مردم کردستان الهام‌بخش و پرچم‌دار مبارزه برای آزادی و برابری

ایوب دباغیان

جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ گامی نوین در مسیر مبارزات چنددهه‌ای ایران

16 سپتامبر 2025

مقدمه

سه سال از قتل حکومتی ژینا (مهسا امینی) می‌گذرد؛ قتلی که نه تنها داغی عظیم بر قلب خانواده او و مردم کردستان گذاشت، بلکه شعله‌ای برای یکی از بزرگ‌ترین خیزش‌های اجتماعی در تاریخ معاصر ایران بود. این قتل نمادی از خشونت سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه زنان، مردم کردستان و کل جامعه آزادی‌خواه ایران بود.

فریاد «ژن، ژیان، ئازادی» از کردستانِ پیشتاز و انقلابی ـ از سقز، سنندج، مهاباد و دیگر شهرها و نقاط کوچک و بزرگش ـ برخاست و با شتابی شگفت‌انگیز سراسر ایران را درنوردید. این شعار کوتاه اما سرشار از معنا بود: زن، زندگی، آزادی؛ سه واژه‌ای که همزمان نماد مقاومت زنان علیه تبعیض جنسیتی، خواست مردم برای زندگی شایسته و مطالبه آزادی از دیکتاتوری بودند.

برای درک عمیق این جنبش، نمی‌توان آن را جدا از تاریخ مقاومت مردم کردستان و نقش و حضور نیروهای اصیل و مردمی بررسی کرد. کردستان، با سابقه طولانی در مبارزه علیه استبداد، محرومیت اقتصادی و تبعیض ملی، همواره یکی از کانون‌های الهام‌بخش آزادی‌خواهی در ایران بوده است. نیروهای پیشاهنگ و سازمان‌یافته سیاسی در این منطقه، با تحلیل‌های اجتماعی و سازمان‌دهی جمعی، مسیر مبارزه را روشن کرده و نسل‌های مختلف مبارزان را برای فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی آماده ساخته‌اند.

در این مقاله تلاش می‌کنم با نگاهی ماتریالیستی، نقش کردستان و مردم آن در مبارزه برای آزادی و برابری و پیوند این مبارزات با جنبش سراسری «زن، زندگی، آزادی» را برجسته کنم. هدف نشان دادن استمرار تاریخی مقاومت، تحلیل ابعاد طبقاتی جنبش و برجسته کردن نقش زنان در صفوف اول مبارزه است.

کردستان؛ سرزمینی در صف مقدم مقاومت

کردستان همواره جغرافیایی حساس و سیاسی در ایران بوده است. مردم این منطقه با دهه‌ها مقاومت در برابر استبداد، محرومیت اقتصادی و تبعیض ملی، تجربه‌ای منحصر به فرد در مبارزه دارند. از دهه‌های ۵۰ و ۶۰، شوراهای مردمی شکل گرفتند و کارگران، دهقانان و زنان در سازمان‌دهی امور اجتماعی و اقتصادی خود مشارکت فعال داشتند.

این مقاومت‌ها تنها در برابر سیاست‌های مرکزگرایانه نبود؛ بلکه پاسخی بود به محرومیت تاریخی و انکار هویت ملی و فرهنگی مردم کرد. هر دوره از سرکوب، نسلی جدید از مبارزان را تربیت کرد و جنبش‌های محلی را تقویت نمود.

نیروهای پیشاهنگ و سازمان‌یافته سیاسی در این منطقه نقش مهمی در هدایت و سازمان‌دهی مبارزه ایفا کردند. ویژگی برجسته این نیروها، پیوند عمیق با مردم بود:

ــ  پایگاه اجتماعی گسترده در میان کارگران و دهقانان داشتند،
ــ  شوراهای محلی را حمایت و تقویت می‌کردند،
ــ  زنان را به‌عنوان بازیگران اصلی در مبارزه می‌دیدند، نه نیروی حاشیه‌ای.

تحلیل‌های اجتماعی و سازمان‌دهی جمعی این نیروها تاکید داشت که آزادی ملی کردستان جدایی‌ناپذیر از آزادی طبقاتی و عدالت اجتماعی در ایران است. این رویکرد مبارزه را فراتر از یک حرکت محلی و منطقه‌ای برد و آن را به بخشی از جنبش سراسری عدالت اجتماعی و کارگری در ایران تبدیل کرد.

سرکوب و ایستادگی مداوم، و نقش زنان کرد در مبارزات

جمهوری اسلامی از همان سال‌های اولیه، با خشونتی بی‌سابقه به کردستان یورش برد:

ــ  هزاران نفر کشته و زخمی شدند،
ــ  ده‌ها هزار نفر مجبور به مهاجرت یا پناهندگی شدند،
ــ  زندان‌ها پر شد از جوانان، زنان و فعالان سیاسی کرد.
با این وجود، مردم کردستان تسلیم نشدند. هر دوره سرکوب، نسل جدیدی از مبارزان را به میدان آورد و روحیه مقاومت را تقویت کرد. تجربه‌های پیشین، زمینه‌ساز حضور زنان در صفوف پیشاهنگ جنبش شد.

زنان کرد همواره در خط مقدم مبارزه حضور داشته‌اند:

ــ  در شوراهای مردمی و سازمان‌های سیاسی، نقش رهبری داشته‌اند،
ــ  فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی برای حفظ زبان و هویت کردی انجام داده‌اند،
ــ  در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، پیشاهنگانی بودند که اولین جرقه‌ها را شعله‌ور کردند.
این حضور فعال نشان می‌دهد که مسئله زن در کردستان با مسئله ملی و طبقاتی گره خورده و هیچ‌کدام بدون دیگری قابل تحلیل نیست.

کردستان؛ الهام‌بخش ایران

مبارزات مردم کردستان هرگز در چارچوب جغرافیای این منطقه محصور نمانده است، بلکه همواره الهام‌بخش جنبش‌های آزادی‌خواهانه در سراسر ایران بوده است. کردستان در طول دهه‌های گذشته به نمادی از مقاومت و ایستادگی در برابر سرکوب بدل شد؛ از قیام‌های دهه‌ی ۶۰ علیه ماشین نظامی جمهوری اسلامی تا مبارزات زنان، کارگران و جوانان در دهه‌های بعد.

هر بار که موجی از اعتراض در ایران شکل گرفته، صدای کردستان در آن طنین‌انداز بوده است. در اعتراضات دانشجویی، کارگری و معیشتی، همبستگی مردم کردستان با دیگر نقاط ایران به روشنی دیده می‌شود. اوج این پیوند در پاییز ۱۴۰۱ رقم خورد؛ جایی که نام ژینا (مهسا) امینی به خون نوشته شد و شعار «ژن، ژیان، ئازادی» از خیابان‌های سقز، سنندج، مهاباد و دیگر شهرهای کردستان برخاست و به سرعت در تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و دیگر شهرهای بزرگ ایران پژواک یافت.

این شعار نه تنها مطالبه‌ی زنان کردستان را بازتاب می‌داد، بلکه به نیاز و آرزوی مشترک میلیون‌ها زن و مرد ایرانی بدل شد. مردمی که سال‌ها با تبعیض، سرکوب و نابرابری زیسته بودند، در این سه واژه معنایی نو یافتند: «زن» به‌عنوان پیشاهنگ آزادی، «زندگی» در برابر مرگ و ویرانی جمهوری اسلامی، و «آزادی» به‌عنوان آرمان مشترک همه‌ی مردم ایران.

الهام‌بخشی کردستان ریشه در موقعیت طبقاتی و اجتماعی این منطقه دارد. کردستان یکی از محروم‌ترین و سرکوب‌شده‌ترین مناطق ایران است؛ جایی که بیکاری ساختاری، فقر، تبعیض ملی و سرکوب سیاسی درهم تنیده‌اند. حضور پررنگ کارگران، کولبران، زنان ستمدیده و جوانان بیکار در مبارزات نشان می‌دهد که الهام‌بخشی این منطقه نه یک شعار انتزاعی، بلکه محصول مستقیم شرایط مادی و طبقاتی آن است.

جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ گامی نوین از مبارزه تاریخی

قتل مهسا امینی نقطه عطفی در مبارزات زنان و مردم ایران بود. کردستان، با سابقه‌ای طولانی از مقاومت و حضور فعال زنان، نخستین بستر این خیزش شد. خیابان‌های هر کدام از شهرها و مناطق کردستان شاهد حضور زنان و مردانی بودند که بی‌هراس شعار «ژن، ژیان، ئازادی» را سر می‌دادند. زنان کرد، با اتکا به تجربه‌های پیشین خود، بار دیگر نقش پیشاهنگ را ایفا کردند و راه را برای پیوستن دیگر مناطق ایران هموار ساختند.

اگرچه جرقه نخست در کردستان زده شد، اما شعله‌های آن به‌سرعت سراسر ایران را دربر گرفت. از تهران، مشهد، اصفهان و شیراز تا رشت و دیگر استانها و مناطق، خیابان‌ها مملو از جمعیت خشمگین شد. جوانان، زنان، دانشجویان، کارگران و معلمان با تکیه بر همان شعار برخاسته از کردستان، اعتراضات خود را سازمان‌دهی کردند. در این روند، مطالبات جنبش فراتر از حقوق زنان رفت و ابعادی گسترده‌تر یافت: آزادی سیاسی، عدالت اجتماعی و پایان سرکوب‌های ملی و طبقاتی.

شعار «زن، زندگی، آزادی» دربرگیرنده سه مضمون کلیدی است:

ـ  زن: نماد مقاومت در برابر تبعیض جنسیتی و محدودیت‌های مذهبی،

ـ  زندگی: حق برخورداری از زیستی شایسته، امنیت اجتماعی و کرامت انسانی،

ـ  آزادی: رهایی از دیکتاتوری و نابرابری طبقاتی.

این سه‌گانه نه تنها بیانگر خواست زنان است، بلکه فقر و تبعیض اقتصادی را به چالش می‌کشد و صدای مردمی است که خواهان تغییر بنیادین در ساختار قدرت‌اند.

جنبش کنونی را نمی‌توان حرکتی مقطعی دانست. این خیزش ادامه‌ای طبیعی بر مسیر طولانی مبارزات مردم کردستان و تلاش‌های تاریخی زنان این منطقه است. پیشاهنگی آنان الهام‌بخش زنان دیگر مناطق ایران شد و پیوندی تاریخی میان جنبش امروز و مقاومت چنددهه‌ای علیه ستم ملی، جنسیتی و طبقاتی برقرار کرد.

خیلی زود، پژواک این جنبش از مرزهای ایران فراتر رفت. میلیون‌ها نفر در پاریس، برلین، تورنتو، نیویورک و استکهلم به خیابان آمدند. دیاسپورای ایرانی صدای مردم داخل کشور را به جهان رساند و با تداوم اعتراضات و کارزارهای بین‌المللی، توجه افکار عمومی و نهادهای جهانی را به سرکوب‌های رژیم جلب کرد. بدین ترتیب، «زن، زندگی، آزادی» به شعاری جهانی بدل شد؛ شعاری که نه تنها خواست مردم ایران را بازتاب می‌دهد، بلکه به الهام‌بخشی برای جنبش‌های آزادی‌خواهانه در دیگر نقاط جهان تبدیل شده است.

تحلیل ماتریالیستی و طبقاتی جنبش

جنبش «زن، زندگی، آزادی» محصول سال‌ها فقر، تبعیض و سرکوب در ایران است. بررسی آن در سه سطح ستم ضروری است:

1ـ ستم ملی: تبعیض علیه اقوام غیر فارس، نادیده گرفتن حقوق فرهنگی و سیاسی.
2
ـ ستم جنسیتی: سرکوب زنان در حوزه‌های آموزشی، شغلی و اجتماعی، حجاب اجباری و محدودیت حقوق قانونی.
3
ـ ستم طبقاتی: فقر، بیکاری، تورم، کاهش خدمات عمومی و ناامنی شغلی.
کردستان نمونه بارز فشار همزمان این سه سطح ستم است. جنبش امروز نتیجه آگاهی جمعی است که این سه بعد ستم را به هم پیوند داده است.

سرکوب زنان، ابزار اصلی بازتولید قدرت سیاسی و حفظ سلطه اقتصادیاجتماعی است. حجاب اجباری، قوانین محدودکننده خانواده و کنترل فعالیت‌های اجتماعی زنان، همگی بخشی از سازوکار حفظ نظام طبقاتی جمهوری اسلامی است.

فقر و نابرابری؛ بستر انفجار اجتماعی

ایران امروز با نابرابری‌های عمیق و ساختاری اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ نابرابری‌هایی که در کردستان و دیگر مناطق محروم کشور نمود آشکارتری دارند. فشار اقتصادی تنها یک مسئله معیشتی نیست، بلکه به عاملی تعیین‌کننده در شکل‌گیری اعتراضات و خیزش‌های اجتماعی بدل شده است.

ــ  تورم افسارگسیخته: افزایش مداوم قیمت کالاهای اساسی، مسکن و خدمات، زندگی بخش بزرگی از مردم را به مرز فروپاشی کشانده است. تورم نه‌تنها سفره‌های مردم را کوچک کرده، بلکه امید به آینده را نیز از آنان گرفته است.
ــ  بیکاری گسترده: فقدان فرصت‌های شغلی پایدار، به‌ویژه برای جوانان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، یکی از اصلی‌ترین عوامل نارضایتی عمومی است. بیکاری در مناطق محروم چند برابر میانگین کشوری است.
ــ  نبود امنیت شغلی و رفاهی: کارگران و زحمتکشان با قراردادهای موقت، دستمزدهای ناچیز و فقدان بیمه و حمایت‌های اجتماعی مواجه‌اند. این ناامنی شغلی و معیشتی، آنان را در برابر کوچک‌ترین بحران‌ها بی‌دفاع می‌گذارد.
ــ  خصوصی‌سازی‌های مخرب و کاهش خدمات عمومی: سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی حاکمیت، با واگذاری کارخانه‌ها و منابع عمومی به بخش خصوصی و نزدیکان قدرت، نه‌تنها اشتغال پایدار ایجاد نکرده، بلکه موج تعطیلی واحدهای تولیدی و گسترش فقر را به‌دنبال داشته است. کاهش خدمات آموزشی، درمانی و رفاهی نیز شکاف طبقاتی را عمیق‌تر کرده است.

در چنین شرایطی، فقر و نابرابری تنها ارقام اقتصادی نیستند؛ واقعیتی ملموس‌اند که هر روز زندگی میلیون‌ها انسان را تحت فشار قرار می‌دهد. همین فشارها، زمینه خیزش‌های اجتماعی و مبارزات گسترده‌ای مانند جنبش «زن، زندگی، آزادی» را فراهم کرده‌اند؛ جنبشی که هم علیه سرکوب و تبعیض جنسیتی و هم علیه نابرابری اقتصادی و اجتماعی قد علم کرده است.

پیوند مبارزه ملی، جنسیتی و طبقاتی

جنبش «زن، زندگی، آزادی» به شکل بی‌سابقه‌ای سه بُعد مهم مبارزه را با هم پیوند داده است:

1- زنان علیه ستم جنسیتی: زنان ایران، به ویژه در مناطق محروم و کردستان، سال‌هاست در برابر محدودیت‌های مذهبی و قوانین تبعیض‌آمیز مقاومت کرده‌اند. این اعتراضات نه تنها برای حقوق فردی بلکه برای برابری در عرصه‌های اجتماعی، آموزشی، شغلی و سیاسی جریان دارد.
2
ـ مردم کردستان علیه تبعیض ملی: جنبش کنونی ادامه طبیعی مبارزات طولانی مردم کردستان در دفاع از هویت و حقوق ملی است. مطالبه حق آموزش به زبان مادری، توسعه مناطق محروم و مقابله با سرکوب سیاسی و فرهنگی، بخشی از این مبارزه است.
3
ـ طبقات فرودست علیه ستم اقتصادی و طبقاتی: فقر، بیکاری، تورم و کاهش خدمات عمومی، میلیون‌ها نفر را به اعتراض و مبارزه کشانده است. جنبش نشان داده که عدالت جنسیتی، ملی و اقتصادی از هم تفکیک‌ناپذیرند و مبارزه علیه نابرابری باید همزمان در همه این عرصه‌ها صورت گیرد.

این هم‌افزایی سه بُعد، جنبش «زن، زندگی، آزادی» را به چیزی فراتر از یک اعتراض خیابانی مقطعی تبدیل کرده است؛ این جنبش فرآیندی تاریخی و طبقاتی است که ریشه در مبارزات چنددهه‌ای مردم ایران دارد. ترکیب مبارزه زنان، مطالبات مردم کردستان و اعتراض طبقات فرودست، به جنبش نیرویی فراگیر بخشیده و آن را به صدای واحد علیه تبعیض، ستم و نابرابری تبدیل کرده است.

استمرار مبارزه و پیامدها

جنبش «زن، زندگی، آزادی» همچنان ادامه دارد و فعالیت‌های آن در سه سطح مختلف قابل مشاهده است.

1- در کردستان، اعتصابات محلی، مراسم بزرگداشت کشته‌شدگان و فعالیت‌های مستمر زنان و جوانان در شهرها و روستاها جریان دارد و نشان می‌دهد روحیه مقاومت و همبستگی در این منطقه به شکل نهادینه در آمده است.
2-
در سراسر ایران، اعتصابات کارگری، اعتراضات معلمان و دانشجویان و تجمعات خیابانی در استان‌های مختلف حاکی از ریشه دواندن جنبش در سطح ملی است؛ مطالبات اقتصادی، حقوقی و سیاسی در قالب این اعتراضات به‌طور همزمان دنبال می‌شوند و پیوند مبارزه جنسیتی، ملی و طبقاتی را تقویتمی‌کند.
3-
در سطح بین‌المللی، دیاسپورای ایرانی و جنبش جهانی حقوق زنان با برگزاری تظاهرات گسترده در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا، صدای مردم ایران را به جهان منتقل کرده و توجه رسانه‌ها و نهادهای بین‌المللی را به سرکوب‌ها جلب کرده‌اند و رژیم را در انزوا قرار داده‌اند.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» پیامدهای اجتماعی و سیاسی مهمی بر جای گذاشته است. میلیون‌ها نفر، به ویژه زنان و جوانان، ترس از سرکوب حکومتی را کنار گذاشته و به صحنه آمده‌اند؛ این حضور گسترده فرهنگ سکوت و انفعال را در جامعه ایران به چالش کشیده است. کاهش اعتماد عمومی نسبت به جمهوری اسلامی و بی‌اعتمادی به وعده‌ها و نهادهای حکومتی بحران مشروعیت رژیم را تشدید کرده و نشان می‌دهد قدرت حکومتی دیگر نتوانسته است مشروعیت خود را در نظر مردم حفظ کند. نسل جوان با تجربیات مبارزات پیشین آشنا شده و حس همبستگی و آگاهی اجتماعی میان نسل‌ها افزایش یافته است. شعار «زن، زندگی، آزادی» نیز به مخرج مشترک نیروهای مترقی و مردم تبدیل شده و گفتمان برابری، عدالت اجتماعی و آزادی را در جامعه تقویت کرده است.

دیاسپورای ایرانی نقش کلیدی در جهانی‌سازی جنبش ایفا کرده و با گسترش فعالیت‌ها و شبکه‌های همبستگی جهانی، هم حمایت معنوی از مردم ایران را فراهم کرده و هم فشار سیاسی و اخلاقی بر رژیم را افزایش داده است. این همبستگی جهانی نشان می‌دهد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» دیگر محدود به یک کشور نیست و به یک جنبش جهانی علیه تبعیض، سرکوب و نابرابری تبدیل شده است، جنبشی که امید و مقاومت را در داخل و خارج از مرزهای ایران تقویت می‌کند.

سخن پایانی

سه سال از قتل مهسا امینی می‌گذرد، اما شعله‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی» همچنان زنده است و مسیر خود را با قدرت ادامه می‌دهد. کردستان همواره یکی از قطب‌های اصلی مبارزه برای آزادی و برابری در ایران بوده است و زنان و جوانان این منطقه با تجربه‌های تاریخی و سازمان‌دهی اجتماعی و طبقاتی، نقش پیشاهنگ را ایفا کرده‌اند. جنبش امروز، ادامه طبیعی مسیر تاریخی مردم ایران است و نشان می‌دهد که مبارزه علیه ستم ملی، جنسیتی و طبقاتی نه یک اعتراض مقطعی، بلکه فرآیندی مستمر و نهادینه است که هر سرکوب تنها آن را قوی‌تر و ریشه‌دارتر می‌کند.

زنان و جوانان پیشاهنگ جنبش، الهام‌بخش دیگر مناطق ایران شده‌اند و مبارزه آنان، پلی میان مقاومت‌های گذشته و حرکت‌های جاری به سمت آزادی و عدالت اجتماعی ایجاد کرده است. پرچمی که در کردستان برافراشته شد، امروز در سراسر ایران و در جنبش‌های جهانی آزادی‌خواه می‌درخشد و نشان می‌دهد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» نه آغاز یک حرکت تازه، بلکه گامی نوین در ادامه یک مسیر تاریخی و چنددهه‌ای است.

چشم‌انداز آینده جنبش روشن است و در گرو سازمان‌یابی اجتماعی و طبقاتی مردم، همبستگی میان مناطق مختلف ایران و پیوند با مبارزات جهانی علیه ستم و تبعیض است. قدرت‌بخشی به زنان و نسل جوان، عامل تعیین‌کننده در استمرار و تقویت این جنبش خواهد بود و تضمین می‌کند که شعله‌های مقاومت هر روز زنده‌تر و گسترده‌تر شوند. پیام نهایی این است که مبارزه برای آزادی و برابری محدود به زمان یا مکان خاصی نیست؛ ایرانیان، چه در داخل کشور و چه در دیاسپورا، با پایداری، خلاقیت و همبستگی در این مسیر گام برمی‌دارند تا روزی که عدالت، آزادی و برابری واقعی به شکل کامل تحقق یابد.

0 FacebookTwitterWhatsappTelegramEmail

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net