مهران ربیعی
شبحی بر نظام پولی سایه انداخته است، شبح رمزارز که حالا تاریخی ۱۵ ساله دارد. ماجرا به ۳۱ اکتبر ۲۰۰۸ برمیگردد، روزی که شخصی با نام مستعمار ساتوشی ناکاموتوی راهنما یا بهاصطلاح اوراق سفید (white paper) پایه بیتکوین را منتشر کرد و بر اساس آن، رمز ارز به شکلی نامتمرکز شروع به فعالیت کرد.
در این ۱۵ سال روند تکثیر و توسعه رمز ارزها بدون وقفه بوده است. گفته میشود بین هفت هزار تا بیست هزار رمز ارز وجود دارد. از این میان حدود ۴۰ تای آنها واقعاً به لحاظ مالی واجد اهمیت هستند. در حال حاضر ارزش کل بازار کریپتو بیش از دو تریلیون یورو است و برایان آرمسترانگ، بنیانگذار و مدیرعامل پلتفرم مبادله ارز دیجیتال کوینبیس میگوید این تازه اول ماجرا است:
به نظرم، وضعیت تاحدی شبیه آغاز اینترنت، و تولد تجارت آنلاین در اواخر دهه ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ است. حالا، ۲۰ سال پس از آن روزها اقتصاد آنلاین معرف حدود ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی است (…) شاید بیست سال بعد، اقتصاد رمز ارز هم حدود ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل دهد.
بیتکوین، آرمانشهر یا ناکجاآباد؟
رمز ارزها شاید امروز جایگاه و وزن کمّی بزرگی در بازار مالی نداشته باشند، اما میدان جاذبه آنها بزرگ است و توجه زیادی را برانگیختهاند. بیتکوین و ارزهای جادویی اینترنتی شور و شوقی را ایجاد کردهاند که اغلب با تعصب و البته بیاعتمادی همراه است. کانون اصلی مسئله البته خود پول است. نظام پولی مستقر، منتقدان سرسختی دارد: آنهایی که میخواهند از آن فراتر بروند و آنهایی که میخواهند به عقب برگردند، یعنی زمانی که به زعم آنها «پول واقعی» وجود داشت و طلا پشتوانه ارز بود.
تغییر بنیادی جامعه بدون انقلابی در نظام پولی ناممکن است و از اینبابت رمز ارزها، همچنان دیگر بدیل نظام پولی حاکم یعنی «ارزهای اجتماعی» در کانون بحثها قرار گرفته اند – ارزهای اجتماعی، پولهایی محلی هستند که انتشار آنها تابع با منطق سیاسی و منطق اقتصادی ایجاد سود نیست.
مبنای تکنولوژیک رمز ارزها چیزی است که زنجیره بلوکی (blockchain) نامیده میشود، که اساساً به ضبط و ثبت دیجیتال دادهها اشاره دارد؛ و فناوریای برای ذخیره تاریخ تراکنشها (و اسناد مالکیت) و ردیابی آنها بدون وجود یک مدیریت مرکزی است. به جای استفاده از سرورهای خصوصی بانکهای تجاربی، که فرایند ثبت و ضبط اطلاعات در آنها متمرکز است، زنجیره بلوکی امکانی برای ذخیره دادههای مالی به شکل غیرمتمرکز و غیرخصوصی و در نتیجه قابل دسترس برای عموم فراهم کرده است. و البته بهدلیل فقدان وجود این مرکز مدیریتی، تخریب و تحریف دادهها ناممکن به نظر میرسد.
زنجیره بلوکی با وعده تمرکززدایی و شفافیت و دگرگونی نظام پولی پا به صحنه گذشت. مدافعان سایفرپانک و کریپتو-آنارشیست رمز ارز میگویند که حالا افراد میتوانند مستقل از قواعد دولتها و بانکها مبادله و معامله کنند. یوتوپیای بیتکوین اما با واقعیت این صنعت فاصله قابل توجهی دارد و رمز ارز معرف وضعیتی به لحاظ مالی متراکم، انگلی و البته مضر برای محیط زیست است.
کلیسای بیتکوین
ناستازیا حجاجی در کتاب «رمزی در کار نیست: چگونه بیت کوین سیاره را مسحور کرد» تلاش میکند ماتریس ایدئولوژیکی را برملا کند که به زایش، پویش و بازتولید این صنعت منجر شده است. کتاب را انتشارات دیورژانس در سال ۲۰۲۳ منتشر کرده است.
به رغم نویسنده کتاب، موضوع رمز ارزها با مسائل اخلاقی، اقتصادی، زیست محیطی و سیاسی بسیار مهمی گرده خورده است و در نتیجه، بررسی روشمند مخاطرات اقتصادی، سیاسی و محیطزیستی آنها اهمیت و ضرورتی عاجل پیدا کرده است. شش فصل کتاب ۱۸۰ صفحهای حجاجی با تکیه بر مشاهدات و پژوهشهای روزنامهنگاران، تحقیقات مهندسان کامپیوتر و اقتصاددانان به بررسی همین مخاطرات اختصاص دارد.
کتاب با هدف نور تاباندن بر پدیده ارزهای رمزنگاری شده، سفری تاریخی و جغرافیایی را عرضه میکند که شامل داستان سایفرپانکهای کالیفرنیایی، اوراق سفید ساتوشی ناکاموتو، معادن بیتکوین در قزاقستان و تگزاس، و کریپتو-کلونیالیسم در السالوادور و آفریقا میشود. خطرات زیستمحیطی و شور و شوق راست افراطی در ترویج بیتکوین از دیگر سرفصلهای کتاب است.
فصل اول کتاب این موضوع را برجسته میکند که چگونه بیتکوین به شکل اسطورهای و همچون یک کیش یا فرقه زاده شد. این فرقه قبل از هرچیز حول نام خالق آن ساتوشی ناکاموتو شکل گرفته که یک نام مستعار مرموز است. ساتوشی ناکاموتو تا سال ۲۰۱۰ در توسعه بیتکوین فعال بود و سپس کناره گرفت و این کنارهگیری به رازآلودگی و تثبیت فرقه بیتکوین کمک کرد. «بیتکوین علیه بانکهای مرکزی شرور» مضمون اصلی این کیش است، کیشی که به جای خودگردانی جامعه بر باور بر عملکرد خودتنظیمگیر بازار استوار است.
راهبان این کیش در رسانههای اجتماعی، در فورومهای آنلاین و در پیچ و خمهای هزارتوی اینترنت پراکندهاند. آنها زبان مقدس خود را نیز ساختهاند: HODL ( به معنای نگهدار و نفروش که برآمده از ضبط املائی غلط واژه hold است)، DYOR (به معنای خودت تحقیق کن یا در واقع، اگر حرف من را قبول نداری برو پی کارت)، WAGMI ( به معنای جمع شوید که میخواهیم پول دربیاوریم) یا NGMI (برای اشاره به افراد، توکنها و پروژههایی که به دلیل ضعف در تصمیمگیری یا عدم درک بازار این کاره نیستند).
ناستازیا حجاجی همچین توصیفی به دست میدهد از مراتب و مناصب کلیسای فرقه بیتکوین: ایدئولوگها، فرصتطلبها، عارفان، مربیان، ایدهآلیستها، نوسرمایهگذاران و…
تبارشناسی ماتریس ایدئولوژیک بیتکوین
فصل دوم کتاب به تبارشناسی خاستگاههای ایدئولوژیک رمز ارز دارد. ریشههای ای-دئولوژی (e-déologie/ ایدئولوژی اینترنتی) بیتکوین چیستند؟
حجاجی نشان میدهد که چگونه سایفرپانکها (سایفر به معنای رمزگذاری + پانک) -این فرزندان جنبش ضد-فرهنگی آمریکا- با اتخاذ ایدئولوژیهای لیبِرتِریَنیستی (Libertarianist) و تأکید بر حفظ حریم شخصی، در اواخر دهه ۸۰ نطفه رمز ارز را بنیان گذاشتند.
تبارشناسی حجاجی از خاستگاههای ایدئولوژیک رمز ارز فرازهای متعددی دارد: سخنرانی مشهور چاک همیل سایبرپانک در کنفرانس آینده آزادی در نوامبر ۱۹۸۷، قانون ارتباطات راه دور ۱۹۹۶ در آمریکا (در دوران کلینتون)، قانون میهن دوستی آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر، شکست «ارزهای دیجیتال قابل تبدیل به طلا» و…
در میان عناصر برسازنده و کاتالیزور رمز ارزها اما یک واقعه جایگاهی ویژه داشت: بحران مالی ۲۰۰۸. کمک مالی دولتها به همان کسانی که عامل بحران بودند، یعنی بانکها، و در ادامه حمله بانکها به دولتهای بحران زده و نهایتا مردمی که از پرداخت فاکتورها خودداری کردند، زمینهساز آغاز دوران تازهای از سال ۲۰۱۳ شدند: بیتکوین ارزش پیدا کرد. از هزار دلار در سال ۲۰۱۳ این ارزش به بیست هزار دلار در ۲۰۱۷ رسید. رمز ارزها تکثیر شدند و در ادامه کلاهبرداری، هک و … خیلی زود بین رمزارز و پولشویی و تامین مالی تروریسم بینالمللی تداعی شد.
نقطه عطف بعدی نزدیکی عاملان و نخبگان رمز ارز به طبقه سرمایهدار مالی بود. نتیجه شکلگیری یک کریپتو-الیگارشی بود: رمز ارزها از یک از پروژه بدیل و ضدسیستمی تبدیل به صنعتی شدند که میلیاردها دلار تولید میکند و حالا در انتظار بهرسمیتشناختهشدن از جانب دولتها و بانکها هستند.
فصل سوم کتاب تصویری از این کریپتو-الیگارشی به دست میدهد، از «بارونهای دزد» فعال در اقتصاد رمز ارز. حجاجی توضیح میدهد گه چگونه مدل اقتصادی رمز ارز مشابه ترفند پانزی سفتهبازی مالی است. به زبان ساده، شما برای ثروتمند شدن، باید «احمق بعدی»ای را پیدا کنید توکنهای شما را به قیمتی بالاتر از آنچه پرداخت کردهاید از شما بخرد. (ن. ک به نظریه احمقتر از من )
از این بابت، به زعم نویسنده رمز ارز چیزی جز «ارزش مبادله» محض در پیوند با باور سرمایهگذاران نیست، درحالیکه سهام، اوراق قرضه و ارزهای رسمی دارای « ارزش اقتصادی درونی» هستند. البته از منظری مارکسیستی به سرمایه موهوم، این تقابل بین ارزش واقعی و ارزش کاذب واجد معنا نیست و اوراق بهادار مالی که در بازارهای ثانویه معامله می شوند به اندازه ارزهای دیجیتال جعلی و سفتهبازی هستند.
Ad placeholder
بیتکوین، اسب تروای ارتجاع
موضوع فصل چهارم، پیامدهای محیطزیستی رمز ارزهاست. حجاجی مینویسد که «این صنعت غیرمولد و غارتگر یک لایه اضافی از مصرف انرژی را به بار همین الان زیادی مصرف جهانی ما اضافه میکند.» صنعت استخراج رمز به دلیل به دلیل اتکای آن به آنچه الگوریتم «گواه برکار» نامیده میشود مطلقاً ضد محیط زیستی است. بیتکوین و اکثر ارزهای دیجیتال برای تضمین ایمنی تراکنشها از یک مکانیسم اجماع به نام «گواه بر کار» استفاده میکنند. «گواه بر کار» یک مدرک رمزنگارانه است که به موجب آن یک طرف (گواهی دهنده) به دیگران (تأییدکنندگان) ثابت میکند که مقدار معینی از تلاش محاسباتی (حل معادله ریاضی) صرف شده است. این مدرک مستلزم فعالیت و رقابت ماینرها (دستگاه کامپیوتری حل معادلات و استخراج رمز ارز) و مصرف برق و انرژی بسیار زیادی است. منتقدان «گواه بر کار» را بهدلیل هزینه محیطزیستیاش «گواه بر اتلاف و اسراف » مینامند.
البته مکانیسمهای اجماع جایگزینی نیز وجود دارد، مثل «گواه بر سهام» که اینچنین ضدمحیطزیستی نیستند. اتریوم، پس از تغییر مکانیسم اجماع خود از «گواه بر کار» به «گواه بر سهام» مصرف انرژی خود را تقریباً ۱۰۰ درصد کاهش داد.
فصل پنجم کتاب به کریپتو-کلونیالیسم و استفادههای استعماری از رمز ارزها برای غارت ثروت و فصل ششم کتاب به پیوند میان صنعت رمز ارز و راست پوپولیستی و مرتجع اختصاص دارد.
این که چهرههای سیاسی و اقتصادی راست افراطی همچون اریک زمور عاشق بیتکوین هستند، خود گویای ماهیت اساساً ارتجاعی ماتریس فکری رمز ارزهاست که بر پایه بیاعتمادی به اجتماع و امر عمومی بنا شده است. از این بابت، آیا در نهایت رمز ارز ماهیت دیگری جز اسب تروای ارتجاع درون جبهه رویاهای رهاییبخش دارد؟
ناستازیا حجاجی مینویسد که آزادی «بازتاب توانایی گریز از هر شکلی نظارت از جانب دولتها و فرادولتهاست» درحالی که «تمرکززداییای که مدافعان داراییهای رمزنگاری شده مروج آن هستند بیان رمزگذاری شده جهانی است که بازارهای مقرراتزدایی شده زندگی جمعی را مدیریت میکنند.»
کتاب با طرح پرسشی پایان مییابد که البته نویسنده جوابی به آن نمیدهد: آیا میتوان به نوعی از آن خودسازی غیرسرمایهدارانه فناوریهایی فکر کرد که بیرون از دایره چپ رادیکال طراحی و ساخته شدهاند؟