فلسفه و امید

ارنست بلوخ و کارل لوویت

پس آشکار خواهد شد که جهان به مدت طولانی رویایی از امور را در سر داشته که برای تصاحب واقعی آنها تنها لازم است در آگاهی و بیداری مالک آن‌ها شود. کارل مارکس در کنار خوانش مسئله‌ی پیچیدهروابط میان زیربنا و روبنا، میراث مرتبط به حقانیت امید، یکی از بزرگترین مسائلی است که به دست کارل مارکس و پیروانش حل‌ناشده باقی مانده است. چه هنگامی که او با سخت‌گیری مشابه یک دانشمند، فروپاشی درون‌ماندگار نظام سرمایه‌‌داری را به‌خاطر تضادهای پنهان و متعددش تشخیص می‌دهد، و چه هنگامی که از کارگران دعوت می‌کند در جهت براندازی چنین نظامی دست به کنش بزنند؛ بی آنکه هرگز امید به “قلمرو آزادی” آینده را از دست بدهند، این دوراهه و معما سربر‌می‌آورد. بنابراین در اندیشه مارکسی ابعاد نامتجانس امید و علم تداخلی دردسرساز ایجاد می‌کنند، همان‌طور که میان این‌همانی “وظیفه در معنای اخلاقی و “وظیفه در معنای فیزیکی در اشاره به تضعیف سرمایه‌داری و برای تثبیت جامعه کمونیستی به بقای خود ادامه می‌دهد. بنا به انتخاب چشم‌انداز (انتخاب میان علم یا امید، میان وظیفه اخلاقی یا عملی) برآیند این آپوریا باعث می‌شود که فرد خود را یا در حال امید بستن به چیزی که ضرورتاً اتفاق خواهد افتاد و یا در حال پوشاندن لباس علمی به امید بازیابد.

دانلود كتاب در فرمت پی دی اف:

دانلود

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net