از موسیقی مردمی مازندران چه می‌دانیم؟

دنیا صادقی

استان مازندران به‌دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، از فرهنگ موسیقی غنی و متنوعی برخوردار است. این موسیقی از شرق با موسیقی ترکمن‌صحرا و شمال خراسان در پیوند است و از غرب با موسیقی گیلان و دیلمان قرابت دارد.

برای مثال در شرق مازندران، ساز اصلی در موسیقی خنیایی، ساز دوتار است که بیشتر در میان بخشی‌های ترکمن دیده می‌شود. همچنین از مجموعه‌های موسیقایی رایج در شرق مازندران (متشکل از چند مقام)، می‌توان به مجموعه‌ی ارایی [۱] اشاره کرد که بی‌شک ریشه در مقام هرا در موسیقی شمال خراسان دارد.


از سوی دیگر در غرب این استان (در اطراف نوشهر و تنکابن)، آمیختگی موسیقی تبری (مقام‌ها و نغمه‌های رایج در موسیقی مرکز استان) با انواع موسیقی گیلکی، دیلمانی، اشکوری و طالقانی، در مقام‌ها و ریزمقام‌های سازی و آوازی مشهود است.

زبان مردم مازندران، زبان تبری (طبری)، از زیرشاخه‌های زبان پهلوی (پهلوی اشکانی) است که در پهنه‌ی وسیعی از این استان و بخشی از استان‌های اطراف- یعنی در بخش‌هایی از استان‌های سمنان، تهران و البرز- با گویش‌ها و لهجه‌های کم‌وبیش متفاوتی به‌کار می‌رود. موسیقی مردمان این خطه نیز مانند دیگر موسیقی‌های مردمی در دیگر مناطق فلات ایران، در دو دسته‌ی موسیقی سازی (خنیایی) و موسیقی آوازی قابل بررسی است.

Ad placeholder

مقام‌ها و نغمه‌های اصلی در موسیقی سازی و آوازی

موسیقی سازی در مازندران، ارتباطی ویژه با نوع زندگی مردمان این خطه، یعنی با زندگی کشاورزی و گله‌داری دارد. از جمله موسیقی‌ «چپون‌حال»، «غریبی» و «همره برون» که غالباً با ساز للِ‌وا یا همان نی‌چوپانی نواخته می‌شوند یا موسیقی «سما‌حال» که نوعی موسیقی رقص هنگام برداشت محصول است که با دهل و سرنا نواخته می‌شود.


برخی از قطعات سازی نیز با مراسم و آیین‌های محلی مربوط می‌شوند مانند «بازی‌حال»، «کشتی‌مقوم» و «چوبی‌مقوم» که در آن سرنا (کرنا) [۲] و نقاره (دِسِرکوتن) [۳]می‌نوازند و یا موسیقی «عروس‌یار» (آروس‌یار) و «جلودار» که غالباً با سرنا و در بعضی مناطق با للِ‌وا نواخته می‌شود.

قسمی دیگر از موسیقی سازی در شرق مازندران و بیشتر در استان گلستان (میان بهشهر و گرگان) رواج دارد به نام موسیقی «گُداری». بنابر روایتی گُدارها از خنیاگران هندی کوچانده‌شده به شمال شرق ایران بوده‌اند که در گذر زمان موسیقی خود را با موسیقی مازندرانی تلفیق کرده‌اند. گُدارها به زبان مازندرانی (تبری) صحبت می‌کنند و ترانه‌هایشان شباهت نزدیکی به ترانه‌ها و منظومه‌های غنایی مناطق مرکزی مازندران همچون ترانه‌های امیری، کتولی و طالبا دارد، اما ساز اصلی در موسیقی گداری دوتار و کمانچه است و موسیقی و نغمات آن‌ها، روایتی حزن‌انگیز از سختی‌ها و مرارت‌های زندگی آنان است.

همچون دیگر مناطق ایران، در مازندران نیز موسیقی آوازی گستردگی و تنوع بیشتری نسبت به موسیقی سازی دارد. از شرق تا غرب این استان، انواع مقام‌ها و نغمه‌های موسیقایی وجود دارد که غالباً در دستگاه شور و به‌خصوص در مایه‌ی دشتی اجرا می‌شوند و امروزه در بیشتر مواقع سازهایی مانند لل‌وا یا کمانچه آن‌ را همراهی می‌کنند.

در میان آواز‌های مازندرانی، نغمه‌های موسوم به «امیری» (تپوری) رواج و محبوبیت بسیاری دارند. «امیرخوانی» نوعی آواز در در دستگاه شور (مایه‌ی دشتی) است که اشعار آن غالباً سروده‌های شخصی به نام امیر پازواری، شاعر دوره‌ی صفویه ‌است. این اشعار و سروده‌ها غالباً مضمونی عاشقانه دارند و در عین حال نمایانگر ارادت شاعر به امام اول شیعیان نیز می‌باشند.

«طالبا» نیز به مجموعه نغمه‌ها و اشعاری گفته می‌شود که مانند آواز امیری مضمونی عاشقانه- مذهبی دارند و غالباً نقالان، این دو آواز را به‌دنبال هم می‌خوانند.

آواز «کتولی» [۴] نیز از نغمه‌های محبوب و رایج در شرق مازندران و گلستان (به‌ویژه در علی‌آباد کتول و اطراف آن) است که بیشتر در مراسم جشن و عروسی خوانده می‌شود و بیشتر مواقع، سازهای دوتار و لل‌وا و کوبه‌ای‌هایی مانند دف و تمپو آن را همراهی می‌کنند. از موسیقی مجموعه تلویزیونی پایتخت (یار نارنجی خانم) می‌توان به‌عنوان نمونه‌ی شاخصی از این آواز نام برد.


آواز «چارواداری» (چاربیداری)، نغمه‌هایی عاشقانه با اشاره به زندگی چاروادارها، در مناطق مرکزی و کوهستانی مازندران رواج بیشتری دارد. چاروادارها، هیزم‌شکنان و مال‌برهایی بودند که در گذشته با مال و قاطر، کالاهای مورد نیاز مناطق کوهستانی و صعب‌العبور را به ساکنان آن مناطق می‌رساندند و از آن مناطق، چوب و هیزم به مناطق پایین‌دست می‌آوردند.


آوازها و نغمه‌های ذکرشده، ضمن بیان ویژگی‌های زندگی روزمره‌ی مردمان این خطه، همگی مضمونی غنایی و عاشقانه دارند. اما به‌جز این نغمه‌های عاشقانه و اشعار غنایی، آوازهای حماسی و آیینی نیز در این استان از جایگاهی ویژه برخوردار بوده‌اند که البته امروزه کم‌وبیش بر آن‌ها غبار فراموشی نشسته است. مانند «سوت» (سورت)‌خوانی که نغمه‌هایی با مضامین حماسی هستند یا «نوروزخوانی» و «چاووش‌خوانی» که بیشتر مایه‌های مذهبی دارند.


ریتم، فرم و ملودی در موسیقی مازندرانی

همانگونه که ذکر شد، بیشتر مقام‌ها و نغمه‌های موسیقی مازندرانی در دشتی اجرا می‌شوند. اما موسیقی مازندرانی خصوصیتی دارد که تقریباً خاص همین خطه است و در موسیقی نواحی دیگر کمتر به‌چشم می‌آید و آن وجود تعداد زیادی ریزمقام‌هاست که معمولاً در واگرد‌ها اجرا می‌شوند.

برای مثال در انتهای آواز «کتولی» که در گوشه‌ی عشاق دشتی خوانده می‌شود، غالباً نوعی آواز در شور می‌آید که به آن «کَلِ‌حال» می‌گویند. «کَلِه» به معنای کوچک است و چون این آواز کوتاه در انتهای آواز کتولی خوانده می‌شود به آن کل‌حال می‌گویند. یا در موسیقی «جلودار» که معمولاً توسط لوطی‌ها [۵] هنگام مشایعت عروس تا خانه‌ی داماد، با سرنا و «دِسِرکوتن» نواخته می‌شود؛ ملودی چندین‌بار از دستگاه شور به دستگاه سه‌گاه می‌رود و در انتها با تغییر ریتم از دوضربی ساده به دوضربی ترکیبی (۶/۸) در شور به پایان می‌رسد. چنین ویژگی و تغییر در مایه و ریتم در موسیقی «کمرسری» از مجموعه‌ی «چپون‌حال» که با لل‌وا نواخته می‌شود، نیز دیده می‌شود.

در کل می‌توان گفت در ریتم و فرم گردش ملودی در موسیقی مازندرانی تنوعی دیده می‌شود که احتمالاً به دلیل امتزاج فرهنگ‌های موسیقایی گوناگون از موسیقی بخشی‌های شمال خراسان (ترکمن‌صحرا) تا موسیقی «کجوری» و «تالشی» در غرب این استان است. از سوی دیگر فراغ خاطر و آغوش باز مازندرانی‌ها در پذیرش فرهنگی اتنیسیته‌های دیگر، از گداری‌ها و درزی‌ها تا کردها و ترکمن‌ها، موجب غنای موسیقایی این خطه شده است. بدین‌معنا که چه در مضمون و چه در فرم آوازها و ملودی‌ها، رد فرهنگ و موسیقی مناطق دیگر به‌چشم می‌خورد. برای مثال آواز «نجما»، شامل ترانه‌ها و سروده‌های میرنجم‌الدین (نجما)، امیرزاده‌ای از فس [۶] است که عاشق دختری مازندرانی به نام رعنا می‌شود. این آواز مانند آواز امیری ریتمی آزاد دارد و در مایه (گوشه‌ی) رهاوی از دستگاه شور خوانده می‌شود.


موضوع دیگر در ریتم، آن است که اگرچه متریک یا غیر متریک بودن هم در آوازها و هم در قطعات سازی دیده می‌شود؛ ولی بیشتر موسیقی سازی مازندرانی ریتم (۶/۸) دارند و غالباً برای رقص و شادی کاربرد دارند. مانند موسیقی «سماحال» که همانگونه که از نامش پیداست اصولاً موسیقی‌ائی برای رقص است که در دستگاه سه‌گاه نواخته می‌شود و ریتم آن دوضربی ترکیبی یا همان ۶/۸ است. اما نواهایی از این موسیقی (سماحال) در موسیقی «چپون‌حال» نیز شنیده می‌شوند.

چپون‌حال، موسیقی چوپانی متشکل از قطعات و گوشه‌هایی متفاوت است که غالباً با ساز لل‌وا نواخته می‌شوند. برخی از این قطعات و گوشه‌ها مانند «غریبی» غیر متریک‌اند و برخی دیگر مانند «کیجا کرچال» ریتم چهرضربی دارند، اما بیشتر آن‌ها مانند «میشی‌حال» و «کمرسری» ریتم ۶/۸ دارند.

Ad placeholder

سازها در موسیقی مازندرانی

در موسیقی مازندران سازهای بادی مانند سرنا، کرنا و قره‌نی جایگاه ویژه‌ای دارند. اما مهمترین ساز بادی و بسا نماد موسیقی سازی در مازندران را باید لل‌وا دانست. لل‌وا یا نی چوپانی، درواقع نوعی نی هفت‌بند با تغییراتی در فاصله میان سوراخ‌های صوتی و قمیش (زبانه‌ای) پهن‌تر است که در غالب مناطق مازندران، از شرق تا غرب، در انواع موسیقی رقص و شادی تا سوگ و غم مانند موری‌خوانی (مویه‌خوانی)، صدایش به گوش می‌رسد. در مناطق شرق و مرکز مازندران، لل‌وا یک سوراخ بیشتر برای اجرای مقام‌های همایون (خصوصاً گوشه‌ی بیداد) دارد.


از سازهای زهی-آرشه‌ای نیز، کمانچه چنانکه در موسیقی مناطق شمال و غرب ایران رواج بیشتری دارد، جزء سازهای اصلی در اغلب موسیقی‌های سازی مازندران محسوب می‌شود و از سازهای زخمه‌ای در شرق مازندران، دوتار در انواعی از موسیقی‌های سازی و آوازی مانند «موسیقی گداری» و «آواز کتولی» نواخته می‌شود.

همچنین انواعی از سازهای کوبه‌ای از دف و تمپو تا دهل و نقاره در موسیقی مازندرانی به‌کار می‌روند؛ ولی «دِسِرکوتن» (دوسرکوب) از سازهای اصیل این موسیقی محسوب می‌شود. دسرکوتن، سازی مانند تاس کردی است. یعنی نوعی تیمپانی دوکاسه که با مضراب‌های چوبی به نام «کوتنا» نواخته می‌شود. جنس کاسه‌ها نیز معمولاً از چوب است و روی آن پوست گاو یا گاومیش می‌کشند. قطر کاسه‌ی بزرگ‌تر که صدای بم‌تری نیز دارد، ۲۲ سانت و قطر کاسه‌ی کوچک‌تر که صدای زیرتری دارد، ۱۵ تا ۱۷ سانتی‌متر است. این ساز به‌خصوص در موسیقی‌های جشن و شادی مانند سماحال، آروس‌مقوم و جلودار یا در موسیقی‌های ورزشی- پهلوانی مانند کشتی‌مقوم یا چوبی‌مقوم نواخته می‌شود.


استان مازندران، به‌علت موقعیت ویژه‌ی جغرافیای و طبیعت زیبا و کم‌نظیرش، امروزه و به‌خصوص در چند دهه‌ی اخیر دستخوش تطاول‌های بسیار بوده است. دست‌اندازی در حریم جنگل‌ها، رودها و دریای خزر، همچنین زمین‌خواری و آلودگی‌های زیست‌محیطی ضربات سهمگین و بسا مهلکی را بر اقلیم و فرهنگ این دیار کهن که فردوسی هم خرمی و آبادی‌اش را آرزو داشته، وارد آورده است. با این حال اگرچه قسمی از فرهنگ و به‌ویژه موسیقی آن نیز دستخوش این تغییر و تطاول‌ها شده و برای نمونه بر بسیاری از نغمه‌های حماسی مانند سورت‌خوانی یا آوازهای آیینی مانند نوروزخوانی دیگر غبار فراموشی نشسته است، هنوز انواع آوازها و موسیقی‌های متنوع این دیار، شنونده را بر سر ذوق و اشتیاق می‌آورند.

پانویس‌ها:

۱. موسیقی هرایی (ارایی)؛ از رپرتوار ساز دوتار و با مضمونی عاشقانه است. آواز ارایی، نوایی فریادگونه دارد و «هرا» در لغت به معنای فریاد و فغان است.
۲. کُرنا، نوعی سرنا با لوله‌ی صوتی بلندتر (خیلی بلندتر) و دهانه‌ای گشادتر است که به‌ویژه در موسیقی غرب مازندران و موسیقی گیلان رواج بیشتری دارد. کرنا در ایام کهن از سازهای جنگی بوده است.
۳. دِسِرکوتن (دوسرکوب)، از سازهای کوبه‌ای مانند تیمپانی دوکاسه. ن. گ: بخش سازها در موسیقی مازندرانی.
۴. «کتول» از ریشه‌ی واژه‌ی اوستایی «کَتو»، به معنای بزرگ و والا /امده است. آواز کتولی معمولاً از فراز شروع می‌شود و از همان ابتدا به شنونده شور و هیجان می‌بخشد.
۵. نوازندگان مراسم عروسی را در مازندران لوطی می‌نامند.
۶. فس (فسا)، در استان فارس

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net