مهران ربیعی
پیچی بر زمین افتاد
در این شب تاریک اضافهکاری
یک سقوط مستقیم عمودی، با جرینگ جرینگی آرام
هیچ کس سرش را بالا نیاورد و نگاه نکرد.
درست مثل آن دفعه
در شبی مثل همین شب
که انسانی بر زمین فرو افتاد.
(شعری از شو لیژی، کارگر مهاجر ۲۴ ساله اپل/فاکسکان که در سال ۲۰۱۴ خودش را از طبقه هفدهم یک مرکز خرید در شنژن در جنوب چین به پایین انداخت و خودکشی کرد، نقل شده در کتاب «خشونت و بازار» اثر هایدی گرستنبرگر).
هر نظریهای که از فیلتر امر تجربی و تاریخی عبور نکرده باشد، با این مخاطره روبرو است که توخالی، انتزاعی و فرمالیستی باقی ماند و این به طور خاص در مورد نظریات مطالعات سرمایهداری صادق است که نظامی است که بنیاش برای نوعی انتزاع واقعی استوار است. تلاش هایدی گرستنبرگر در کتاب «خشونت و بازار: عملکرد سرمایهداری در تاریخ» بازگرداندن نظریه به تاریخ و استیضاح آن به میانجی تجربههای متکثر تاریخی است.
«خشونت و بازار: عملکرد سرمایهداری در تاریخ» اثر جدید هایدی گرستنبرگر است که انتشارات بریل در سال ۲۰۲۲ منتشر کرده است. این کتاب که قبلا در سال ۲۰۱۸ به آلمانی منتشر شده بود، برنده جایزه آیزاک و تامارا دویچر شده است.
هایدی گرستنبرگر استاد سابق «نظریه دولت و جامعه بورژوایی» در دانشگاه برمن در سالهای ۱۹۷۴ تا ۲۰۰۵ است که در زمینه اقتصاد سیاسی جوامع سرمایه داری، نظریه دولت، فقر و مدیریت آن و همچنین دریانوردی و کار روی کشتیها و … پژوهش کرده است. از جمله آثار قبلی او میتوان اشاره کرد به «قدرت غیرشخصی: تاریخ و نظریه دولت بورژوایی» (۲۰۰۹).
بنیاد قهری سرمایهداری
کتاب گرستنبرگر را همان قدر میتوان تلاشی برای فهم تاریخی جهان معاصر و اقتصاد آن از منظر مارکسیسم غیرارتودوکس قلمداد کرد که نوعی بازنگری در مورد نسبت روش و تاریخ، نظریه و تجربه و یا به عبارت دیگر نسبت میان امکان تاریخی و واقعیت تاریخی در چارچوب مطالعات ماتریالیسم تاریخی.
شاید یکی مهمترین پرسشهای معاصر در حوزه مطالعات مادی تاریخ، چگونگی فهم درهمتینده «منطق» سرمایه و اشکال متکثر توسعه تاریخی آن باشد، به ویژه پس از خوانشهای ساختارگرایانه و «خوانش جدید مارکس» ( Neue Marx-Lektüre) که چنین شکافی را میان منطق و تاریخ(ها) برجسته کردند.
سرمایه داری چگونه و بر پایه کدام مکانیسیمهای خشونتآمیز در حدفاصل قرن هجدهم تا بیست و یکم توسعه پیدا کرد؟ این پرسش محوری کتاب گرستنبرگر است که با احضار انبوهی از داده های تجربی-تجربی به دو بخش عمده تقسیم میشود : بخش نخست به شکلی شماتیک دوران ماقبل توفق سرمایهداری جهانی-مالی را توصیف میکند که در آن خصلتهای استعماری سرمایه برجسته است؛ کتاب در این بخش همچنین بر وضعیت آلمان در حدفاصل ۱۹۳۳ و ۱۹۴۵ تمرکز میکند. و بخش دیگر کتاب نظام جهانی سرمایه در دوران کنونی را مورد پرسش و بررسی قرار میدهد.
گرستنبرگر مشخصا از این تز دفاع میکند که قهر مافوق اقتصادی نه فقط بنیاد شکلگیری سرمایهداری اولیه بود، بلکه در مرکز عملیاتهای کنونی سرمایهداری مبتنی بر مالیه قرار دارد. از این بابت «کار» در سرمایهداری را نمیتون به کار به لحاظ صوری و حقوقی «آزاد»، تقلیل داد. کار مزدی و قراردی به تنهایی برای فهم رابطه کار و سرمایه کافی نیست. در طول تاریخ توسعه سرمایهداری، روابط مبتنی بر اعمال خشونت مستقیم به نفع روابط عقلانی -و سلطه بهاصطلاح متمدنانه و خاموش نیروهای کار- هرگز از صحنه خارج نشدهاند. به زبان دیگر، اعمال خشونت فرا-اقتصادی و اشکال سلطه و استثمار مستقیم پیشا-سرمایهدارانه همچنان مطلقا معاصر ما هستند.
Ad placeholder
اسطوره کار مزدی آزاد
بدین ترتیب، گرستنبرگر در بررسی تاریخیاش، فرایندهای ابر-استثمار (super-exploitation) را برجسته میکند، مفهومی که به جای آن ترجیح می دهد از استثمار بی حد و قید (unbounded exploitation ) استفاده کند. در نظریهپردازیهای کلاسیک مارکسیستی، استثمار فرا-اقتصادی جایگاهی حاشیهای و بعضا موجودیتی پیرامونی و ماهیتی پیشا-تاریخی دارد. تاریخ سرمایه داری اما صحنه تداوم تخطی از اشکال قانونی انباشت، تصاحب خشونتبار زمین و … بوده است.
گرستنبرگر بدون شک اولین کسی نیست که تصریح میکند که اشکال مختلف روابط سرمایهدارانهای وجود داشته و دارند که در قالب نظری کار مزدی و روابط به اصطلاح قانونی کار آزاد نمیگنجند. از روزا لوکزامبورگ تا سیلویا فدریچی، از سمیر امین تا لویی آلتوسر، فهرست نظریهپردازان مارکسیستی بلند است که بر معاصر بودن شیوههای استخراج ثروت مبتنی بر خشونت فرا-اقتصادی (و غالبا دولتی) تاکید کردهاند. نوآوری کار گرستنبرگر بیشتر در این است که نشان میدهد که اشکال مختلف کار نا-آزاد صرفا در وضعیتهایی به حاشیه رفته و کنار گذاشته شدند که نیروهای متضاد اجتماعی و سیاسی قهری راه عاملان اقتصادیای سرمایه را در به کارگیری کار اجباری و قهری سد کردند. به عبارت دیگر ، عقلانیت اقتصادی – فارغ از اینکه سطح پیشرفت و توسعه سرمایهداری چه قدر باشد- هرگز معطوف به فراوری از کار نا-آزاد و اجباری نیست. وجه قانونی رابط کار برای کارگران شاید اهمیت داشته باشد، اما نه برای سرمایه داران؛ و به طورکلی سرمایهداری تلاش میکند هزینه کار را با هر روش در دسترسی پایین نگاه دارد. در این خصوص پژوهش های تاریخی رابین بلکبرن گویاست. بلکبرن به خوبی نشان میدهد که در همه مستعمرهها پایان پردهبرداری در فرایندی سیاسی و فرا-اقتصادی رخ داد و نه به شکلی درونمانگدار برحسب توسعه منطق اقتصادی سرمایهداری.
باید این ایده را کنار گذاشت که بردهداری کار سرمایهدارانه نیست. در سرمایهداری جهانی شده امروز ۱۶۸ میلیون کودک کارگر در حال بردگی اند که اغلب تحت استثمار جنسی نیز قرار دارند.
اقتصاد بردهداری شاید از منظر نظام حاکم واجد مشکلاتی همچون فقدان قدرت خرید بردگان باشد، اما این ضرورتا بدین معنا نیست که بردهداری صرفا یک واقعیت پیشا-سرمایهدارانه است. مارکسیستها چندان مایل به رسمیت شناختن بردگان ذیل بهاصطلاح پرولتاریا نیستند، چرا که دومی بنا به تعریف با تواناییاش در شرکت در فرایند انقلابی سرگونی سرمایهداری تعریف میشود، امری که در مورد بردگان صادق یا دستکم روشن نیست. از این بابت به نقل از گرستنبرگر، خود مارکس نیز در مورد تصدیق نتیجه منطقی تحلیلهایش -یعنی به رسمیت شناختن بردهداری همچون شکلی از روابط سرمایهدارانه کار- مردد باقی میماند.
گرستنبرگر اما با تعریف کار سرمایهدارانه همچون تابعیت و انقیاد شرایط واقعی انجام کار تحت هدایت سرمایه، بردهداری مدرن را همچون یک رابطه اجتماعی سرمایهدارانه بازشناسی میکند.
Ad placeholder
از استثمار بدون قید تا بازار بدون قید
بدون شک سرمایهداری در اروپا با رفع انبوهی ممنوعیتها و مقررارت رژیم سابق در معاملات بازار ریشه دواند. و این ملازم بود با تابعیت تقریبا همگان تحت شکلی از رقابت – وضعیتی که ماکس وبر آن را بردگی بدون ارباب توصیف میکند. صاحبان ابزار تولید در جامعه سرمایهداری نیاز به هیچ جهتدهیای برای ایجاد، افزایش و حفظ سودهایشان ندارند، چرا که نمیتوانند از رقابت اقتصادی – البته بدون به مخاطره انداختن بنیاد اقتصادی وجودشان- خودداری کنند. اگرچه همه عاملان اقتصادی مقید به رقابت اقتصادی هستند، اما خود بازار سرمایه اما در مقابل هرگز محدود به قیود قانونی نیست.
کتاب «خشونت و بازار» قابهای متعددی از این بازار جهانی را عرضه میکند که شامل وهلهها و فرایندهایی همچون مصادره زمین، استخراج مواد معدنی برای وسایل الکترونیکی و تلفنهای جدید، مسائل مربوط به زبالههای الکتریکی، تولید نفت در آفریقا و ارودگاههای کار در قطر، اقتصادهای غیررسمی مانند قاچاق مواد مخدر و انسان، مقررارتزدایی از کشتیرانی و دزدی دریایی (که ریشه در صنایع استخراجگرا نفت و ماهی دارد) نیز است.
بخش عمدهای از کتاب گرستنبرگر بر توسعه تجارت با گسترش فرایند کالاییسازی تمرکز دارد. توسعه بازارهای تجاری معرف فاز اولیه ضروی مهمی از بسط سرمایه داری است. گسترش بازار اما همچون استثمار بی قید و بی حد است، و طرد «چیزهایی که نباید برای فروش قرار بگیرند» (عنوان کتاب دبرا ساتز) از بازار معاملات تنها از طریق مبارزه سیاسی و اجتماعی یا مقرارتهای دولتی ممکن بوده است. این مبارزه و مقرارتگذاری اما به ویژه با توجه به جهانی بودن بازار ماموریت دشواری است.
در نهایت باید اضافه کرد که اگرچه گرستنبرگر در «خشونت و بازار» منتقد غفلت تحلیلهای مارکسیستی از خشونت دولتی است و برخی برساختهای نظری درون ادبیات موجود مارکسیستی همچون «پرولتریای جهانی» را به چالش میکشد، اما درنهایت موافق کنار گذاشتن چارچوب تحلیلی تضاد کار و سرمایه نیست. از این بابت، بحثهای نظری را او باید پیشنهاداتی درون و در امتداد سنت تحلیل طبقاتی مارکسیستی دانست تا معرف رویکردی مبتنی بر تغییر رادیکال پارادایم نظری.