه شعله‌ور شده است.

بر اساس پیش‌بینی بانک جی پی مورگان، اقتصاد اسرائیل ممکن است در سه ماه آخر سال، ۱۱ درصد کاهش یابد. این نتیجه‌گیری تقریباً ۲۴ ساعت قبل از آغاز تهاجم اسرائیل به نوار غزه اعلام شد. با این حال، بر اساس رویدادهای اخیر، ممکن است واقعیت بدبینانه‌تر از این باشد. 

آژانس آمریکایی بلومبرگ به اظهارات امیر یارون، رئیس بانک مرکزی اسرائیل، استناد می‌کند. او در کنفرانس صندوق بین‌المللی پول در واشینگتن خاطرنشان کرد، که اقتصاد کشور باثبات است. اما، اقدام نظامی «بی‌تردید به عواقب مالی و فشار بر بودجه منجر خواهد شد».

به عقیدۀ بلومبرگ، این بحران محلی در یک کشور محدود نخواهد ماند و ممکن است اقتصاد جهان را مختل کند و اگر کشورهای دیگر به درگیری وارد شوند، ممکن است به رکود منجر شود.

برگرفته از: بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2023/11/21/

۳۰ آبان-عقرب ۱۴۰۲


توقف درگیری‌ها بمثابه شکست حملۀ برق‌آسای اسرائیل

یوری باریسوف (YURI BORISOV)، کارشناس نظامی

ا. م. شیری

هجوم بی‌معنی و بی‌رحمانۀ اسرائیل به غزه، چه از نظر نظامی و چه از نظر سیاسی، در واقع یک شکست کامل بود.

اعلام شد اسرائیل و حماس بر سر آتش‌بس در نوار غزه به توافق رسیده‌اند. به نظر می‌رسد به دلیل اینکه طرف اسرائیلی ملاحظات و ابهامات زیادی دارد، وقت آن رسیده است که توصیۀ معروف خطاب به آن‌ها را بازنویسی کنیم: «یا ماگندووید را حذف کنید یا زیر شلواری بپوشید!» [ماگندووید- کهن‌ترین ستاره داوود یا ستاره شش پر، ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در ارمنستان تاریخی کشف شده‌است. م].

به گزارش اکسیوس، دولت اسرائیل بیش از پنج ساعت در مورد این توافق گفتگو کرد. تنها سه نفر از اعضای کابینه به آن رأی منفی دادند و سه نفر دیگر که از این توافقنامه حمایت نکردند، پس از مطالعۀ توصیه‌های اطلاعاتی نظرشان تغییر کرد.

نیویورک تایمز می‌نویسد: این توافق فوراً اجرایی نخواهد شد، وضعیت در آیندۀ نزدیک بی‌ثبات خواهد ماند. اما، حتی یک مکث کوتاه در جنگ می‌تواند موجب تسکین غیرنظامیان شود. و بر اساس گزارش وال استریت ژورنال، تقریبا ۶۰ درصد از اسرائیلی‌ها از این توافق حمایت می‌کنند و در صورت موفقیت‌آمیز بودن توافق فعلی، سهم حامیان چنین توافقاتی افزایش خواهد یافت. در عین حال، «آتش‌بس طولانی مدت هنوز امکان‌پذیر نیست».

در این میان، در بیانات طرف فلسطینی، قطعیت و وضوح بیشتری که مستقیماً نشان‌دهندۀ علاقه‌مندی زیاد حماس برای پایان دادن به درگیری‌ها است، وجود دارد.

در بیانیۀ حماس گفته می‌شود: «پس از چندین روز مذاکرات دشوار، اعلام می‌کنیم که به لطف تلاش‌های خستگی‌ناپذیر و ماهرانۀ قطر و مصر، در مورد آتش‌‌بس بشردوستانه به مدت چهار روز به توافق رسیده‌ایم». حماس تائید کرد که در چارچوب توافق‌های صورت گرفته، «۵۰ زندانی، زن و کودک زیر ۱۹ سال در ازای آزادی ۱۵۰ زن و کودک زیر ۱۹ سال» از زندان‌های اسرائیل آزاد خواهند شد. به عنوان بخشی از توافق با اسرائیلی‌ها، هر دو طرف متعهد به آتش‌بس هستند و تضمین می‌کنند که «تمام فعالیت‌های نظامی در تمام مناطق نوار غزه» متوقف شود. علاوه بر این، «تحویل صدها کامیون کمک‌های بشردوستانه، اضطراری، پزشکی و همچنین سوخت به تمام مناطق شمال و جنوب نوار غزه» تضمین خواهد شد. «تردد هوایی در جنوب نوار غزه و بخشاً در شمال منطقه به عنوان بخشی از توقف بشردوستانه، به مدت چهار روز به طور کامل متوقف می‌شود». حماس همچنین در بیانیۀ خود اعلام کرد: در شمال، ترافیک هوایی روزانه به مدت شش ساعت، از ساعت ۱۰:۰۰تا ۱۶:۰۰ [به وقت محلی] متوقف خواهد شد. علاوه بر این، «در طول مدت آتش‌بس، اشغالگران (اسرائیلی) متعهد می‌شوند که در تمام مناطق نوار غزه به کسی حمله یا دستگیر نکنند و آزادی رفت و آمد مردم را از شمال به جنوب در امتداد بزرگراه صلاح‌الدین تضمین نمایند».

با این حال، نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مانند همیشه، با وضوح بیشتری بیان کرد. او در سال ۲۰۰۹ قول داده بود «تمام جهان را با خود به گور ببرد» و از آن زمان بر این ایده متمرکز بوده است. نتانیاهو دیروز گفت: «امروز تصمیم سختی گرفتیم، اما این یک تصمیم درست است. همۀ مسئولان امنیتی بر اساس ارزیابی‌های حرفه‌ای خود از این تصمیم کاملا حمایت می‌کنند. بر اساس این برآوردها، نیروهای ما در طول آتش‌بس امن خواهند ماند و توانایی‌های رزمی ما در این روزهای سکوت، بهبود خواهد یافت».

شکی نیست که این «آتش‌بس» از سوی اسرائیل اساساً جنبۀ بشردوستانه ندارد، بلکه ماهیت عملیاتی- تاکتیکی دارد و چیزی جز ایجاد فرصت برای بسیج نیرو و «ارتقاء قابلیت‌های نظامی» به منظور تداوم نیست. عملیات نظامی، با همان روحیۀ نسل‌کشی که اسرائیل را به آستانۀ رویارویی با تمام بشریت خردورز کشانده، ادامه خواهد یافت. در هر صورت، روند فروپاشی مواضع بین‌المللی «بی‌بی دیوانه» رو به رشد است. به دنبال بسیاری از کشورها، مقامات جمهوری آفریقای جنوبی طی یک جلسۀ اضطراری آنلاین سفارت اسرائیل را تعطیل کردند.

«…رهبران بریکس اقدامات خشن علیه غیرنظامیان فلسطینی و اسرائیلی، از جمله جنایات جنگی، حملات بی‌رویه و هدف قرار دادن زیرساخت‌های غیرنظامی را محکوم کردند. آن‌ها همچنین، لزوم حمایت از غیرنظامیان و احراز مسئولیت در قبال جنایات را مورد تأکید قرار دادند.

رهبران بریکس مخالفت خود را با هرگونه جابجایی یا اخراج اجباری فلسطینی‌ها از سرزمین خود، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی اعلام کردند. بسیاری از رهبران بار دیگر تأکید کردند که آوارگی و اخراج اجباری فلسطینیان، چه در داخل غزه و چه به کشورهای همسایه، نقض جدی کنوانسیون ژنو و جنایت جنگی است…».

با توجه به اینکه آتش‌بس از سوی اسرائیل، همانطور که نتانیاهو رسماً اذعان کرده است، ماهیت سازماندهی مجدد و بسیج نیروهای نظامی برای تجاوز بیشتر به فلسطین دارد، ما این حق را داریم که دلایل واقعی مکثی را که به گفتۀ همان بی‌بی (و این بسیار مهم است) «همۀ ساختارهای امنیتی اسرائیل» با آن موافق بودند، جویا شویم.

اگر طبق گزارش‌های ستاد کل اسرائیل همه چیز خوب پیش می‌رود، «هیچ تلفاتی وجود ندارد» یا تقریباً هیچ، و دشمن وحشت‌زده در حال فرار است، پس دلیل این لحن حزین و آمادگی کامل برای آتش‌بس چیست؟!!

دفتر مطبوعاتی ارتش اسرائیل روز گذشته اعلام کرد: «تلفات در نبرد با حماس در باریکۀ غزه پس از آغاز عملیات زمینی در ۲۷ اکتبر به ۶۹ نفر رسید». اما آیا این واقعیت دارد؟ معلوم است که مقامات اسرائیلی از همان ابتدای این جنگ، احمقانه دروغ‌ می‌گویند و از آنجائیکه دیگران را آدم‌های ساده‌لوح و زودباور تصور می‌کنند، به این خیالند که می‌توانند جامعۀ جهانی را با انکار شرکت بالگردهای رزمی اسرائیل در تیراندازی بسوی شرکت‌کنندگان در جشنوارۀ جوانان اسرائیلی و ادعای کشف تعداد بی‌شمار «انبار اسلحه» در بیمارستان‌های ویران شده و اینکه چگونه یک موشک اسرائیلی ظاهرا قهرمانانه یک فرمانده فلسطینی را کشت، اما در واقع دویست غیرنظامی فلسطینی را کشت و موارد دیگر…، همانطور که در روزهای اول پس از ۷ اکتبر با «سرهای بریدۀ نوزادان نگون‌بخت اسرائیلی» فریب دادند، باز هم بفریبد…

نسل‌کشی ساده: بر اساس تجزیه و تحلیل داده‌های ماهواره‌ای توسط FT، ارتش اسرائیل در طول حملۀ ۴۲ روزۀ خود بخش زیادی از شمال نوار غزه را ویران نموده و به بیش از نیمی از ساختمان‌ها و مناطق وسیعی از کل محله‌ها آسیب جدی وارد کرده است. تقریبا نیمی از ساختمان‌ها در منطقۀ شمال غزه آسیب جدی دیده‌اند.

در حملۀ هوایی اسرائیل به مدرسۀ الفاخوره در جبالیه در شمال نوار غزه، حدود ۲۰۰ نفر کشته شد. تصویر بالا عواقب بمباران را نشان می‌دهد

اما شما حق دارید بپرسید پس تلفات نظامی که در پشت تبلیغات استتار نشده، چطور؟ شاید بتوانید تخمین‌بزنید:

نوشتۀ زیر تصویر- رئیس گورستان‌های نظامی اسرائیل: ما هر ساعت یا هر ۹۰ دقیقه یک جسد تحویل می‌گیریم. در عرض دو روز ۵۰ جنازه دفن کرده‌ایم

با در نظر گرفتن این واقعیت که حملۀ زمینی اسرائیل به نوار غزه در ۲۷ اکتبر، یعنی ۲۶ روز بعد از ۷ اکتبر آغاز شد، محاسبۀ اینکه تنها در این گورستان نظامی (قبرستان‌های دیگر نیز وجود دارند) شاید حدود ۷۰۰-۷۵۰ نظامی دفن شده باشد، کار سختی نیست. این رقم با ماهیت جنگ در یک منطقۀ شهری متراکم کاملاً مناسب است. تصاویری از اقدامات نه چندان موفقیت‌آمیز واحدهای زرهی اسرائیل در مناطق تنگ شهری غزه نیز در دسترس کاربران قرار گرفت.

«فیلم‌های جدید حاکی از شکست خودروهای زرهی اسرائیل توسط شبه‌نظامیان حماس، نشان می‌دهد که اگرچه واحدهای اسرائیلی در حال پیشروی بیشتر به عمق نوار غزه هستند، اما مرتکب اشتباهاتی می‌شوند که فلسطینی‌ها تقریباً بلافاصله از آن استفاده می‌کنند. تصاویر و فیلم‌های متعدد به وضوح نشان می‌دهد تجهیزات سنگین که ارتش اسرائیل بر آن‌ها تکیه می‌کند، یکی بعد از دیگری در مناطق متراکم شهری نوار غزه منهدم می‌شوند. ستون‌های زرهی در چنین مناطقی باید پراکنده شوند. این کار باید حداقل به گونه‌ای انجام شود که ردیف‌های جلو با ردیف‌های عقب تداخل نداشته باشند و بالعکس، به طوری که باید واحد‌های شلیک حفظ شود و راه‌های پنهان زیادی برای نزدیک شدن به محل استقرار آن‌ها وجود نداشته باشد. 

ارتش اسرائیل با آگاهی از چگونگی فعالیت گروه‌های متحرک فلسطینی‌ها، باید توجه خود را به رعایت این قوانین معطوف می‌کرد.

علاوه بر این، محل استقرار تجهیزات به گونه‌ای است که هیچ یک از تانک‌ها یا نفربرهای زرهی نمی‌توانند در صورت لزوم دور بزنند. در نتیجه، راه‌های فرار سایر تجهیزات را می‌بندند. بنابراین، یک تانک یا نفربر زرهی بی‌حرکت می‌تواند راه دیگران را مسدود کند.

به این ترتیب، ارتش اسرائیل که توسط تبلیغات غربی آشکارا بیش از حد مورد تعریف و تمجید قرار گرفته بود (به منظور ارعاب حداکثری اعراب از نظر برتری عددی)، معلوم شد در انجام عملیات زمینی در شرایط متراکم شهری بسیار بی‌اثر است. امروز، خود ژنرال‌های اسرائیلی که رؤیای دویدن‌های پرشور موشه دایان در صحرای سینا از سرشان پریده، به نظر می‌رسد این واقعیت غیرقابل تردید را درک کرده‌اند که باید به «استالینگراد» فلسطینی و تمام عواقب ناشی از آن فکر می‌کردند. و همچنین، به نظر می‌رسد این دایان‌های بالقوه امروز دریافته‌اند که اگر به همان روحیۀ «پیروزی بر همه» ادامه دهند، اسرائیل می‌تواند به راحتی و در کمترین مدت، تمام ارتش دلاور خود را به خاک بسپارد. ژنرال‌های احمق در کنار ناتوانی سیاستمداران اسرائیلی، در توضیح قابل فهم چرایی ورودشان به غزه، وضعیت دولت یهود کاملاً مشخص نمی‌شود. همانطور که معلوم است، آن‌ها جنگ خود را به دلایل نامعلوم و حداقل به روش‌های بسیار عجیب و غریب پیش می‌برند. بنابراین، توقف عملیات کنونی را می‌توان به وضوح نشانۀ شکست کامل اسرائیل هم در استراتژی و هم در تاکتیک خواند. «جنگ برق‌آسای» صهیونیستی طبیعتاً عیب «خود را با لگن مسی پوشانده است». در حالی که فلسطینی‌ها، شاید، هنوز شروع نکرده‌اند، در تل‌آویو بطور کلی نمی‌دانند چه باید کرد.

منتشره در: تارنمای بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2023/11/24/

۳ آذر-قوس ۱۴۰۲ 


طوفان الاقصی از پروژه تا واقعیت

ا. م. شیری

۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر-میزان ۱۴۰۲)، خبر عملیات گستردۀ رزمندگان حماس با اسم رمز طوفان الاقصی علیه سرزمین‌های اشغالی فلسطین (اسرائیل جعلی)، به جرأت می‌توان گفت تمام جهان را در بهت و حیرت فرو برد، انگشت به دهان گذاشت. بنا به گزارشات رسانه‌های خبری، طی این عملیات، مبارزان فلسطین ۲۹ شهرک صهیونیست‌نشین و چند پادگان ارتش تروریستی دولت صهیونیستی را تصرف کردند و چند صد صهیونیست مسلح و غیرمسلح را به اسارت گرفتند.

ناگفته روشن است که بشر در طول تاریخ موجودیت خود متناوباً شاهد خبرها و حوادث بهت‌آور زیادی بوده است. اما اینگونه اخبار و حوادث در دورۀ زمانی سه- چهار دهۀ اخیر، در دورۀ دنیای تک‌قطبی، در قرن به اصطلاح آمریکایی، رکورد تمام تاریخ را شکسته است.‌ از انحلال و تجزیۀ جنایتکارانۀ اتحاد شوروی و یوگسلاوی تا بمباران و بالکانیزه کردن دومی، از حادثۀ شوم ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا اشغال افغانستان و عراق بدنبال آن، از انقلاب‌های متعدد رنگی تا بهار کذایی عربی (یا به تعبیر تبلیغاتچی‌های جمهوری اسلامی، «بیداری اسلامی»)، از نابودی لیبی بعنوان یک کشور تا راه‌اندازی دور تازۀ تهاجمات استعماری غرب به سردمداری رژیم امپریالیستی- فاشیستی آمریکا، فقط بخشی از فهرست حوادث حیرت‌انگیز دهۀ آخر قرن بیستم و سه دهۀ نخست قرن بیست و یکم هستند.

با این حال، از هر طرف که بنگری، این حق کاملاً انسانی، قانونی و مشروع همۀ فلسطینیان، بویژه رزمندگان آن، صرفنظر از هر گونه عقیده و باور و ایدئولوژی‌ آن‌هاست که برای آزادی سرزمین آباء و اجدادی خود از اشغال صهیونیست‌های مهاجر، از اسارت این سگ‌های نگهبان منافع نامشروع و غارتگرانۀ امپریالیست‌های آنگلوساکسونی و بطور کلی، غرب جمعی، همواره انگشت به ماشۀ سلاح، آمادۀ نبرد سرنوشت‌ساز باشند و طبیعی است که برای آزادی سرزمین‌شان همواره طرح و برنامۀ عملیاتی روشنی داشته باشند که امکان خطرپذیری آن صفر یا حداقل نزدیک به صفر باشد. اما آیا مبارزان آزادی‌بخش فلسطین با وجود تجارب فراوان در طول بیش از یک قرن مبارزه با اشغالگران صهیونیست، هنوز تا این درجه خام هستند که در ۷ اکتبر بی‌گدار به آب زدند؟

من به سهم و اندازۀ خود، علاوه بر اطلاع و آگاهی و مطالعات نه چندان ضعیف در بارۀ تاریخچۀ ایجاد دین ضدبشری صهیونیسم بوسیلۀ تئودور هرتسل در سال‌های آخر قرن نوزدهم میلادی تا طرح مشهور به «نامۀ آرتور بالفور»، وزیر خارجۀ وقت انگلیس در سال ۱۹۱۷ مبنی بر تشکیل کشور جداگانه برای صهیونیست‌ها و به تبع آن‌ها، فاجعۀ اشغال تدریجی سرزمین فلسطین بوسیلۀ صهیونیست‌های نورچشمی غرب، تشکیل دولت صهیونیستی در بیش از نیمی از سرزمین فلسطین و برسمیت شناختن آن توسط سازمان ملل متحد طی قطعنامۀ ۱۸۱ در سال ۱۹۴۸و همچنین مظلومیت جمعی فلسطینیان از ابتدا تا انتها، بمحض شنیدن خبر «حملۀ گستردۀ رزمندگان حماس» به اراضی اشغالی، بموازات پیگیری اخبار حوادث و تجزیه و تحلیل آن‌ها، روزانه بطور مستمر چندین فقره تحلیل و بررسی‌های کارشناسان و متخصصان مختلف را مورد مطالعه قرار داده و از میان آن‌ها از ۸ اکتبر تا ۲۴ نوامبر (۱۶ مهر تا ۳ آذر) ۲۷ عنوان مقالۀ تحلیلی مستند (۲۷ + ۲) در افشای جنایات خارج از تصور بشری رژیم صهیونیستی ترجمه و اغلب آن‌ها را با توضیحاتی در فضای مجازی منتشر نمودم (فهرست عناوین و نشانی الکترونیک همۀ آن‌ها در پایان همین یادداشت). از این رو، به نتایجی رسیدم که در ادامه بیان می‌نمایم.

بر اساس یافته‌ها، ادعای حملۀ حماس به اراضی تحت اشغال رژیم صهیونیستی اسرائیل شباهت بسیار زیادی با افسانۀ ربودن همزمان ۵، به عبارتی ۷ هواپیمای مسافری توسط «تروریست‌های اسلامی» در آمریکای «بی در و پیکر» و هدف قراردادن برج‌های مرکز تجارت جهانی، پنتاگون و دیگر مراکز (نامعلوم) واشینگتن و ونیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دارد که گویا برغم بی‌اطلاعی مسئولان ذیربط، همۀ دروبین‌های خبری روی طبقاتی فوقانی برج‌ها تمرکز کرده بودند؛ به پنتاگون هیچ آسیبی وارد نشد؛ هیچ قطعه‌ایی از هیچ هواپیما بدست نیامد؛ برغم ادعای سوختن و خاکستر شدن هواپیماها با تمام سرنشینانشان، گذرنامۀ کاغذی «تروریست‌ها» در میان خرابه‌های برج‌ها یافت شد؟!

از زوایۀ دیگری، مدعیات رژیم صهیونیستی و رسانه‌های امپریالیستی- صهیونیستی را می‌توان شبیه ادعای وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق دانست که نمونۀ آن را کالین پاول، وزیر خارجۀ وقت آمریکا در سال ۲۰۰۳ در یک لولۀ آزمایشگاهی در شورای امنیت سازمان ملل متحد نشان داد که حتی پس از اشغال و ویرانی عراق هرگز ثابت نشد.

بنا بر این، منطقی به نظر می‌رسد که حملۀ جنون‌آمیز اسرائیل به غزه به نمایندگی از غرب در شرایط پدیدار شدن علائم شکست ناتو به فرماندهی آمریکا در قلمرو اوکراین با اهداف زیر به وقوع پیوست:

ــ بیرون راندن بقایای جمعیت فلسطین، اشغال کلیۀ سرزمین آن و پاک کردن صورت مسئلۀ کشور فلسطین؛

ــ تصرف میادین گازی عظیم در سواحل غزه؛

ــ تلاش‌ و تقلا برای ممانعت از تثبیت نظم نوین جهانی در ادامۀ جنگ سوریه و اوکراین به نمایندگی از غرب تحت فرمان امپریالیسم آمریکا؛

ــ برای مقابله با پروژۀ یک کمربند- یک جادۀ جمهوری خلق چین به طرفداری از کریدور اقتصادی هند- خاورمیانه- اروپا.

ولذا، حتی اگر رزمندگان و سارمان‌های فلسطینی، بویژه حماس، از صدر تا ذیل، از پائین بالا اعتراف کنند که در روز ۷ اکتبر «ما» به سرزمین‌های اشغالی حمله کردیم، با هیچ دلیل و منطقی نمی‌توان باور کرد که جنایتکاران کودک‌کش اسرائیل چنان در خواب غفلت بوده باشند، که فلسطینی‌ها از موانع غیرقابل عبور آن پیاده و سواره، با تراکتور و بولدوزر بگذرند، پادگان‌ها و شهرک‌های صهوینیست نشین را تصرف کنند، چند صد صهیونیست را به اسارت درآورند که دولت و ارتش صهیونیستی بعد از ۷-۸  ساعت از حادثه اطلاع پیدا کند. وانگهی اگر چنین می‌بود، رزمندگان مقاومت فلسطین، نه چند صد نفر، بلکه اگر نه ده‌ها هزار، حداقل هزاران صهیونیست مسلح و غیرمسلح را برای مبادله با زندانیان ربوده شدۀ فلسطینی به اسارت می‌گرفتند. علاوه بر این، حماس بارها خواستار تحقیقات بین‌المللی بی‌طرفانه در مورد وقایع ۷ اکتبر شده ‌است و حتی از ابتدای حملۀ اسرائیل به غزه، حماس مرتباً خواستار آتش‌بس بوده است. باضافۀ این‌ها، تاکنون مسجل شده است که شرکت‌کنندگان فستیوال موسیقی یوم کیپور را هلی‌کوپترهای نظامی رژیم اسرائیل هدف قرار داده است. اگر چنانچه غیر از این بود، اگر حماس آغازگر جنگ و حمله به اسرائیل بود، اگر پادگان‌ها و شهرک‌های صهیونیستی را تصرف کرده بود، همان ضربات مهلکی را که در کوچه و خیابان‌های غزه به صهیونیست‌های تروریست‌ در درگیری‌های خیابانی وارد کرد، در همانجاها وارد می‌کرد و اجازه نمی‌داد ارتش تروریستی اسرائیل غزه را بمباران و به زمین سوخته تبدیل کند؛ بیمارستان‌ها، مراکز درمانی، آمبولانس‌ها، مدارس، اماکن، مذهبی امدادرسان‌ها، خبرنگاران و غیره را بمباران کرده، بیش از ۱۵ هزار نفر به شمول بیش از ۱۱ هزار زن و کودک خردسال را به خاک و خون بکشد.

دولت صهیونیستی اسرائیل، رسانه‌های وابسته به پدران نامشروع آنگلوساکسونی آن، مثل همیشه دروغ گفتند؛ حماس و بطور کلی مقاومت فلسطین را عامدانه مقصر شروع جنگ معرفی کردند؛ حماس را بهانه قرار دادند تا حملۀ جنون‌آمیز خود به غزه را در نظر عموم موجه جلوه دهند. اما محاسبه‌شان مثل همیشه غلط از آب درآمد. حماس و دیگر نیروهای مقاومت فلسطین در غزه و در دیگر بخش‌های فلسطین جانانه به دفاع برخاستند، اگر طرحی بنام طوفان الاقصی هم داشتند، که طبیعی است داشته باشند، با دقت و مهارت آن را به اجرا گذاشتند، واقعیت بخشیدند و درس فراموش نشدنی به تروریست‌های مهاجم دادند. رزمشان پیروز باد!

همراه با نیروهای مقاومت فلسطین، بشریت جهان نیز به حمایت از حقانیت فلسطین و دفاع از پیکارگران آزادی آن برخاست. به گونه‌ای که تا کنون سابقه نداشت. اکثریت قریب به اتفاق دولت‌های خارج از دایرۀ غرب، حمله اسرائیل به غزۀ و کشتار زنان و کودکان را بعنوان جنایت جنگی محکوم نموده و خواستار محاکمۀ جنایتکاران در محاکم بین‌‌المللی شدند. چند کشوری جاسوسخانه‌های‌ صهیونیستی را تعطیل کرد… 

خیزش ضد صهیونیستی بی‌سابقۀ جامعۀ جهانی و دفاع اکثریت قریب به اتفاق جمعیت جهان از آرمان بحق فلسطین و مظلومیت مردم آن نشان داد که محاسبۀ صهیونیست‌های متعصب و «آقایان» گردن کلفت جهان مثل همیشه غلط است و ثابت کرد دیگر آن دوره که امپریالیست‌‌های آدمخوار هر برنامۀ ضد بشری خود را بی‌مانع اجرا می‌کردند، در زباله‌دانی تاریخ منتظر دفن خود است. در جهان تغییرات شگرفی روی داده و نظم نوین جهانی در حال تثبیت است. جای بسی امیدواری است که هجوم دیوانه‌وار رژیم صهیونیستی به غزه و بطوری کلی، به فلسطین، آغازی بر پایان موجودیت ننگین خود آن و حامیانش باشد.

بشریت جهان به یهودیان افراطی، به صهیونیست‌های متعصب، به متعصبان مذهبی، به ملی‌گرایان تندرو و فاشیست‌های سرّی، بطور کلی، به صهیونیست‌های ابله که بر اساس اعتقاد به نوشتۀ سخیف، احمقانه، ضدبشری و احتمالاً جعلی «کتاب مقدس» خود را آفریدگان برگزیدۀ خدا و حاکم بر سرنوشت جهان تصور می‌کنند که گویا بقیۀ ابناء بشر برای خدمت به آن‌ها آفریده شده‌ است، شیرفهم کرد که اگر حتی در «کتاب مقدس» چنین اراجیفی واقعا هم نوشته شده باشد، غلط خیلی خیلی بزرگی کرده، نویسنده‌اش «شکر» بسیار بزرگتر از دهان خود و پیروانش خورده است. اراجیف «کتاب مقدس» در نزد هیچ انسان خردمندی به اندازۀ یک ناخن بریده هم ارزش ندارد.

در کل و بالاخره، امروز فلسطین مرز بین انسانیت و بهیمیت است. دفاع از آرمان فلسطین و حمایت از مردم مظلوم، بویژه رزمندگان دلاور آن با هر عقیده و مرام و مسلک آن‌ها و همچنین، افشا و تقبیح بلاوقفۀ جنایات خارج از تصور بشری صهیونیست‌های تروریست به هر طریق ممکن، وظیفۀ انسانی، وجدانی و اخلاقی هر انسان، انسان بمعنی واقعی کلمه است. 

۶ آذر-قوس ۱۴۰۲

مطالب مرتبط پیشین: 

۱ــ نوادگان بالفور و نسل‌کشی در فلسطین

۲ــ اسرائیل در مقابل حماس

۳ــ عملیات زمینی در نوار غزه، خطوط، پیش‌بینی‌ها و پیامدها

۴ــ کشورهای همسایه ممکن است به جنگ با اسرائیل کشیده شوند

۵ــ کالای پرفروش 

۶ــ اسرائیل- غزه و اقتصاد درگیری در خاورمیانه

۷ــ دلایل شکست اطلاعات و ارتش اسرائیل

۸ــ موانع غیرقابل عبور در مقابل اسرائیل برای «پاکسازی قومی» غزه

۹ــ برای اروپا «اسرائیل» آماده می‌شود

۱۰ــ چگونه لندن علیه اسرائیل می‌جنگد

۱۱ــ خاورمیانه و جهان از هم گسسته

۱۲ــ چرا اعراب دوباره شکست می‌خورند

۱۳ــ نوار غزه و تشنج در مرزهای اتحادیۀ اروپا

۱۴ــ حزب‌الله پرچم سرخ جنگ برافراشت

۱۵ــ چه مواردی در حملۀ اسرائیل عجیب است

۱۶ــ عجیب‌ترین شکست راهبردی اسرائیل

۱۷ــ آمریکا قصد دارد خاورمیانه را از طریق پاکسازی قومی تغغیر دهد

۱۸ــ وارثان باب عالی، خاطرات آیندۀ امپراتوری

۱۹ــ در سوگ غزویان

۲۰ــ تنهایی فلسطین و سخنان پرسر و صدا

۲۱ــ جنگ در خاورمیانه، اسرائیلی‌ها نباید از تحریم نفت بترسند

۲۲ــ خاورمیانه و ساحل غربی رود اردن چه زمانی به حالت انفجاری می‌رسد؟

۲۳ــ هیأت حاکمۀ اسرائیل، سوارکاران بی‌سر در مقابل کل جهان

۲۴ــ حکم گاز غزه

۲۵ــ آیا نشست عربی-اسلامی در ریاض نقطۀ عطفی در مناقشۀ فلسطین-اسرائیل خواهد بود

۲۶ــ آیا خیابان فلسطین را نجات خواهد داد؟

۲۷ــ ساکنان غزه اروپایی می‌شوند

۲۸ــ ارتش پیشروی، اقتصاد عقب‌نشینی می‌کند

۲۹ــ توقف درگیری‌ها بمثابه شکست حملۀ برق‌آسای اسرائیل

https://eb1384.wordpress.com/2023/11/27/


ساکنان غزه اروپایی می‌شوند

والری بورت (VALERY BURT)

ا. م. شیری

دنیای قدیم منتظر تشدید دور جدید بحران مهاجرت است

در ابتدا، اروپایی‌ها به بردباری خود افتخار می‌کردند و از اینکه به بدبختان و محرومان کمک می‌کردند، خوشحال بودند. سپس، در اثر غلبۀ ناامیدی بر آن‌ها خشمگین می‌شدند. چرا که مهاجران به توده‌ها نمی‌پیوندند، بلکه جزیره‌هایی را مطابق شیوۀ زندگی خود ایجاد می‌کنند که یک تهدید برای جذب محیط اطراف و اصلاح ارزش‌های محبوب دنیای قدیم تلقی می‌شود. 

درهای اروپا، که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در سال ۲۰۱۵ باز کرد، مدت‌هاست که لولای آن‌ها کنده شده است؛ پناهندگان از روی حصار می‌پرند و از پنجره‌ها بالا می‌روند. در میان تازه واردان نه تنها افراد صلح‌جو، بلکه جنایتکاران از هر قشری، افرادی با گذرنامه‌های جعلی نیز حضور دارند. اروپایی‌ها مدت هاست که زندگی آرام و ساکت را فراموش کرده‌اند.

مقامات رسمی، مهم و با ابهت اتحادیۀ اروپا، با نگرانی در چهره‌های بی‌چین و چروک خود، کاری جز پچ پچ انجام نمی‌دهند. اکنون یک سال است که می‌گویند برای اسکان تازه واردها برنامه دارند. اما به نظر می‌رسد که آن‌ها فقط برای رسیدن زمان معطل مانده‌اند. زمان به سود تازه واردها کار می‌کند – اروپا در حال تیره و تار شدن است.

پورتال خبری آذربایجان Haqqin.az می‌نویسد: «از ابتدای سال ۲۰۲۳، بیش از ۱۴۵ هزار نفر در سواحل ایتالیا پیاده شده است. بیشتر آن‌ها شهروندان گینه، تونس و ساحل‌عاج بودند. تعداد مهاجران غیرقانونی در سال ۲۰۲۳ حدود ۸۸ هزار نفر بود. بیشترین ضربه را ایتالیا و یونان متحمل شدند؛ تعداد مهاجران در جزیرۀ کوچک ایتالیایی لامپدوزا در ماه سپتامبر، از تعداد ساکنان محلی بیشتر شد».

سواران وحشی باتوخان بهمن‌آسا از شرق به سمت قارۀ کهنه سرازیر شدند. خانۀ اروپایی از «مهمان» پر شده است. وضعیت اقتصادی در کشورهای آلمان، مجارستان، ایتالیا، اتریش، سوئد، فرانسه، بلژیک، هلند که تازه واردان عمدتاً در آن‌ها متمرکز شده‌اند، تا حد قابل توجهی بدتر شده است. صدای ناسیونالیست‌ها و شوونیست‌ها بلندتر می‌شود.

اتحادیۀ اروپا پس از هجوم پناهجویان از اوکراین، درست در زمانی که یک «نیروی فرود» جدید در حال آماده شدن برای پرتاب از نوار غزه است، هنوز بهبود نیافته است. این‌ها افرادی هستند که طی مدت طولانی تحت حکومت حماس زندگی کرده‌اند. به کار کردن عادت نکرده‌اند، تیراندازی آموخته‌اند. و البته، آن‌ها نیز مانند همۀ مهاجران، عاشق دریافت مزایای نقدی بیکاری هستند. احتمالاً برخی از رادیکال‌های شکست‌خورده همراه با پناهندگان به اروپا خواهند رفت. اما مبارزان بی‌کار نخواهند نشست. ممکن است یک «باریکۀ جدید غزه» در اروپا پدیدار شود.

به گزارش روزنامۀ آمریکایی وال استریت ژورنال، اعضای کنست (پارلمان اسرائیل) از جامعۀ جهانی خواسته‌اند تا با میزبانی از ساکنان این بخش به آن‌ها کمک کند. در عین حال، آن‌ها تصریح کردند که «اگر هر کشور ۱۰ هزار پناهنده بپذیرد، این امر به کاهش بحران کمک می‌کند». این، یک پیشنهاد جالب است. اینطور نیست؟ انگار ساکنان کشورهای دیگر مقصر جنگ اسرائیل و حماس هستند که غزه به خاطر آن به منطقۀ سوزان تبدیل شده است!

پیش از این، غرب، با احساسات ناخوشایند، از مصر خواسته بود تا از پناهندگان این بخش میزبانی کند. اما این کشور نه چندان ثروتمند نیز مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی دارد. روزنامۀ انگلیسی فایننشال تایمز به نقل از اظهارات خشمگینانۀ یکی از مقامات مصری نوشت: «آیا از ما می‌خواهید از یک میلیون نفر پذرایی کنیم؟ خوب، ما آن‌ها را به اروپا می‌فرستیم. از اینکه خیلی به حقوق بشر اهمیت می‌دهید، آن‌ها را خودتان بپذیرید»!

سه سال پیش، اتحادیۀ اروپا تلاش کرد که ترکیه را برای نگه داشتن پناهندگان عمدتاً از ایران، پاکستان و افغانستان در خاک خود متقاعد کند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور این کشور به شرط پرداخت پول موافقت کرد. این توافق مدتی اجرا شد، اما بعداً ترکیه مرز با یونان را به روی «مهمانان» باز کرد.

ممکن است مصر از اردوغان الگو بگیرد و دستش را برای پول دراز کند. و از آن‌ها برای ساختن یک اردوگاه پناهندگان در خانه استفاده کنید. اما بعداً چه روی خواهد داد؟

اسرائیل پس از جنگ سال ۱۹۶۷ با مصر و دیگر کشورهای عربی، شبه‌جزیرۀ سینا را اشغال کرد و در جنوب نوار غزه در منطقۀ بیابانی، شن‌زار و آفتاب سوزان، که فقط گاهی بادیه‌نشینان از آنجا عبور می‌کردند، شهر یامیت را ساخت. ساخت و ساز فشرده در آنجا به سرعت آغاز شد و شهری با خانه‌های راحت، زیرساخت‌های توسعه‌یافته، باغ‌ها و باغچه‌های گل در صحرای سینا پدیدار شد. یامیت به سرعت توسعه یافت و تعداد ساکنان آن نیز رو به افزایش گذاشت. چشم‌انداز، بسیار امیدوارکننده بود، اما در سال ۱۹۷۹، پس از انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید با مصر، اسرائیل شبه‌جزیرۀ سینا را بدون یامیت به آن بازگرداند. ساکنان آن تخلیه شدند و شهر ویران شد.

چرا اسرائیل اکنون نباید برای ساختن یک شهر شبیه آن به فلسطینی‌ها کمک کند؟ این یک حرکت حسن‌نیت، نمایش مرحمت خواهد بود. بالاخره، ارتش اسرائیل به بهانۀ نابودسازی حماس، به غزه حمله کرد و در واقع، خود آن را از روی زمین محو کرد.

البته اسرائیل به ساکنان غزه چنین هدیه‌ای را نخواهد داد. بر اساس گزارش آژانس آمریکایی بلومبرگ، جنگ غزه روزانه ۲۶۰ میلیون دلار برای دولت یهود هزینه دارد. هزینه‌ها در کل، از تسلیحات گرفته تا دستمزد صدها هزار نیروی ذخیره، افزایش یافته است. بتزالل سموتریچ، وزیر دارایی، گفت که تمامی هزینه‌های «غیرمرتبط با فعالیت‌های جنگی» را حذف خواهد کرد.

پس چه نتیجه حاصل می‌شود؟

احتمالاً مصر تعداد معینی از پناهندگان را که برخی از آن‌ها به کشورهای دیگر سرازیر خواهند شد، پناه خواهد داد. بنا به دلایلی به نظر می‌رسد ایران که شفاهاً در بارۀ  فلسطینی‌ها اظهار نگرانی می‌کند، بعید است آن‌ها را به خاک خود دعوت کند. اکثر پناهندگان از غزه به دنیای قدیم سرازیر خواهند شد. برخی از مصری‌ها نیز ممکن است بی‌سر و صدا با آن‌ها همراه شوند.

باید اتحادیۀ اروپا بار دیگر کیف پول خود را باز کند و به مصر به ازای پناه دادن به برخی از مهاجران پول بپردازد. باید به خود مهاجرانی که در نهایت به این قاره می‌رسند، بپردازد. علاوه بر این، کشورهایی مانند مجارستان و اسلواکی را که در ابتدا از قبول خارجی‌ها امتناع می‌کردند، خشنود سازد.

به موازات این، اتحادیۀ اروپا باید به حمایت از اوکراین، جبران خسارات منابع انرژی روسیه و کمک به کشورهای فقیر اتحادیۀ ادامه دهد. و در این شرایط، صحبت از پذیرش مولداوی و اوکراین، به تعبیر ملایم، بیچاره در اتحادیه در میان است! خانم فون در لاین و شرکا در چه فکری هستند؟ آن‌ها با توجه به نگرانی پرحرارت خود برای اروپایی‌های معمولی، غریبه‌ها را به کلی فراموش کرد‌ه‌اند. با این حال، پناهندگان هنوز هم خودشان را به آن‌ها یادآوری می‌کنند.

برگرفته از: وب‌سایت بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2023/11/20/

۲۹ آبان-عقرب ۱۴۰۲


آیا خیابان فلسطین را نجات خواهد داد؟

النا پوستاوُیتووا (ELENA PUSTOVOYTOVA)

ا. م. شیری 

روزنامه‌نگاری غرب در تلاش‌های خود برای پیوند یک دستور کار و مظاهر عینی، عصبی رفتار می‌کند

در رابطه با فاجعه‌ای که در غزه رخ می‌دهد، مهم نیست که گزارش‌های «پیروزی» تل‌آویو از ویرانه‌های خونین چقدر شجاعانه به نظر می‌رسد، لابی‌های طرفدار اسراییل از هم‌اکنون در حال پهن کردن تشک نرمی هستند که معترضان می‌توانند برای خون‌خواری یهودیان حدی قائل شوند. نه جامعۀ جهانی بی‌خاصیت با ساختار نیمه‌جان نهادهای قدرت خود، که ابروها در هم کشیده و انگشت اشاره خود را ناشیانه بالا می‌برد و به غزه اشاره می‌کند، بلکه، خیابان‌های پایتخت‌ها از پاریس تا واشینگتن – خیابان‌هایی که به‌زودی در آمریکا، آلمان، انگلستان، فنلاند، جمهوری چک، اسپانیا، اتحادیۀ اروپا – و به هر حال، در اسرائیل نیز به پای صندوق‌های رأی خواهند رفت، ممکن است به انجام این کار موفق شوند.

شایان تأمل است که هنوز لابی طرفدار اسرائیل، فلسطینی‌ها را در سراسر جهان فعالانه بدنام می‌کند؛ آلمان تجهیزات نظامی به ارزش ۳۰۳ میلیون دلار، یعنی ۱۰ برابر بیشتر از کل سال ۲۰۲۲ به اسرائیل ارسال می‌نماید؛ در کانادا، فلسطینی‌های کانادایی که در مورد علل بنیادی ۷ اکتبر صحبت می‌کنند و از به رسمیت شناختن کشور فلسطین بر اساس قطعنامۀ ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل دفاع می‌کنند، به عنوان یک تهدید امنیتی برای یهودیان کانادا شناخته می‌شوند.

‌ با این حال، امواج نفرت اسرائیل از فلسطینی‌ها فعلاً عقب‌نشینی کرده است. رویترز گزارش داد که بیش از هزار نفر از مقامات آژانس آمریکایی کمک به توسعۀ بین‌المللی با  امضای یک نامۀ سرگشاده از دولت بایدن خواسته‌اند تا برای آتش بس فوری در جنگ بین اسرائیل و حماس، به اسرائیل تأثیر بگذارد.

یادداشتی از سفارت هلند در اسرائیل که باعث خشم قانونگذاران چپگرای هلندی شد به مطبوعات «درز» کرد و آن‌ها فوراً خواستار مذاکره در پارلمان شدند. در یادداشت وابستۀ نظامی سفارت آمده است که ارتش اسرائیل «عمداً به زیرساخت‌ها و مراکز غیرنظامی در غزه آسیب وارد می‌کند». او از میان برداشتن سازمان حماس را «عملاً غیرممکن» می‌داند و رفتار وحشیانۀ اسرائیل، به عقیده او، تلاشی است برای «نمایش قدرت نظامی است به ایران و نیروهای نیابتی‌اش مانند حزب‌الله، که به هیچ وجه کوتاه نمی‌آیند».

در متن این، رسانه‌های غربی ناگهان به اتفاق آراء اعلام کردند که راه‌حل ایجاد دو کشور برای فلسطین، مدت‌ها یک «شوخی» در راهروهای سازمان ملل بوده است. آن‌ها از این واقعیت که این تصمیم چارچوب توافق شده برای حل مشکل بین سازمان ملل متحد، اتحادیۀ اروپا و اکثر کشورهای جهان و سازمان‌های منطقه‌ای به استثنای اسرائیل، آمریکا و تعداد انگشت شماری از کشورهای جزیره‌ای وابسته به آمریکا در اقیانوس آرام می‌باشد، نگران نیستند.

مجلۀ آمریکایی CounterPunch می‌نویسد که کریگ مخیبر، مدیر دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در نیویورک، هنگام ترک سمت خود در نامه‌ای به فولکر ترک، کمیسر عالی سازمان ملل در ژنو، گفت: «راه حل دو دولتی دیگر غیرممکن و نامطلوب نیست».

در نامۀ مخیبر به صراحت آمده است: «موعظۀ راه حل دو دولت، هم به دلیل غیرممکن بودن همزیستی دو کشور و هم به دلیل عدم توجه کامل آن به حقوق مسلم بشری مردم فلسطین، به یک شوخی آشکار در راهروهای سازمان ملل تبدیل شده است».

الجزیره از او پرسید: «چرا این اتفاق افتاد؟»

مخیبر توضیح داد: «وقتی مردم خارج از مواضع رسمی صحبت می‌کنند، صدای بیشتر و بیشتر در مورد راه‌حل یک دولت به گوش می‌رسد. و این بدان معناست که ما به جای این شعارهای سیاسی قدیمی، از اصل برابری و حقوق بشر دفاع می‌کنیم. این به معنای دولتی است که در آن شما حقوق مساوی برای مسیحیان، مسلمانان و یهودیان بر اساس حقوق بشر و حاکمیت قانون قائل هستید».

رسانه‌ها بلافاصله برای تأئید این گفته از کلام حنان عشراوی، اولین زن انتخاب شده به کمیتۀ اجرایی ساف، بهره بردند. در جریان کشتار دیگر توسط اسرائیل در غزه در ماه مه ۲۰۲۱، عشراوی اظهار داشت: «فکر می‌کنم راه حل دو کشور مرده است. این دستور کار توسط اسرائیل نابود شد. زیرا، اسرائیل به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرد… اسرائیل احساس کرد که می‌تواند به سادگی بگوید ما در میانۀ مذاکرات هستیم یا ما در حال مذاکره هستیم یا هر حرف دیگر و در عین حال، به سرقت زمین‌های بیشتر، منابع بیشتر، ساخت شهرک‌های بیشتر… و استمرار کشتار تا نابودی کامل و اجرای طرح جامع پاکسازی قومی ادامه دهد». 

واضح است که فلسطینی‌ها تنها به این دلیل که نمی‌خواستند یک وجب از خاک خود را به اشغالگران واگذار نمایند، از این ایده حمایت کردند. و آن‌ها تنها در سال ۱۹۹۳، زمانی که بزرگترین حزب در ترکیب سازمان آزادیبخش فلسطین، الفتح، به ازای به رسمیت شناختن ساف به عنوان نمایندۀ قانونی مردم فلسطین توسط اسرائیل این کار را کرد، با راه حل دو دولت موافقت کردند. در عین حال، جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین که به ایدۀ ایجاد یک کشور واحد متعهد است، توسط الفتح مورد آزار و اذیت قرار گرفت. در عین حال، حماس از لحاظ تاریخی اساساً متعهد به جمهوری اسلامی در سراسر فلسطین بوده و تنها در سال ۲۰۱۷ منشور خود را مورد بازنگری قرار داد و به ناتوانی آشکار جهان عرب در شکست دولت صهیونیستی تسلیم شد.

ایدۀ یک کشور دموکراتیک واحد با حقوق مساوی برای همۀ مردم ساکن سرزمین تاریخی فلسطین، بسیا خوب است و هر کسی را که امروز در فلسطین زندگی نمی‌کند یا با تاریخ اشغال آن توسط اسرائیل آشنا نیست، مجذوب خود خواهد کرد. اما ایجاد چنین دولتی در حال حاضر به معنای سپردن سرنوشت مردم فلسطین به دست بدترین دشمن آن‌هاست که حتی آثار حضور فلسطینی‌ها در غزه را با خاک یکسان می‌کند. یک کشور واحد، حتی اگر با تصمیم نهادهای بین‌المللی، از جمله، سازمان ملل متحد باشد، همانطور که عملکرد ارتش اسرائیل امروز بطرز کاملاً متقاعدکننده نشان می‌دهد، مدفن همۀ امیدهای فلسطینی‌ها خواهد بود.

نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین که در حرف به رسمیت شناخته شد، اما در عمل مورد توجه قرار نگرفت، باضافۀ حمایت آشکار آمریکا از توسعۀ اسرائیل، تل‌آویو را به سگ نگهبان منافع آمریکا در خاورمیانه تبدیل کرد. بنابراین، بر خلاف اظهاراتی مبنی بر اینکه اسرائیل باید از تلفات غیرنظامیان در نوار غزه خودداری کند، آمریکا ۳۶ هزار مهمات ۳۰ میلی‌متری، حدود ۲ هزار موشک هلفایر برای بالگردهای آپاچی، ۱۸۰۰ نارنجک‌انداز ام۱۴۱ و حداقل ۳۵۰۰ دستگاه دید در شب در اختیار تل آویو قرار داد. به گزارش بلومبرگ، این سفارش به طور کامل تکمیل شده است.

و اگر ایجاد دو کشور در سرزمین فلسطین تحت حمایت جامعۀ جهانی و سازمان ملل متحد، فرصت تسلط «از دریا تا اردن» را از اسرائیل سلب کند، آنگاه ایجاد یک «دولت واحد» در واقع تمام فرصت‌ها را برای تل‌آویو فراهم می‌کند تا موانع چنین سلطه را از میان بردارد. در واقع، دقیقاً این راه حل برای مشکل فلسطین است که نتانیاهو در ازای خدمت فداکارانه به واشینگتن در منطقه به دنبال آن است.

به یاد بیاوریم که اسرائیل از کجا و چگونه شروع شد. از پاکسازی قومی ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸، تا النکبه، زمانی که حداقل نیمی از جمعیت غیریهودی فلسطین به دلیل هراس از مرگ، به ترک خانه‌های خود و اسکان مجدد در کرانۀ باختری، غزه یا کشورهای عربی همسایه وادار شدند، شروع شد. در صورت خارج شدن راه حل ایجاد دو کشور مستقل از دستور کار، چه چیزی نتانیاهو را از ادامۀ مبارزات خونین خود در سراسر فلسطین باز خواهد داشت؟

اکنون سرنوشت مردم فلسطین به خیابان‌ها، و نه فقط به خیابان‌های عربی، بلکه، به خیابان‌های اروپایی و آمریکایی بستگی دارد. براستی، آیا خیابان در رقابت با نتانیاهو و ارتش اسرائیل که غزه را ویران می‌کند، موفق خواهد شد یا خیر، سؤالی است که امروز هیچکس شهامت پاسخگویی به آن را ندارد.

برگرفته از: وبگاه بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2023/11/19/

۲۸ آبان-عقرب ۱۴۰۲


ضدیت با اتحاد شوروی چگونه پدید آمد

راه خروج از تلۀ ایئولوژیک کجاست

ژاننا شوئدکایا (Zhanna SHVYDKAYA)

ا. م. شیری

از سال ۱۹۹۱، روسیه به یک کشور ضد اتحاد جماهیر شوروی تبدیل گردید. همه چیز شوروی تحقیر و نفی شد. در تلاش برای تحقیر تاریخ شوروی، نظام سوسیالیستی و بی‌اعتبار کردن دستاوردهای اتحاد جماهیر شوروی، ارتش عظیمی از پاداش‌خواران پدید آمد.

روسیه با خیانت به سوسیالیسم، با گشاده‌رویی به آغوش سرمایه‌داری شتافت. حزب کمونیست به تازیانه بسته شد. سپس، توسط باریس یلتسین در سال ۱۹۹۱ ممنوع اعلام شد و دارایی‌ها عظیم حزب به سرعت خصوصی‌سازی شد.

و اکنون که عشق‌بازی با غرب لیبرال به پایان رسیده و مسیرهای ما از هم جدا می‌شود، روسیه خود را در یک تله ایدئولوژیک می‌بیند: دست‌شسته از شوروی، نه غربی شده، نه خود را جمع و جور کرده‌ است.

آیا راهی برای خروج وجود دارد؟ سعی می‌کنیم آن را بفهمیم. اما ابتدا یک پیشینۀ مختصر.

تضعیف نظام شوروی

سرمایه‌داری از بدو تولد دولت شوروی به دنبال کشتن سوسیالیسم بود. با درک این موضوع، هم لنین و هم استالین اوضاع را تحت کنترل ویژه نگه داشتند.

تضعیف نظام شوروی بلافاصله پس از مرگ استالین تشدید شد. اولین ضربه قوی به نظام شوروی از سوی نیکتا خروشچف در سال ۱۹۵۶، با راه‌اندازی پروژۀ «بی‌اعتبار کردن کیش شخصیت استالین» وارد شد. این امر ریشۀ اعتماد مردم به حزب و رهبری کشور را قطع کرد. توآم با این، پروژه‌های استراتژیک استالین، از جمله، طرح دگرگونی طبیعت با هدف حل مسئلۀ امنیت غذایی کشور، پروژۀ ساخت بزرگراه سرتاسری قطبی برای دسترسی به ذخایر طبیعی نفت و گاز در سیبری و مناطق شمالی، طرح ایجاد روبل طلا بعنوان ارز جایگزین دلار برای تجارت بین کشورهای سراسر جهان و بسیاری دیگر لغو و متوقف شد.

به موازات این، ضربۀ دوم به نظام شوروی زمانی وارد شد، که ایده‌های آزادی‌های غربی، عامی‌گری و حسادت به شیوۀ زندگی غربی از پنجرۀ باز شده توسط خروشچف، به درون جامعه رخنه کرد و باعث شروع یک جنبش مخالف علیه حزب کمونیست و ایدئولوژی شوروی در کشور گردید.

اصلاحات اقتصادی لیبرمن-کاسیگین که در پی برکناری خروشچف انجام گرفت، به جای بهبود اقتصاد شوروی، خط حرکت را به سمت تحولات در امتداد خطوط سرمایه‌داری هدایت کرد. تلاش برای پوشاندن عیوب شکست خورد – معلوم شد که تطبیق روش‌های مدیریت سرمایه‌داری در نظام اقتصادی شوروی غیرممکن است. با وجود این، برژنف جایگزین خروشچف شد و به اقتصاد اجازه داد تعادل خاصی پیدا کند. اگرچه کشور هنوز از نظر فن‌آوری به طور جدی عقب مانده بود – پروژه‌های متوقف شدۀ مدیریت اقتصادی دیجیتال گلوشکوف، پروژۀ اینترنت شوروی کیتوف و بسیاری از طرح‌های پیشرفتۀ زمان خود که برای تبدیل کشور به پیشرو در زمینۀ فن‌آوری اطلاعات و فن‌آوری طراحی شده بودند، تأثیرگذار بودند.

شکارِ جانورِ شوروی

در هر کشوری مشکلات داخلی وجود دارد، اما ثبات ساختار متفاوت است. ایدئولوژی شوروی، که هستۀ اصلی جامعه را تشکیل می‌داد و آن را به صورت یکپارچه تثبیت می‌کرد، حتی با عدم وجود «صد نوع سوسیس» در فروشگاه‌ها، چنان حاشیۀ ایمنی بالایی برای نظام فراهم کرده بود که حتی سازمان‌های اطلاعاتی غربی نیز به این موضوع اذعان می‌کردند.

با شروع جنگ سرد، سازمان‌های ویژۀ آمریکایی ساختار دولت شوروی، دستگاه حزبی، دفتر سیاسی را عمیقاً و با جدیت مورد مطالعه قرار دادند و آنچه که اهمیت ویژه داشت، این بود که همۀ مقامات دولتی با تمام جزئیات مورد بررسی قرار می‌گرفتند. در همین زمان، افزایش نفوذ با هدف درمان ایدئولوژیک و روانشناختی تمام اقشار جمعیت اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد تودۀ شهروندان شوروی با گرایش به غرب بود که نقش «ستون پنجم» را بازی می‌کردند. اینگونه بود که جنبش مخالف شکل گرفت.

الکساندر زینوویف می‌نویسد: «…کار اصلی در راستای نابودی جامعۀ شوروی «از پایین» شروع شد. در اینجا موفقیت‌های جدی بدست آمد و خود آن به یکی از عوامل ضد انقلاب آینده تبدیل گردید. اما آن‌ها به اندازۀ کافی قوی نبودند که جامعۀ شوروی را به سمت سقوط سوق دهند. چهره‌های جنگ سرد غربی در اواخر دهۀ هفتاد متوجه این موضوع شدند و پی بردند که اساس کمونیسم شوروی را ساختار قدرت آن و در درون آن، دستگاه حزب تشکیل می‌دهد. رهبران جنگ سرد با مطالعۀ کامل ساختار دستگاه حزب، ماهیت روابط کارکنان در آن، روانشناسی و شایستگی‌های آن‌ها، روش انتخاب و سایر ویژگی‌های آن، به این نتیجه رسیدند که نابودی جامعۀ شوروی فقط از بالا، با از بین بردن ساختار قدرت آن امکان‌پذیر است. و برای از بین بردن ساختار قدرت، لازم و کافی است که دستگاه حزب را نابود کنیم، و نابودی آن را از بالاترین سطح – از کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی آغاز کنیم. و آن‌ها تلاش‌های اصلی خود را درست به این سمت معطوف کردند و آسیب‌پذیرترین نقطه را در سازمان اجتماعی شوروی پیدا کردند» [الکساندر الکساندرویچ زینوویف -۱۹۲۲-۲۰۰۶، فیلسوف، نویسنده، جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار شوروی بود. او که از یک خانوادۀ دهقانی فقیر، شرکت‌کننده در جنگ جهانی دوم، در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یکی از نمادهای تولد دوبارۀ تفکر فلسفی در اتحاد جماهیر شوروی بود].

سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا به جستجوی نقاط آسیب‌پذیر در دستگاه حزب شروع کردند. مراکز تحقیقاتی و سازمان‌های اطلاعاتی متعددی در اروپای غربی و آمریکا ایجاد شد و در آن‌ها متخصصان بسیار حرفه‌ای دست به کار شدند. آن‌ها وظایف بسیار خاصی داشتند، کارشان تنها به هنجارهای علوم دانشگاهی، اخلاقیات، هنجارهای حقوقی و روش‌های جمع‌آوری اطلاعات محدود نمی‌شد. این امر به آن‌ها امکان می‌داد تا از رویکردهای غیراستاندارد برای مطالعۀ دشمن – اتحاد جماهیر شوروی استفاده کنند. جمهوری‌های اتحادیه و تأکید روی مسئلۀ ملی و مخالفت با مسکو  را مورد توجه ویژه‌ قرار دادند.

همانطور که الکساندر زینوویف نوشت، «علم شکارچیان جانور شوروی» ایجاد شد. این علم به معنای آکادمیک نبود. این، توصیه‌های عملی برای سرویس‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی با هدف تضمین سطح فکری بالاتر جنگ بودند. در غرب و در آمریکا، شاخۀ خاصی از علم شوروی‌شناسی توسعه یافت و در آن حتی شاخۀ ویژه‌ای بنام «کرملین‌شناسی» فرموله. مشابه چنین سازمان‌ها در اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت و چنین کاری علیه دشمنان انجام نمی‌شد. بر خلاف آمریکا که همواره به دنبال نابودی اتحاد جماهیر شوروی بود، اتحاد جماهیر شوروی نابودی آمریکا را وظیفۀ خود نمی‌دانست و بر روی دفاع از خود و دفاع از کشورهای اردوگاه سوسیالیستی تمرکز کرده بود.

پاشنه آشیل اتحاد جماهیر شوروی پیدا شد. «فیل شوروی» با سوزن به قتل رسید. گارباچوف ​​به عنوان سوزن عمل کرد. یکسری اصلاحات ماجراجویانه راه‌اندازی کرد و ویرانی نظام حزبی، مهمتر از همه، قتل ایدئولوژی شوروی را بر عهده گرفت. پس از آن، در اواسط دهۀ ۱۹۸۰، نام غرورانگیز «انسان شوروی» ناگهان شرم‌آور شد. کارهای انجام شده در اتحاد جماهیر شوروی، مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌گرفت؛ به مردم آموزش داده می‌شد که از ایدئولوژی شوروی خجالت بکشند و سبک زندگی غربی را بت کنند و به‌پرستند. حزب کمونیست به عنوان مقصر اصلی معرفی گردید. گارباچوف ​​نتوانست قطار کشوری را که از ریل خارج کرده بود، کنترل کند. نیروهای ملی‌گرا در جمهوری‌ها که توسط غرب آموزش دیده بودند، رژۀ استقلال به راه انداختند. در سال ۱۹۹۱، اتحاد جماهیر شوروی به سفر خود پایان داد. این یک قتل هدفمند و برنامه‌ریزی شده بود. سرمایه‌داری پیروز شد. تنها چیزی که باقی ماند، این بود که هرگونه اشاره مثبت به سوسیالیسم را از تاریخ پاک کنیم تا کسی نخواهد آن را در آینده تکرار کند.

کمی هم آمار

طبق گزارش ادارۀ مرکزی آمار اتحاد جماهیر شوروی، در سال ۱۹۹۰ تولید ناخالص داخلی اتحاد شوروی به نرخ ارز رسمی (به قیمت ۰.۵۹ روبل به ازای هر دلار آمریکا) برابر با ۱.۷ تریلیون دلار بود. این رقم، ۱/۳ بیشتر از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده بود و اتحاد شوروی را در جایگاه دوم جهانی قرار داد. اگر تولید ناخالص داخلی اتحاد جماهیر شوروی را بر اساس برابری قدرت خرید روبل شوروی ارزیابی کنیم، موقعیت اتحاد جماهیر شوروی حتی چشمگیرتر به نظر می‌رسد. بنا به  گزارش بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی اتحاد جماهیر شوروی در آستانۀ انحلال، از ۲.۳ تریلیون دلار گذشت. و طبق گزارش سازمان سیا، این رقم تقریباً ۲.۷ تریلیون دلار در مقابل ۵ تریلیون دلار در آمریکا بود؛ چنین برمی‌آید که این رقم معادل ۵۵ درصد سطح ایالات متحده است. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، سهم اتحاد جماهیر شوروی از تولید ناخالص داخلی جهان، که بر اساس قدرت خرید محاسبه شده، ۱۴.۲٪ بود. در عین حال، اقتصاد شوروی سهم بسیار بیشتری از بخش‌های اقتصاد واقعی (صنعت، کشاورزی، ساخت و ساز و غیره) نسبت به کشورهای به اصطلاح پیشرفتۀ اقتصادی غرب داشت. به عنوان مثال، سهم اتحاد جماهیر شوروی در تولید صنعتی جهان در اواخر دهۀ ۸۰، در مقایسه با سهم آمریکا حدود ۲۰ درصد بود.

روسیه به عنوان یک کشور ضد اتحاد جماهیر شوروی ساخته شد

در طول این سه دهۀ گذشته، ایدئولوژی جدیدی که کشور را متحد کند، شکل نگرفته است، علاوه بر این، ایدئولوژی در قانون اساسی ما ممنوع است و هر گونه تلاش برای فرموله کردن آن با مانعی به شکل شکاف بزرگ بین افراد بسیار ثروتمند و مابقی جمعیت مواجه می‌شود. ایدئولوژی شوروی که بر ساخت جامعه عادلانه مبتنی بود، به اکثریت شهروندان روسیه امروزی نزدیک است، اما به مذاق بورژوازی تازه به دوران رسیدۀ روسیه سازگار نیست. ایدئولوژی جوامع سرمایه‌داری مبتنی بر اقتصادهای بازار غرب، افلاس خود را ثابت کرده است. جهانی که گوسالۀ طلایی را می‌پرستد و مدعی طرفداری از ارزش‌های لیبرالی است، محکوم به فنا است.

روز پیروزی در جنگ کبیر میهنی که به مثابه ایدۀ متحدکنندۀ جامعۀ روسیه استفاده می‌شود، یک حرکت خوب و شایسته، اما به نوعی نیمه‌کاره است. هر فرد عاقلی بلافاصله ناهماهنگی شناختی را به قدری قوی تجربه می‌کند، که گاهی جرقه می‌زند.

چه کشوری فاشیسم را شکست داد؟ کشوری به نام «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» پیروز شد. مردم شوروی پیروز شدند. ارتش سرخ پیروز شد.

تحت رهبری چه کسی کشور شوروی پیروز شد؟ ژنرالسیمو یوسف استالین و حزب کمونیست اتحاد شوروی. سربازان ارتش سرخ با این جملات بر زبان: «بنام میهن! بنام استالین!» با نارنجک‌ به زیر تانک‌های فاشیست‌ها می‌رفتند.

هر سال چه پرچم‌هایی در میدان سرخ به اهتزاز درمی‌آید؟ پرچم‌های ارتش سرخ و پیروزی.

تصاویر چه کسانی در تجمع «هنگ جاویدان» مشاهده می‌شود؟ پدران و پدربزرگان قهرمان ما که هر کدام یا کمونیست بودند یا عضو کومسومول [سازمان جوانان کمونیست]. و حتی قبل از حمله، با درک اینکه ممکن است در جنگ کشته شوند، بسیاری برای پذیرش در صفوف حزب کمونیست درخواست می‌نوشتند.

پس چرا ۳۰ سال است که رهبری کشور ما از بر زبان آوردن نام استالین حتی در روز پیروزی، خجالت می‌کشد، چرا از حزب کمونیست نام نمی‌برد و مقبرۀ لنین را در پرده پنهان می‌کند؟

چرا صدمین سالگرد تأسیس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در روسیه تقریباً مورد توجه قرار نمی‌گیرد؟ چرا رهبری کشور، روز ۷ نوامبر – روز انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را سرسختانه نادیده می‌گیرد؟

سوالات مشابه زیادی را می‌توان مطرح کرد. همۀ پاسخ‌ها به این جمله ختم می‌شود: از سال ۱۹۹۱، دولت لیبرال طرفدار غرب روسیه، روسیه را به یک کشور ضد اتحاد شوروی تبدیل کرد. دقیقاً آن وقت بود که خودمان را منحل کردیم، خود را تحقیر نمودیم، خود را انکار کردیم. در طول سی سال گذشته، یعنی دورۀ سپری شده از سال ۱۹۹۱، این خط به طور مداوم ادامه یافته است.

آن‌ها از شوروی دست کشیدند، اما نه غربی شدند و نه خود را جمع و جور کردند

پس از سال ۲۰۲۲، تغییرات زیادی روی داده است. اتفاقی نیست که داستایوفسکی می‌گوید: «جنگ جامعه را تزکیه می‌کند». امروزه سخنان زیادی دربارۀ ساختن یک دولت-تمدنی، هر چه بیشتر از تریبون‌های بلند روسیه شنیده می‌شود. درست است که هیچ کس به مردم توضیح نمی‌دهد که این چیست، اما حتی مسئله این نیست.

چگونه می‌توان آینده را بدون گذشته ساخت؟ اکنون سیاست مقامات روسیه در مورد دورۀ تاریخ شوروی با این عبارت تعریف می‌شود: «من اینجا را به یاد دارم، اما اینجا را به خاطر نمی‌آورم» (از فیلم کمدی شوروی «آقایان ثروتمند»). اگر این بازی ادامه یابد، خطر سقوط نمادهای شوروی، به تبعیت از یک کشور همسایه، وجود دارد.

اگر ما واقعاً می‌خواهیم دولت ـ تمدنی روسیۀ خود را بسازیم، پس این ساخت‌وساز باید با پذیرش کامل تاریخ واقعی ما آغاز شود. لنین و استالین موفق شدند اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی- عادلانه‌ترین دولت در تاریخ بشریت را بسازند. دولت شوروی اوج ایدۀ روسیه و یک دولت-تمدنی واقعاً مستقل و منحصر به فرد بود. ما تنها با اذعان به این امر می‌توانیم یک دولت-تمدنی مدرن بسازیم. افتخار به دورۀ شوروی و تداوم تاریخ به محل تجمع روسیه جدید تبدیل خواهد گشت.

برگرفته از: وب‌سایت ساوتسکایا راسیا، پورتال حزب کمونیست فدراسیون روسیه

https://eb1384.wordpress.com/2023/11/23/

۲ آذر-قوس ۱۴۰۲

ا. م. شیری
0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net