نمایش زیرزمینی «حد»: اعدام و دور باطل خشونت

روژان کلهر

نمایش «حد» براساس داستان کوتاه «بعضی از ما دوستمان کُلبی را تهدید می‌‌کردیم» نوشته‌‌ی دونالد بارتلمی توسط گروهی از جوانان علاقمند به تئاتر در پلاتویی در زیرزمین یک کافه ‌سنتی بدون مجوز اجرا می‌شود.‌

دونالد بارتلمی زاده ۱۹۳۱ و درگذشته ۱۹۸۹ نویسنده‌ی پست‌مدرنیست آمریکایی بود. داستان «بعضی از ما دوستمان کُلبی را تهدید می‌‌کردیم» تاکنون توسط چندین مترجم به فارسی ترجمه و منتشر شده است. گروه که به دلایل امنیتی از ما خواسته‌اند نام آن‌ها را فاش نکنیم، نمایش‌شان را براساس ترجمه‌ی روحی افسر از این داستان روی صحنه برده‌اند. این داستان به همراه ۱۹ داستان دیگر نخستین‌بار در سال ۱۳۸۲ در کتابی با عنوان «آماتورها» در نشر «کلاغ سفید» منتشر شده است.

مهم‌ترین ویژگی داستان‌های بارتلمی، از نویسندگان پست‌مدرن آمریکا، کوتاهی آن‌هاست. او در اغلب داستان‌هایش با تکیه بر مناسبات درون‌متنی و با اشاراتی به افسانه‌هایی مانند «سفیدبرفی» و یا «شاه‌آرتور» با تخیل، بازی می‌کند.

گروه در اجرای آلترناتیو و بدون مجوز داستان «بعضی از ما دوستمان کُلبی را تهدید می‌‌کردیم» نام «حد» را برای نمایش انتخاب کرده‌اند. این عنوان دقیقاً از نخستین جمله داستان بارتلمی برداشت شده است:

مدت‌ها بود ما دوستمون کلبی رو بر اساس رفتاری که در پیش گرفته بود تهدید می‌کردیم. و حالا که دیگه از حد گذرونده بود تصمیم گرفتیم دارش بزنیم.

گروه در اعلان نمایش‌شان عنوان کرده‌اند نویسنده‌ی نمایش «دونالد بارتلمی‌»ست، غافل از آنکه بارتلمی نمایشنامه‌نویس نبود. یکی از نقاط قدرت کار این گروه این است که از داستان بارتلمی برای برنمودن یک مشکل اجتماعی در ایران، یعنی اعدام استفاده کرده‌اند. باید توجه داشت که ایران به تناسب سرانه جمعیت رتبه نخست اعدام شهروندان را در دنیا دارد.

پوستر نمایش حد
پوستر نمایش حد

وضعیت نامشخص فرد محکوم به اعدام

در داستان «بعضی از ما دوستمان کُلبی را تهدید می‌‌کردیم» چند دوست صرفاً به این دلیل که «کلبی» رفتارش را «از حد» گذرانده می‌خواهند او را اعدام‌ کنند‌. در داستان به هیچ عنوان توضیح داده نمی‌شود که کلبی چه چیزی را از حد گذرانده است. معیار «حد» هم نامشخص باقی می‌ماند. این نکته در نمایش به شکل طنزی گزنده توسط بازیگران و به کمک دیالوگ‌هایی که عیناً از متن داستان برگرفته شده به تماشاگر منتقل می‌شود. همچنین در داستان (و نمایش هم) این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند که چرا این چند نفر به این نتیجه رسیده‌اند کلبی دوستشان را دار بزنند؟ از چه زمانی فهمیده‌اند که باید کلبی را دار بزنند؟ کدام رفتار کلبی باعث شده از حد بگذراند و چرا کسی که از حد گذرانده بابد اعدام شود؟منظور از اینکه کلبی دیگر «شورش» را در آورده چیست؟

این وضعیت نامشخص را که فقط به اراده به اعدام یک فرد متخلف ناظر است، می‌توان به عنوان تمثیلی از وضعیت دستگاه قضایی جمهوری اسلامی درک کرد که از همان آغاز تا کشتار زندانیان سیاسی در سال‌های دهه ۱۳۶۰ و تثبیت حاکمیت تاکنون از اعدام به عنوان ابزاری برای ایجاد وحشت و بازدارندگی بهره گرفته است.

نمایش «حد» بیانگر وضعیت نامشخص یک فرد اعدامی‌ست. در این میان آنچه که قطعیت دارد فقط اعدام است به عنوان مجازات برای برگذشتن از یک حد نامعلوم. آنچه که نامعلوم است، حد است. زبان صحنه صمیمی و بازی بازیگران طبیعی‌ست. تماشاگر به خوبی می‌تواند با موضوع ارتباط برقرار کند. در این نمایش همه در موقعیت اعدامی قرار می‌گیرند. آسیاب به نوبت. و این همان دور باطل خشونت است.

Ad placeholder

در بیان مفهوم «نگرانی»

گروه نه تنها در انتخاب متن هوشمندانه عمل کرده‌اند، بلکه موفق شده‌اند داستان بارتلمی را به شکل خلاقانه‌ای دراماتیزه کنند‌. این گروه در زیرپله یک کافه سنتی، بدون مجوز مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد اسلامی نمایشی را اجرا می‌کنند. اگر مأموران ارشاد متوجه شوند، بلادرنگ نمایش را توقیف می‌کنند. این وضعیت در داستان بارتلمی هم وجود دارد. می‌خوانیم:

هیو نگران متن دعوت‌نامه‌ها بود اگه یه وقت یکی از اونا دست مامورا بیفته چی؟ دار زدن کلبی بی‌شک کاری خلاف قانون بود و اگه مامورا پیشاپیش خبردارمی‌شدن، به احتمال زیاد سرمی‌رسیدن و همه‌چی رو خراب می‌کردن‌. من گفتم با اینکه می‌شه گفت دار زدن کلبی، یقینا برخلاف قانونه اما ما از نظر اخلاقی کاملا محقیم چنین کاری را بکنیم چون کلبی دوست ماست، از خیلی نظرها به ما تعلق داره، و گذشته از اینها از حد گذراند.

این سطرها که هم بیانگر وضعیت کلبی‌ست و هم آنکه ممکن است به یادآورنده موقعیت‌هایی مانند قتل‌های ناموسی هم باشد به شکل دیالوگ از زبان شخصیت‌ها ادا می‌شود.

نمایش چنانکه گفته شد پلاتویی در یک زیرپله واقع در زیر کافه‌ای‌ سنتی‌ست. تماشاگران از طریق دری که مشرف به حیاط کافه است وارد محل اجرای نمایش می‌شوند. یک فضای مستطیل‌شکل شبیه پلاتو یا سالن بلک‌باکس که تماشاگران در دو ضلع آن می‌توانند بنشینند. پلاتویی با فضایی محدود که نهایتاً به اندازه‌ی ۳۰ تماشاگر گنجایش دارد. بازیگران به خوبی از فضای موجود استفاده می‌کنند و با توجه به شکل فضای اجرا بیشتر میزانسن‌ها به شکل افقی در مقابل تماشاگر طراحی شده است‌. بازیگران که شامل پنج مرد و یک زن (بدون حجاب تحمیلی) هستند سعی می‌کنند در آغاز نمایش با حرکت بدون دیالوگ به شکل فرم نشان دهند که قرار است دوستی را مجازات کنند. این فرم‌ها با موسیقی تلفیق شده، به شکل رقص طراحی شده است و به خوبی تماشاگر را درگیر می‌کند.

نکته بعدی این است که برخلاف جریانی که در تئاتر رسمی رواج دارد، با آنکه فضای نمایش خارجی و شخصیت‌های نمایش همان شخصیت‌های داستان بارتلمی هستند اما بازیگران به هیچ عنوان سعی نمی‌کنند دیالوگ‌ها را به شکل اغراق‌آمیز و شبیه فیلم‌های دوبله ایرانی ادا کنند. به یک معنا زبان صحنه کاملا ایرانی‌ست و بازیگران راحت با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و لاجرم فیگور و بیان و حرکاتشان مصنوعی جلوه نمی‌کند. ارتباط خوب و راحت بین بازیگران باعث می‌شود تماشاگر هم با بازیگران راحت ارتباط برقرار کند و از آنجایی که فضای اجرای نمایش کوچک است هیچ فاصله‌ای بین بازیگران و تماشاگران وجود ندارد؛ گویی تماشاگران هم جزو بازی هستند. حتی در قسمت‌هایی از نمایش با استفاده از تکنیک فاصله‌گذاری بازیگران از نقش‌ها فاصله گرفته با یکدیگر به عنوان چند بازیگر گفت‌‌وگو می‌کنند که این نکته باز باعث می‌شود تماشاگر به جای غرق شدن در فضای نمایش و غوطه‌ورخوردن در احساسات، متوجه شود درحال دیدن نمایش است و بیشتر به فکر فرورود.

Ad placeholder

همه حضور دارند

در نمایش تمام شخصیت‌های داستان بارتلمی حضور دارند: کلبی که از حد گذرانده و قرار است اعدام شود؛ راوی که شخصی حساس و هوشیار است؛ هوارد که رهبر ارکستر است. هیو که نگران متن دعوت‌نامه‌هاست؛ تامس که مهندس معمار است و سرانجام هری که آژانس کرایه‌ی اتومبیل و کامیون دارد. با این تفاوت که شخصیت راوی حذف شده، روایت نمی‌کند و در رویدادها حضور دارد و بنابراین‌ اتفاقی که قبلا روی داده و در داستان اصلی از زبان راوی در حال روایت است، جلوی چشم تماشاگران اتفاق می‌افتد.

کارگردان به خوبی از دیالوگ‌های کلیدی داستان استفاده می‌کند و دقیقا طبق ساختار داستان اتفافات پیش می‌روند و در این بین با استفاده از فرم‌های نمایشی به مواردی از داستان می‌پردازد که کلیدهای اصلی داستان بارتلمی هستند. مثلا نواختن موسیقی در زمان اعدام و کلبی که عاشق سمفونی چهارم «آیوز» است و اینکه «سمفونی چهارم آیوز سرشار است از جلوه‌های جدید موسیقی و غیرقابل اجراست. در موومان آخر به نظر می‌رسد بین موسیقی سنتی و مدرن جنگ درمی‌گیرد و قطعه به آرامی و با صدای پرکاشنی که از دور می‌آید به پایان می‌رسد. یا دارزدن‌ کُلبی تقریباً به طور قطع خلاف قانون است و دوستانش از لحاظ اخلاقی کاملاً حق خود می‌دانند که دارش بزنند چون دوستشان است. انتخاب یکدست‌ خط قشنگ از کاتالوگ و کاغذ کرم‌رنگ برای چاپ دعوت‌نامه‌ها، پذیرایی با مشروب و کلبی که نگران هزینه‌هاست. انتخاب درخت که احساس طبیعت را به تماشاگر القا می‌کند.

کار خلاقانه دیگری که کارگردان انجام داده این است یکی یکی نقش‌ها عوض می‌شوند، در این معنا که هر کدام از بازیگران کلبی می‌شود و در موقعیت اعدامی قرار می‌گیرد و دیالوگ‌ها هم این بار از زبان دیگری تکرار می‌شوند و این روندِ به تدریج سرعت می‌گیرد و به یک دور باطل می‌رسد. کنایه‌ای از این معنا که هر کدام از ما ممکن است جای کلبی باشیم و اعدام شویم.

بازیگران گروه و کارگردان تجربه‌ چندانی در تئاتر ندارند اما آنچه که به کار آنها قدرت بخشیده دقیقا این است که بدون آنکه نگران سانسور و درگیری‌های اداری با مرکز هنرهای نمایشی باشند، آزادانه و رها نمایشی را اجرا می‌کنند که دوست می‌دارند. همین هم باعث می‌شود کارشان دوست‌داشتنی باشد و با تماشاگر ارتباط برقرار کنند.‌

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net