اعدام، ستون بقای جمهوری اسلامی؛ هر سه ساعت، یک قتل حکومتی!

اعدام، ستون بقای جمهوری اسلامی؛ هر سه ساعت، یک قتل حکومتی!

اکتبر، ماهی دیگر از سربدار شدن جوانان

ایوب دباغیان

۱۸ اکتبر ۲۰۲۵

اعدام در جمهوری اسلامی، نه مجازات، که ابزار بقاست؛ ستون اصلی یک نظام مبتنی بر ترس و انقیاد. چهل‌وچند سال از عمر این حکومت گذشته، اما هنوز چوبه‌ی دار همان جایگاه را دارد که در روزهای نخستین تاسیس رژیم داشت: ابزار تثبیت قدرت و سرکوب هر صدای مخالف. اگر در سال‌های نخست انقلاب، اعدام‌های دسته‌جمعی در زندان‌های اوین و گوهردشت برای حذف مخالفان سیاسی بود، امروز همان سیاست با چهره‌ای جدید، اما با همان ماهیت، ادامه دارد. از فعال کارگری تا زن دادخواه، از جوان کرد تا شهروند بلوچ.

ماه اکتبر ۲۰۲۵ نیز، همچون بسیاری از ماه‌های پیش از آن، یکی از خونین‌ترین ماه‌های سال‌های اخیر بود. طبق گزارش سازمان حقوق بشر ایران، دست‌کم ۲۱۷ نفر در این ماه اعدام شدند؛ یعنی هر سه ساعت یک انسان، قربانی دستگاه مرگ حکومتی. از این تعداد، تنها ۲۴ مورد (حدود ۱۱ درصد) توسط رسانه‌های رسمی اعلام شد. باقی در سکوت، بی‌نام و بی‌صدا، حلق‌آویز شدند تا چرخ ترس بچرخد و حکومت پیام خود را تکرار کند: «ما حاکمیم، شما محکومید

در میان اعدام‌شدگان، ده‌ها زندانی سیاسی، فعال مدنی و اقلیت قومی وجود داشتند. شش زندانی سیاسی عرب به اتهام «بغی»، یک زندانی کرد با اتهام «محاربه از طریق ارتباط با گروه‌های سلفی»، و چندین فعال مدنی دیگر اعدام شدند. این‌ها تنها اعدامی‌های شناخته‌شده‌اند. در زندان‌های جمهوری اسلامی، بسیاری بی‌نام‌تر از آنند که حتی خبر اعدامشان به گوش جهان برسد.

اعدام در ایران، دیگر صرفاً واکنشی به جرم نیست؛ بلکه سیاستی از پیش‌طراحی‌شده برای تولید وحشت اجتماعی است. حکومت از اعدام به‌عنوان پیام استفاده می‌کند: «اعتراض نکنید، نایستید، سکوت کنیداما در واقعیت، همین سیاست نشانه‌ی ترس حکومت است، نه قدرتش. وقتی حکومتی برای بقای خود ناچار به کشتن شهروندانش می‌شود، معنایش آن است که از زنده بودن مردم می‌ترسد.

در جامعه‌ای که فقر، بیکاری و بی‌عدالتی ساختاری بیداد می‌کند، بخش بزرگی از قربانیان اعدام از طبقات فرودست‌اند. در اکتبر ۲۰۲۵، ۹۹ نفر با اتهام‌های مربوط به مواد مخدر و ۱۰۴ نفر به اتهام قتل عمد اعدام شدند. این دو گروه بیش از ۹۰ درصد کل اعدام‌ها را تشکیل می‌دهند. اکثر این افراد، از مناطق فقیر، حاشیه‌نشین، بی‌دفاع و بی‌پناه‌اند. کسانی که زندگی‌شان در چرخه‌ی فقر، تبعیض و بی‌عدالتی اجتماعی فرسوده شده و در نهایت، حکومت همان فقر را به جرم بدل کرده است.

در نظام طبقاتی جمهوری اسلامی، عدالت برای فقیر معنا ندارد. پول، رابطه، وابستگی به نهادهای قدرت، همگی می‌توانند طناب دار را باز کنند، اما فقر هرگز چنین امکانی ندارد. اعدام در ایران، نه پایان جرم، که ادامه‌ی همان فقر است به شکلی دیگر.

با این حال، در پس این آمار هولناک، چهره‌ای انسانی و مقاوم نیز وجود دارد: چهره‌ی زن، کارگر، جوان، و مردمی که با وجود تمام تهدیدها، هنوز فریاد می‌زنند: نه به اعدام!.

اعدام؛ ستون بقای حکومت و زبان ترس

اعدام در جمهوری اسلامی دیگر فقط حکم مرگ یک فرد نیست؛ این طناب دار، زبان حکومت است، زبانی که از روز اول با آن سخن گفته و جامعه را به سکوت وا داشته است. این نظام از نخستین روزهای شکل‌گیری بر دو پایه استوار شد: ایدئولوژی مذهبی و خشونت حکومتی. اعدام حلقه اتصال این دو پایه است، جایی که ایدئولوژی مرگ با سازوکار قضایی سرکوب پیوند می‌خورد و عدالت به شکل وارونه تعریف می‌شود: عدالت حکومت یعنی انتقام و بقا، عدالت مردم یعنی زندگی، برابری، نان و آزادی.

این تضاد در سراسر تاریخ حکومت قابل مشاهده است. هر بار که مردم در خیابان فریاد زده‌اند، حکومت با زندان‌ها و طناب‌ها پاسخ داده است؛ از اعدام‌های دهه شصت، تا کشتار آبان ۹۸، و امروز که هر سه ساعت یک نفر در سکوت اعدام می‌شود. اعدام، شکل قانونی همان سرکوب خیابانی است؛ نمایشی از قدرت که می‌خواهد جامعه را به سکوت وادارد، اما اکنون دیگر کارکرد پیشین خود را از دست داده است. هر طناب، نه ابزار زور، که نشانه ترس و ضعف حکومتی است که توان اداره زندگی مردم را از دست داده است.

اعدام نه فقط ابزار سرکوب سیاسی، بلکه ابزار مهار طبقاتی نیز هست. اکثریت قربانیان، طبقات فرودست‌اند: کارگران بیکار، رانندگان، زنان خانه‌دار، جوانان حاشیه‌نشین و مهاجران. کسانی که نه تریبونی دارند و نه وکیلی برای دفاع واقعی، در دادگاه‌های چند دقیقه‌ای محکوم می‌شوند؛ فقر، بی‌سوادی و محرومیت به جرم تبدیل می‌شود و طناب دار جای اصلاح شرایط زندگی را می‌گیرد. حکومت با این کار، نظم طبقاتی را بازتولید می‌کند: فقرا مجازات می‌شوند تا نظامی که خود عامل فقر و نابرابری است، دوام پیدا کند.

به جای پاسخ به فقر، فقرا را می‌کشند؛ به جای پاسخ به فساد، قربانیان را می‌سوزانند؛ به جای پاسخ به نابرابری، عدالت را بر چوبه‌ی دار معنا می‌کنند. این است معنای «ستون بقا»: حکومتی که از مرگ تغذیه می‌کند چون توان اداره زندگی مردم را ندارد.

در سطح سیاسی، اعدام زبان تهدید و ابزار ایجاد رعب است. هر اعدام سیاسی پیام روشنی دارد: «اعتراض نکنید؛ ما می‌توانیم شما را هم حذف کنیماما وقتی دقیق‌تر نگاه کنیم، این طناب دار نه نشانه قدرت، بلکه نشانه ترس است. حکومتی که در جامعه ریشه داشته باشد، نیازی به این سطح خشونت ندارد. هر بار که مردم اعتراض می‌کنند، موج اعدام‌ها افزایش می‌یابد؛ حکومت می‌خواهد با این کار «نظم ظاهری» را بازگرداند، اما واقعیت آن است که کنترل جامعه را از دست داده است. اعدام آخرین ابزار قدرتی است که حکومت در بحران به آن پناه می‌برد؛ وقتی گفت‌وگو، سیاست و اقناع شکست می‌خورند، طناب دار وارد صحنه می‌شود.

اعدام همچنین نماد بازتولید ترس عمومی است؛ ترسی که از مدرسه تا زندان، از حجاب تا مجازات، ساخته می‌شود تا شهروندی مطیع شکل گیرد. ترس، سرمایه سیاسی رژیم است و اعدام نقطه اوج این مهندسی خشونت است: نمایشی علنی از قدرت مرگ در برابر زندگی.  هر سه ساعت جان یک انسان گرفته می‌شود تا پیام مخابره شود: «ما تصمیم‌گیرنده‌ی نهایی هستیم، حتی درباره‌ی نفس کشیدن شمااما این پیام دیگر کار نمی‌کند. جامعه‌ای که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» نفس کشیده، تجربه کرده که زندگی، خودِ مقاومت است و مرگ نمی‌تواند اراده مردم را ببندد.

طناب دار، در نگاه حکومت، ابزار بقاست، اما در نگاه مردم، شاخص ضعف و شکست است. هر اعدام سیاسی و هر اعدام طبقاتی، نه صحنه قدرت، که صحنه‌ای از مقاومت و آگاهی است. طبقات فرودست، که بیشترین قربانیان اعدام‌اند، امروز در صف اول اعتراض‌اند؛ کارگران، بازنشستگان، معلمان، زنان محلات حاشیه و خانواده‌های دادخواه، همان کسانی که حکومت می‌خواست با طناب خاموششان کند، حالا صدای تاریخ شده‌اند. هر خانواده داغدار، هر فریاد اعتراض، طناب دار را به نمادی از شکست تبدیل می‌کند و هر انسانی که بر دار می‌رود، چراغی است برای روشن کردن مسیر مقاومت.

حکومت از مرگ تغذیه می‌کند، اما جامعه از زندگی و همبستگی. اعدام زنان، فعالان مدنی، فرودستان و اقلیت‌ها، حلقه‌هایی از زنجیره‌ی بزرگ مقاومت‌اند. این طناب‌ها هر چقدر هم بلند باشند، نمی‌توانند اراده جمعی مردم را ببندند؛ بلکه این اراده با هر اعتراض و هر حرکت جمعی تقویت می‌شود.

اعدام آخرین زبان قدرت حکومت است، اما زبان مردم، زندگی و آزادی است. شعار «زن، زندگی، آزادی» دقیقاً در برابر فلسفه اعدام می‌ایستد: در برابر مرگ، زندگی؛ در برابر سلطه، آزادی؛ در برابر سکوت، فریاد. هر طناب دار، به جای ایجاد ترس، نشانه شکست و انزجار عمومی است و هر اعدام، روشن‌کننده مسیر مقاومت و همبستگی جمعی.

ایران امروز در دو راهی تاریخی قرار دارد: یا تداوم جمهوری مرگ و استبداد، یا گذار به نظمی که زندگی، آزادی و برابری را جایگزین مرگ و سرکوب می‌کند. اعدام‌های پی‌درپی دیگر مشروعیت نمی‌آورند و ترس نمی‌سازند؛ آنچه تولید می‌کنند، خشم، آگاهی و اراده‌ی مردم برای مقاومت است. طناب دار نه ستون قدرت، بلکه شاخص ضعف حکومت است و زندگی مردم ابزار قدرت حقیقی جامعه. و این است درس تاریخ و پیام مقاومت: طناب دار نمی‌تواند اراده مردم را ببندد. هر انسانی که اعدام می‌شود، نه پایان راه، بلکه نقطه آغاز امید و مبارزه است؛ هر مادر داغدار، هر زن فعال، هر جوان معترض، چراغی است میان گذشته‌ خشونت و آینده آزادی. تا زمانی که مردم ایران برای زندگی و آزادی می‌ایستند، هیچ حکومتی نمی‌تواند اراده آنان را خاموش کند.

اعدام سیاسی و اقلیت‌ها؛ ابزار حذف مخالفان و تهدید زندگی

اعدام در جمهوری اسلامی همیشه بیش از یک مجازات قضایی بوده است؛ و این یک پیام سیاسی روشن است. از فردای مصادره انقلاب ۵۷، طناب دار زبان رسمی قدرت شد؛ نخست کارگران و کمونیست‌ها، سپس دانشجویان و روشنفکران، و امروز فعالان مدنی، زنان و جوانان خیابان. در همه‌ی این سال‌ها، چوبه‌ی دار نه علیه جرم، بلکه علیه اندیشه و اعتراض برپا شده است

در اکتبر ۲۰۲۵، شش زندانی عرب به اتهام «بغی»، یک زندانی کرد به اتهام «محاربه از طریق ارتباط با گروه‌های سلفی» و چندین فعال مدنی دیگر اعدام شدند. اما همه می‌دانند که این اتهامات فقط پوششی برای حذف سیاسی است. «بغی» و «محاربه» در قاموس حکومت، یعنی مخالفت با نظم ظالمانه، ایستادن در برابر ظلم و انتخاب آزادی.

سه منطقه‌ی کشور بیش از همه تحت تأثیر این سیاست بوده‌اند: کردستان، بلوچستان و خوزستان. در کردستان، نسل‌ها از مبارزان با طناب دار مواجه شده‌اند؛ هر نسلی که سر برآورده، حکومت با کشتار پاسخ داده است. در بلوچستان، مردم محروم‌ترین استان ایران، به جای نان و عدالت، گلوله و طناب نصیبشان شده است؛ بیش از چهل درصد اعدام‌های مربوط به «مواد مخدر» در میان مردم بلوچ اجرا می‌شود. در خوزستان، هر اعتراض کارگری یا تقاضای آب و کار می‌تواند با برچسب «بغی» و مجازات اعدام روبه‌رو شود. اعدام در این مناطق، نه فقط مجازات فرد، بلکه ابزار سیاسی سرکوب و کنترل جمعی اقلیت‌ها است.

در پرونده‌های سیاسی، اعدام همیشه با شکنجه، اعترافات اجباری و دادگاه‌های چند دقیقه‌ای همراه است. هیچ وکیل مستقل و هیچ دادگاه علنی واقعی وجود ندارد. حکم اعدام از پیش صادر شده است و دادگاه صرفاً صحنه نمایشی است. اعدام سیاسی، ادامه همان سرکوب خیابانی است، اما در لباس عدالت. حکومت می‌خواهد با این ابزار بگوید: «ما مشروعیت داریم، چون قانون اجرا می‌کنیماما حقیقت برعکس است؛ قانون ابزار قدرت است، نه عدالت.

نگاه به اعدام زنان نیز روشن می‌کند که بیشترین قربانیان از طبقات پایین و قربانیان خشونت‌اند، اما میان آنان، زنان فعال، روزنامه‌نگار و مبارز نیز دیده می‌شوند؛ زنانی که به جرم خواستن آزادی و برابری با زندان، شکنجه و تهدید مرگ مواجه می‌شوند. اعدام زنان ادامه سیاست کنترل بدن و زندگی زنان است که از حجاب اجباری آغاز شد. از تحقیر خیابانی تا اعدام قضایی، همه بخشی از یک منطق‌اند: زن باید تابع باشد. اما هرچه حکومت بر دار می‌آویزد، اراده زنان برای ایستادن قوی‌تر می‌شود و خشم و آگاهی تازه‌ای در جامعه برمی‌انگیزد

اعدام‌ها، به ویژه اعدام‌های سیاسی و زنانه، نشانه‌ای از بحران مشروعیت رژیم است. افزایش بیش از ۱۳۰۰ اعدام تا پایان ماه دهم سال ۲۰۲۵ نشان می‌دهد که حکومت برای بقای خود به مرگ نیازمند است، زیرا توان اداره زندگی مردم را از دست داده است. هر طناب جدید، بی‌قدرتی حکومت را برملا می‌کند و هر فریاد دادخواهی، پایه‌های مقاومت اجتماعی را محکم‌تر می‌سازد.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» این واقعیت را روشن کرده است: مرگ نمی‌تواند اراده‌ی مردم را بشکند. زنان، جوانان و فعالان، هر اعدام را نه به سکوت، بلکه به فریاد و اعتراض پاسخ می‌دهند. طناب دار، نه ابزار اقتدار، که شاخص ضعف است. هر زندانی سیاسی که اعدام می‌شود، به نماد مبارزه و الهام دیگران بدل می‌گردد و هر خانواده داغدار، حلقه‌ای در زنجیره‌ی دادخواهی می‌سازد.

مرگ بر چوبه‌ی دار، زندگی در خیابان

اعدام در ایران دیگر یک حکم قضایی ساده یا مجازات فردی نیست؛ طناب دار، ستون اصلی بقای حکومتی است که بیش از چهار دهه بر ترس و خشونت تکیه کرده و سعی داشته با این ابزار، جامعه را کنترل کند. اما واقعیت آن است که هر سه ساعت یک انسان اعدام می‌شود و با هر طناب تازه، حکومت نه اقتدار، بلکه ضعف خود را نشان می‌دهد. اعدامی که در سکوت رسانه‌ها و با حاشیه امنیتی اجرا می‌شود، بیش از آنکه جامعه را به سکوت وادارد، فریادی است که در دل مردم پیچیده و اراده آنان را برای مقاومت تقویت می‌کند.

طناب دار، هرچند جان می‌گیرد، دیگر نمی‌تواند ترس مطلق تولید کند؛ جامعه‌ای که خیزش «زن، زندگی، آزادی» را تجربه کرده، یاد گرفته است که مرگ نمی‌تواند اراده جمعی مردم را ببندد. هر انسانی که بر دار می‌رود، نه پایان راه، بلکه چراغی است برای روشن کردن مسیر مقاومت؛ هر مادر داغدار، هر زن فعال، هر جوان معترض، پلی می‌شود میان گذشته خشونت و آینده آزادی. جمهوری اسلامی تلاش می‌کند با بازداشت، شکنجه و فشار، زندگی مردم را خاموش کند، اما مردم با هر فریاد و هر حرکت اعتراضی، نشان می‌دهند که اراده‌شان بر مرگ غلبه کرده است و طناب دار دیگر نه ابزار قدرت، بلکه شاخص شکست است.

بحران مشروعیت حکومت از چشمان مردم پنهان نیست. حکومتی که نمی‌تواند به اعتراض‌های خیابانی پاسخ دهد، وقتی به طناب دار پناه می‌برد، عملاً ضعف خود را برملا می‌کند. هر اعدام سیاسی، هر اعدام زنانه و هر اعدام فعالان اقلیت، نمایشی از ترس عمیق حکومت است. حکومتی که تنها از مرگ می‌فهمد، توان اداره زندگی مردم را از دست داده و این خود بزرگ‌ترین ضعف آن است.

طبقات فرودست بیشترین قربانیان اعدام‌اند؛ کارگران، جوانان حاشیه‌نشین، مهاجران و خانواده‌های محروم، کسانی که نه تریبون دارند و نه وکیل، نه امکان دفاع واقعی. در دادگاه‌های چند دقیقه‌ای، فقر، بی‌سوادی و محرومیت به جرم تبدیل می‌شوند. عدالت در ایران وارونه شده است: عدالت برای ثروتمندان و مرگ برای فقرا. اما این همان مردم فرودست‌اند که امروز در صف اول اعتراض ایستاده‌اند؛ آنان که حکومت می‌خواست با طناب خاموششان کند، حالا صدای تاریخ شده‌اند و هر اعدام تازه، فریاد تازه‌ای به جهان می‌دهد و هر خانواده داغدار، حلقه‌ای در زنجیره‌ای بی‌پایان از دادخواهی و مقاومت می‌شود.

زنان، ستون اصلی این مقاومت هستند. آنان نه تنها قربانی نیستند، بلکه رهبر و پرچم زندگی‌اند. زنانی که سال‌ها تحت فشار و خشونت بوده‌اند، از سوگواری عبور کرده و به کنش‌گری رسیده‌اند. اعدام زنان، بازداشت فعالان زن و خشونت جنسیتی در زندان‌ها بخشی از سیاستی استراتژیک برای ایجاد ترس در جامعه است؛ اما این سیاست شکست خورده است. زنان ایران امروز نه تنها نمی‌ترسند، بلکه با هر حرکت و هر شعار، قدرت و استقلال خود را نشان می‌دهند. جنبش «زن، زندگی، آزادی» دقیقاً نماد این اراده جمعی است؛ زندگی در برابر مرگ، آزادی در برابر سلطه و فریاد در برابر سکوت.

اعدام، هرچند ابزار حکومت است، دیگر قدرت خلق نمی‌کند؛ بلکه خشم و آگاهی تازه‌ای تولید می‌کند. شعار مردم، «زن، زندگی، آزادی»، دقیقاً بر ضد فلسفه اعدام است. هر خانواده داغدار و هر فریاد دادخواهی، طناب دار را نه به عنوان قدرت، بلکه به عنوان شاخص شکست حکومت تبدیل می‌کند. جمهوری اسلامی می‌خواهد با مرگ زنده بماند، اما جامعه می‌خواهد با زندگی آزاد شود. هر طناب تازه، گامی به سقوط حکومت نزدیک‌تر است و هر فریاد مردم، نشانه‌ای از پیروزی زندگی بر مرگ.

اقلیت‌ها نیز قربانیان اصلی این سیاست‌اند؛ کردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها و افغان‌ها بیش از دیگران با طناب دار مواجه شده‌اند. اعدام آنان نه تنها مجازات فرد، بلکه ابزاری برای کنترل کل جمعیت و ایجاد رعب عمومی است. اما همین سیاست ترس، اکنون به خشم و همبستگی تبدیل شده است. مردم می‌دانند که اعدام‌ها پایان مبارزه نیستند، بلکه نقطه شروعی برای مقاومت جمعی و دادخواهی‌اند. هر اعدام سیاسی، هر اعدام زنانه و هر اعدام اقلیت، به نمادی از ادامه مبارزه و الهام برای دیگران بدل می‌شود.

ایران امروز در دو راهی تاریخی قرار دارد: یا ادامه جمهوری مرگ و اعدام و استبداد، یا گذر به جمهوری زندگی، برابری و آزادی. اعدام‌های پی‌درپی دیگر مشروعیت نمی‌آورند و نه ترس می‌سازند؛ بلکه انزجار و اراده مردم برای مقاومت را تقویت می‌کنند. طناب دار، نه ستون قدرت، که شاخص ضعف حکومت است. زندگی مردم، ابزار قدرت حقیقی جامعه است و هرچقدر حکومت بخواهد با خشونت بماند، واقعیت این است که اراده مردم بر مرگ غلبه کرده است.

زن، زندگی، آزادی؛ این دیگر تنها شعار نیست، بلکه سرآغاز ایران جدید است. هر اعدام نقطه پایانی برای حکومت نیست، بلکه نقطه آغاز مقاومت و همبستگی است. مردم نشان داده‌اند که هیچ حکومتی نمی‌تواند اراده آنان را خاموش کند و هیچ طنابی نمی‌تواند شعله امید را خاموش سازد. تا زمانی که مردم ایران برای آزادی می‌ایستند، زندگی و اراده جمعی بر مرگ و ترس پیروز خواهد شد و طناب دار هرگز نمی‌تواند معنای قدرت واقعی را بازسازی کند.

0 FacebookTwitterWhatsappTelegramEmail

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net