عادل عطار
مسعود پزشکیان، وزیر اسبق بهداشت در دولت دوم محمد خاتمی، نمایندهی چهار دوره مجلس و نایبرئیس پیشین آن، برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری احراز صلاحیت شد.
شورای نگهبان در حالی که عبدالناصر همتی و اسحاق جهانگیری را بر خلاف – به ترتیب – سالهای ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ رد صلاحیت کرد، رأی به صلاحیت پزشکیان داد و برای اصلاحطلبان حکومتی نامزدی باقی گذاشت.
موج حمایت از پزشکیان؟
در همان ساعتهای ابتدایی تأیید صلاحیت پزشکیان، محمدرضا عارف، معاون اول خاتمی و رئیس بنیاد امید ایرانیان از او حمایت کرد. محمود صادقی، نمایندهی جنجالی اصلاحطلبان در مجلس دهم و عضو هیأت رئیسهی جبههی اصلاحات نیز که خودش رد صلاحیت شد، همین موضع را گرفت. جبههی اصلاحات در نهایت حمایت خود را از پزشکیان اعلام کرد.
علی عبدالعلیزاده، استاندار آذربایجان شرقی در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و وزیر مسکن دو دولت خاتمی، رئیس ستاد انتخاباتی او شد. عبدالعلیزاده زادهی ارومیه (اورمیه) در آذربایجان غربی است. گفته میشود ترکها (و به گفته برخی حتی بخشی از کردها) از او حمایت خواهند کرد، هرچند رأی پزشکیان در تبریز با یک میلیون و ۳۵۸هزار و ۷۵ تن واجد شرایط رأی دادن در آخرین انتخابات مجلس به زحمت از ۹۵ هزار بالاتر رفت.
خود پزشکیان که پیش از این گفته بود باید با همهی کشورها به جز اسرائیل رابطه برقرار کرد، بلافاصله در برابر این پرسش که آیا محمدجواد ظریف را به وزارت برخواهد گزید، گفت: باید «منت» افراد باکفایت را برای قبول وزارت کشید، نه اینکه آنها را کنار گذاشت.
از سوی دیگر، برخی از ناسیونالیستها همراه با ارزشیهای گفتار «امنیت ملی» و باتهایشان، کارزار «پانترک»بودن پزشکیان و «تجزیهطلب»بودناش را به راه انداختهاند که هم خندهدار است و هم نفرتبرانگیز. اما عیانشدن این تیغ تبعیض، احتمالاً هر چه بیشتر فضا را دستکم در آذربایجان شرقی و غربی و دیگر اجتماعهای ترکها در ایران به نفع او خواهد کرد و در سایر نقاط ایران هم ضربهای جدی به او وارد نخواهد آورد. پزشکیان زادهی مهاباد است و به تُرکی و کُردی سخن میگوید.
در ایکس (توئیتر سابق) نام او به یکی از هشتگهای پربازنشر بدل شده و گزارش دادهاند که در گوگل جستجوی نامش افزایش یافته است. از همین ساعتهای ابتدایی به نظر میرسد که تلاشها برای به راه انداختن موجی از حمایت از او آغاز شده است. هنوز کسی نمیداند این تلاشها مابهازای واقعی در بدنهی جامعه دارند یا نه. بسیاری از جمله روزنامهی اصولگرای فرهیختگان میگویند انتخابات به دور دوم کشیده میشود و کسی توانایی به راه انداختن موج در شرایط فعلی را ندارد.
اما در برابر پزشکیان نامزدهایی قرار دارند که همه به وضوح از آنها بیزارند: مصطفی پورمحمدی، عضو هیأت مرگ و مقام قضائی جنایتکار؛ محمدباقر قالیباف، نظامی اَبَرفاسد و تشنهی قدرت؛ سعید جلیلی، خشکهمقدس و امنیتی و از چهرههایی که به استقبال تحریمهای ویرانگر معیشت روزمره مردم بر ایران رفت؛ علیرضا زاکانی، نظامی فاسد و بیاعتبار دیگری که در شهرداری تهران هم هیچ ابتکاری به خرج نداده و تنها سابقهاش خدمت به خامنهای است؛ و امیرحسین قاضیزاده هاشمی، رئیس بنیاد بدنام شهید و عضو خاندان قاضیزاده با وزیر و وکیل در قدرت که با کسب ۳ درصد آراء در ۱۴۰۰ نشان داد چقدر محبوبیت دارد!
در عوض پزشکیان فساد مالی ندارد، برای خودش گروه و دسته و شبکهی خاصی درست نکرده، گاه و بیگاه علیه این یا آن سیاست و قانون لب به اعتراض گشوده، مسلمان و در ظاهر سادهزیست است، به خاطر تسلط بر نهجالبلاغه پشت سر هم از امام اول شیعیان نقل قول میآورد، پزشکی است بدون مطب که از بیمارانش پول نمیگرفته، و مهمتر، کسی فکرش را نمیکرد تأیید صلاحیت شود.
حالا که به نظر میرسد اصلاحطلبان میخواهند علم اصلاح را به او بسپرند و میزان مشارکت را در انتخابات بالا ببرند، باید به پس این چهرهی بهظاهر معصوم نگاهی انداخت و سوالهایی را مطرح کرد که «یک اصلاحطلب پاکدست» باید ابتدا به آنها پاسخ دهد؛ به ویژه در دوران پس از قیام ژینا که دیگر نمیتوان زنان را به راحتی از سپهر سیاسی ایران جدا کرد.
آنچه در ادامه میآید، بخشهایی از کارنامهی پزشکیان است که شاید اصلاحطلبان آنها را بازگو نکنند، اما تاریخ فراموششان نخواهد کرد.
Ad placeholder
حمایت از انقلاب فرهنگی
پزشکیان در گفتوگوهایش به سابقهی خود در انقلاب فرهنگی اشاره کرده است. دو گفتوگو به طور خاص در این مورد روشنگرند: گفتوگو با برنامهی امنیتی «شناسنامه» با مجریگری محمدحسین رنجبران، و گفتوگو با برنامهی امنیتی «جدال» با مجریگری علی علیزاده.
پزشکیان در «شناسنامه» مدعی شد که انقلاب فرهنگی از دانشکدهی پزشکی آنها در دانشگاه تبریز شروع شده، پس از اینکه آنها چپها را از دانشگاه بیرون انداختند. او میگوید:
انقلاب فرهنگی از دانشکدهی ما شروع شد. حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده بود سخنرانی کند. چپیها جلسهی ما را به هم زدند ما دانشگاه را بستیم و آنها را بیرون ریختیم و گفتیم دانشگاه اگر دموکراسی است ما حرف خودمان را میزنیم شما حرف خودتان را بزنید چرا جلسهی ما را به هم میزنید؟ این برخورد غیر منطقی آنها باعث شد دانشگاه را بستیم و حضرت امام پیام دادند که دانشگاهها بسته شدند.
این شیوهی متناقضگویی – ادعای دموکراسی در کنار اعتراف به حذف و طرد یک اندیشه، متهمکردن دیگری به برخورد غیرمنطقی درحالی که خودشان کل دانشگاه را بستند تا اسلامیزه کنند – در اغلب استدلالها و گفتوگوهای این پوپولیست اصلاحطلب دیده میشود.
اما پزشکیان در گفتوگو با علی علیزاده در اشارهای کوتاه به انقلاب فرهنگی یک کلمه به کار برد که نقش او را به خوبی نشان میدهد:
من وقتی دانشجو بودم مسئول انجمن اسلامی بودم. مسئول گزینش بودم، مسئول پاکسازی.
اصلاحطلبی که این دوره قرار است برای بالا بردن مشارکت در انتخابات موج به راه بیندازد، مسئول «پاکسازی» بوده است.
انقلاب فرهنگی فاجعهای برای دانشگاههای ایران بود. تنها چپها و کمونیستها بیرون رانده نشدند. همهی مخالفان نظام را بیرون کردند. پزشکیان نهتنها بابت مشارکتاش در این فاجعه عذرخواهی نکرده، که در گفتوگوهایش با افتخار آن را تکرار میکند.
ممنوعیتهای جنسیتی در پزشکی
پزشکیان در دوران معاونت وزارت بهداشت و سپس وزارت بهداشت در دولت اول و دوم خاتمی چندان وزیر گشاده و روشناندیشی نبود. در واقع، انقدر متحجر بود که سنگ بنای یکی از سیاستهای جنسیتزدهی سلامت در این کشور را گذاشت: ممنوعیت پذیرفتن دانشجوی مرد برای رشتههای پزشکی زنان.
کسی که علیه او دست به اعتراض زد، یک پزشک زن بود: دکتر فاطمه خاتمی، نمایندهی مشهد در مجلس ششم، مجلس اصلاحطلبان؛ همان مجلسی که وقتی نمایندگانش در اعتراض به حکم حکومتی دست به اعتصاب و تحصن زدند، پزشکیان با آنها مخالف بود.
فاطمه خاتمی در جلسهی بررسی صلاحیت پزشکیان در ۱۳۸۰ به خاطر تلاشش برای ممنوعکردن تحصیل دانشجویان مرد در رشتههای پزشکی زنان به او تاخت و گفت که واقعیتهای جامعه را در نظر نمیگیرد و نمیفهمد وقتی سهم دکترها و محصلان این رشتهها حدود ۶۵ درصد مرد و ۳۵ درصد زن است، آنگاه با سیاستهای غیرعقلانی او برای محرومترین و آسیبپذیرترین جمعیتهای زنان در مناطق روستایی و دورافتاده پزشکی در کار نخواهد بود. این یعنی به خطر انداختن جان زنان محروم ایران از سوی کسی که رجوع به متخصص و کارشناس و … از زبانش نمیافتد.
نمایندگان مجلس دو سال بعد میخواستند او را به دلیل انتصابها و مشکلاتی که برای دارو پیش آمده بود و نیز به دلیل تعرفههای پزشکی استیضاح کنند اما او بار دیگر هم رأی اعتماد گرفت.
Ad placeholder
دفاع از متجاوز
یکی از بیشرمانهترین نقطههای کارنامه پزشکیان دفاع او از نمایندهی مجلسی است که جرم آزار و تجاوز جنسی او محرز شده بود.
این مدرس نهجالبلاغه که دست در دست دختر چادریاش برای ثبتنام در انتخابات وارد ستاد انتخابات وزارت کشور شد، در ابتدای دورهی هشتم مجلس شورای اسلامی به دفاع از سلمان خدادادی، نمایندهی ملکان آذربایجان شرقی در مجلس پرداخت. خدادادی به دلیل تجاوز و آزار جنسی منشی و یکی از مراجعهکنندگان زناش در دوران مجلس هفتم چند روزی در بازداشت در زندان اوین به سر برده بود. بازداشت او پس از رأی آوردنش برای مجلس هشتم رخ داد و به همین خاطر اعتبارنامهی او برای مجلس هشتم را تأیید نمیکردند. پزشکیان به حمایت از نمایندهی هماستانیاش پرداخت که بدون هیچ سابقهای در پزشکی، در مجلس ششم به کمیسیون بهداشت و درمان رفته بود و رابطهی بسیار خوبی با پزشکیان داشت.
دفاع پزشکیان برای تایید اعتبارنامهی او حمله به طرف مقابل بود. او سخنانش را اینگونه با حافظ شروع کرد: «واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند». در واقع داشت آخوندهایی همچون روحالله حسینیان را که موافق رد اعتبارنامهی خدادادی بود و خود سابقهی بدنامی در این موارد داشت، تلویحا تهدید میکرد و میگفت اگر این یکی متجاوز است، شما هم متجاوزید!
چند سال بعد در آبان ۹۷ زنی به نام زهرا نویدپور بار دیگر از «سوء استفاده جنسی» خدادادی از خود گفت و روایت کرد که او و نزدیکانش به مرگ تهدید شدهاند که شکایت نکنند. حتی فایلی صوتی در تیر ۹۷ در وبسایت خبری هرانا (وابسته به فعالان حقوق بشر در ایران) منتشر شد که صدای خدادادی در حال تهدید نویدپور به مرگ در آن به گوش میرسید. خدادادی از نویدپور میخواست شکایتش را پس بگیرد. هرانا سندهایی منتشر کرد که نشان میداد خدادادی دختران و زنان دیگری را هم هدف آزار و تجاوز قرار داده است.
دفاع پزشکیان در آغاز مجلس هشتم از او از جمله دلیلهای آزادماندن این مجرم جنسی برای ادامهدادن به تجاوزهایش در مصونیت بود.
بالاخره زهرا نویدپور ۱۶ دی ۹۷ پیش از دادگاه به شکل مشکوکی درگذشت و اعلام کردند خودکشی کرده است. خدادادی هم از حمایت مسئولان جمهوری اسلامی، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، محروم نماند و دستگاه قضائیای که ابراهیم رئیسی ریاست وقت آن را تازه برعهده گرفته بود، خدادادی را از تجاوز تبرئه کرد. مرگ مشکوک نویدپور را هم که بسیاری آشکارا «قتل» میدانستند، پیگیری بیشتری نشد.
جبههی اصلاحات و بسیاری از چهرههای آن تاکنون از پزشکیان بدون اتخاذ هیچ موضع انتقادی حمایت کردهاند. هیچکدام از اصلاحطلبان به خود زحمت ندادهاند که نامزدشان را دستکم وادار به عذرخواهی بابت مشارکت در انقلاب فرهنگی و سرکوب دانشگاه، حمایت از متجاوز و آغاز سیاستهای سرکوبگرانه جنسیتی در پزشکی کنند.
همهی اینها یعنی ورشکستگی اخلاقی و سیاسی اصلاحطلبان و اهمیتندادن آنها به زنان و حقوقشان کماکان ادامه دارد.