مکانیزم ماشه: فشار بر زندگی مردم و بسترهای مقاومت در ایران

مکانیزم ماشه: فشار بر زندگی مردم و بسترهای مقاومت در ایران

«تحلیلی ماتریالیستی و طبقاتی از اثرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ماشه بر کارگران، زنان، بازنشستگان و جامعه ایران»

ایوب دباغیان

٢ سپتامبر ۲۰۲۵

این روزها واژه‌ی «مکانیزم ماشه» (Snapback) را بارها در رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و محافل سیاسی می‌شنویم. بسیاری از تحلیل‌گران و کارشناسان از زوایای مختلف سیاسی، حقوقی و دیپلماتیک آن را بررسی کرده‌اند و بحث‌های فراوانی در این باره جریان دارد.

اما آنچه کمتر به آن پرداخته می‌شود، نگاه طبقاتی و ماتریالیستی به این سازوکار است؛ نگاهی که به جای تمرکز صرف بر معادلات قدرت در سطح دولت‌ها، مستقیماً به تأثیرات واقعی و عینی آن بر جامعه و زندگی روزمره‌ی مردم می‌پردازد.

در این نوشته، می‌کوشم موضوع مکانیزم ماشه را از زاویه‌ای ماتریالیستی و طبقاتی بررسی کنم تا مشخص شود کە این سازوکار چگونه بر عامه‌ی مردم به‌ویژه کارگران، بازنشستگان، زنان و جوانان اثر می‌گذارد، چه تغییراتی در زندگی روزمره و معیشت اجتماعی پدید می‌آورد، و چگونه می‌تواند هم به‌عنوان ابزار فشار امپریالیستی و هم به‌عنوان محرک مقاومت و همبستگی طبقاتی عمل کند. از این رو، لازم است به جای غرق شدن در اصطلاحات حقوقی و بازی‌های دیپلماتیک، بر روی واقعیت‌های زمینی و ملموس جامعه تمرکز کنیم؛ جایی که مکانیزم ماشه بیش از همه خود را نشان می‌دهد: در سفره‌ی خالی مردم، در حقوق معوقه‌ی کارگران، در داروهای کمیاب، و در فقر و بیکاری‌ای که هر روز عمیق‌تر می‌شود.

🔹 مکانیزم ماشه چیست و چرا امروز دوباره مطرح شده است؟

مکانیزم ماشه (Snapback) سازوکاری است که در توافق هسته‌ای برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل گنجانده شد. بر اساس این سازوکار، اگر یکی از طرف‌های توافق ادعا کند که ایران به تعهداتش پایبند نبوده، می‌تواند روندی را آغاز کند که در نهایت به بازگشت خودکار همه‌ی تحریم‌های شورای امنیت منجر شود، بدون آن‌که نیاز به رأی‌گیری دوباره در شورای امنیت باشد.

به زبان ساده، ماشه دکمه‌ای است که هر قدرت بزرگ امضاکننده‌ی برجام، با فشار دادن آن، می‌تواند کل تحریم‌های لغو شده را دوباره فعال کند. همین ویژگی، آن را به ابزاری قدرتمند در دست غرب برای فشار بر جمهوری اسلامی بدل کرده است.

اما چرا امروز، در سال ۲۰۲۵، دوباره این موضوع برجسته شده است؟

۱. جمهوری اسلامی برنامه‌ی هسته‌ای خود را به سطحی رسانده که به‌زعم غرب «تهدیدآمیز» تلقی می‌شود.

۲. روابط ایران با غرب پس از سرکوب خونین اعتراضات داخلی، حملات منطقه‌ای و حمایت آشکار از گروه‌های نیابتی، به مرحله‌ی تقابل آشکار رسیده است.

۳. آمریکا و اروپا در پی آن هستند که ایران را در چند جبهه‌ی همزمان تحت فشار قرار دهند: اقتصادی، سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک.

از همین رو، بازگشت بحث ماشه صرفاً یک جدال حقوقی یا یک بند از توافق نیست؛ بلکه در واقع اعلان فشار حداکثری جدیدی است که نه فقط بر رژیم، بلکه بر کل جامعه ایران تأثیر خواهد گذاشت.

🔹 جبهه‌ی بین‌المللی و جایگاه ایران در معادلات قدرت

مکانیزم ماشه را نمی‌توان جدا از صحنه‌ی بین‌المللی تحلیل کرد. هرچند جمهوری اسلامی تلاش می‌کند آن را صرفاً به «توطئه‌ی غرب» یا «دشمنی تاریخی آمریکا» تقلیل دهد، اما واقعیت این است که ماشه محصول تضادهای عمیق‌تر در سطح جهانی است؛ تضادهایی که میان قدرت‌های امپریالیستی، منافع سرمایه‌داری جهانی و موقعیت نیمه‌پیرامونی ایران در نظام سرمایه‌داری جهانی شکل گرفته‌اند.

۱. امپریالیسم و کنترل انرژی

ایران در قلب منطقه‌ای قرار دارد که یکی از مهم‌ترین منابع انرژی جهان است. کنترل این منطقه همواره یکی از اهداف اصلی قدرت‌های امپریالیستی بوده است. حضور جمهوری اسلامی، با سیاست‌های بی‌ثبات‌ساز منطقه‌ای و شعارهای ضدغربی، برای این قدرت‌ها تهدیدی محسوب می‌شود. ماشه ابزاری است تا ایران را به چارچوب نظم سرمایه‌داری جهانی بازگردانند یا دست‌کم هزینه‌ی سرپیچی‌اش را سنگین‌تر کنند.

۲. رقابت آمریکا و اروپا با چین و روسیه

مکانیزم ماشه فقط ایران را هدف نمی‌گیرد؛ بلکه بخشی از رقابت جهانی میان بلوک غرب و قدرت‌های نوظهور (چین و روسیه) است. ایران با نزدیکی به مسکو و پکن، در معادلات ژئوپولیتیکی به وزنه‌ای بدل شده است. فعال‌سازی ماشه، علاوه بر تضعیف ایران، پیام هشداری است به روسیه و چین که از حمایت بی‌هزینه از تهران پرهیز کنند.

۳. رژیم‌های ارتجاعی منطقه

از سوی دیگر، عربستان، اسرائیل و دولت‌های محافظه‌کار منطقه‌ای همواره فشار می‌آورند که غرب از مکانیزم ماشه برای محدود کردن ایران استفاده کند. این کشورها که خود متحدان اصلی امپریالیسم هستند، به‌خوبی می‌دانند که یک ایران ضعیف‌تر، به معنای میدان عمل گسترده‌تر برای آنها خواهد بود.

۴. جایگاه جمهوری اسلامی در این معادلات

رژیم جمهوری اسلامی نه یک دولت ضدامپریالیستی واقعی، بلکه یک بورژوازی مذهبیرانتی است که بقای خود را در بحران‌آفرینی می‌بیند. از یک سو، به نام «مقاومت» منابع کشور را در جنگ‌های نیابتی و ماجراجویی‌های منطقه‌ای خرج می‌کند؛ از سوی دیگر، برای بقای اقتصادی خود ناچار است با همان قدرت‌های امپریالیستی چانه‌زنی کند. این دوگانگی، جمهوری اسلامی را به بازیگری شکننده بدل کرده که با هر فشار جدید، در داخل بیشتر از هم می‌پاشد.

🔹 تأثیرات مکانیزم ماشه بر جامعه و زندگی روزمره‌ی مردم

وقتی از مکانیزم ماشه حرف می‌زنیم، در نگاه نخست ممکن است به نظر برسد که این فقط یک ابزار دیپلماتیک و حقوقی است که میان دولت‌ها در سطح سازمان ملل به‌کار گرفته می‌شود. اما حقیقت این است که بار اصلی این مکانیسم نه بر دوش حاکمان، بلکه بر دوش مردم عادی و طبقات فرودست جامعه سنگینی می‌کند.

۱. فشار اقتصادی مستقیم بر سفره‌ی مردم

فعال شدن ماشه عملاً بە معنای بازگشت تحریم‌های شدیدتر و همه‌جانبه است.

افزایش تورم: با هر تحریم جدید، ارزش ریال سقوط بیشتری می‌کند و قدرت خرید کارگران، بازنشستگان و اقشار کم‌درآمد کاهش می‌یابد.

گرانی کالاهای اساسی: مواد غذایی، سوخت و اجناس وارداتی با چند برابر قیمت به دست مردم می‌رسند.

کاهش دستمزد واقعی: حتی اگر دستمزدها اندکی افزایش پیدا کنند، تورم و گرانی آن را بی‌ارزش می‌سازد.

به بیان روشن‌تر، مکانیزم ماشه یعنی خالی‌تر شدن سفره‌ها، بزرگ‌تر شدن صف‌های نان و گوشت، و افزایش فشار اقتصادی بر میلیون‌ها خانواده.

۲. دارو و درمان: ضربه به ضعیف‌ترین‌ها

یکی از فوری‌ترین پیامدهای تحریم‌ها، کمبود دارو و تجهیزات پزشکی است. هرچند غرب ادعا می‌کند دارو شامل تحریم نمی‌شود، اما در عمل با بسته‌شدن کانال‌های مالی و بانکی، واردات دارو و تجهیزات پزشکی به‌شدت مختل می‌گردد.

بیماران خاص (سرطانی، هموفیلی، دیابتی و …) اولین قربانیان‌اند.

قیمت داروهای داخلی نیز به شکل نجومی بالا می‌رود.

کە نتیجه‌اش میشود مرگ خاموش هزاران نفر از ضعیف‌ترین اقشار جامعه.

۳. گسترش بیکاری و ناامنی شغلی

با تحریم‌های جدید، بسیاری از صنایع وابسته به واردات و صادرات تعطیل می‌شوند. کارخانه‌ها یا با ظرفیت پایین کار می‌کنند یا کارگران را به مرخصی اجباری و تعلیق می‌فرستند.

کارگران صنعتی در بخش‌هایی مثل پتروشیمی، خودرو و فولاد بیشترین آسیب را می‌بینند.

کارگران پروژه‌ای و پیمانی اولین کسانی هستند که اخراج می‌شوند.

جوانان بیکار بیشتر و بیشتر به حاشیه رانده می‌شوند، یا به کارهای کاذب و پرخطر روی می‌آورند.

۴. فقر، زنان و فشار مضاعف

در نظام مردسالار و طبقاتی ایران، زنان نخستین کسانی هستند که بار مضاعف بحران‌های اقتصادی و اجتماعی را تحمل می‌کنند. فقر نه تنها سفره‌ی آنان را تهی می‌کند، بلکه زندگی روزمره و نقش‌های اجتماعی‌شان را نیز تحت فشار قرار می‌دهد.

زنان کارگر اغلب در مشاغل غیررسمی، موقت و بدون قرارداد فعالیت دارند و زودتر از همه در مواجهه با بحران‌های اقتصادی بیکار می‌شوند. کاهش دستمزد واقعی و تعلیق یا تعطیلی پروژه‌ها، آنان را مستقیماً به سطح بیکاری و آسیب‌پذیری سوق می‌دهد.

زنان خانه‌دار باید با منابع محدودتر، سفره‌ی خانواده را بچینند و کمبودها را جبران کنند. فشار اقتصادی موجب افزایش بار کاری و مسئولیت‌های خانه می‌شود و فرصت‌های مشارکت اجتماعی یا آموزش و رشد فردی برای آنان محدود می‌گردد.

خشونت خانگی و فشارهای اجتماعی در بستر بحران‌های اقتصادی افزایش می‌یابد. فقر و ناکارآمدی ساختاری، زنان را بیشتر در معرض سرکوب، تبعیض و انواع محدودیت‌ها قرار می‌دهد.

به بیان روشن‌تر، فقر برای زنان ایران تنها کمبود مالی نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از محرومیت‌ها، محدودیت‌ها و خشونت‌ها است که زندگی روزمره را به میدان دائمی مقاومت و بقا تبدیل می‌کند. در این شرایط، زنان نه تنها قربانی بحران هستند، بلکه به‌عنوان نیروی پیشگام مقاومت، تجربه و آگاهی خود را برای پیوند مبارزه‌ی طبقاتی با مبارزه برای برابری جنسیتی به کار می‌گیرند.

۵. بازنشستگان و فرودستان: قربانیان همیشگی

بازنشستگان، مستمری‌بگیران و اقشار کم‌درآمد همواره اولین قربانیان تحریم‌ها، تورم و سیاست‌های اقتصادی رژیم هستند. مستمری ناچیز آنها در برابر افزایش لحظه‌ای قیمت‌ها کاملاً بی‌ارزش می‌شود و بسیاری از آنان مجبور به بازگشت به کار در مشاغل سخت و پست می‌شوند یا برای ادامه‌ی زندگی به فرزندان و خانواده وابسته می‌گردند.

اما تجربه‌ی طولانی سال‌ها فقر و ستم، بازنشستگان را نه تنها قربانی، بلکه حاملان تجربه و ظرفیت مقاومت کرده است. آنان با حضور مستمر در اعتراضات خیابانی و تشکل‌های صنفی، صدای عدالت‌خواهی و مطالبه‌ی حقوق خود را بلند می‌کنند. بازنشستگان می‌توانند پلی میان نسل‌های مختلف مبارزان و نیرویی پایدار برای سازمان‌دهی اجتماعی باشند، و در بحران‌های ناشی از مکانیزم ماشه، بخشی از موتور همبستگی و مبارزه طبقاتی را شکل دهند.

۶. تشدید شکاف طبقاتی

در چنین شرایطی، ثروتمندان و وابستگان به حکومت از رانت ناشی از تحریم‌ها سود هنگفت می‌برند. آنان با قاچاق، دلالی، واردات غیررسمی و فروش ارز و کالاهای اساسی ثروت‌های کلان می‌اندوزند، در حالی که کارگران، بازنشستگان و مردم عادی هر روز فقیرتر می‌شوند و سفره‌شان کوچک‌تر می‌گردد. مکانیزم ماشه در عمل، نه تنها فشار اقتصادی را بر اکثریت مردم تشدید می‌کند، بلکه شکاف طبقاتی را عمیق‌تر کرده و شرایط جامعه را به سمت بحران و انفجار اجتماعی سوق می‌دهد.

🔹 تناقضات داخلی رژیم و دامن‌زدن مکانیزم ماشه به اختلافات درونی حاکمیت

مکانیزم ماشه فقط ابزار فشار خارجی نیست؛ بلکه همچون آینه‌ای تضادهای درونی جمهوری اسلامی را برجسته‌تر می‌سازد. رژیمی که بر پایه‌ی ائتلافی متناقض از بوروکراسی مذهبی، نظامی‌گری سپاه، بورژوازی رانتی و دستگاه‌های امنیتی بنا شده، با هر فشار خارجی بیشتر دچار شکاف‌های داخلی می‌شود.

۱. جناح‌های حکومتی و بازی با «تحریم»

درون رژیم، تحریم و مکانیزم ماشه به ابزار دعواهای جناحی بدل شده است؛ اصول‌گرایان تندرو، تحریم‌ها را بهانه‌ای می‌دانند برای تقویت سیاست «اقتصاد مقاومتی» و بستن جامعه. آنان شعار می‌دهند که «ایران باید بدون غرب سر کند»، اما در عمل، از تحریم‌ها برای تقویت رانت و کنترل بیشتر جامعه استفاده می‌کنند.

جناح میانه‌رو و تکنوکرات، تحریم‌ها را دلیل اصلی مشکلات معرفی می‌کند و خواستار مذاکره و سازش بیشتر با غرب است. برای آنان مکانیزم ماشه دستاویزی است تا در جدال قدرت نشان دهند تنها راه «نجات کشور» بازگشت به برجام یا توافق جدید است.

این کشمکش، در سطح سیاسی شاید ظاهراً «اختلاف تاکتیکی» باشد، اما در واقع انعکاس تضادهای مادی میان بخش‌های مختلف بورژوازی وابسته به حکومت است.

۲. سپاه و اقتصاد تحریم

سپاه پاسداران بزرگ‌ترین برنده‌ی تحریم‌هاست. در شرایطی که بخش خصوصی و شرکت‌های مستقل فلج می‌شوند، سپاه با امپراتوری اقتصادی خود، از نفت و گاز گرفته تا واردات قاچاق، خلأ را پر می‌کند.

فعال شدن ماشه به معنای تضعیف رقبای اقتصادی سپاه است. سپاه با شعار «مقاومت» کنترل بیشتری بر سیاست و اقتصاد به‌دست می‌آورد.

این امر تضاد میان سپاه و دیگر نهادهای حکومتی را تشدید می‌کند، زیرا بخش‌های دیگر از کیک قدرت سهم کمتری می‌برند.

۳. شکاف در ساختار روحانیت

بخش‌هایی از روحانیت حاکم می‌دانند که تشدید فشارها مشروعیت ایدئولوژیک نظام را فرسایش می‌دهد. آن‌ها از این هراس دارند که با تحریم‌های ماشه‌ای و بحران‌های اجتماعی، مردم بیش از پیش به سمت گسست کامل از دین و حکومت سوق داده شوند. در مقابل، روحانیون تندرو بقای ایدئولوژیک خود را دقیقاً در بحران و دشمن‌تراشی می‌بینند.

۴. بحران مشروعیت و ترس از انفجار اجتماعی

مهم‌تر از همه، فعال شدن ماشه بحران مشروعیت را در جمهوری اسلامی تشدید می‌کند. هر بار که قیمت دلار بالا می‌رود یا صف‌های طولانی برای کالاهای اساسی شکل می‌گیرد، نارضایتی اجتماعی سر باز می‌کند.

اعتراضات کارگری، بازنشستگان و معلمان افزایش می‌یابد. جنبش‌های زنان و جوانان انرژی تازه می‌گیرند. سرکوب شدیدتر می‌شود، اما همین سرکوب شکاف میان دولت و جامعه را عمیق‌تر می‌سازد.

به بیان روشن‌تر، مکانیزم ماشه مانند پتکی است که تضادهای درونی رژیم را عیان‌تر می‌کند: میان سپاه و دولت، میان جناح‌های حکومتی، میان روحانیت محافظه‌کار و جامعه‌ای که روزبه‌روز بیشتر از دین و حاکمیت فاصله می‌گیرد.

🔹 افق‌های پیش‌رو؛ جامعه، مبارزات طبقاتی و امکان‌های مقاومت در برابر مکانیزم ماشه

مکانیزم ماشه، همان‌طور که دیدیم، نه صرفاً مسئله‌ای دیپلماتیک و حقوقی بلکه یک بحران اجتماعی و طبقاتی عمیق در ایران ایجاد می‌کند. اما این فشارها تنها به معنای انفعال و سرکوب نیستند؛ بلکه می‌توانند به موتور محرکی برای مقاومت، سازمان‌یابی و رشد آگاهی طبقاتی بدل شوند.

۱. تشدید تضاد میان کار و سرمایه

با هر بار تشدید تحریم‌ها، بحران اقتصادی مستقیم بر دوش کارگران و زحمتکشان می‌افتد. این روند، تضاد میان کارگران و سرمایه‌داران وابسته به حکومت را عریان‌تر می‌سازد. کارگران در کارخانه‌های تعطیل‌شده و نیمه‌تعطیل، با خطر بیکاری و دستمزدهای معوقه مواجه‌اند.

هم‌زمان، سرمایه‌داران رانتی و فرماندهان سپاه از رانت‌های ناشی از تحریم ثروت‌اندوزی می‌کنند.

این تضاد عینی، زمینۀ رشد اعتراضات کارگری و گسترش شعارهای رادیکال‌تر را فراهم می‌کند.

۲. زنان در خط مقدم مقاومت

زنان، همان‌طور که در خیزش «زن، زندگی، آزادی» نشان دادند، نخستین قربانیان سرکوب و فقر نیستند بلکه نیروی پیشگام مقاومت‌اند. در بستر مکانیزم ماشه، زنان کارگر و سرپرست خانوار بار بیشتری از بحران اقتصادی را به دوش می‌کشند.

هم‌زمان، تجربه‌ی سرکوب مضاعف آنان را رادیکال‌تر می‌کند و در صف مقدم اعتراضات قرار می‌دهد.

پیوند مبارزه برای برابری جنسیتی با مبارزه طبقاتی علیه سرمایه‌داری رانتی و مذهبی محکم‌تر می‌شود.

۳. بازنشستگان و لایه‌های فرودست

بازنشستگان که طی سال‌های اخیر به یکی از نیروهای پایدار اعتراضات خیابانی بدل شده‌اند، در شرایط تشدید تحریم‌ها نیز بی‌تردید صدای خود را بلندتر خواهند کرد. آنان با تجربه‌ی مبارزه جمعی و شعارهای عدالت‌خواهانه، می‌توانند پل ارتباطی میان نسل‌های مختلف مبارزان باشند.

۴. جوانان و انفجار اجتماعی

نسل جوان ایران دیگر هیچ امیدی به اصلاح رژیم ندارد. آنان با بحران بیکاری، بی‌آیندگی و فقر فزاینده روبه‌رو هستند. مکانیزم ماشه برای این نسل نه یک واژه‌ی دیپلماتیک، بلکه به معنای بن‌بست کامل اقتصادی و اجتماعی است. در چنین شرایطی؛ جوانان به نیروی بالقوه‌ی اصلی شورش‌های خیابانی بدل می‌شوند.

جنبش‌های دانشجویی و خیابانی پیوند بیشتری با جنبش‌های کارگری و زنان پیدا می‌کنند.

۵. دیاسپورا و پیوند با داخل

تحریم‌ها و بحران ماشه هم‌زمان توجه افکار عمومی جهانی را بیشتر به ایران جلب می‌کنند. این امر می‌تواند فرصتی برای نیروهای مترقی در دیاسپورا باشد تا صدای اعتراضات داخلی را رساتر کنند و شبکه‌های همبستگی بین‌المللی ایجاد نمایند.

۶. امکان‌های مقاومت و سازمان‌یابی

مکانیزم ماشه می‌تواند به‌طور متناقض نقشی دوگانه ایفا کند؛ از یک‌سو فشار اقتصادی و سرکوب را تشدید می‌کند. از سوی دیگر، رژیم را در بحران مشروعیت فرو می‌برد و زمینۀ همگرایی بیشتر جنبش‌های اجتماعی را فراهم می‌سازد.

این شرایط می‌تواند به شکل‌گیری بسترهای تازه‌ای برای تشکل‌های مستقل کارگری، شوراهای محلی، شبکه‌های زنان و جوانان، و پیوندهای همبستگی میان اقشار مختلف جامعه کمک کند.

۷. سناریوهای پیش‌رو

با توجه به روند کنونی، می‌توان چند افق احتمالی را تصور کرد:

1ـ تشدید سرکوب و انسداد کامل سیاسی: رژیم با تکیه بر سپاه و درآمدهای غیررسمی، تلاش کند بحران را کنترل کند.

2ـ انفجارهای اجتماعی مقطعی: مانند آبان ۹۸ یا خیزش ژینا، که می‌توانند دوباره با شدت بیشتری تکرار شوند.

3ـ توسعه‌ی همبستگی طبقاتی و جنبش‌های سازمان‌یافته‌تر: اگر اعتراضات کارگری، زنان و بازنشستگان با هم پیوند بخورند، می‌توانند رژیم را در موقعیت لرزانی قرار دهند.

🔹سخن پایانی

مکانیزم ماشه را نباید تنها به‌عنوان سازوکاری حقوقی یا ابزاری در دست دولت‌های بزرگ دید. این سازوکار در عمل ماشه‌ای است که هر بار کشیده می‌شود، فقر، تورم و فشار را بر دوش کارگران، زنان، بازنشستگان و جوانان سنگین‌تر می‌کند، در حالی‌که اقلیت حاکم و بورژوازی رانتی از آن سود می‌برند.

اما این تمام ماجرا نیست؛ چرا که همان‌طور که ماشه‌ی تحریم کشیده می‌شود، ماشه‌ی مبارزه‌ی طبقاتی نیز مسلح‌تر می‌گردد. هر گام در مسیر فشار خارجی، شکاف‌های داخلی رژیم را عمیق‌تر کرده و ظرفیت‌های مقاومت را گسترش می‌دهد. از اعتصابات کارگری تا جنبش زنان و شورش جوانان، همه و همه نشان می‌دهند که جامعه ایران نه‌تنها قربانی این فشارها نیست، بلکه می‌تواند آنها را به نیرویی برای آگاهی، همبستگی و سازمان‌یابی انقلابی بدل کند.

0 FacebookTwitterWhatsappTelegramEmail

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net