
ایوب دباغیان
۱۵ آبان ۱۴۰۴
تاریخ کردستان، میدان پیکار روایتها
در تحولات پرتنش و چندلایهی کردستان ایران، تاریخ جنبشهای انقلابی و آزادیخواهانه، همواره زیر سایهی فشارهای شدید داخلی، منطقهای و جهانی شکل گرفته است. در این میان، نیروهای سیاسی و انقلابی، از کومهله تا دیگر احزاب مترقی، نهتنها در میدانهای فکری و تئوریک بلکه در صحنهی واقعی مبارزه، هزینههای سنگینی را برای آزادی، عدالت اجتماعی و کرامت انسانی پرداخت کردهاند. این تاریخ، تاریخی زنده و جاری است؛ نه مجموعهای از خاطرات که بتوان با چند جمله آن را بازنویسی یا تحریف کرد.
با این حال، در روزهای اخیر، انتشار سخنان امیر کریمی، رئیس مشترک پژاک، در یکی از نشستهای درونی این سازمان، بهسرعت در فضای سیاسی و رسانهای کردستان و ایران بازتاب گسترده یافت. سخنانی که بهوضوح، مرز میان نقد سیاسی و تحریف تاریخی را درنوردیده و تلاش داشت تصویری وارونه از واقعیت تاریخی جنبش کردستان ارائه دهد.
در نگاه نخست، شاید بتوان این سخنان را صرفاً یک لغزش فردی یا گفتاری در فضای داخلی دانست؛ اما بازپخش و تکرار حسابشدهی آن، آنهم در شرایطی حساس که نیروهای سیاسی کردستان بار دیگر بهدنبال ایجاد همگرایی و وحدت عمل در برابر رژیم جمهوری اسلامی هستند، نشان میدهد که موضوع، فراتر از یک خطای کلامی ساده است. مسئله در واقع تلاشی آگاهانه برای بازتعریف تاریخ، مصادرهی میراث مبارزه و مشروعیتبخشی به جریانی خاص در بستر بحرانهای کنونی است؛اقدامی که در ظاهر نقد، اما در باطن تخریب و تحریف است.
در هر جامعهای، تاریخ نهتنها آینهی گذشته بلکه چراغ راه آینده است. تحریف تاریخ در چنین موقعیتی، اقدامی بیاهمیت یا صرفاً نظری نیست؛ بلکه ابزار سیاسیِ خطرناکی است برای مهندسی حافظهی جمعی و کنترل روایتها. پژاک با سخنان اخیر رهبر خود، وارد عرصهای شده که در آن مرز میان نقد تاریخی و حذف آگاهانهی گذشته محو میشود. این نوع بازنمایی، در واقع تلاش برای بیاعتبار کردن نسلهایی است که با فداکاری، خون و جان خود، پایههای جنبش رهاییبخش را بنا کردند.
کومهله؛ حافظ میراث واقعی مبارزه
کومهله، بهعنوان یکی از کهنترین و ریشهدارترین سازمانهای انقلابی در کردستان، نه بر شعار بلکه بر عمل و فداکاری بنا شده است. تاریخ کومهله، تاریخ سازماندهی کارگران، معلمان، زنان و روستاییان است؛ تاریخی که با خون صدها مبارز کمونیست و آزادیخواه نوشته شده است. از مقاومت در برابر سرکوبهای دههی شصت تا ایستادگی در کوهستانها و روستاها، کومهله همواره حامل ارزشهای رهاییبخش و عدالتطلبانه بوده است. تحریف این تاریخ، در واقع تلاش برای قطع ارتباط نسل امروز با آن میراث است، و این دقیقاً همان هدف پنهان سخنان امیر کریمی است: فاصلهافکنی میان گذشتهی رادیکال جنبش و نسل جوانی که بهدنبال معنا و جهت در مبارزه است.
یکی از روشهای همیشگی در تحریف سیاسی، حمله به چهرهها و رهبران تاریخی جنبشهاست. وقتی امیر کریمی در سخنان خود روایاتی نادرست از افراد و فرماندهان کومهله مطرح میکند، هدفش صرفاً بیان اختلاف یا تفاوت دیدگاه نیست؛ بلکه پروژهای است برای تخریب مشروعیت اخلاقی و سیاسی پیشکسوتان جنبش. در حقیقت، این نوع حملات، بازتاب بحران مشروعیت درون پژاک است؛ جریانی که در تلاش است با نفی تاریخ دیگران، برای خود تاریخ بسازد. در تاریخ معاصر کردستان، نامهایی چون فواد مصطفی سلطانی، صدیق کمانگر و دهها فرمانده و مبارز جانباخته، نه بهعنوان اسطوره بلکه بهعنوان نماد تعهد و رزمندگی در حافظهی مردم زندهاند. اینان کسانی بودند که پیش از شکلگیری پژاک، در دورانی که سرکوب، اعدام و شکنجه واقعیت هرروزهی مردم کردستان بود، از عدالت و آزادی سخن گفتند و برای آن جنگیدند. نادیده گرفتن این تاریخ، نه تنها بیاحترامی به آنان، بلکه بیاحترامی به مردم کردستان و حافظهی جمعی مبارزات است.
پژاک از آغاز پیدایش خود، همواره میان دو قطب متضاد در نوسان بوده است: از یکسو، ادعای استقلال سیاسی و فکری از پ.ک.ک و از سوی دیگر، وابستگی عملی و ایدئولوژیک به آن. این دوگانگی، پژاک را در وضعیتی قرار داده که نه توان ارائهی یک خط مستقل سیاسی دارد و نه قادر است خود را بهعنوان بدیلی واقعی در میان نیروهای کردستان ایران مطرح کند. از همین رو، بازتعریف تاریخ و تحریف نقش دیگر احزاب، ابزاری برای جبران این ضعف ساختاری است.
سخنان امیر کریمی را باید در همین بستر تحلیل کرد. آنچه او گفت، نه از موضع تحلیل تاریخی، بلکه از موضع بحران هویتی برآمد. او میکوشد با کوچکنمایی نقش احزاب و جریانهای باسابقه مانند کومهله، خلأ مشروعیت سیاسی و تاریخی پژاک را پر کند. اما این تلاش، نهتنها نتیجهای معکوس دارد، بلکه چهرهی واقعی این جریان را بیش از پیش آشکار میسازد.
البته این پرسش اساسی مطرح است که چرا چنین سخنانی درست در زمانی منتشر میشود که نیروهای سیاسی کردستان، از کومهله تا حزب دمکرات و دیگر سازمانها در تلاش برای گسترش گفتوگو، اتحاد و هماهنگی عمل در برابر رژیم اسلامی هستند؟ آیا این بازنشر، تصادفی است؟ یا بخشی از سناریویی بزرگتر برای برهم زدن روند وحدت و بازتولید شکافهای قدیمی؟
در شرایطی که جمهوری اسلامی با بحرانهای چند لایه، از اعتراضات سراسری گرفته تا فشارهای بینالمللی روبروست، بازتاب چنین سخنانی نمیتواند بیارتباط با ملاحظات سیاسی و امنیتی منطقهای باشد. پژاک، برخلاف ادعای خود مبنی بر استقلال، در طول سالهای گذشته نشان داده که در بزنگاههای حساس، مواضعش با منافع واقعی مردم کردستان همسویی ندارد. این واقعیت، بارها از سوی فعالان مدنی و سیاسی کردستان مورد اشاره قرار گرفته است.
و پرسشی که همچنان قابل توجه است این است که چرا در شرایطی که احزاب باسابقهای همچون کومهله و دمکرات تحت فشار و تهدید مستقیم نیروهای سپاه و دیگر عوامل نیابتی جمهوری اسلامی در اقلیم کردستان قرار دارند، پایگاههای پژاک در همان مناطق با حداقل آسیب مواجه میشوند؟ این تناقض، هرچند نمیتواند بهصورت قطعی دال بر رابطهای مستقیم باشد، اما دستکم نشاندهنده ضرورت بررسی دقیقتر راهبردها، مواضع و منطق عملیاتی جریانها در شرایط حساس سیاسی و امنیتی است و یادآوری میکند که هر فعالیت سیاسی باید در چارچوب اصول مبارزه واقعی و تعهد به مردم مورد ارزیابی قرار گیرد.
مسئولیت سیاسی و ضرورت پاسخگویی پژاک؛ گفتار مسئولانه یا فرار از پاسخگویی؟
در هر جنبش سیاسی، گفتار رهبران نهفقط بازتاب اندیشه بلکه نمایانگر منش و خطمشی سازمان است. سخنان امیر کریمی، بهعنوان یکی از چهرههای اصلی پژاک، از این قاعده مستثنا نیست. او نه در جایگاه یک فرد عادی، بلکه بهعنوان «رئیس مشترک» سازمانی سخن گفته که مدعی نمایندگی بخشی از مردم کردستان است. بنابراین، مسئولیت گفتههای او، متوجه کل ساختار سیاسی پژاک میشود و نمیتوان آن را به سطح یک «نظر شخصی» تقلیل داد.
در شرایطی که افکار عمومی کردستان با حساسیت این موضوع را دنبال میکند، سکوت یا ابهامگویی پژاک بهجای موضعگیری شفاف، نهتنها کمکی به اعتبار سیاسی این جریان نمیکند بلکه آن را در جایگاه متهم به تحریف و فرافکنی قرار میدهد. جنبشی که از مردم سخن میگوید، باید در برابر همان مردم پاسخگو باشد، و این اصل بنیادین، خط قرمز هر سازمان مدعی آزادیخواهی است.
اعتماد در سیاست، نه با شعار بلکه با رفتار و موضعگیری بهدست میآید. اگر پژاک و رهبری آن واقعاً خود را بخشی از صفوف مبارزهی مردم کردستان میدانند، نخستین گام در بازسازی این اعتماد، پذیرش مسئولیت و عذرخواهی علنی از مردم، فعالان و نیروهای سیاسی است که هدف این اتهامات قرار گرفتهاند.
پذیرش خطا، نه نشانهی ضعف بلکه نشانهی بلوغ سیاسی است. در مقابل، اصرار بر توجیه و ادامهی مسیر تحریف، به معنای بریدن کامل از بدنهی اجتماعی و تاریخی جنبش است.
در شرایطی که کردستان و ایران در یکی از پیچیدهترین و سرنوشتسازترین دورههای خود قرار دارند، از استمرار جنبش «ژن، ژیان، آزادی» تا خیزشهای مردمی علیه فقر، تبعیض و سرکوب جامعه به نیروهای صادق، شفاف و مردمی نیاز دارد، نه به بازیگران دوگانهرو و فرصتطلب. هر گونه موضعگیری غیرشفاف، پژاک را در صف نیروهایی قرار میدهد که بهجای تقویت همبستگی، به بازتولید تفرقه کمک میکنند.
هیچ نیرویی، صرفاً با شعارهای پرطنین یا ژستهای انقلابی نمیتواند جایگاه واقعی در جنبش مردم پیدا کند. صداقت، وفاداری به حقیقت تاریخی، و احترام به حافظهی جمعی مبارزه، مهمترین معیارهای سنجش مشروعیت هر جریان سیاسیاند. اگر پژاک واقعاً به آرمان رهایی و عدالت باور دارد، باید ثابت کند که در کنار مردم ایستاده است، نه در برابر آنان.
تحریف تاریخ کومهله و بیاحترامی به نسلهای فداکار جنبش کردستان، در واقع توهین به ریشههای همان مبارزهای است که پژاک مدعی تداوم آن است. هیچ نیرویی نمیتواند با نفی گذشته، آیندهای برای خود بسازد. جنبشهای رهاییبخش، زمانی ماندگار میشوند که بر دوش پیشینیان خود بایستند، نه آنکه برای خودنمایی، میراث آنان را نابود کنند.
پژاک در آستانهی یک انتخاب تاریخی
اکنون پژاک در برابر دو راهی روشنی قرار دارد: یا با شجاعت سیاسی و اخلاقی، از اظهارات امیر کریمی تبری بجوید و با عذرخواهی از مردم کردستان و فعالان سیاسی، مسیر گفتوگوی صادقانه و همکاری را بگشاید؛ یا با پافشاری بر این مسیر اشتباه، مشروعیت سیاسی خود را در میان مردم از دست بدهد و به جریانی منزوی و بیاعتماد تبدیل شود. در تاریخ مبارزات کردستان، هیچ جریان سیاسی با سکوت در برابر خطا دوام نیاورده است. مردمی که دههها رنج و تبعیض را تحمل کردهاند، هوشیارتر از آنند که فریب روایتهای تحریفشده را بخورند. آنان بهخوبی میان صداقت و فرصتطلبی، میان مقاومت واقعی و نمایش سیاسی تمایز قائلاند.
تاریخ، داور بیرحم اما بیطرف است و هیچ تحریفی را نمیپذیرد. پژاک و رهبری آن باید بدانند که هرگونه تلاش برای وارونهسازی واقعیت، دیر یا زود در حافظهی جمعی مردم محو خواهد شد. اگر این جریان واقعاً خواهان ایفای نقشی مسئولانه در کردستان است، راهی جز بازنگری، پاسخگویی و پذیرش حقیقت ندارد. نادیده گرفتن این واقعیت، تنها بیاعتمادی عمومی را تعمیق میکند و پژاک را در جایگاهی قرار میدهد که نه تنها میان نیروهای سیاسی، بلکه در وجدان جمعی مردم کردستان نیز بیاعتبار خواهد شد. پذیرش حقیقت، نخستین گام برای تداوم مبارزه و رهایی است، و هر جریانی که از این گام بگریزد، دیر یا زود از متن مبارزه به حاشیه رانده خواهد شد.
امیر کریمی و پژاک در برابر تاریخ و مردم کردستان مسئولیت مستقیم دارند. اصرار بر تحریف واقعیت، بیاحترامی به فداکاری نسلهای گذشته و تضعیف اتحاد جنبش، نه تنها اعتبار سیاسی آنان را نابود میکند، بلکه آنان را در صف فرصتطلبان و مصلحتجویانی قرار میدهد که منافع خود را بر منافع مردم ترجیح دادهاند. حقیقت مبارزه و جانفشانی رزمندگان کومهله و دیگر احزاب رهاییبخش، هیچ سخن تحریفشده و هیچ سناریوی سیاسی فرصتطلبانهای را تحمل نمیکند.
پژاک تنها در صورتی میتواند مدعی مشروعیت و تداوم مبارزه باشد که با شجاعت اخلاقی، مسئولیت گفتهها و اقدامات خود را بپذیرد، از مردم و فعالان سیاسی عذرخواهی کند و مسیر همکاری، شفافیت و احترام به میراث تاریخی را در پیش گیرد؛ در غیر این صورت، تاریخ سختگیر و بیرحم، نام این جریان و رهبران آن را در کنار کسانی ثبت خواهد کرد که تلاش کردند حقیقت را تحریف کنند و هویت جمعی مردم کردستان را به بازی بگیرند.