ایوب دباغیان
۲۱ ژوئیه ۲۰۲۵
تاریخ کردستان پر است از لحظاتی که مردمانش، در برابر سرکوب و بیعدالتی، راههایی غیرمنتظره اما خلاقانه برای مقاومت یافتهاند. یکی از برجستهترین این لحظات، کوچ تاریخی مردم مریوان در تابستان ۱۳۵۸ است؛ رویدادی که نهتنها در حافظهی جمعی مردم کردستان، بلکه در تاریخ مبارزات مردمی ایران بهعنوان نمونهای بیسابقه از مقاومت مدنی و جمعی ثبت شده است. در این روز، هزاران نفر از مردم مریوان؛ زن و مرد، پیر و جوان شهر خود را ترک کردند و با حرکت دستهجمعی به روستاها و مناطق اطراف رفتند تا در برابر تهدیدها و حملات نیروهای حکومتی و شبهنظامی، جان و کرامت خود را حفظ کنند. این حرکت، تنها یک جابهجایی فیزیکی نبود، بلکه بیانیهای زنده علیه سرکوب، تحمیل نظامیگری و بیحقوقی بود؛ بیانیهای که پژواکش تا امروز، در جنبشهای اعتراضی و مدنی، از جمله خیزش «زن، زندگی، آزادی» شنیده میشود.
زمینهی تاریخی و سیاسی: کردستان در بحران (تابستان ۱۳۵۸)
یک سال پس از سقوط رژیم پهلوی و بهقدرت رسیدن جمهوری اسلامی، کردستان ایران در وضعیتی ویژه قرار داشت. مردم کرد، که در انقلاب ۱۳۵۷ نقش فعالی ایفا کرده بودند، انتظار داشتند آزادیهای سیاسی، حقوق ملی و اجتماعی، و مشارکت واقعی در تعیین سرنوشت خویش به رسمیت شناخته شود. اما در عمل، دولت تازهتأسیس جمهوری اسلامی، که از همان ابتدا ماهیتی مذهبی–مرکزی و سرکوبگر داشت حاضر به پذیرش هیچگونه خودمختاری، شوراهای مردمی یا تشکلهای مستقل نشد.
در بهار و تابستان ۱۳۵۸، کردستان شاهد گسترش شوراهای مردمی، سازمانهای سیاسی (بهویژه کومهله و حزب دموکرات)، و اشکال گوناگون خودسازماندهی مردمی بود. این تحرکات، که از دل مطالبات آزادیخواهانه و طبقاتی مردم برمیآمد، برای جمهوری اسلامی تهدیدی مستقیم محسوب میشد. سپاه پاسداران که بهتازگی شکل گرفته بود، به همراه گروههای موسوم به «کمیته» و واحدهای نظامی، به سرکوب این فضا پرداخت: محاصرهی شهرها، تهدید و بازداشت فعالین، حملات مسلحانه به محلات و روستاها، و گسترش فضای رعب.
مریوان یکی از کانونهای اصلی این تنش بود. موقعیت جغرافیاییاش، نزدیکی به مرز عراق و قرار گرفتن در قلب نواحی فعال سیاسی و حضور قدرتمند تشکلهای مردمی، این شهر را به هدفی استراتژیک برای دولت مرکزی بدل کرده بود. از اوایل مرداد ۱۳۵۸، حملات پراکندهی سپاه و نیروهای وابسته به شهر آغاز شد؛ تهدیدهایی که نهتنها فعالین سیاسی، بلکه مردم عادی بهویژه خانوادهها و زنان را هدف قرار میداد. در چنین فضایی، ایدهی «کوچ دستهجمعی» شکل گرفت: راهی برای همزمان نجات جان مردم و تبدیل این جابهجایی به اعتراضی جمعی.
نقش کومله و بستر شکلگیری کوچ
در این دوره، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله) یکی از مهمترین نیروهای سازماندهندهی مقاومت و دفاع از مردم بود. کومله، برخاسته از بدنهی کارگری و دهقانی و متأثر از ایدئولوژی چپ و کمونیستی، نهتنها در عرصهی نظامی و سیاسی فعال بود، بلکه در سازماندهی شوراهای محلی، کمیتههای محلات، و اشکال مختلف خودیاری اجتماعی نقشی محوری ایفا میکرد.
رهبرانی چون کاک فواد مصطفی سلطانی، که چهرهای کاریزماتیک و از بنیانگذاران کومله بود، در روزهای منتهی به کوچ مریوان نقشی کلیدی در تشویق مردم به مقاومت جمعی و یافتن راهحلی غیرسنتی داشتند. کاک فواد و دیگر فعالین کومله، با شناخت شرایط و خطرات (از جمله احتمال کشتار دستهجمعی یا گروگانگیری توسط نیروهای دولتی)، پیشنهاد دادند مردم برای مدتی شهر را ترک کنند و بهصورت منسجم در روستاها و مناطق امن اطراف مستقر شوند. این تصمیم، برخلاف تبلیغات حکومت که آن را «فرار» جلوه میداد، در واقع تاکتیکی اعتراضی و هوشمندانه بود: نه تسلیم در برابر دولت، نه قربانی شدن در حملهی مستقیم، بلکه نمایش قدرت همبستگی مردمی.
کاک فواد مصطفی سلطانی: صدای مقاومت و سازماندهی
کاک فواد مصطفی سلطانی، یکی از بنیانگذاران و رهبران برجستهی کومله، نقش بیبدیلی در ساماندهی حرکت مردمی مریوان داشت. او به عنوان شخصیتی آگاه به شرایط سیاسی و اجتماعی زمان، در کنار درک عمیق از خواستها و دردهای مردم کردستان، توانست با بیان ساده و نافذ خود، اعتماد و روحیهی جمعی را در دل مردم تقویت کند. کاک فواد نه فقط یک رهبر سیاسی، بلکه سمبل پایداری و امید بود که در شرایط دشوار، صدای اتحاد و مقاومت را به گوش همگان میرساند.
او بهخوبی دریافته بود که در برابر سرکوب سازمانیافتهی دولت تازهتأسیس، مقاومت مستقیم نظامی نمیتواند تنها راه باشد؛ بلکه باید شکلهای نوین مقاومت مدنی و سازماندهی جمعی را بهکار گرفت. تصمیم به کوچ دستهجمعی مردم مریوان، با هدایت و تشویق او و همراهانش اتخاذ شد. این اقدام نشاندهندهی نبوغ سیاسی کاک فواد و توانایی او در بهکارگیری تاکتیکهای متناسب با شرایط سخت بود.
کاک فواد در جلسات متعدد با شورای کومله و دیگر فعالین محلی، نقشهای دقیق برای حفظ جان مردم و ادامه مقاومت طراحی کرد؛ نقشهای که بر اساس آن، مردم بهصورت منسجم و سازمانیافته شهر را ترک کردند، اما با روحیهای مقاوم و با برنامهای برای بازگشت در زمان مناسب. او همواره تأکید داشت که این کوچ نه نشانهی شکست، بلکه اعتراضی سازمانیافته و قدرتمند در برابر سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی است.
کوچ تاریخی مریوان: روایت روزی که شهر خالی شد
تابستان ۱۳۵۸، وقتی خبر حملات پراکنده سپاه و نیروهای شبهنظامی به مریوان شدت گرفت، فضای شهر بهسرعت به حالت اضطراری درآمد. زنان و مردان، جوانان و سالخوردگان، خانوادهها با ترس از حملات و تهاجمات مستقیم، آمادهی کوچ شدند. اما این کوچ، فرار معمولی نبود؛ بلکه سازمانیافته، هماهنگ و متحد بود.
مردم در روز مشخصی، با اطلاعرسانی قبلی کومله و شوراهای محلی، شهر را ترک کردند و به سمت روستاها و مناطق امن اطراف حرکت کردند. این حرکت دستهجمعی با نظم خاصی همراه بود؛ مردم برای حفاظت از یکدیگر، بهویژه زنان، کودکان و سالخوردگان، در گروههای منسجم راه میپیمودند. این مقاومت جمعی در قالب کوچ، بهعنوان یک بیانیهی مدنی علیه سرکوب و اشغالگری حکومتی شناخته شد.
بسیاری از زنان، که نقش مهمی در نگهداری خانوادهها و سازماندهی کمکهای اولیه و غذایی داشتند، با حضور فعال خود به این حرکت شکل دادند. زنان مریوان در این کوچ، بیش از همیشه نشان دادند که همواره ستون اصلی خانواده و مقاومت مردمی بودهاند؛ حضوری فعال و پررنگ که در خاطرهها و روایتهای مردمی همچنان باقی مانده است.
نقش کومله و شوراهای مردمی در هدایت و حفاظت
کومله، بهعنوان نیرویی متشکل از فعالین چپ و انقلابی، بهسرعت وارد عمل شد تا کوچ مردم را سازماندهی و محافظت کند. آنها شوراهای مردمی را در روستاها و مناطق امن اطراف سامان دادند تا امکانات اولیه را فراهم کنند و امنیت گروهها را تأمین نمایند. شوراها با مدیریت محلی و همکاری مردم، توانستند شرایطی نسبتاً باثبات ایجاد کنند که مردم در آن، با وجود سختیهای جابهجایی، بتوانند روزگار را بگذرانند و مقاومت را ادامه دهند.
فعالین کومله، با شبکهسازی گسترده، ارتباط میان گروههای کوچکردگان را حفظ کردند و برای بازگرداندن مردم به شهر در فرصتی مناسب تلاش کردند. این شوراها و کومله، علاوه بر نقش سازماندهی، بهعنوان نماد خودگردانی و استقلال نسبی مردم کردستان مطرح شدند؛ نمادی که هنوز در خاطره تاریخی مردم زنده است و الهامبخش جنبشهای مدنی امروز.
واکنش رژیم و پیامدهای فوری کوچ
کوچ دستهجمعی مردم مریوان، بهنوعی یک چالش جدی برای جمهوری اسلامی بود. رژیم که قصد داشت با اعمال کنترل سختگیرانه و سرکوب، هرگونه جنبش اعتراضی را بهسرعت خاموش کند، با این اعتراض جمعی مردمی مواجه شده بود که نه با اسلحه، بلکه با همبستگی و عزمی راسخ، جان خود را از تهدید مستقیم نجات داده و حاکمیت را به عقبنشینی واداشتند.
سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی، ابتدا تلاش کردند این کوچ را بهعنوان «فرار و ضعف مردم» تبلیغ کنند. رسانههای حکومتی با ارائه روایتهای تحقیرآمیز، سعی داشتند آن را به شکست و ناتوانی مردم نسبت دهند. اما واقعیت آن بود که کوچ مریوان، نوعی اعتراض مدنی سازمانیافته و قدرتمند بود که ماهیت آن را نمیشد با سرکوب ساده از بین برد.
پیامدهای فوری این حرکت تاریخی، افزایش حساسیت رژیم نسبت به کردستان بود و به شدت سرکوبهای نظامی در ماههای بعد تشدید شد. با این حال، کوچ مریوان، فرصت را برای کومله و دیگر سازمانهای مقاومت فراهم کرد تا دوباره سازماندهی شوند، نیروهای خود را بازسازی کنند و به بازگشت با قدرت بیشتر به مناطق شهری و روستایی فکر کنند.
تحلیل طبقاتی و سیاسی کوچ مریوان
کوچ مریوان را باید در بستر طبقاتی و سیاسی تحلیل کرد. مردم کردستان، اکثراً کارگران، کشاورزان و زحمتکشان محروم بودند که سالها زیر ستم فقر، بیحقوقی و تبعیض ساختاری زندگی کردهاند. خواستههای آنان نه فقط آزادیهای ملی، بلکه مطالبات اقتصادی و اجتماعی رادیکالتر و عادلانهتر بود.
حکومت جمهوری اسلامی، نماینده منافع طبقات حاکم و روحانیون و سرمایهداران وابسته به دولت مرکزی بود و تلاش داشت با سرکوب این جنبشهای مردمی، قدرت خود را تثبیت کند. اما مردم مریوان با کوچ تاریخی خود نشان دادند که مقاومت طبقاتی و ملیشان، ریشه در همبستگی طبقاتی و اتحاد جامعه زحمتکش دارد.
کومهله، به عنوان نیرویی چپگرا، با تکیه بر ایدئولوژی مارکسیستی–لنینیستی، اهمیت این مقاومت جمعی را در پرتو مبارزه طبقاتی و تحقق عدالت اجتماعی میدید و در این راه به آموزش سیاسی مردم و تقویت سازمانهای مردمی پرداخت.
پیوند تاریخی و نمادین کوچ مریوان با جنبش «زن، زندگی، آزادی»
امروز، بیش از چهار دهه پس از کوچ تاریخی مریوان، شاهد بهبار نشستن ریشههای مقاومت مردمی در کردستان و ایران هستیم. جنبش «زن، زندگی، آزادی» که از پاییز ۱۴۰۱ شکل گرفت، با الهام از تجربههای تاریخی مانند کوچ مریوان، نشان داد که مردم ایران، بخصوص زنان، همچنان در برابر سرکوب مقاومت کرده و خواستار تغییرات ریشهای هستند.
زنانی که در کوچ مریوان نقش کلیدی داشتند، امروز در صف اول اعتراضات و خیزشها قرار دارند؛ زنانی که به مقابله با خشونت دولتی، تبعیض جنسیتی و بیعدالتی طبقاتی برخاستهاند. این پیوند تاریخی، نشاندهنده استمرار مبارزه طبقاتی و آزادیخواهانهی مردم کرد و ایران است که در قالبهای مختلف و در مقاطع گوناگون، خود را بروز داده است.
کوچ تاریخی مردم مریوان، نه تنها یک واکنش لحظهای به فشار و سرکوب نبود، بلکه یک الگوی همبستگی مردمی و مقاومت طبقاتی بود که امروز در صفوف پیشرو جنبش «زن، زندگی، آزادی» تجلی یافته است. زنان و مردانی که چهار دهه پیش با همبستگی و اتحاد جان خود را نجات دادند، امروز نیز با همین روحیه و اراده، در برابر بیعدالتیها ایستادهاند و افقهای جدیدی از آزادی و عدالت اجتماعی را میگشایند.