سایه شمس
اخیرا در واکنش به پروندهی تجاوز و آزار جنسی ژرار دوپاردیو، بازیگر شناختهشدهی سینمای فرانسه، رسانههای ارتجاعی فرانسوی و گروهی از حامیان اریک زمور، روزنامهنگار سیاستمدار راستگرای این کشور که خود به آزار جنسی هشت زن متهم شده است، به زنان حمله بردهاند و روایتها را «جعلی» خواندهاند. راست افراطی فرانسه با هم متحد شده است تا این بازیگر را نجات دهد.
روز ۲۵ دسامبر/چهارم دیماه، ۵۶ سلبریتی طی بیانیهای در روزنامه «فیگارو» حمایتشان را از دوپاردیو اعلام کردند و خواستند که نام او «پاک» نشود. در بخشهایی از بیانیه آمده است:
آنگاه که به شخصیتی چون ژرار دوپاردیو حمله کنیم، در اصل به هنر حمله بردهایم. دوپاردیو احتمالا بزرگترین بازیگر فرانسوی در قید حیات است و یکی از مقدسترین غولهای سینماست.
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز که در کمپین انتخاباتیاش وعدهی تلاش برای «پایان دادن به خشونت جنسی علیه زنان» را داده بود، او را «باعث افتخار فرانسه» نامید و به این ترتیب حمایت دولتش را از مردی اعلام کرد که متهم به آزار و تجاوز جنسی است.
Ad placeholder
امروز تقریبا شش سال بعد از وایرال شدن هشتگ #MeToo [منهم] پرسشها دربارهی موفقیتها و شکستهای آن بسیارند، تردیدها حتی دربارهی «جنبش»، «انقلاب»، یا «کمپین» بودن حرکتی که میلیونها زن به شکل آنلاین و از سراسر جهان در آن مشارکت کردند کم نیستند.
دربارهی منهم، یک انتقاد اصلی که از ابتدای شروع آن و بهخصوص از سوی مردان مطرح میشد، تقدیس روایتهای آزارجنسی و باورپذیری بیقید و شرط زنها بود. بیمها و نگرانیهای مردان به این امر معطوف میشد که یک روایت «دروغین» درباره آنها میتواند حیات اجتماعیشان را به نابودی بکشاند و سرمایه اجتماعیشان را به یکباره هیچ کند.
شاید هیچزمان به اندازهی امروز این دست نگرانیها پوچ به نظر نرسیده باشد. تجربهی شش سالهی منهم نشان میدهد که دولتها اساسا آن ساختاری نیستند که بتواند از حقوق زنان دفاع کند. فرانسوا اولاند، رئیس جمهور پیشین فرانسه با انتقاد از قدردانی مکرون از دوپاردیو در شبکه تلویزیونی فرانس۵، گفت:
انتظار میرفت رئیس جمهور از زنان سخن بگوید نه اینکه مطرح کند که دوپاردیو چه بازیگر بزرگی است. او در کمپین انتخاباتیاش بسیار روی خشونت جنسیتی دست گذاشت و حالا این راهش برای برخورد با مسالهی دوپاردیو است.
روز چهارشنبه، مکرون گفته بود که از «طرفداران سرسخت» دوپاردیو، «بازیگر بزرگی» است که باعث «افتخار» فرانسه است. او همچنین مانع این شد که نشان لژیون دنور او، که بالاترین نشان لیاقت کشوری است و از سال ۱۸۰۲ به کسانی اعطا میشود که خدمت قابل توجهی به فرانسه کرده باشند و «نوری از فرهنگ به فرانسه تابانده باشند» از او سلب شود.
دوپاردیو سال ۲۰۲۰ به تجاوز متهم شد و دهها شکایت آزار یا تعرض جنسی علیه او وجود دارد. او هرگونه کژرفتاری را رد کرده است اما اخیرا مستندی منتشر شده که او را در حال صحبت درباره زنان جوان، و حتی یک دختربچهی ۱۰ ساله نشان میدهد که خشم مردم فرانسه را برانگیخته است.
اولاند روز پنجشنبه مکرون را خطاب قرار داد و گفت که او هیچچیز دربارهی «زنانی که هدف حمله و تحقیر قرار گرفتهاند» نگفته است و انتخاب کرده است که با اشاره به «استعداد» بازیگر او را «بیگناه» فرض بگیرد و کنار او بایستد. هیئت تحریریه مجله «اِل» هم با موضعگیری علیه مکرون در بیانیهای نوشتند:
نه آقای مکرون، ما افتخار نمیکنیم. نه به ژرار دپاردیو و نه به حرفهای شما […] امانوئل مکرون که حالا دیگر نگران شرکت دوبارهاش در انتخابات نیست، چهره واقعیاش را نشان داده است: مردی که کنار آزارگران میایستد؛ رئیسجمهوری که ما را واداشت باور کنیم به زنان متعهد است تا بعدتر به آنها خیانت کند.
همچنین، ۶۰۰ تن از هنرمندان فرانسوی روز جمعه ۲۹ دسامبر/۸ دیماه با انتشار بیانیهای با اشاره به سخنان امانوئل مکرون که در سخنانش از «شکار مردان» ابراز انزجار کرده بود، خواهان بازیابی عاملیت شهروندان در خصوص آزارهای جنسی هرروزه شدند.
در بیانیه آنها آمده است:
دفاع مکرون از دوپاردیو نه فقط توهینی به آزاردیدگان از سوی او، که توهینی به تمام آزاردیدگان خشونت جنسی است. نمونهای روشن از تفکری منسوخ شدهای که به هرگونه تغییر دست رد میزند، مخصوصا وقتی پای خشونت جنسی و جنسیتی در میان باشد.
این اولین بار نیست که مکرون بهخاطر وعدههای دروغینش مبنی بر «پایان دادن به خشونت جنسیتی» یا جا زدن خودش بهعنوان چهرهای «طرفدار حقوق زنان» متهم میشود. او نه تنها در کمپینهای انتخاباتیاش، بلکه در هر فرصتی که ممکن بود خود را پشتیبان برابری زن و مرد معرفی کرد و از جمله در اوایل قیام ژینا نیز در دیدار با هیئتی از زنان ایرانی سعی کرد از خود تصویر قهرمانی پشتیبان زنان بسازد و همچنین تخیلی از ملت فرانسوی ایجاد کند به مثابه جامعهای که از نعمتِ برابری جنسیتی برخوردار است و به این ترتیب احساسات ملیگرایانه را تقویت کند و با استثمار قیام ژینا سیاستهای نژادستیزانه و مهاجرستیزانهاش را پیش ببرد. امروز با حمایت او از آزارگری که عنصر مهمی در «ملیگرایی فرانسوی» به شمار میآید، این تردید برجستهتر از هر زمان دیگر است که دولتها اساسا ساختارهایی نیستند که بتوانند حامی حقوق زنان باشند.