کشتار زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷: مرحله دوم، شهریورماه، کشتار کمونیست‌ها

تابستان سال ۱۳۶۷ یکی از تاریک ترین فصول تاریخ جمهوری اسلامی ایران است. پس از پذیرش آتش‌بس در جنگ هشت‌ساله ایران و عراق و آنچه خمینی آن را “نوشیدن جام زهر” نامید، رژیم اسلامی دست به جنایتی هولناک زد که آثار آن پس از گذشت نزدیک به چهار دهه همچون زخمی عمیق بر پیکر این جامعه باقی مانده است. این کشتار در دو مرحله انجام گرفت: نخست کشتار اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق در مردادماه و سپس کشتار کمونیست‌ها در شهریورماه که به همان اندازه وحشیانه بود.

پایان جنگ ایران و عراق با شکست جمهوری اسلامی، دریچه امیدی برای مردم رنجدیده ایران گشود. مردمی که هشت سال در آتش جنگ می‌سوختند، حال امیدوار بودند که بتوانند زندگی عادی را از سر گیرند و خواست‌های انسانی خود را که به بهانه جنگ سرکوب می‌شد، مطرح کنند. این شادمانی مردم و احساس شکست رژیم، سران جمهوری اسلامی را به وحشت انداخت.

خمینی و مشاوران اصلی‌اش رفسنجانی، خامنه‌ای و دیگران بر این واقعیت آگاه بودند که شکست در جنگ می‌تواند زمینه‌ساز خیزش‌های مردمی علیه حاکمیت شود. آن‌ها مصمم بودند که شادی مردم از پایان جنگ را به عزا و سوگواری تبدیل کنند. اما برای کشتار مردم کوچه و بازار دلیل موجهی نداشتند. به همین سبب، همچون رویداد ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، بار دیگر شمشیر زهرآلود خود را در زندان‌ها و علیه زندانیان سیاسی به کار انداختند.

خمینی با صدور فتوای مذهبی، کمیته‌ای را که بعدها به “هیئت مرگ” شهرت یافت، مأمور اجرای فرمان قتل‌عام هزاران زندانی سیاسی کرد. کشتار زندانیان سیاسی در نخستین روزهای مردادماه ۱۳۶۷ با اعدام اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق آغاز شد. این مرحله در تمام طول مردادماه ادامه داشت و هزاران نفر را به کام مرگ کشاند.

هفته اول شهریورماه آغاز مرحله دوم از کشتار زندانیان سیاسی بود. پس از تکمیل کشتار اعضا و هواداران مجاهدین خلق، نوبت به کمونیست‌ها رسید. این مرحله از کشتار  کمونیست‌ها  که در زندان‌های مختلف ایران نگهداری می‌شدند در شهریورماه انجام گرفت. بسیاری از این زندانیان، دوره محکومیت خود را طی کرده بودند و در انتظار آزادی به سر می‌بردند. برخی دیگر هنوز حتی تفهیم اتهام نشده بودند و دلیل بازداشت‌شان نامعلوم باقی مانده بود.

هیئت مرگ با همان روش‌های تفتیش عقاید که در مرحله نخست به کار گرفته شده بود، زندانیان کمونیست را نیز محاکمه کرد. سؤالاتی درباره عقاید مذهبی، موضع نسبت به جمهوری اسلامی و پایبندی به مبانی رژیم اسلامی از آن‌ها پرسیده می‌شد. کسانی که از عقاید خود کوتاه نمی‌آمدند و حاضر به توبه و ابراز پشیمانی نبودند، محکوم به اعدام می‌شدند.

هر چند هرگز آمار واقعی قربانیان این جنایت هولناک اعلام نشد، اما بر اساس گزارش‌های مختلف، در مجموع و در دو مرحله از این کشتارها، بین ۶ تا ده هزار نفر اعدام شدند. اجساد قربانیان به صورت مخفیانه در خاوران تهران، دارالرحمه شیراز، باغ رضوان اصفهان، حیات دادگاه انقلاب سنندج و دهها مکان دیگر و در سکوت خبری محض به خاک سپرده شدند. حاکمان این گورستان‌ها را “لعنت‌آباد” نام نهادند تا مردم از آن‌ها دوری جویند. مکانهائی که بلافاصله به آرمگاه عزیزان فراموش نشدنی تبدیل شدند و به یقین در آیندەایی نه چندان دور به میعادگاه  عاشقان راه رهایی بشریت تبدیل خواهند شد.

یکی از تراژیک‌ترین جنبه‌های این جنایت، سکوت جامعه بین‌المللی بود. دولت‌های اروپایی و آمریکا نه تنها به این کشتار اعتراض نکردند، بلکه با مخفی نگهداشتن آن، عملا بر آن مهر تأیید زدند. دولت‌های غربی که سیاست یاری رساندن به تثبیت حاکمیت رژیم اسلامی را در پیش گرفته بودند، دست سران رژیم را در انجام این کشتار باز گذاشتند.رسانه‌های به اصطلاح آزاد قدرت‌های امپریالیستی نیز آگاهانه بر این فاجعه سرپوش گذاشتند.

امروز، در شرایطی یاد و خاطره قربانیان کشتار دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را گرامی می‌داریم که جمهوری اسلامی در عمیق‌ترین بحران‌های چهار دهه حاکمیت خود غوطه‌ور است. رژیمی که ۳۷ سال پیش با ریختن خون هزاران جوان مبارز و انقلابی، گمان می‌کرد قفل همیشگی استبداد را بر دهان جامعه زده است، اکنون خود در دام بی‌راه‌حلی‌های مرگبار گرفتار آمده است.

دست رژیم اسلامی از دخالت‌های منطقه‌ای که سال‌ها منبع قدرت و نفوذ آن محسوب می‌شد، کوتاه شده است. شکست‌های پی‌درپی در سوریه، لبنان، عراق و یمن، از بین رفتن متحدان استراتژیک و ضربه‌های مهلک  نظامی که از طرف اسرائیل متحمل شده، رژیم را در بدترین موقعیت نسبت به تمام عمر خود قرار داده است. پروژه اتمی که با هزینه میلیاردها دلار از حاصل رنج و کار مردم در حال تکمیل آن بود در فاصله چند روز به خاکستر تبدیل شد.

اقتصاد کشور در وضعیت فاجعه‌باری قرار گرفته است. تحریم‌های چندجانبه بین‌المللی، ناکارآمدی، فساد گسترده و هزینه‌های سرسام‌آور نظامی و دخالت‌های منطقه‌ای، اقتصاد ایران را به ورطه نابودی کشانده است. نرخ تورم سرسام‌آور، ریزش ارزش پول ملی، بیکاری گسترده، گرانی بی‌امان، پائین بودن سطح دستمزدها، کمبود آب و برق، تخریب محیط زیست و نابودی منابع طبیعی کشور، زندگی دهها میلیون‌ از مردم ایران را به کابوس تبدیل کرده است. در همان حال اعتراضات مردمی در سطوح مختلف جامعه در حال گسترش است. اعتراضاتی که نشان از انباشت خشم عمومی دارد. این اعتراضات روز به روز سازمان‌یافته‌تر و گسترده‌تر می شود.

علی‌رغم گذشت ۳۷ سال از وقوع این جنایت، جنبش دادخواهی برای قربانیان کشتار سال ۶۷ همچنان ادامه دارد. برگزاری مراسم‌های سالانه یادبود، فعالیت‌های پژوهشی برای روشن کردن ابعاد ناشناخته این فاجعه و کمپین‌های بین‌المللی همگی نشان از زنده بودن یاد این عزیزان دارد. یاد و خاطره جانباختگان این کشتار، همیشه زنده خواهد ماند. مردم ایران عوامل مستقیم و غیرمستقیم این جنایت را “نه فراموش خواهند کرد و نه خواهند بخشید.” تا زمانی که عدالت برقرار نشده و مجرمان این کشتار محاکمه نشده‌اند، جنبش دادخواهی ادامه خواهد یافت.

امروز، پس از گذشت نزدیک به چهار دهه، دادخواهی برای این عزیزان تنها یک امر عاطفی نیست، بلکه به ضرورتی عملی و سیاسی تبدیل شده است. رژیمی که با کشتار این جوانان گمان می‌کرد بر تخت قدرت تکیه زده، اکنون در حال لرزیدن است.

همه شواهد نشان می‌دهند که روزهای بهتری در راهند. بحران‌های عمیق و چندگانه‌ای که رژیم با آن دست و پنجه نرم می‌کند، نوید سرنگونی انقلابی این حکومت جنایتکار را می‌دهد. دور نیست آن روزی که سران جمهوری اسلامی در دادگاه عدل مردم ایران محاکمه شوند و سزای شایسته خود را دریافت دارند.

0 FacebookTwitterWhatsappTelegramEmail

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net