قانون عصای سفید، از ادعا تا اجرا

بهار آزاد

معلولان کجا پنهان شده‌اند؟

با وجود دولت اینکه متعهد به برابری فرصت‌ برای معلولان و زمینه‌سازی برای تحقق آن است، راه آنان برای حضور اجتماعی‌شان و نشان دادن قابلیت‌های خود هموار نیست. بر اساس نوشته خبرگزاری مهر ۵ هزار قطع نخاع که بیشتر آن‌ها در تصادفات جاده‌ای رخ می‌دهد، هر ساله باعث افزودن به شمار معلولان می‌شود.

آمار دقیقی از معلولان در دست نیست. از سویی مسئولان سازمان بهزیستی تنها آمار معلولین تحت پوشش این سازمان را منتشر می‌کنند و از سویی دیگر آمار بنیاد شهید از جانبازان جنگی گواه ارقام دیگری است. سازمان جهانی بهداشت آمار معلولان جهان را حدود ۱۵ درصد جمعیت جهانی اعلام کرده است. با نظر به ناهمخوانی‌ها می‌توان گفت داده‌های آماری دولت ایران قابل تایید نیست. جدای از تمام این‌ها، مسئله‌ مهم آن است که چه سهمی از این آمارِ درست یا غلط، فرصت حضور فعال در جامعه را دارند؟

بر اساس گفته معاون توانبخشی سازمان بهزیستی ایران، حدود ۱۰ درصد از جمعیت ایران را معلولان تشکیل می‌دهند. اگر فرض را بر همین آمار نه چندان معتبر نیز بگذاریم، باید گفت از هر ۱۰ نفر ۱ نفر معلول در جامعه وجود دارد. از توزیع متفاوت ژنتیکی و محیطی هم که بگذریم، می‌توانیم انتظار دیدن حتی یک معلول از هر صد نفر را در محیط‌های روزمره اجتماعی داشته باشیم. اما واقعیت طور دیگری‌ است. معلولان از خیابان به خانه رانده شده‌اند. این انتخاب خودخواسته فرد معلول نبوده، بلکه او به اجبار به این شرایط تن داده است.

همانطور که می‌بینیم در پیاده‌رو‌های شهری امکانی برای رفت و آمد عابر ویلچرنشین در نظر گرفته نشده است. موزاییک‌های بدون عاج مخصوص و چراغ‌های راهنمایی بدون هشدار شنیداری در خیابان اساسا برای نابینایان هیچ کاربردی نخواهد داشت. خیابان‌هایی که حتی اگر مناسب‌سازی‌شده باشند، با موانع ترافیکی برای جلوگیری از ورود موتورسیکلت به پیاده رو‌ها، عملا راه معلولان ویلچرنشین را می‌بندند و خطر زمین خوردن را برای نابینایان به همراه دارند.

در این میان اما دولت با روی میز گذاشتن قانون “عصای سفید” سعی داشت تا جامعه معلولان را مجاب کند که خیابان‌ها کاملا پذیرای شما هستند، تنها کافی است بخواهید! اما این ادعا در عمل چگونه پیش رفت؟ قانون عصای سفید تا چه میزان معلولان را از انزوای اجتماعی دور و ایمنی آن‌ها را تضمین کرد؟ فراگیری این قانون در سطح عمومی جامعه تا چه حد اولویت دولت ایران بوده است؟

هدف قانون عصای سفید در واقع این است که مسئولیت دولت را در قبال ایجاد تساوی فرصت‌ها برای معلولان افزایش دهد، به عموم جامعه قواعد صحیح و برخورد با معلولان را آموزش دهد و در نهایت امنیت معلولان با حضور در جامعه تامین شود.

قانون عصای سفید چه می‌گوید؟

در همه جای جهان تصویب قانونی زیر عنوان عصای سفید یا با مضمونی مشابه به معنای به رسمیت شناختن استقلال معلولان است. (درباره عصای سفید بنگرید به این مقاله ویکی‌پدیا) این قانون بنا بوده است تا عصای سفید و یا ویلچر و همینطور سمعک را، نشانی بر قدرت خود ایستایی معلولان و همچنین آگاهی دادن به دیگران برای راهنمایی احتمالی ایشان بداند. اروینگ گافمن، جامعه‌شناس، در نظریه “داغِ بی‌اعتباری” به این اشاره داشت که معلولان بعضاً در مواجه با قضاوت بی‌اعتبار کننده دیگران ممکن است از استفاده از سمعک و یا ویلچر و یا حتی عصای سفید امتناع کنند تا از این قضاوت در امان بمانند. گافمن توضیح می‌دهد که چگونه طرز نگاه جامعه به معلولان، زندگی ایشان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و آن‌ها را مجبور به خانه نشینی و یا استفاده نکردن از ابزار کمکی مخصوص معلولان کند. از این رو لزوم آموزش اجتماعی وسیعی چه در بعد روانشناسی چه در بعد حقوقی مبرم بود.

هدف قانون عصای سفید در واقع آن بود که مسئولیت دولت را در قبال ایجاد تساوی فرصت‌ها برای معلولان افزایش دهد، به عموم جامعه قواعد صحیح و برخورد با معلولان را آموزش دهد و در نهایت امنیت معلولان با حضور در جامعه تامین شود.

بر اساس هنجارهای پذیرفته شده بین المللی:

  • دولت موظف است که نابینایان و دیگر معلولان جسمی را تشویق کند تا در همه امور اجتماعی و اقتصادی دولت شرکت کنند و در نتیجه به کار اشتغال یابند.
  • نابینایان و دیگر معلولان جسمی، حق استفاده آزادانه از خیابان‌ها و بزرگراه ها، پیاده روها و سایر مکان‌های همگانی و همینطور وسایل حمل و نقل، هتل و اماکن عمومی را دارند.
  • رانندگانی که با وسایل نقلیه خود از خیابان می‌گذرند، در صورت نزدیک شدن به نابینایی که از عصای سفید یا متالیک استفاده می‌کند، یا اینکه سگ راهنما به همراه دارد یا از بازوبند نابینایی استفاده می‌کند، موظفند که احتیاط لازم را به عمل آورند تا صدمه‌ای به نابینا وارد نشود.

در ایران، از مهر ماه سال ۱۳۹۶ با اعمال اصلاحات بیشتر قانون عصای سفید به اجرا در آمد. بر اساس جزئیات این قانون در ایران، تقی مهری، رئیس پلیس راهور ناجا، در مصاحبه با ایسنا گفته بود:

بنا بر قانون عصای سفید تمام افرادی که بدون استفاده از هرگونه وسیله موتوری یا غیرموتوری حرکت کنند، نظیر افرادی که با صندلی چرخ‌دار، چرخ‌دستی، کالسکه، سبدهای چرخ‌دار، واکر، عصای سفید و… به عنوان عابر پیاده محسوب می‌شوند که این موضوع در بند ۱۸ ماده یک آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی اصلاح شد. وسیله چرخ‌دار با ظرفیت یک نفر برای جابه‌جایی افراد معلول، ناتوان و کم‌توان که دارای وسایل و تجهیزات کنترلی مناسب است و نیروی محرکه آن برق یا نیروی بدنی فرد معلول است نیز در همین بند می‌گنجد. برهمین اساس تمامی رانندگان موظف هستند در صورت نزدیک شدن به این افراد و افرادی که دارای عصای سفید هستند جوانب را رعایت کنند.

پلیس راهور ایران برای دقت در اجرایی شدن این قانون جریمه‌ای نقدی تقریبا برابر با هزینه جریمه استفاده از تلفن همراه حین رانندگی، وضع کرد. جریمه‌ای که به گفته انجمن نابینایان آمریکا در آن کشور ممکن است علاوه بر جریمه نقدی، از ده روز تا سه ماه حبس، را نیز مشمول حال متخلفان از این قانون کند. با این همه در ایران، حتی بعد از تعریف این جریمه نقدی، به نظر می‌رسد این قانون هنوز به گوش دولت، رانندگان و عابرین آشنا نمی‌آید.

گویی که دولت و مجلس قوانین پر از مسئله را به یکدیگر تعارف می‌کنند اما در این میان مردم تغییری در وضعیت احساس نمی‌کنند. تقریبا هر ماه معلولان با تجمع درب سازمان‌های بهزیستی استان‌ها مطالباتی از جمله مناسب‌سازی معابر و حمل و نقل را خواستار می‌شوند. در این میان تنها یک بازیِ اداری، روشن است: مجلس ایران قانون را به دولت پاس می‌دهد و دولت با وضع جریمه و تمجید از خود برای ابلاغ این قانون به بخش‌های مربوطه به خود می‌بالد.

طبق هنجارهای جهانی، دولت می‌بایست راه را برای حضور معلولان در جامعه هموار و سپس امنیت ایشان را توسط قوانین کنترل کننده، تامین کند. اما تنها وضع قانون، کلید حل مشکل انزوای معلولان نیست. در حالی‌ که زیرساخت‌ها مناسب‌سازی نشده باشد و جامعه آموزش فراگیر در این زمینه را ندیده باشد، اجرای درست این قانون شبیه یک رویای دست نیافتنی برای دولت باقی خواهد ماند.

باید گفت قانون عصای سفید جزئیات ریز و دقیقی را می‌طلبد که آن‌ها را در کلیات بند‌ها و تبصره‌ها نمی‌توان یافت. به طور مثال فاصله قانونی توقف خودرو هنگامی که معلول در میانه خیابان نشانه‌ای به سمت خودرو مبنی بر ایست نشان داده است ۵ فوت در نظر گرفته می‌شود؛ در این صورت از خطرات احتمالی برخورد خودرو با معلول جلوگیری می‌شود. همچنین در مثالی دیگر می‌توان گفت تغییر جهت‌های ناگهانی خودروها و موتورسیکلت‌ها ممکن است تعادل معلول را به هم بریزد. و یا در مثالی دیگر به راننده پیشنهاد می‌شود که تا حد امکان با صدای بوق معلول را نترساند چراکه تمرکز او برای عبور از خیابان جای خود را به هراس و عجله خواهد داد و در چنین شرایطی خطر او را تهدید خواهد کرد.

Ad placeholder

قربانیان بی‌قانونی

این جزئیات به قدری مهم هستند که شاید آگاهی رانندگان از آن‌ها می‌توانست جان جواد ایزدی نابینا را نجات دهد. در شهریور ماه سال ۱۳۹۸ در یکی از ایستگاه‌های بی آر تی شهر اصفهان، جواد ایزدی هنگام پیاده شدن از اتوبوس میان درب اتوبوس گیر می‌کند و با حرکت ناگهانی راننده به موانع سختی برخورد می‌کند و در نهایت از شدت جراحات وارده جان خود را از دست می‌دهد. بر اساس مصاحبه‌ی گزارشگر ایران سپید با یک راننده بی‌آرتی در تهران، او اذعان دارد که در کلاس آموزشی مخصوص رانندگان مطلبی درباره تامین امنیت کامل مسافران معلول به آن‌ها آموزش داده نشده است. جدا از مسئله آموزش، باید گفت به نوعی امکاناتی که در اختیار راننده هست نیز باعث محدودیت عملکرد اوست. به طور مثال عدم وجود هشدارهای شنیداری هنگام باز و بسته شدن درب، یک مشکل فنی بزرگ برای اتوبوس‌های شهری است و نابینایان را دچار دردسر می‌کند. اگرچه اکنون اغلب ایستگاه‌های بی آر تی اصفهان طبق گفته‌های موجود به موزاییک‌های عاج‌دار مخصوص نابینایان مجهز شده است اما هنوز اغلب ایستگاه‌ها از این خطوط اتوبوس، برای ویلچرنشینان دسترس‌پذیر نیست.

تجمعی به یاد جواد ایزدی، شهروند نابینای اصفهانی که هنگام پیاده‌شدن از اتوبوس بی‌آر‌تی در حالی که نیمی از بدن او در داخل اتوبوس و نیم دیگر خارج از اتوبوس مانده بود، با حرکت اتوبوس دچار حادثه شد و به خاطر شدت جراحات جان خود را از دست داد.
تجمعی به یاد جواد ایزدی، شهروند نابینای اصفهانی که هنگام پیاده‌شدن از اتوبوس بی‌آر‌تی در حالی که نیمی از بدن او در داخل اتوبوس و نیم دیگر خارج از اتوبوس مانده بود، با حرکت اتوبوس دچار حادثه شد و به خاطر شدت جراحات جان خود را از دست داد.

مرگ تلخ جواد ایزدی که حضور و پویایی در جامعه را عوض خانه نشینی انتخاب کرده بود، در حالی اتفاق افتاد که سال‌ها قبل نیز روزنامه نگار و معلم نابینایی، با سقوط از سکوی مترو جان خود را از دست داده بود. در شهریور سال ۱۳۹۸، قطار در ایستگاه مترو شهید بخارایی (خزانه) به هما بدر که در اثر سهل انگاری در راهنمایی او توسط ماموران ایستگاه، از سکو سقوط کرده بود، برخورد کرد. روایت دوربین‌های مدار بسته حاکی از آن است که مسئولان مترو با اینکه متوجه نابینا بودن هما بدر شده بودند اما اقدامی مبنی بر راهنمایی وی به سوی ایستگاه انجام نداده‌اند. این همراهی از آن جهت ضروری بود که علائم زمینی برای توقف معلول در لبه سکو وجود نداشته است بنابراین عملا مسئول تامین امنیت مسافران معلول این ایستگاه بر عهده کارکنان مترو بوده است. در نهایت اما شرکت مترو تهران در آن سال هیچ مسئولیتی در قبال این حادثه تلخ نپذیرفت.

بلوف ۶۰۰ کیلومتری و ادعای ۲۰۰ کیلومتری

اکنون با گذشت بیش از ده سال از این حادثه کماکان تمام ایستگاه‌های مترو تهران به طور کامل برای معلولان مناسب‌سازی نشده‌اند. طبق نقشه‌ای که شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه از وضعیت ایستگاه‌ها منتشر کرده است پیداست که حتی ایستگاه بخارایی نیز پس از آن حادثه، برای نابینایان مناسب‌سازی نشده است.

بی توجهی مسئولان به نصب هشدارهای امنیتی برای نابینایان در سال ۱۳۹۵ نیز جان فرد نابینای دیگری را گرفت. در بهمن ماه ۱۳۹۵ شهرداری ورامین، پل عابر پیاده را به جهت تعمیر را از میانه قطع کرده است و تنها به بستن پله‌های پل با نوار زرد رنگ هشدار، بسنده ‌کرده است و باعث سقوط دردناک عباس نوباغی از پل شده است. این در حالیست که همه می‌دانیم رنگ نوار زرد هشدار برای افراد بینا نشانه خطر است و فرد نابینا تنها مانع فیزیکی را عاملی برای تغییر مسیر خود می‌داند.

مسئله به خطر افتادن معلولان در خیابان‌ها تنها مختص به نابینایان نیست. در بهمن ماه سال ۱۳۹۹ در شهرستان بردسیر، هنگامی که پدر ویلچرنشین خانواده‌ای به همراه همسر و دخترش در حال عبور از خیابان بودند با برخورد مینی بوسی به ایشان، دچار سانحه می‌شوند. پدر و مادر در این تصادف درجا فوت می‌کنند و دختر راهی بیمارستان می‌شود.

اکانت ایکس کمپین معلولان با انتشار این گزارش، عدم فرهنگ‌سازی رسانه‌های داخلی ایران نسبت به قانون ایست مقابل عصای سفید و ویلچر را عامل بروز چنین حوادثی می‌داند. اگر قانون عصای سفید اساسا به رانندگان نسبت به مشاهده عصای سفید، ویلچر، سمعک و یا هر ابرازی مبنی بر معلولیت عابر پیاده هشدار داده است و دولت فرض را بر ابلاغ چنین قانونی گذاشته است، چطور می‌توان سرعت زیاد مینی بوس و برخورد سهمگینش با عابر معلول را توجیه کرد مگر با عدم آشنایی اساسی راننده از این قانون؟

به عبارت دیگر باید پرسید که آیا مفتخر شدن به تصویب قانون عصای سفید، فراگیری آن را در جامعه تضمین می‌کند یا خیر. اینکه همان رانندگان محتاط و همدل نیز از روی شفقت نسبت به معلولان جوانب را رعایت می‌کنند نه از طریق آموزش به خصوصی که در این زمینه دیده‌اند، باید جای بحث جدی میان مسئولان مربوطه باشد. با این همه دست‌کم علم به اینکه سرعت تطابق معلولان ویلچر نشین و یا ناشنوا و یا نابینا در مواجه با خیابان، کمی آهسته تر از باقی افراد اتفاق می‌افتد و آنان زمان بیشتر برای تطابق خود در خیابان نیاز دارند، اندکی می‌تواند راه‌گشا باشد اگرچه که کفایت نمی‌کند. به این ترتیب شکی نیست که رانندگان باید آموزش اساسی در این مورد ببینند.

Ad placeholder

در پایان…

در نهایت باید گفت مجلس با استناد به ماده ۲۰ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، ادعا دارد که تسهیل دسترسی به خیابان‌ها برای معلولین را دستور کار خود قرار داده است. همچنین دولت نیز بر حمایت از معلولین و جانبازان در آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی اذعان دارد. اما آنچه پر واضح است عدم اجرای درست این قوانین و یا در مواردی خلاء قانونی در این مورد است. به طور مثال اگر چه در ماده ۱۶۳ آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی پارک کردن خودروهایی به جز خودرو معلولین در جای پارک مخصوص آن‌ها ممنوع و شامل جریمه است، اما در بیشتر خیابان‌ها و یا حتی مراکز خرید و تفریحی، جای پارک مخصوص معلولین اساساً تعریف نشده است. بنابراین استفاده از لفظ قانون گرچه حس اطمینان بخشی را القا می‌کند اما کم و کیفش، آن هم در دولت ایران، جای بحث دارد. به نظر می‌رسد باور به شعار “بر اساس قانون” دیگر در جامعه کنونی معلولان ایران رنگ باخته است.

مادامی که معلولان تغییری واقعی در رویه تسهیل زندگی خود احساس نکنند، مخفی شدن جمهوری اسلامی پشت نقاب قانون، عذر بدتر از گناه حکومت است.

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net