سه حاشیه مهم در انتخابات و بعد از آن

یونس لیثی دریلو

دیدگاه

در بخش نخست مقاله «سه حاشیه مهم در انتخابات و بعد از آن» در رادیو زمانه بر سه حاشیه مهم در انتخابات ریاست جمهوری و بعد از آن اشاره کردم. در این مقاله به تحلیل این سه حاشیه مهم بعد از نتایج دور نخست انتخابات می‌پردازم. در اینجا فرض بر این است که نتایج اعلام شده از طرف وزارت کشور به‌طور نسبی مورد پذیرش می باشد.

حاشیه‌نشیان

در بخش نخست نوشتم که ایران بیش از ۲۲ اتنیک دارد و پیش‌بینی کردم که پزشکیان در تمامی استان‌های حاشیه‌نشین به جز خراسان رتبه نخست را کسب خواهد کرد. اگر نتایج منتشر شده توسط وزارت کشور را بپذیریم، نتایج نشان می‌دهد که این پیش‌بینی صحیح بود ولی در دو مورد خطا داشت: استان خوزستان با مشارکت ۲۹.۶٪ به سعید جلیلی بیشتر از پزشکیان رای داده بود. علاوه بر این در میان استان‌های کوچک شده خراسان، استان خراسان شمالی به پزشکیان بیشتر از جلیلی رای داده بود. این نتیجه به‌دلیل ترکیب اتنیکی آن استان قابل توجیه است. استان خراسان شمالی دارای اتنیک‌های کرد، ترک و ترکمن و فارس است. لذا همچنان نقش این فاکتور را تایید می‌نماید.

حاشیه‌زده شده‌ها: زنان آن نیمه مهم‌تر جامعه

در جنبش «زن، زندگی، آزادی» استان‌های کردستان و گیلان و سیستان و بلوچستان بیشتر از بقیه استان‌های دیگر فعال بودند. نتیجه این دور انتخابات نشان می‌دهد که استان کردستان با ۲۳٪ کمترین مشارکت را داشت و استان‌های سیستان و بلوچستان و گیلان به میزان ۳۲.۸٪ و ۲۶.۱٪ کمتر از دوره قبلی مشارکت داشتند.

نگارنده معتقد است که بیشترین عدم مشارکت از طرف زنان و دختران جوان بود و نه تحریم کنندگان به معنی عام آن.

حاشیه‌رانده شده‌ها: مخالفین و منتقدین سیاسی

اجازه دادن به فعالیت آزاد مخالفین بخش بسیار مهم دموکراسی است. اسامی منتقدین جدی در بخش نخست مقاله به عنوان نمونه آورده شد. بعد از نوشتن مقاله معلوم گردید که نرگس محمدی، فعال حقوق زنان و برنده جایزه نوبل در زندان با انتشار نامه‌ای مردم را به عدم مشارکت در این انتخابات دعوت کرد. میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با رای ندادن همچنان بر موضع خود اصرار کردند. اخبار تایید نشده‌ای حاکی بود که اصلاح طلبان از آنها خواسته بودند که بیانیه اعتراض آمیز و دعوت به عدم مشارکت ندهند. در این میان کروبی خود را همگام با اصلاح‌طلبان حامی پزشکیان یافت. نتیجه این انتخابات در دور اول نشان از آن داشت که بیش از ۶۰٪ واجدین شرایط در این انتخابات شرکت نکردند و صدای مخالفین شنیده شد.

Ad placeholder

اگر از سه حاشیه مذکور بگذریم، این انتخابات سراسر بازنده داشت:

  • امیرحسین قاضی زاده هاشمی و علیرضا زاکانی: این دو کاندید از ترس مرگ خودکشی کردند. این دو به دلیل ترس از شکست مفتضحانه و کسب رای زیر ۲٪ ، قبل از شروع رای‌گیری، پیشاپیش از رقابت کنار کشیدند. قاضی‌زاده هاشمی در دوره سیزدهم ریاست جمهوری ۳.۴۶٪ رای آورده و در بین چهار نفر کاندیدا پنجم شده بود. زاکانی در دوره پیشین نیز کاندیدای پوششی بود و به نفع رئیسی کنار کشیده بود.
  • مصطفی پورمحمدی: آخرین رتبه انتخابات را بدست آورد. او تنها معمم در بین کاندیداها بود. آرای او حتی از آرای باطله هم کمتر بود و به ۱٪ هم نرسید. براساس قانون فعلی او دیگر نخواهد توانست هرگز در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، چرا که سن او به زودی به ۷۰ سال خواهد رسید.
  • آرای باطله: رای باطله در انتخابات ریاست جمهوری قبلی ۳.۷۴ میلیون (۱۳.۰۶٪) رتبه دوم را داشت، ولی این‌بار به مقام چهارم رسید. به‌طور متوسط آرای باطله‌ که در دوره‌های قبلی حدود ۲٪ بود، این دوره ۴٪ بود و در مقایسه با دوره‌‌های قبلی به جز دوره سیزدهم دو برابر شد. وزارت کشور میزان رای سفید و مخدوش را مجزا اعلام نمی‌کند تا این‌ها را بیشتر بتوان مورد بررسی قرار داد.
  • محمدباقر قالیباف: علی‌رغم اینکه او یکی از شانس‌های مطرح برای ریاست جمهوری در برداشت‌های اولی از انتخابات بود، ولی بزرگترین شکست را در بین سه کاندیدای جدی متحمل شد. او با این شکست‌های متوالی در انتخابات ریاست جمهوری، احتمالا دیگر از این انتخابات خداحافظی نماید.
  • سعید جلیلی: او در دوره قبلی (سیزدهم) به نفع رئیسی کنار رفت. این دوره هم نتوانست به قول خودش راه «شهید جمهور» را موفقیت‌آمیز دنبال کند و در همان دور نخست به کرسی ریاست جمهوری برسد. او تعداد زیادی از رای‌های اصولگراها را هم از دست داد. آرایی که به سمت اصلاح‌طلبان رفت. رای ابراهیم رئیسی ۱۸ میلیون بود و در این دور رای جلیلی نصف آن مقدار.
  • مسعود پزشکیان: او و اصلاح‌طلبان نتوانستند شور انتخاباتی ایجاد کنند (راجع به دلایلش می شود حرف زد) و قشر به اصطلاح خاکستری را جذب نمایند. حرف‌های «ظریف» هم دیگر آن جذبه را نداشت. پزشکیان علی‌رغم این‌که بطور نسبی در رتبه نخست بود ولی این میزان به مراتب کمتر از حدی بود که تحلیل‌گران داخلی از ظرفیت اصلاح‌طلبان انتظار داشتند.
  • علی خامنه‌ای: او هم جز بازنده‌های اصلی بود، چرا که نتوانست مشارکت سیاسی را که خیلی آرزو داشت افزایش بدهد. او حتی نتوانست با کمک آمار رسمی هم مشارکت را به ۵۰٪ هم برساند.
  • تحریم‌کنندگان یا غیرمشارکتی‌ها: اگر میزان مشارکت این دوره از انتخابات قبلی ریاست جمهوری (۴۸.۸٪ در خرداد ۱۴۰۰) و مجلس (۴۲.۵٪ در ۱۴۰۲) کمتر از ۲۵٪ می‌شد، می توانستیم تحریم‌کنندگان را برنده واقعی انتخابات بدانیم. ولی آنها نیز برنده از آب درنیامدند. اساسا با عدم مشارکت در رای‌گیری در حکومت‌های توتالیتر چیز اساسی به‌دست نیامده است. بیشترین دستاورد، غیرمشروع تلقی کردن حاکمیت بوده است. ولی موفقیت زمانی به‌دست می‌آید که این بازی تا جایی ادامه پیدا کند که اقلیت صاحب قدرت، رای و نظر اکثریت بی‌قدرت را بپذیرد. تجربه نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی، لخ والسا در لهستان و آنگ سان سو چی در میانمار نمونه‌های موفق در این زمینه است.
  • برندگان ضعیف: همان‌طور که در بالا نشان داده شد سه حاشیه ‌مهم در انتخابات موثر بودند: اتنیک‌های حاشیه‌نشین، زنان حاشیه‌رانده شده و مخالفین حاشیه‌زده شده. مسایل اتنیکی مطرح هست ولی هنوز مهمترین عامل تعیین کننده در تصمیم و رای نیست. نگارنده معتقد نیست که عدم مشارکت از طرف تحریم‌کنندگان بود. متاسفانه وزارت کشور رای‌ها را بر اساس جنسیت اعلام نمی‌کند. نگارنده براین باور است که این زنان و دختران بودند که در این رای گیری حداکثر عدم مشارکت را داشتند. صدای مخالفین سیاسی هنوز شنیده می‌شود و نور امیدی برای آتیه هستند.

Ad placeholder

نتیجه‌گیری

مردم از پزشکیان و اصلاح‌طلبان گذر کرده‌اند. شعار «نه اصلاح طلب نه اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا» واقعیت جدی بود. پزشکیان خود را اصلاح گرا-اصول‌گرا نشان می‌دهد. شترسواری دولا دولا نمی‌شود. این شیوه سیاست «عدم صراحت» دیگر خریداری ندارد. پزشکیان در ابتدا مسایلی را مطرح کرد که در فضای بسته، مایوس و مسموم مثل هوای تازه دلپذیر بود ولی به زودی معلوم شد که این تغییر فقط و فقط در مقایسه با آن فضای بسته است و آن زبان خواسته‌های نهفته نیست. چرا که ریاست جمهوری قبلی که در حادثه هلی‌کوپتر نقد نمی‌شود، زنان همچنان شهروندان درجه دو هستند و از مخالفان و منتقدان در بند هم حرف زده نمی‌شود. این مشکلات بر بی‌اعتمادی ملت نسبت به حاکمیت می‌افزاید و پاشنه در را به سوی عدم رغبت به مشارکت می‌چرخاند.

گرسنگی را می شود تحمل کرد ولی تحقیر را نه. جمهوری اسلامی در تمامی این ۴۵ سال حقی جدی برای ملت و مخالفین خود قایل نشده است. حکومت اصناف و فعالان در زمینه‌های مختلف را به شیوه‌های گوناگون تحقیر، تخفیف و تضعیف کرده است. و نتیجه این کار، جنبش‌های رنگارنگ، چه کوچک و چه بزرگ بوده است. برای تکه‌ای نان و غذای رایگان شاید عده‌ محدودی پیدا شوند که رای بدهند، ولی چیزی که هیچ وقت زخمش ترمیم نمی‌شود تحقیر است. جلیلی و همفکرانش هر وعده‌ای بدهند یا ندهند مهم نیست، آنها از جنس تحقیرکنندگان هستند. و این در حافظه انسان‌ها می‌ماند.

Ad placeholder

پیش‌بینی

با توجه به شرایط حاکم در جامعه، پیش‌بینی می‌شود در تمامی استان‌های حاشیه‌ای میزان مشارکت در دور دوم بیشتر از دور نخست خواهد بود. ولی این افزایش در کل کشور بسیار ناچیز خواهد بود (شاید در حد ۲ تا ۵ درصد باشد). زنان و دختران همچنان بر نظر «عدم مشارکت» اصرار خواهند کرد، مخالفین و منتقدین سیاسی هم همچنان.

مهم نیست که به چه کسی رای داده می‌شود، مهم این است که چگونه خوانده می‌شود. تاریخ آموزگار بدی است.

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net