تاب‌آوری فمینیستی زنان بلوچ – بخش اول: «ماهو بلوچ» و «ژن، ‌ژیان، ‌ئازادی»

لائبه آرام

داستان زنان هر سرزمین از تاریخ آن سرزمین برمی‌خیزد. روایت یک سرزمین به داستان‌های زنان خود بافته می‌شود و مبارزه‌ها و پیروزی‌های زنان، اغلب دیدی وسیع‌تر از یک جامعه و تاریخ آن‌را نشان می‌دهد. روایت‌های زنان لنزی منحصر‌به فرد را ارائه می‌دهد که می‌توان بافت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن منطقه را درک کرد. در بلوچستان زنان به عنوان شهادت‌دهنده‌های مقاومت، تاب‌آوری و مبارزه روزمره را روایت می‌کنند که در مبارزات تاریخی و معاصر منطقه گنجانده شده است و‌‌ تصویر واضحی از چالش‌های پیش‌روی مردم بلوچ ارائه می‌‌دهد.

امروز داستان زنان بلوچ به روایتی قدرتمند از مقاومت در برابر قدرت استبدادی، ناپدیدشدن قهری و نقض حقوق بشر در بلوچستان تبدیل شده است. این مقاله در دو قسمت جداگانه به خوانش فمنیستی مبارزات زنان بلوچ در شرق و غرب بلوچستان( ایران و پاکستان) می‌پردازد و مبارزات منحصر به فرد، قدرت و نقش حیاتی آن‌ها در شکل‌دادن به جنبش‌های ضداستعماری و آزادی‌خواهانه منطقه را روشن می‌کند.

زمینه تاریخی

بلوچستان بزرگ دارای موقعیت ژئوپلیتیکی قابل توجهی است، با ویژگی‌های جغرافیایی استراتژیک که نقش مهمی در اتصال و تسهیل تجارت جهانی بین شرق و غرب دارند. تاریخ بلوچستان که به‌عنوان یک تولیدکننده بالقوه قدرت ملی عمل می‌کند، به طور پیچیده‌ای با مرزبندی‌های تحمیل‌شده توسط قدرت‌های استعماری بریتانیا در دوران ناصرالدین شاه قاجار مرتبط است.

بلوچستان توسط گلداسمیت، کارگزار امپراتوری بریتانیا که شبه قاره هند را در اختیار داشت به سه ناحیه تقسیم شد؛ بخشی از آن در حوزه قدرت بارکزایی‌ها در افغانستان، بخشی در اختیار خان کلات و دیگری در ایران باقی ماند. بلوچستان علیرغم نقشی که به عنوان یک کریدور ارتباطی و ترانزیتی دارد، به حاشیه رانده‌شدن عمدی و سرکوب و توسعه‌نیافتگی طولانی‌مدت را متحمل شده است. این چالش‌ها با پیچیدگی‌های ژئوپلیتیکی به‌جامانده از مرزبندی‌های استعماری بریتانیا تشدید شده‌اند. نهادهای دولتی-حکومتی در تمامی دوره‌ها به هر اقدامی که به‌دنبال حقوق اولیه باشد با برخورد شدید و نقض جدی حقوق بشر پاسخ داده اند. این وضعیت به‌ویژه در مورد فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی که برای دفاع از حقوق خود در بافت پیچیده تاریخی و ژئوپلیتیک بلوچستان بزرگ با ناملایمات مواجه می‌شوند، مشهود است.

روایت‌های فمنیستی منحصربه‌فرد

در این تاریخ پرفراز‌ونشیب، زنان بلوچ همواره به عنوان قهرمانان گمنام ظاهر شده‌اند و وضعیت موجود را به چالش کشیده‌اند، اما همیشه به عنوان قربانیان یک جامعه واپسگرا معرفی شده‌اند. نقش پررنگ زنان بلوچ در جنبش ژینا و اعتراضات کنونی در شرق بلوچستان به رهبری زنان علیه ظلم دولتی و دادخواهی برای عزیزان ناپدیدشده خود، با کشاندن اعتراض‌شان به قلب اسلام آباد، تحسین برانگیخته و انکار دولت‌ها و مردم را غیرممکن کرده است. این امر، کنشگری در شجاعانه‌ترین حالت خود است.

از اولین فریادهای ژن‌، ژیان ئازادی در آرامستان آریچی در مراسم خاک‌سپاری ژینا امینی، زنان بلوچ نقش خود را در جامعه بازنویسی کردند. آن‌ها از سوژه‌هایی برآمده از جامعه مذهبی سنتی پدرسالار در غرب بلوچستان تا قربانیان ناپدیدشدن اجباری در شرق بلوچستان، به رهبران جنبشی تبدیل شده‌اند که پایه‌های حکومت ظلم و تبعیض را به چالش می‌کشد.

صداها در سکوت

از لحظه پخش خبر هولناک تجاوز به دختر ۱۵ ساله چابهاری توسط فرمانده نیروی انتظامی، مفهوم «ماهو بلوچ» فراتر از یک فرد تغییر کرد و‌ نماد یک تغییر پاردایم در اعتراضات بلوچستان شد که پایان کنش‌جمعی سنتی را نوید می‌داد و آغازگر دوره جدیدی از اعتراضات بود که دادخواهی را مطالبه می‌کرد. زنان بلوچ در اشکال مختلف مقا‌ومت درگیر شدند و‌ با به‌رسمیت نشناختن نمایندگی دینی، برای تغییرات سیاسی مترقی فشار آوردند. زنان در حالی به تلاش برای به چالش‌کشیدن هنجارهای پدرسالارانه و پرداختن به اختلافات مذهبی/اتنیکی و دفاع از حقوق خود و مردم خود روی آوردند که مراجع مذهبی در بلوچستان، اعتراضات را از دریچه محافظه‌کارانه دین و مذهب دنبال می‌کردند. اما زنان بلوچ بی‌محابا در زمین سکولار نقش کلیدی را بر عهده داشتند.

هرچند زن بلوچ به تدریج عاملیت سیاسی و اجتماعی خود را افزایش داده، پیش از جنبش ژینا وارد شوراهای شهر، شهرداری و فرمانداری شده و از چهره‌های به حاشیه‌رانده‌شده به فعالان سیاسی و اجتماعی تبدیل شده بود، اما جنبش ژینا نقطعه عطفی در دیده‌شدن زن بلوچ در صحنه سیاسی و در زمین مخالفت حاکمیت بود. این در حالی است که زنان بلوچ نه تنها از سوی سیاست‌های جمهوری اسلامی سرکوب شده‌اند بلکه فعالیت‌شان از سوی رهبران مذهبی بلوچ و سایر گروه‌ها و نهادهای اجتماعی محافظه‌کار مردانه هم هدف قرار گرفته است. تقاطع چالش‌های اجتماعی، مذهبی، ملیتی، جنسیتی، ابعاد مختلف مبارزات زنان بلوچ‌ را نشان می‌دهد که نمایان‌گر تضاد بین ایدئولوژی رسمی و کنش‌های عمومی زن بلوچ است.

سکوت در گفتمان کلیشه‌محور

اپوزیسیون بلوچستان، احزاب، ملی‌گرایان، رهبران مذهبی، روشن‌فکران مرد بلوچ، مسائل و چالش‌های زنان را همیشه نادیده گرفته‌اند و‌ با تاکید بر مفاهیم کنترل‌کننده مانند «ناموس»، «حرمت زن بلوچ» مبارزه را تبدیل به یک امر مردانه کرده‌اند و هم‌سو با حاکمیت، تهدیدی برای فعالیت‌های زنان بلوچ بوده‌اند. جنبش «ژن ژیان ئازادی»، لحظه‌ای تاریخی برای پرداختن به مسائل منحصربه‌فرد زنان بلوچ بود که به مرجعیت زن طبقه متوسط مرکزنشین نیاز نداشتند و به نقد بازنمایی خود در رسانه‌ها و گفتمان‌های حکومتی و ضدحکومتی پرداختند و به نیرویی قدرتمند در حمایت از تغییرات سیاسی مترقی و سکولار در بلوچستان تبدیل شدند. کنش‌گری زنان بلوچ، ساختارهای مردسالار ریشه‌دوانده در سنت‌های فرهنگی-مذهبی را به چالش کشید و با گفت‌وگو با حاشیه، به مبارزه با ساختارهای محلی سرکوب اجتماعی وسنتی ادامه داد و توجه را به سمت ستم‌های درهم‌تنیده‌ای که زنان با آن روبه‌رو هستند، جلب کرد.

ائتلاف ملاها و حاکمیت

حضور فعال زنان در اعتراضات بلوچستان، سیلی محکمی بر صورت حاکمیت و جریان‌های قدرتمند دین و سنت در بلوچستان بود که با وجود موانع فرهنگی-اجتماعی-سیاسی، این حقیقت را یادآور می‌شد که زنان بلوچ این‌جا هستند تا حقوق خود را مطالبه کنند. زنان قهرمانانه در برابر دیکتاتوری نظامی همدست با ملاها، ایستادند و با شوریدن علیه انگاره‌های جنسی و جنسیتی که بدن‌هایشان را در انقیاد قدرت‌های دولتی و مناسبت‌های اجتماعی خانواده‌محور انجام می‌داد، خطوط مبارزه با ستم‌های ملی، طبقاتی و سیاسی را نیز ترسیم کردند.

مراجع دینی و مذهبی در بلوچستان از نام «اسلام» برای مهار مقاومت در برابر قوانین و مقررات محافظه‌کارانه خود استفاده می‌کردند، اصول دینی به گونه‌ای تفسیر می‌شد که بر ضعیف‌ترین قشر جامعه تسلط پیدا کند. آن چه که در تمام این سال‌ها، زنان را از ورد به سیاست باز می‌داشت، پدرسالارها، طایفه‌گرایی و طالبانی‌شدن فضای عمومی بود که محیط را برای زنان در عرصه عمومی مسموم و خطرناک کرده بود. در نتیجه، مشارکت زنان در اعتراضات و جنبش‌ها کاهش یافته بود. محدودیت‌های مالی و امنیتی بر مشارکت زنان تاثیر منفی گذاشته که نشانگر این امر است که مبارزه و فعالیت زنان در بلوچستان بسیار پیچیده است. در یک جامعه مردسالار مانند بلوچستان، زنان باید بخشی از جریان اصلی سیاست باشند. چگونه‌دیده‌شدن زنان در عرصه عمومی و سیاسی فرهنگ جامعه را تغییر می‌دهد، همان‌گونه که زنان در جنبش ژینا با شور و شوق اعتراض کردند و در کنار همتایان مرد خود در معرض سرکوب حاکمیت قرار گرفتند.

در این میان، پایداری جمعه‌های اعتراضی، قدرت مقاومت توده‌ای بدون خشونت را نشان می‌دهند؛ قدرتی که مکانیسم و ساختارهای یک جنبش گسترده را که بتواند پاسخی هماهنگ و شدید به خشونت دولتی ارائه ‌دهد، درک کرده‌اند. زنان نیز از این‌که در خط مقدم جنبش ژینا قرار بگیرند هیچ هراسی نداشته‌اند. آن‌ها در هماهنگی فعالانه برای اهداف اجتماعی که تا به حال در لیست اولویت‌های گروهای مخالف جمهوری اسلامی راه نیافته، وارد میدان شدند. در حالی که جمعه‌های اعتراضی را می‌توان نماد مقا‌ومت در برابر سیستم شکست‌خورده و نابرابر و آپارتاید جنسیتی-ملیتی و فصل باشکوهی در تاریخ مطالبات و‌ مبارزات ملت بلوچ دانست، زنان بلوچ، بدون ترس از پیشرو بودن، به معماران تغییر تبدیل شدند، روایت موجود را به چالش کشیدند و برای جامعه‌ای آزاد و برابر مبارزه کردند و می‌کنند. تاب‌آوری آن‌ها نشان‌گر چراغ امید در پیگیری عدالت، برابری و آزادی در بلوچستان است.

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net