ستار ابراهیمی
نچیروان معروفی، جوان آسیبدیدە چشمی در جریان قیام ژینا است. او متولد ٢٢تیر ١٣٨٣، فرزند خالد و بیان در محلە «شهناز» سقز است. نچیروان در زمان زخمی شدن، در دوره مرخصی سربازی بودە است.
او میگوید:
پس از اعلام خبر قتل ژینا (مهسا) امینی، با مردم سقز و شهرهای اطراف کە بە سقز آمادە بودند بە سمت گورستان آیچی سقز حرکت کردیم. قبل از ما نیروهای یگان ویژە و نیروهای انتظامی در گورستان آیچی حضور داشتند.
بە گفتە نچیروان معروفی، فشارهای نیروهای امنیتی و نیروهای انتظامی برای خاکسپاری ژینا امینی در ساعت شش بامداد، بدون حضور مردم کارساز نبود. او در ادامە خاطرات خود از آن روز میگوید که پس از خاکسپاری ژینا امینی، مردم سقز بە نشانە اعتراض بە این قتل حکومتی بە سمت فرمانداری این شهر حرکت کردند.
بە گفتە نچیروان معروفی، نە تنها در جلو در فرمانداری، حتی در بعضی از محلەهای سقز، نیروهای امنیتی مستقر بودند. به گفته او شمار زیادی از معترضن با شعارهای ضد حکومتی بە سمت فرمانداری رفتند؛ نیروهای امنیتی توان مقابلە را با مردم نداشتند و اگر مردم کمی بیشتر مقاومت میکردند احتمال داشت فرمانداری را تسخیر کنند.
زخمی شدن از ناحیە چشم، عصب دست راست و چپ، گردن و سر و سینە
نچیروان معروفی به یاد میآورد که «نیروهای امنیتی همە تا دندان مسلح به انواع سلاح، از کلاشینکوف تا شاتگان و گاز اشکآور بودند و یک گروه ۴۰نفره از نیروهای امنیتی برای پراکندە کردن مردم اقدام بە شلیک گاز اشکآور کردند».
بە گفتە نچیروان پس از متفرق کردن مردم با گاز اشکآور به دست پلیس، مردم بە سمت میدان «جمهوری» سابق رفتند و مردم در آنجا اقدام بە آتش زدن بنرهای خمینی کردند. او میگوید:
من هم همراە چند تن از دوستانم اقدام بە سر شعار دادن کردیم و گفتیم «یا میمیریم یا وطن و پس میگیریم».
نچیروان میافزاید:
تقریبا ما ١٥ نفر بودیم و بە سمت نیروهای امنیتی تنها چیزی کە داشتیم یعنی سنگ میزدیم. من بە دومین کوچە خیابان جمهوری کە رسیدم، پس از یورش نیروهای امنیتی با سلاحهای «پینتبال، گاز اشکآور و بمب صوتی» بە سمت بالای خیابان جمهوری رفتیم. من چند تا سنگ بە سوی نیروهای امنیتی پرتاب کردم. همزمان در حین سنگپرانی من، نیروهای امنیتی با دوتا گلولە بە سمت من شلیک کردند و من از ناحیە چشم راست دچار پارگی شبکیە با سە ساچمە شدم.
او میگوید در لحظه زخمی شدن «بە ندای قلبم گوش دادم کە گفت؛ نچیروان وقت مردن نیست، فرار کن».
نچیروان ادامه میدهد:
همینطور که خون زیادی ازمن میرفت، بە بالای کوچە میرفتم که بە یک خانم و آقای حدودا چهل سالە و سی سالە گفتم، لطفا بە من کمک کنید، خون زیادی ازم رفتە است.
او پس از این بیهوش شده و در این هنگام است که خانم و آقای رهگذر نچیروان را بە داخل خانە خود میبرند. پس از مدتی پدر او با تلفن همراهش تماس میگیرد.
بە گفتە نچیروان معروفی زمانی کە پدر او تماس میگیرد، خانوادەای که به او پناه داده بودند با این فکر که نچیروان جان خود را از دست داده است، این مساله را بە پدر او منتقل میکنند.
انتقال بە بیمارستان خمینی سقز
بە گفتە نچیروان معروفی، پس از اینکه پناهدهندگان او متوجە زنده بودن او میشوند، با کمک پدرش که به محل اختفای او رسیده و همراە با یکی از نزدیکانشان، ابتدا خون را از سر و روی او میشویند و سپس او را بە بیمارستان خمینی سقز منتقل میکنند.
نچیروان معروفی به یاد میآورد:
من در بیمارستان در حالت بیهوشی و نیمەهوشیار بودم کە پرسنل بیمارستان میگفتند زود باشید دارد از خونریزی زیاد میمیرد.
طبق گفتەهای نچیروان معروفی، التماسهای پدر او برای بازداشت نکردن نچیروان از سوی نیروهای امنیتی کارساز نبودە است و نیروها امنیتی برای بازداشت او میروند؛ اما زمانی که بە بالای بالینش میرسند، با تصور این که این جوان زخمی، مردە است، دیگر اقدام بە بازداشت او نمیکنند.
Ad placeholder
از بیمارستان خمینی سقز تا بیمارستان نیکوکاری تبریز و ٥ عمل جراحی
این شهروند در ادامە می گوید که بە دلیل نبود امکانهای کافی پزشکی و اینکه تنها داروهای بیمارستان خمینی در حد مسکن بودە است، او را بە بیمارستان «نیکوکاری» در تبریز منتقل میکنند.
نیچیروان معروفی میگوید:
پس از انتقالم بە بیمارستان نیکوکاری تبریز، فوری من را بە اطاق عمل جراحی انتقال دادند و حدود ١١ ساعت من در اطاق عمل بودم. پس از دو روز دوبارە با همان لباسهای خونینی کە تنم بود، مرا بە سقز برگرداندند.
بە گفتە نچیروان معروفی، چشم او تاکنون ٥ بار مورد عمل جراحی قرار گرفتە است.
نچیروان معروفی از زمان حضورش در بیمارستان تبریز چنین روایت میکند:
زمانی کە من را بە بیمارستان نیکوکاری تبریز منتقل کردند، قبل از رسیدن ما، نیروهای اطلاعاتی_امنیتی و یگان ویژە در بیمارستان نیکوکاری مستقر بودند و در حین عمل جراحی من نیز، فرماندە نیروی انتظامی تبریز هم بە بیمارستان نیکوکاری آمد.
بە گفتە این جوان ١٨ سالە نیروهای امنیتی بهجز پدر او اجازەی ورود هیچکس به اتاق او را نمیدادند.
معروفی در ادامە از تهدید بە بازداشت خود از سوی نیروهای اطلاعاتی امنیتی گفت و نقل میکند کە در حین عمل جراحی در بیمارستان شفاء سقز، چگونە او را بە بازداشت تهدید کردە بودند.
زخمیشدن برای دومین مرتبه
نچیروان معروفی در ادامە میگوید که «پس از پنج بار عمل جراحی چشم، دوبارە برای اعتراض بە خیابان آمدم و باز هم از سوی نیروهای امنیتی با گلولە ساچمەایی زخمی شدم.»
نچیروان معروفی که پس از چهار ماە و برای دومین بار از پشت سر با تعداد ١٩ ساچمە زخمی شد، در این مورد میگوید:
دوبار زخمی شدم، بار اول ١١٤ ساچمە بهم اصابت کرد، کە موجب پارگی شبکیە چشم راستم شدە و چند ساچمە بە عصب هردو تا دستم و شاهرگ دستم آسیب زد. دومین بار نیز ١٩ ساچمە ازناحیە پشت بهم خورد.
به دلیل نگرانی از بازداشت و تهدیدهای نیروهای امنیتی، بعضی از ساچمەها را در خانە از سر و پشت او خارج کردند.
نچیروان تاکنون شش بار تحت عمل جراحی قرار گرفتە است: ٥ مورد در بیمارستان نیکوکاری تبریز برای چشم و یک مورد نیز برای عصبهای هر دو دستش، در بیمارستان شفاء سقز.