سعید محمدپور
در اوج اعتراضات و جنبش اجتماعی «زن، زندگی، آزادی»، در ۳۰ آبان ۱۴۰۱ گروهی از مترجمان ایران (گاما) در همراهی با جنبش اعلام کردند که دیگر به عقب برنمیگردند و سدهای سانسور را میشکنند. این بیانیه را بیش از ۴۰۰ مترجم شناختهشده و کمتر شناختهشده ایرانی که برخی از آنها در خارج از کشور و عمده آنها در ایران زندگی میکنند امضا کردند.
این بیانیه به دلیل صراحت در بیان، میتوانست تاثیر زیادی بر فضای ادبی کشور داشته باشد. حتی برخی فعالان فرهنگی انتظار داشتند که بیانیهی مترجمان، تاثیری مانند بیانیهی ۱۳۴ نویسنده در سالهای دهه ۱۳۷۰ به جای بگذارد، اما چنین نشد. بیانیه به این شکل آغاز میشود:
ما مترجمان همیشه متنها را پس از اتمامشان ترجمه کردهایم. متنی که اکنون در ایران نوشته میشود هزاران نویسنده دارد و همزمان با نوشتهشدنش به یک زبان ترجمه میشود. در این ترجمه اما تنها باید دستور زبان این جنبش را دانست. هر شهروند اکنون مترجم صدای خودش و دیگران است.
در ادامه مترجمان نوشته بودند:
ما مترجمان در کنار میلیونها شهروند در برابرِ همهٔ مظاهر سلطه که همگان را، خصوصاً زنان را، به انواع انقیادها زنجیر کرده است میایستیم، در برابر همهٔ تبعیضها و ممنوعیتهایی که زندگی را در این کشور به بقای صِرف در اردوگاههای کار اجباری شبیه کرده است میایستیم، ما در برابر فساد گسترده و دمافزونی که فقر افسارگسیخته و استیصالی بیسابقه را بر اکثر شهروندان تحمیل کرده است میایستیم، ما در برابر یکایک قوانین و اقدامات موحشی که زندگی عمومی و خصوصی شهروندان را با رعب و وحشت دائمی عجین کرده است میایستیم. ما در برابر دروغهای موهن و نفرتانگیز و بیپایان میایستیم.
و سرانجام در پایان با ملت ایران عهد بسته بودند که از آن پس کوشششان برای رسیدن به آزادی و عبور از سانسور را دو چندان میکنند.
در میان امضاکنندگان بیانیه هم میتوان نامهای باسابقه را مشاهده کرد و هم مترجمان جوانتر را. در کنار هم قرار گرفتن مترجمان باسابقه و مترجمان جوانتر نشان دهندهی دغدغهی مشترکیست که به نوشتن بیانیه منجر شده است. از بین نامهای شناخته شدهتر میتوان به داریوش آشوری، عبدالله کوثری، سروش حبیبی، سرور کسمائی، محمد قائد، بابک احمدی، خشایار دیهیمی، عباس میلانی، نازی عظیما، کاظم کردوانی، اکرم پدرامنیا، مراد فرهادپور، ع. پاشایی، علی اصغر حداد، فرزانه طاهری، عباس مخبر، مهدی غبرایی، احمد پوری، فرشته مولوی، محسن یلفانی، صالح نجفی، لیلی گلستان، نصرالله کسرائیان، تهمینه زاردشت، حسین منصوری، ایمان گنجی، علی عبدالهی اشاره کرد. آنچه که شایستهی توجه است، این است که گروهی از این مترجمان بر سر این میثاق ماندند و عدهای هم نتوانستند به عهد خود عمل کنند.
بر اساس تحقیقات نگارنده در بدو شکلگیری بیانیه و در آن فضای ملتهب، در وهله نخست اعمال فشار سیاسی بر حاکمیت مورد توجه و هدف اصلی نویسندگان بیانیه بود. با بالا گرفتن سرکوبها و بازداشت هزاران تن از معترضان، قیام فروکش کرد، ارشاد اسلامی هرچند به سختی اما در هر حال موفق شد بخشی از حاکمیت خود را بازسازی کند. بحران عمیق اقتصادی هم به کمک حاکمیت آمد. اکنون چه میشد کرد؟ باید همچنان تن داد به سانسور به امید نشر کتاب و دریافت حق الزحمهای ناچیز یا بر میثاق و عهد خود باقی ماند؟
علاوه بر این باید توجه داشت که مترجم برای ترجمهی یک متن، نیاز به زمان دارد و اگر متن ترجمه، رمان و داستان باشد، نمیتوان برای آن زمان خاصی را تعیین کرد. گاهی انتقال متن از زبان مبدأ به زبان مقصد چند سال زمان میبرد. به عبارت دیگر میتوان تصور کرد که اغلب امضاکنندگان بیانیه، زمانی که امضای خود را پای بیانیه میگذاشتند، کارهای نیمهتمام هم داشتهاند. در این صورت، امضاکنندهی بیانیه چه نگاهی به کار نیمهتمام خود داشته است؟ آیا همان وقتی که بیانیه را امضا میکرده، قید انتشار آن را زده است؟ یا بعد از گذشت مدتی، در مقابل وسوسهی چاپ و انتشار اثر کوتاه آمده است؟
در بین امضاکنندگان بیانیه، مترجمانی هستند که سال ۱۴۰۲ متن جدیدی منتشر کردهاند. در همان حال همان مترجمان در بیانیه خود اعلام کرده بودند:
ما از امروز کتابهایی را که این سدها سالها مانع رسیدنشان به شهروندان شدهاند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد.
در بین مترجمان امضاءکننده بیانیه که در سال ۱۴۰۲ آثاری منتشر کردهاند، میتوان به این نامها به ترتیب حروف الفبا اشاره کرد:
- زینب آرمند؛ خشکسالی طولانی اثر کنان جونز و نیز انسان در هولوسن پدیدار میشود اثر ماکس فریش.
- سارا ارضپیما (همراه با صفورا ولیزاده که بیانیه را امضا نکرد)؛ خواهران ماکیوکا اثر جونیچیرو تانیزاکی.
- مژده دقیقی؛ همهچیز از اینجا دور است گردآوری کریستینا هنریکز (مجموعهی نویسندگان).
- خشایار دیهیمی؛ فلسفهی امروزین علوم اجتماعی اثر براین فی.
- نرگس سنایی؛ بریزبن اثر یوگنی وادالازکین.
- مهدی غبرایی؛ درآمدن از فصل خشکی اثر چارلز مونگوشی و نیز رودی به نام زمان اثر میا کوتو.
- ناصر غیاثی؛ شرح حال گوته به سعی مفیستو اثر کریستیان موزر.
- مراد فرهادپور (همراه با صالح نجفی)؛ هوموساکر اثر جورجو آگامبن.
- محبعلی شکیبا؛ تب یونجه اثر نوئل کاورد.
- فیروزه مهاجر؛ گزیده داستانهای معاصر ایتالیا اثر ایتالو کالوینو و دیگر نویسندگان.
در کنار این مترجمان، برخی آثار تالیفی خود را در سال ۱۴۰۲ منتشر کردهاند. فریدون مجلسی کتاب ولی افتاد مشکلها و عباس مخبر از مجموعهی درسگفتارها، کتابهای قهرمان در تاریخ و اسطوره، اساطیر یونان و اساطیر هند را به چاپ سپردهاند.
مراد فرهادپور در حال حاضر در پاریس به سر میبرد. در تماس تلفنی با او، فرهادپور به این نکته اشاره کرد که اصولاً بیانیه مترجمان دربارۀ تعهد نسبت به عدم انتشار آثار تا زمانیکه سانسور در ایران برقرار است، ابهام دارد. به یک معنا بیانیه با صراحت مترجمان را متعهد نمیکند به خودداری از انتشار آثار در اعتراض به فقدان آزادی بیان و در همراهی با قیام ملت ایران.
Ad placeholder
نبرد با سلاح کلمه
مشهورترین و شاید مؤثرترین بیانیهای که در سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی ماندگار شده، بیانیهی ۱۳۴ نویسنده است. نامههای سرگشادهی متعددی نیز نوشته شده که نامههای سعیدی سیرجانی از جمله مشهورترین و تلخترینها آنها به شمار میآید. آنچه که بیانیههای جمعی را مهم میکند، امضایی است که در پای بیانیه میآید و نشاندهندهی راه و چگونگی فعالیت امضا کننده است. بیانیهای که در حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» نوشته شد، بیش از ۴۰۰ نفر از مترجمان ایران آن را امضا کردند. اگرچه بیانیهی فوق در حمایت از جنبش مهسا به نگارش درآمده و امضا شده، اما هستهی اصلی آن را مخالفت با سانسور تشکیل میدهد. امضا کنندگان بیانیه بر این نکته تاکید کردهاند که راههای ارتباطی بین نویسنده و مترجم دیگر مانند گذشته نیست و راههای ارتباطی متنوع و گسترده شده است و تنوع راههای ارتباطی، دیر یا زود انتشار آثار خلاقه را از دست حکومت رها خواهد کرد. در صورتی که همهی مترجمان از چاپ آثارشان از مجرای متعارف خودداری کنند، ادارهی کتاب وزارت ارشاد ماهیت و کارکرد خود را از دست خواهد داد. بیانیهی فوق به گونهای استفهامی چنین اشارهای را در خود دارد و به وزارت ارشاد یادآوری میکند که میتوان آثار را بیواسطهی ادارهی ممیزی به مخاطب رساند:
ما مترجمان، ما شهروندان ایران، همچنان که این جنبش بزرگ به ما میآموزد، به عقب بازنخواهیم گشت و کوششمان را برای رسیدن به آزادی دوچندان میکنیم و به ایجاد روزنههای نو برای درهمشکستن سدهای سانسور برخواهیم خاست.
کالبدشکافی یک بیانیه
اکنون که بیش از یک سال از امضا و انتشار این بیانیه میگذرد، میتوان بر جنبههای آن تمرکز کرد تا شاید بتوان به این سوال پاسخ داد که چرا این بیانیه چندان که انتظار میرفت موثر نیفتاد؟ یکی از روزنامهنگاران فعال و شناخته شده به «زمانه» میگوید:
به نظر من نویسنده یا نویسندگان بیانیه توجه نداشتند که برای اینکه حرف و امضایشان تاثیر داشته باشد، لزومی ندارد که به موارد دور از موضوع اشاره کنند. در بیانیه از جنبش مهسا گرفته تا سانسور، از فقر و فساد گرفته تا نابودی محیط زیست سخن به میان آمده. در حالی که اصلا لزومی به طرح چنین مسائلی نبود. همان که به سانسور آثار اشاره میشد هم کفایت میکرد و هم تاثیر بیشتری داشت.
او در ادامه میگوید:
برای مثال متن ما نویسندهایم، از اول تا آخر فقط روی نیاز به نوشتن و انتشار آزادانهی آثار ادبی تمرکز کرده و اصلا وارد بحثهای دیگر نشده است. ثباتی که در متن ما نویسندهایم وجود دارد باعث تشخص متن شده است. متن بیانیهی مترجمان به نظر من تشخص لازم را ندارد. متن ما نویسندهایم از سوی حاکمیت جدی گرفته شد و نویسندههای آن بیانیهی تاریخی هزینهی بسیار سنگینی برای آن پرداختند. هزینهی خونباری که در نهایت موجب ماندگاری متن ما نویسندهایم شد.
این روزنامهنگار در انتقاد از زبان بیانیه مترجمان میگوید:
نکتهی دیگری که به نظرم میرسد این است که نویسنده یا نویسندگان بیانیه نتوانستهاند خود را کنترل کنند و از کلماتی استفاده کردهاند که بیانیه را تا حد زیادی به شعار نزدیک کرده است. شاید گفته شود که تحت تاثیر فضا نوشته شده، اما من بعضی واژههای به کار رفته را نمیپسندم.
یکی از امضاکنندگان بیانیه در پاسخ به نکتههای مطرح شده، به «زمانه» میگوید:
اگر وقت دیگری بود، میشد انتظار داشت که فقط روی ترجمه تمرکز شود، اما آن روزها را هنوز به یاد داریم. آن روزها جوانها توی خیابان بودند و اصلا آن جنبش بود که بهانهی تنظیم بیانیه شد. چطور میشد به جنبش ژینا اشاره نکرد؟ اما دربارهی اشارههای دیگر باید گفت که شاید میشد متن کوتاهتر و سرراستتر از این باشد. این هم نگاهی است البته که میشد به مسائل دیگر اشاره نکرد.
یکی از داستاننویسان به «زمانه» میگوید:
یکی از دوستان بیانیه را برای من هم فرستاد. البته من با دو سه کتاب ترجمه، به عنوان مترجم شناخته شده نیستم. برای همین بیانیه را امضا نکردم. هرچند روح کلی بیانیه را قبول دارم. روح کلی بیانیه مخالفت با سانسور است. میشد فقط محدود به مترجمان نباشد و نویسندهها هم آن را امضا کنند.
به نظر میرسد نگاهی که در پس تنظیم بیانیه وجود داشته، معطوف به هرچه بیشتر شدن امضاها بوده است. در حالی که این داستاننویس با وجود یک کتاب ترجمه شده از امضای بیانیه خودداری میکند، در بین امضاکنندهها، نام کسانی دیده میشود که کتابی ترجمه نکرده و به عنوان مترجم شناخته شده نیستند. در صورتی که بیانیهی فوق از سوی نویسندگان و شاعران هم امضا میشد، در آنصورت امضاهایی مانند آزاد عندلیبی، عادل بیابانگرد جوان و عباس سلیمی آنگیل قابل توجیه بود.
در همان حال در همان ایام (آذر ۱۴۰۱) بیش از ۶۰ شاعر و نویسنده مقیم ایران و خارج از ایران بیانیه دیگری با عنوان «ما ادبیاتیها» نوشته فرشته مولوی را امضا کردند. در این بیانیه امضاکنندگان «سرکوب و بازداشت معترضان» را محکوم کرده و خواهان «آزادی بیدرنگ و بیقیدوشرط» همه زندانیان سیاسی میشوند. امضاکنندگان این بیانیه در همان حال با صراحت اعلام کرده بودند:
ما برخورداری از آزادیهای دموکراتیک و بهویژه آزادی اندیشه و بیان و قلم را حق شهروندی خود میدانیم. همچنین با خود و با خوانندگان خود پیمان میبندیم که تا زمان شکستهشدن سد سانسور و آزادشدن ادبیات از بند آن آثار ادبی خود را، به هر ترتیبی که شده، بی سانسور منتشر کنیم تا در پیشگاه تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران و نزد خوانندگان خود شرمسار نشویم. ما ادبیاتیها گواهی میدهیم که به حق خود آگاهیم و به برعهدهگرفتن سهم خود در برساختن فردای ایران پایبند میمانیم.
عمده این نویسندگان از نویسندگان و شاعران مهاجر و تبعیدی ایرانی بودند. آنها که در خارج از ایران زندگی میکنند، همچنان بر عهد خود ماندهاند.
Ad placeholder
سانسور و تمنای انتشار
آیا دلیل مؤثر نیفتادن بیانیهی مترجمان به نوع نگارش آن مربوط است؟ تردیدی نیست که بیانیه با لحنی رادیکال به طیف وسیعی از مشکلات جامعه اشاره میکند. یکی از مترجمان امضاکنندهی بیانیه به «زمانه» میگوید:
با اینکه خود من هم بیانیه را امضا کردم اما باید اقرار کنم که مثل تب تندی بود که زود خوابید. به این نشان که سال بعد همهی کسانی که کاری آمادهی انتشار داشتند، کارشان را به ناشر دادند. راستش خود من وقتی میخواستم کارم را به ناشر بدهم اصلا یاد بیانیه نبودم. اگر بدون خودسانسوری بخواهم حرف بزنم باید بگویم من نتوانستم در برابر میل و تمنای انتشار کاری که دو سال تمام وقت برده مقاومت کنم. حالا بدون اینکه اسم ببرم، میگویم من تنها نیستم که این احساس را دارم. از بین استادانی که آن بیانیه را امضا کردهاند، هستند کسانی که کار جدید منتشر کردهاند.
وی ادامه میدهد:
آن روزها فضا طوری بود که هر کس آن بیانیه را میخواند، تحت تأثیر قرار میگرفت و امضا میکرد، اما راستش خود من وقتی آن را امضا میکردم اصلا استنباطم این نبود که تا وقتی گرفتوگیر و سانسور باشد، دیگر کاری منتشر نمیکنم. به نظر من آن بیانیه بیشتر اعلام همراهی با جنبش مهسا بود.
یکی دیگر از مترجمان که بهار سال ۱۴۰۲ کتابی منتشر کرده، با خواندن این بند از بیانیه که «ما از امروز کتابهایی را که این سدها سالها مانع رسیدنشان به شهروندان شدهاند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد» به «زمانه» میگوید:
همان وقتی که بیانیه به من داده شد، به یکی از مدیران کانال تلگرامی گروه مترجمان گفتم من به جز درآمد چاپ یا تجدید چاپ کتابهایی که ترجمه میکنم، درآمد دیگری ندارم. اگر قرار باشد که کتاب از مجرای همیشگی منتشر نشود، چه راه دیگری وجود دارد؟ جواب داد منظور این نیست که کارهایمان را منتشر نمیکنیم. منظور این است که آن بخشهای سانسور شده را به دست مخاطب میرسانیم.
این مترجم با سابقه در پاسخ به این سوال که آیا تیغ سانسور بر کتاب جدید هم کشیده شده میگوید:
یادم نمیآید که تا حالا کتابی ترجمه کرده باشم و بدون سانسور و ممیزی منتشر شده باشد.
وی دربارهی تاثیر یا عدم تاثیر بیانیه میگوید:
احتمالا همکاران از این حرف من ناراحت میشوند اما این ماجرا شبیه همان رطب خوردن و منع کردن از خوردن رطب است. در بیانیه تاکید شده که با سانسور همراهی نمیکنیم اما آیا چاپ و انتشار کتاب با سازوکاری که همهی ما با آن آشنا هستیم معنای دیگری غیر از همراهی با سانسور دارد؟ درست است که سانسور وجود دارد، به بدترین شکل هم وجود دارد اما تا وقتی که من مترجم به درآمد حاصل از کارم وابسته باشم، نمیتوانم از آن صرف نظر کنم. من با امضای بیانیه، مخالفتم را با سانسور نشان دادهام اما بعد کتابم را در همان سازوکار منتشر کردهام… نه فقط من، مترجمهای دیگر هم همین کار را کردهاند.
مخاطبان و بیاثر شدن سانسور
اگر روزی روزگاری مخاطب آثار ترجمه شده، بداند که میشود بیواسطه کار از نویسنده و مترجم گرفت و پاسخ معقول به نیاز مالی نویسنده و مترجم داد، آن وقت دیگر سانسور کاملا بیاثر شده و از بین خواهد رفت. اما در حال حاضر گذاشتن ترجمه یا رمان در فضای مجازی چشم پوشیدن از درآمد است. شاید بعضیها بتوانند از این درآمد صرف نظر کنند اما مترجم یا نویسندهای که زندگی خود را وقف این کار کرده، به سختی میتواند از این درآمد بگذرد، هر قدر هم که اندک باشد. در مجموع بیانیهی مترجمان، چنان که انتظار میرفت موثر نیفتاد و دلیل این عدم تاثیر، شاید به همین نیز برخی امضاکنندهها، کوتاه زمانی بعد از امضای بیانیه، آثار جدیدی منتشر کردهاند.