شمس الدین – امانتی
تقدیم به: خانواده اعدام شدگان مبارز و انقلابی، در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی.
برگرفته از: پیام نشریه صدای انقلاب ایران، در فروردین ماه ۱۳۷۰.
رفیق عطیه شریفی کارگر آگاه و کمونیست بود که ۲۲ سال پیش در روستای گزان علیا متولد شد. در سن دو سالگی بود که پدرش را از دست داد بعد از مرگ پدرش همراه با مادر پیرش در خانواده یکی از خواهران خود به زندگی ادامه داد. زندگی عطیه هم مثل سایر محرومان و بی حقوقان آن جامعه بوده و لحظه به لحظه زندگیش پُر بوده از انواع نابرابری و محرومیت.
دوران کودکیش را با فقر و محرومیت سپری کرد و بهمین دلیل نتوانست به مدرسه برود، رفیق عطیه با سپری شدن دوران کودکیش برای تامین معیشت خود و خانواده اش به کار خانگی پرداخت، وقتی که دید کار خانگی نمیتواند بهبودی در زندگی بوجود آورد به کار قالی بافی پرداخت. با گذشت زمان با زندگی خود و هم سرنوشتانش بیشتر آشنا می شد و نفرت و بیزاری خود را به شیوه های مختلف علیه نابرابری اعلام می کرد.
وجود ستم و نابرابری بارها به سوالاتی برایش مطرح شد، و با زبان ساده و کارگری خود در محفلها و هر جای دیگری که قرار میگرفت میگفت «چرا ما همواره کار میکنیم، زحمت و رنج به بخشی اساسی از زندگیمان تبدیل شده اما تعداد دیگری ثمره کار ما را به جیب میزنند و ما محتاج نان شب هستیم نانی که خود میپزیم. آیا دنیا همواره همین گونه بوده و این گونه باقی خواهد ماند؟»
وجود رفقا حسین پیرخضری و جمیل ذکریایی و آمد و رفت رفیق ایوب نبوی و غیره، و تأثیرات مثبت آگاه گری این رفقا و دخالتشان در زندگی و مبارزه کارگر و زحمتکش روستای سارال، در این دوران بود که عطیه بیشتر جایگاه و شخصیت واقعی خود را به عنوان یک انسان درک می کرد.
با درک طبقات و شناخت واقعی از جامعه این بار کینه و بیزاری خود را علیه نظام پهلوی در بدن بست. رفیق عطیه به عنوان یک معترض به نظام موجود پهلوی در این زمان تلاش میکرد که دانش سیاسی خود را بالا ببرد و کارگران و زحمتکشان را به منافع طبقاتی آن آشنا کند. عطیه به عنوان زنی آگاه و مبارز، آگاهانه صف خود را حتی به لحاظ اجتماعی از مرتجعین و ستمگران جدا کرده و علیه آنان حرف داشت. در همین دوران بود که در تمام مبارزات مردم زحمتکش سارال علیه مالکان و مصادره زمینها شرکت نمود.
نتیجه دخالت گری، متانت، خوش اخلاقی و دلسوزی در حق زحمتکشان باعث شد که دور و بر، عطیه را بعنوان زنی با اتوریته، شریف و صادق می شناختند. هر جایی که حضور پیدا میکرد کارگران و زحمتکشان در منطقه برای حرفهایش احترام قائل بودند و آن را گوش می دادند. در جریان مبارزه روز به روز تجربه کسب میکرد، ضعف و نارساییهای کارگران را در نظر میگرفت و برای از بین بردن آنها تلاش می کرد.
انقلاب ۵۷ و خیزش میلیونی کارگران ایران علیه سرمایه داری و سرنگون شدن نظام پهلوی برای عطیه و همرزمانش مدرسه ای بود و همینطور سرنگون شدن نظام شاه یکی از آرزوهایش بود. رفیق عطیه هر چند به دلیل وضعیت خراب زندگی نتوانست در شهرها حضور پیدا کند ولی به شیوه های مختلف قیام مردمی را تقویت می کرد رفیق عطیه با جدیت زیاد می کوشید کارگر و زحمتکش دور و برش را در قیام مردمی شرکت دهد. یکی از نگرانی هایی که این دوران همیشه برای عطیه پیش می آمد این بود و میگفت بایستی با قدرت و همبستگی مان کاری کنیم نگذاریم
جنایتکاران دیگر حکومت را در دست گیرند. در این دوران بود که کومه له را شناخت و با سیاست هایش آشنا شد و به عنوان هوادار کومه له فعالیت خود را ادامه داد. در جنگ ۲۴ روزه سنندج در منطقه مي کوشید مواد خوراکی برای مردم و پیشمرگان جمع آوری کند و در این عرصه هم چه به لحاظ تدارکاتی چه به لحاظ پناه دادن آواره های شهر سنندج نقش چشمگیری داشت.
رفیق عطیه زنی قابل اعتماد و با اتوریته بین کارگران و زحمتکشان منطقه بود. کارگران و زحمتکشان منطقه عطیه را بعنوان مبارزی پیگیر و دلسوز زحمتکشان می شناختند.
وی به عنوان یک کارگر آگاه و پیشرو سیاستهای کومه له را با زبان کارگری خود تبلیغ میکرد.
یکی از برجسته ترین خصوصیات وی تکیه کردن روی بالا بردن هر چه بیشتر دانش سیاسی خود و هم سرنوشتانش بود. رفیق عطیه مثل یک مبلغ واقعی در بین کارگران شناخته شده بود و با زبان کارگریش جامعه سرمایه داری را به نقد میکشید و راه رهائی بشریت تنها جامعه بی طبقه میدانست و برای این هدف کارگران را دعوت به مبارزه جمعی میکرد.
عطیه برای آب، برق، لوله کشی، حمام و انواع مطالبات فوری دیگر کارگران تلاش میکرد و مردم روستا های دیگر را برای تحمیل این خواستها به رژیم دعوت میکرد. عرصه دیگر فعالیت رفیق جمع آوری اطلاعات، شناسایی جاسوسان و مرتجعین محل بود که آنان را به دسته سازمانده سارال معرفی میکرد. در این دوران چه از طرف رژیم و چه از طرف حزب دمکرات چندین بار به وی تذکر دادند، برای نمونه یکبار رژیم او را دستگیر نمود، ولی با دخالت و اعتراض مردم رفیق را از چنگ مزدوران آزاد کردند.
تهدیدهای بورژوازی نتوانست یک لحظه هم مبارزاتش را کاهش دهد. بلکه تمام اینها به تجربه و ادامه کاری خود حساب میکرد. یکی از نگرانیهای رفیق بیسوادی بودنش بود همیشه میگفت اگر به اندازه کافی سواد میداشتم بیشتر می توانستم علم مارکسیسم را در دور و برم اشاعه دهم. بهار سال ۶۵ بود که دیگر نمیتوانست مبارزاتش را بصورت سابق ادامه دهد و تصمیم گرفت به تشکیلات علنی حزب پیوست. در بهار همین سال در آموزشگاه مرکزی کومه له با جدیت و شور و شوق علم مارکسیست را تعقیب میکرد و بدینوسیله دانش سیاسی خود را بالا میبرد.
این دوران برای وی تازگیهای زیادی داشت. اولین فعالیت خود را درس خواندن تعریف کرد و خیلی زود توانست سواد یاد گیرد. رفیق عطیه توانست با موفقیت دوره سیاسی – نظامی خود را در آموزشگاه مرکزی کومه له به پایان رساند و در ناحیه سنندج در گردان شوان سازماندهی شد.
با توجه به خصوصیات برجسته ای که داشت خیلی زود در تشکیلات علنی با رفقای دور و برش آشنا شد. رفیق عطیه همیشه داوطلب کار و ماموریتهای تشکیلاتی بود و آنها را با نهایت دلسوزی و فداکاری انجام میداد.
بهار سال ۶۶ بود که همراه با گردان شوان برای ادامه فعالیت به مناطق اشغالی بازگشت. در این عرصه از فعالیت رفیق تلاش میکرد کارگران زیادتری را ببیند و با زبان کارگریش از مارکسیسم به عنوان علم رهایی بخش بشریت صحبت کند. او تجارب خود رادر مبارزه برایشان بازگو می کرد.
در همین دوره از فعالیت بود که در بسیاری از عملیاتهای نظامی جنوب شرکت نمود و در تار و مار کردن دو گروه ضربت رژیم در «سلطان»، «چور» و «نه نه» نقش فعالی داشت و قهرمانانه با مزدوران رژیم جنگید. مردم منطقه به خصوص کارگران و زحمتکشان هیچ وقت عطیه را از یاد نخواهند برد و از زندگی و مبارزه عطیه، در شرایط اختناق و سرکوب رژیم، به هنگام تهدید از طرف رژیم و حزب دمکرات و دلسوزی ها و فداکاریهای عطیه نسبت به کارگران و زحمتکشان هزاران خاطره پُر از درس و تجربه را به یاد می آورند. عرصه دیگر فعالیت عطیه حفاظت از مقرهای مرزی بود در این عرصه با شور و شوق کارها و وظایف محوله اش را انجام میدهد. یورش وحشیانه رژیم در تاریخ ۲۷ اسفند و بهار ۶۶ به منطقه حلبچه و سیروان رفیق عطیه همراه با واحدی از رفقای گردان شوان که در حال عبور از این منطقه بودند با مزدوران رژیم اسلامی درگیر شدند و در چندین ساعت جنگ قهرمانانه با مزدوران متاسفانه زخمی و با اسیری بدست جنایت کاران رژیم افتاد.
آخرین عرصه فعالیت رفیق زندان بود در این میدان هم همچون کمونیستی قاطع و خستگی ناپذیر و با اهداف کارگری و آهنین با مزدوران رژيم دست و پنجه نرم کرد و همه رفقایش را تشویق به مقاومت و مبارزه میکرد. رفیق عطیه زیر سخت ترین شکنجه وحشیانه قرار گرفت. ولی هیچکدام از شکنجه های مزدوران نتوانست وی را یک لحظه از عقیده خود عقب براند. بدلیل مبارز بودنش در زندان و همکاری نکردن وی با رژیم در شرایطی هم که حامله بود وحشیانه اعدام گردید.
یاد رفیق عطیه برای همیشه زنده است.
. ۱۲/۴/۲۰۲۵