جنبش ژینا شکست خورد یا پیروز شد؟

Print Friendly, PDF & Email

نسیم روشنایی

دو سال از شعله‌ور شدن جنبش ژینا که برخی آن را «انقلاب ژینا» یا جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌نامند گذشته است. ژینا را در سال ۱۴۰۱ به‌ بهانه بدحجابی در تهران بازداشت کردند و او در بازداشت پلیس «امنیت اخلاقی» به قتل رسید. زنان علیه این خشونت به‌ بهانه بدحجابی خروشیدند، مردان بسیاری هم به آنها پیوستند و جان دادند. خیزش بسیاری از شهرهای ایران را درگیر کرد و از کردستان تا بلوچستان گسترش یافت.

جنبش ژینا را افراد و گروه‌های مختلف با عینک‌های تحلیلی و خاستگاه اجتماعی و طبقاتی و جغرافیایی خود تحلیل کردند. برخی از جمله کنشگران زنان، حقوق بشری و فعالان سیاسی آن را «انقلاب» فرهنگی یا فمینیستی نامیدند و برخی از متفکران و جامعه‌شناسان آن را در قالب «جنبش» اجتماعی با مطالبات چندگانه تحلیل کردند.

قیام ژینا از نظر من نقطه عطفی در تاریخ جنبش‌های ایران بود زیرا توانست چندین ماه مرزهای جنسیتی و قومیتی و جغرافیایی کنشگران جنبش را در نوردد و معترضان را به هم پیوند دهد. همچنین، نخستین بار بود که مردان در کنار زنان و برای بازستاندن یکی از حقوق زنان که «آزادی پوشش» بود، به خیابان‌ها آمدند و حتی جان خود را به خطر انداختند.

گرچه مطالبه آغازین این جنبش «حق آزادی پوشش» بود اما من این جنبش را تداومی در گسترده جنبش‌های اجتماعی در تاریخ ایران می‌دانم که با جنبش‌های پیرامون انقلاب مشروطیت آغاز شد و رفته‌رفته با جنبش‌های سیاسی و کارگری و مدنی دیگر تاریخ ایران نیز پیوند خورد. این جنبش تک‌مطالبه‌ای نبود. همزمان قیامی بود علیه حجاب اجباری، پدرسالاری، تمامیت‌خواهی اسلامی و دیکتاتوری حاکمیت؛ بازیگران جنبش خواستار جامعه‌ای بودند عاری از تبعیض جنسیتی، جامعه‌ای سکولار، دربرگیرنده و دموکراتیک. نخستین‌بار بود که نوجوانان و جوانان بسیاری هم در این جنبش حاضر شدند و «زندگی نرمال» را مطالبه کردند. بهای حضورشان اما گزاف بود. حاکمیت بیش از پانصد نفر را کشت. البته آمارها درمورد جانباختگان جنبش ژینا متفاوت است.

جنبش ژینا نشان داد که بخشی از جامعه از حاکمیت و حتی از گروهی از فعالان سیاسی پیشروتر است و به این نتیجه رسیده که دل بستن به تغییرات درون حاکمیتی رهگشا نبوده است. این جنبش بلوغی جمعی را نسبت به جایگاه و حقوق زنان در جامعه نیز نشان داد. همچنین نشان داد که دست‌کم بخشی از جامعه، ظلم و بی‌عدالتی را صرفا به اقلیم و قوم خود محدود نمی‌داند و آن را برای شهروندان نقاط دیگر کشور نیز به رسمیت می‌شناسد. این آگاهی دربرگیرنده را می‌شد در این شعار دید: از کردستان تا تهران، جانم فدای ایران.

برای من، تصور موهای پریشان خواهرم و موهای تمام زنانی که پس از جنبش ژینا بدون شال و روسری در شهرها قدم می‌زنند یکی از دستاوردهای زیبای جنبش ژینا بود.

خشونت حاکمیت در سرکوب معترضان با کشتارها و احکام اعدام و دستگیری‌های فله‌ای سرانجام به خاموشی شعله این خیزش انجامید. برخی یکی از علت‌های خاموشی شعله قیام ژینا را فقدان رهبری و سازماندهی دانستند و برخی فقدان افق مشخص. برخی گسستگی میان اپوزیسیون خارج از کشور را محکوم کردند و برخی سرکوب بی‌رحمانه حاکمیت را علت فروکش کردن شعله قیام دانستند. در کل، علل فروکش کردن این قیام چند وجهی بود.

با وجود این، جنبش، خیزش، قیام یا انقلاب«زن، زندگی، آزادی» از هر منظری که به آن نگاه کنیم، در جامعه ایران «موثر» بود و دستاوردهایی داشت. برای من، تصور موهای پریشان خواهرم و موهای تمام زنانی که پس از جنبش ژینا بدون شال و روسری در شهرها قدم می‌زنند یکی از دستاوردهای زیبای جنبش ژینا بود.

در این نوشته کوشیدم به چند سوال فکر کنم و آن را با چند نفر در میان بگذارم. آیا جنبش ژینا شکست خورد؟ آیا با آغاز جنبش برای من و ما «امید»ی برای تغییر ایجاد شد؟ و چه بر سر این «امید» آمد؟ آیا تغییر ساختار سیاسی حاکمیت ضرورت دارد و افق‌هایی وجود دارند؟

Ad placeholder

جنبشی بیدارکننده بود

مادرم یکی از کسانی بود که با این جنبش بسیار همراه بود و حتی رابطه او با برخی از اقوام نزدیک خانواده پس از این جنبش تغییر کرد. جنبش دوگانه ما و آنها/ مخالفان حاکمیت و موافقان را از هم جدا کرد. این جنبش نسل‌های قدیمی‌تر را به نسل‌های جوان‌تر نزدیک‌تر کرد. گویا آنها هم اذعان داشتند که جوان‌ترها حق زندگی‌ دارند، حق انتخاب پوشش دارند، حق شادی و آزادی دارند. این همدلی را می‌شد حتی از حضور معترضان سالخورده‌ و میانسال در خیابان‌ها مشاهده کرد. مردان را به زنان نزدیک‌تر کرد و حتی پس از جنبش رفتار بسیاری از مردان نسبت به زنان در جامعه همدلانه‌تر شد.

یک‌سالگی انقلاب ژینا: سازمان‌دهی و تشکل‌یابی، اسم رمز پیروزی جنبش زنان

سالومه، زنی که دهه شصت به دنیا آمده است در گفت‌وگو با رادیو زمانه گفت که بزرگترین دستاورد این جنبش بیدار کردن عده بسیاری از مردم بود که خودشان را به خواب زده بودند؛حاکمیت تفکرات اشتباهی از اول در ذهنشان فرو کرده بود. جنبش برای بسیاری بیدارکننده بود. فرشته هم که ساکن آلمان است همین نظر را دارد و به رادیو زمانه می‌گوید:

این خیزش اگرچه خاموش شد اما خیلی از مردم که داشتند زندگی عادی می‌کردند را مثل خود من تغییر داد. من خودم را سیاسی نمی‌دانستم چون صاحب‌نظر نبودم و هرگز پست سیاسی هم در شبکه‌های اجتماعی‌ام نمی‌گذاشتم. اما من و بسیاری مانند من در این جوی خروشان جنبش افتادیم و متوجه اوضاع شدیم. خیلی‌ها متوجه شدند.

نظر سوسن که ساکن ایران است نیز همین است. او هم به رادیو زمانه گفت که از بیداری مردم در جنبش خیلی خوشحال بود. سوسن گفت که جنبش دستاورد داشت. یکی از آنها شکستن قفل ذهنی عده زیادی از مردم بود که همیشه رای ممتنع داشتند یا به خاطر منافعشان تمام عمر در احتیاط زندگی کرده بودند. به گفته او اعدام‌های به ناحق و شلوغی بند سیاسی اوین حاکی از ترس حاکمیت از بیداری جمعی مردم است. اما سالومه، فرشته و سوسن، هر سه همزمان از اینکه حاکمیت بسیاری از معترضان را کشت و بسیاری از ایرانیان را داغدار کرد متاسف بودند.

Ad placeholder

آیا جنبش ژینا شکست خورد؟

نظرها دراین‌باره متفاوت است. کسانی که تحلیل کردند این جنبش، انقلابی تمام‌عیار است و هرچه زودتر به براندازی حکومت یا تغییرات رادیکال ساختاری در قوانین و حاکمیت می‌انجامد از فروکش کردن شعله جنبش بسیار ناامید شدند. در مقابل، برخی که آن را جنبشی در کنار دیگر جنبش‌های اجتماعی دانستند، جنبش را در پرسپکتیوی تاریخی قرار دادند و فروکش کردن آن را موقتی قلمداد کردند.

از ژینا تا مهسا: تنش‌ها و تناقضات جنبش سرنگونی

سعید که تنها مردی است که این سوالات را با او در میان گذاشته‌ام نظری منفی درباره جنبش «زن، زندگی، آزادی» دارد. او که به گفته خودش تقریبا در تمام حرکت‌های اعتراضی سال‌های اخیر (سال ۷۸ تجربه غیر مستقیم، سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ تجربه مستقیم) حضور نسبی داشت به رادیو زمانه می‌گوید جنبش «مهسا» ضعیف‌ترین حرکت اعتراضی و فاقد عمق نفوذ به منظور براندازی بود. او توضیح می‌دهد:

عمده شرکت‌کنندگان این حرکت افراد ۱۵ تا ۲۵ ساله بودند که تقریبا هیچ تجربه قبلی حضور در اعتراضات را نداشتند و بدون هیچ گونه برنامه مشخص و طرح میدانی جهت براندازی یا دست‌کم تغییرات عمده در حاکمیت، تحت تاثیر پمپاژ احساسی رسانه‌های برون مرزی خودشان را در معرض آسیب‌های جدی جسمی و روحی قرار دادند.

به نظر سعید به علت میدان‌داری رسانه‌های برون‌مرزی که او برخی از رسانه‌ها را تاحدی تحت تأثیر «نفوذی‌ها و صادراتی‌های رژیم» می‌داند، خیلی زود اهداف جنبش به «آرما‌ن‌های واگرایانه فمینیستی» محدود شد و اولین شکاف جدی در بطن حرکت ایجاد شد. فمینیست‌ها و معترضانی که تمرکز بیشتری بر مطالبات آزادی پوشش زنان داشتند با این گزاره سعید مخالف‌اند، اما سعید تنها فردی نیست که به این جنبه مطالباتی جنبش ژینا نقد وارد کرده است.

سعید همچنین فقدان وجود یک اپوزیسیون فراگیر را علتی می‌داند که به شکست جنبش انجامید. او می‌گوید:

تمامی گروه‌های اپوزیسیون تحت تاثیر شکاف‌های عمیق فکری به ارث برده از گذشته به جان هم افتادند و عملا شاهد صحنه‌های درگیری وسیع، عجیب و نا امید کننده بین گروه‌های اپوزیسیون بودیم و تمرکز از مبارزه با رژیم به‌هم خورده بود و به درگیری‌های شدیدتر بین انواع گروه‌های فکری اپوزیسیون تبدیل شده بود. همه اینها برای شخص من بسیار ناامیدکننده بود به شکلی که تصور می‌کنم مجموعا جنبش مهسا نه تنها مفید نبود که به آینده سیاسی ایران لطمه وارد کرد.

اسطوره­‌های انقلاب ۵۷ و سایه‌هایش در جنبش «ژینا»

سالومه با سعید مخالف است و جز کسانی است که معتقد است جنبش شکست نخورده اما پیروز هم نشده، بلکه چند قدم به پیروزی نزدیک شده است. سالومه می‌گوید:

اگر یادت باشد اولین حرکتی که نسل ما یادش است واقعه کوی دانشگاه سال ۱۳۸۷ بود که یک حرکت خیلی بزرگ و مهم بود. بعد از آن همه جنایت، جنبش ظاهراً خاموش شد تا سال ۱۳۸۸ که انتخابات و تقلب در آن بهانه اعتراض بعد از یک دهه بود. از آن زمان به بعد حد فاصله اعتراضات کمتر و کمتر شده است.

به نظر سالومه این جنبش مثل پروسه رسیدن میوه، جا افتادن غذا، بزرگ شدن نوزاد و … است که فقط گذر زمان و پرورش درست آن را به بلوغ می‌رساند.

فرشته هم به رادیو زمانه می‌گوید که احساس نمی‌کندکه جنبش شکست خورده است. حتی از دید او نور امیدی در دلش روشن شده است. فرشته با پذیرفتن این واقعیت که جوش و خروش اولیه جنبش تمام شده می‌گوید:

من یادم است که می‌گفتم دیگر پاسپورتم را عوض نمی‌کنم تا زمانی‌که عکس پاسپورتم بدون حجاب باشد. فکر می‌کردم که این اتفاق خیلی زود می‌افتد. اما یک روز از مردی حرف عاقلانه‌ای را شنیدم که می‌گفت: انقلاب چیزی نیست که در یکی دو ماه اتفاق بیفتد. انقلاب روندی طولانی دارد و حتی پس از رخ دادنش هنوز پس‌لرزه‌هایش ادامه دارند. من امید دارم که این حکومت ماندگار نیست. اما اینکه این جنبش به نتیجه فوری برسد هم مشخص نیست. اما یک حرکت مردمی دیگر ممکن است شعله را روشن کند و انقلاب رخ بدهد.

Ad placeholder

آیا شعله جنبش ژینا فروکش کرد و مردم به زندگی عادی برگشتند؟

جنبش «زن، زندگی، آزادی» رژیم را تغییر نداد و به‌قولی جنبشی برانداز نبود اما به‌رغم سرکوب شدید و کاهش شدت تظاهرات خیابانی، همچنان در سطوح مختلف جامعه ایران ادامه یافت. اعتراضات خیابانی به‌دلیل فشارهای شدید امنیتی، بازداشت‌ها و اعدام‌ها کاهش یافته، اما نشانه‌هایی از ادامه نارضایتی و مخالفت‌های پنهانی در جامعه وجود دارد.

گویی این جنبش به حرکت اجتماعی عمیق‌تری تبدیل شده و تغییرات فرهنگی و اجتماعی را در میان مردم ایران ایجاد کرده است. بسیاری از اعتراضات به شکل مقاومت‌های مستقیم و غیرمستقیم، نافرمانی‌های مدنی، و فعالیت‌های فرهنگی ادامه دارد. از این رو، اگرچه ممکن است از نظر بیرونی جنبش کمتر مشهود باشد، ولی به نظر نمی‌رسد که به‌طور کامل پایان یافته یا سرکوب شده باشد. روح این جنبش در مطالبات اجتماعی و فرهنگی مردم باقی مانده است.

حاکمیت در کشتار و سرکوب جنبش تا جایی پیش رفت که چندین معترض جنبش ژینا را هم اعدام کرد. فرشته از اینکه خروش جنبش فروکش کرده و مردم به زندگی عادی برگشته‌اند چندان راضی نیست. او به بی‌تفاوتی مردم نسبت به قتل آرمیتا اشاره می‌کند و می‌گوید:

همان روزهای اول جنبش یکی از دوستانم به من گفت که می‌ترسد حس و حال مردم فروکش کند. به او گفتم من از این نمی‌ترسم، چون شور و حال مردم بالاخره روزی بالا می‌آید. چیزی که از آن درد می‌کشم این است که روزی این قتل‌ها عادی شود. متاسفانه حس می‌کنم که این اتفاق افتاده. جایی که ما شکست خوردیم فکر می‌کنم اینجاست. زمانی که مهسا کشته شد همه شوک بودیم. چند تا از کارکنان بیمارستانی که مهسا را برده بودند از دوستانم بودند. به من گفتند که یک جنازه لت و پار شده برایمان آورده بودند. خب این خیلی شوکه کننده بود و همه خشم بسیاری داشتیم. ولی بعد دیدیم که آرمیتا هم به همان سرنوشت دچار شد اما همه گفتیم: آخی، دختر مرد و حیف شد. این خیلی بد است.

دستاورد جنبش: امید یا ناامیدی؟

جنبش ژینا ویژگی‌های بسیاری داشت: باشکوه بود، خشن‌ بود، بی‌پروا بود، زیبایی‌شناسانه بود، وجوه نمادین زیبایی داشت و شعله امیدی را هم در دل جمعیت چشمگیری از ایرانی‌ها ایجاد کرد. برخی از ایرانی‌های داخل و خارج از کشور حتی به این دل بسته بودند که جنبش پتانسیل این را دارد که رژیم را تغییر دهد. عوامل گوناگونی دست در دست هم دادند و جنبش به وضعیتی رسید که اکنون مشاهده می‌کنیم. این وضعیت برخی را از تغییر رادیکال رژیم ناامید کرد و برخی نیز هنوز به تغییر تدریجی امیدوارند. سعید جزو کسانی بود که در بحبوحه جنبش به تغییر اساسی امیدوار بود. او به زمانه می‌گوید:

قیام ژینا و افق‌های سازماندهی: سلول‌ها، منشورها، شبکه‌ها و توده‌ها

بله مثل همیشه من امیدوار به تغییر بودم ولی با توجه به تجربیاتی که داشتم تقریبا از اولین روز حضور در خیابان در شهر خودم برآوردم بر این بود که با این میزان حضور و نحوه مبارزه، شکست حتمی خواهد بود. امروز متاسفانه چشم‌انداز امیدوارانه‌ای برای آینده ندارم چون متوجه شدم مقدمات فکری برای تغییرات اساسی در ایران به هیچ وجه فراهم نیست.

سوسن اما به رادیو زمانه می‌گوید که از آغاز جنبش امیدی به تغییر حکومت نداشته اما از بیداری مردم خوشحال بوده و همزمان از کشته شدن جوانان و نوجوانان غصه‌دار.

سالومه جزو کسانی است که به تغییرات درازمدت و تدریجی امیدوار بوده و به زمانه می‌گوید که در آن زمان مطمئن بود که به صرف این جنبش به نتیجه نمی‌رسیم اما به گفته او بی‌شک پایان امید بخشی را پیش‌رو خواهیم داشت.

فرشته با وجود سرخوردگی از بی‌تفاوتی و عادی شدن قتل‌ها و اعدام‌ها از سوی مردم اما به زمانه می‌گوید که هنوز که هنوز است امید دارد که این ظلم پایدار نمی‌ماند و روزی دوباره جنبشی سر می‌گیرد. او می‌گوید:

ده سال و پنجاه سال در طول تاریخ رقمی نیست. ظلم پایدار نمی‌ماند.

شخصا برای تصور داشتن یک ایران آزاد و برابر به «امید یا ناامیدی» تکیه نمی‌کنم. فکر می‌کنم بهتر است تغییرات و تحولات را در پرسپکتیو تاریخی نگریست و تحلیل کرد. جامعه‌ ایران پس از ۱۴۰۱ با جامعه ایران دهه شصت بسیار متفاوت است. سطح آگاهی در لایه‌های مختلف جامعه رشد یافته و خیزش‌ها و جنبش‌های سیاسی، دانشجویی، حقوق بشری، زنان، کارگری، زیست‌محیطی و …همه و همه، تجلی رشد تدریجی و جمعی ایرانیان هستند.

Ad placeholder

آیا تغییر ساختار سیاسی در ایران ضرورت دارد؟

تا زمانی‌‌که در ایران نابرابری و خفقان سیاسی و اجتماعی وجود دارد، تا زمانی‌که حاکمیت مذهبی، توتالیتر و استثمارگر بر کشور حاکم است و به طبقات و اقشار و گروه‌هایی از شهروندان جامعه ظلم و تبعیض اعمال می‌کند، ضرورت تغییر ساختار سیاسی وجود دارد. دو سال از قیام ژینا می‌گذرد و ضرورت تحولات بنیادین در ساختار سیاسی ایران کماکان وجود دارد.

بازگشت بە مبانی جنبش ژینا، در ضرورت نفی رسانەسالاری و تمامیت‌خواهی

گرچه حاکمیت پس از مرگ ابراهیم رئیسی، با روی کار آمدن مسعود پزشکیان با چراغ سبز علی خامنه‌ای، تلاش کرده وضعیت را به‌نوعی آشتی میان احزاب سیاسی درون حاکمیتی و به‌حاشیه‌رانده شده تبدیل کند، اما دلایلی که مردم معترض را جنبش ژینا به اعتراض واداشت، کماکان زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهند و نارضایتی‌ها ادامه دارند. راه‌حل چیست؟ انقلاب یا تحول تدریجی؟

جنبش ژینا برای برخی روزنه‌ امیدی بود برای رسیدن به جامعه‌ای سکولار و رها از توتالیتاریسم مذهبی. جنبش این پتانسیل را نداشت که در کوتاه‌مدت حاکمیت را تغییر دهد اما نشان داد که بخشی از جامعه تحول یافته و مطالبات تحول‌خواهانه دارد. آیا این تحول اجتماعی سبب خواهد شد حاکمیت هم خود را متحول کند؟

سعید هم مثل من و شمار چشمگیری از ایرانیان معتقد است ساختار سیاسی ایران به تغییرات اساسی نیاز دارد اما به گفته او هیچ راه‌حل فوری و هیجان‌زده‌ای راه‌گشا نیست و می‌گوید:

گذشت زمان، تغییر نسل حاکمان آرمان‌گرای مذهبی با نسلی جدیدتر و معتدل‌تر و رشد فکری و فرهنگی مردم و در نهایت شاید خوش اقبالی و بهره بردن از پیچ‌های تاریخی نظیر تضعیف حامیان جهانی جمهوری اسلامی به تغییر در کشور ما کمک کند.

سوسن معتقد است تغییر حاکمیت ممکن نیست چون حاکمیتی دینی، تعصب‌زده و خرافاتی، منفعت‌طلب و غارتگر است. او تنها راه حل تغییر را از بین رفتن رژیم جمهوری اسلامی می‌داند.

سالومه هم مثل سوسن به ماهیت مذهبی حاکمیت اشاره می‌کند و می‌گوید:

هر حکومتی که پایه‌های مذهبی دارد قابل تغییر نیست چون در تمام ادیان تعصب، مخرب‌ترین و اصلی‌ترین بنیان است و اجازه هیچ تغییری را نمی‌دهد. بنابراین هیچ راهی برای تغییر ساختار حاکمیت وجود ندارد.

جنبش ژینا درس‌های بسیاری برای آموختن دارد. این جنبش نشان داد که دوگانه «امنیتی‌، بسیجی‌ و سپاهی و حکومتی‌ با مردم مستقل و معترض» در جامعه بسیار عمیق شده است. جنبش ژینا نشان داد که مسائل و پدیده‌های مختلف جامعه همچون، اقتصاد، حقوق اجتماعی، ملیت و جنسیت و … تا چه‌حد در هم‌تنیده و برهم تاثیر گذارند. نشان داد که همبستگی، اجماع و داشتن اهداف مشخص و سازماندهی حساب‌شده برای تدوام جنبش حیاتی است. این جنبش همچنین نشان داد که برای رهایی از دیکتاتوری نظام حاکم بر ایران نمی‌توان و نباید به کمک‌ کشورهای غربی و شرقی امید بست و اگر قرار است تغییری اساسی در ساختار سیاسی حاکمیت ایران شکل بگیرد، چه در قالب انقلاب و چه در قالب تحولی تدریجی، مسئولیت با ما ایرانیان است.

من هم مثل سالومه فکر می‌کنم جنبش ژینا شکست نخورد، پیروز هم نشد، بلکه جامعه را تکان داد یا تحولات تدریجی در جامعه پویا را به‌زیبایی و سرخی نمایان کرد. بذرهای تحولی که در ساحات فکری، فرهنگی و اجتماعی در ایران به لطف قیام ژینا کاشته شدند و جوانه زدند، در لایه‌لایه‌‌ قشرهای گوناگون جامعه، رفته‌رفته به رشد و نمو خود ادامه خواهند داد.

Ad placeholder

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net