باشگاه استقلال طی یکدهه گذشته همواره یک دور باطل را از لحاظ پیرامونی و حواشی بیرون از زمین طی کرده است؛ حواشی که در نهایت در هر فصل، بر متن غالب آمده و در انتهای آن، این تیم و هوادارانش را به سمت ناکامی هدایت کرده است.
به گزارش ایلنا، درواقع برخلاف رقیب دیرینه، استقلالیها در این دهه همواره با مدیرانی مواجه بودهاند که چون با ناکامی، پرونده مدیریتی خود را در یکی از باشگاههای پرطرفدار ایران بستهاند، این حق را برای خود قائل میشوند که دلایل همه سوءمدیریتها و عقبماندگیها در زمان مدیریت خود را در ادوار مدیریتی قبلی جستوجو کرده و با پرداختن به آنها تا حدودی خود را از غائله فراری داده و چه بسا دوباره برای رسیدن به این مسند گزینه شوند؛ غافل از اینکه هر بار اظهار نظر درباره شرایط تیم در هر زمانی از سوی مدیران ناکام و برکنار شده در این سالها و بهخصوص در دو فصل اخیر، چیزی جز ایجاد حاشیه و مشکلات جدید و در نهایت ناکامی برای استقلال به همراه نداشته است!
با همه این تفاسیر بهجز مدیران ناکامی که همواره سعی کردهاند با اظهارنظرات گاه و بیگاه خود، آبیها را با چالشهای جدی مواجه کنند، از سوی دیگر استقلالیها در این سالها با یک دسته دیگر از مدیرانی مواجه بودهاند که در دوره مدیریتی خود از آن سوی بام افتاده و حتی در زمان اشغال یکی از کرسیهای مدیریتی، به اندازهای منفعل و دور از جریانات روز خود را نشان دادهاند که گاهی این احساس به وجود آمده که این باشگاه بزرگ و مردمی اصلاً مدیرعامل یا هیأتمدیرهای ندارد!