ارزیابی مشترک
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
انقلاب تودهای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ۴۶ سال پیش، استبداد سلطنتی را در هم شکست و به عمر آخرین حکومت پادشاهی در ایران پایان داد. این انقلاب به دلیل ویژگیهایش، در اوج پیروزیاش شکست خورد و از دل خود، فاشیسم مذهبی جنایتکاری بر سر کار آورد که ایران را ویران و چندین نسل را بی آینده کرده است. در سالهای اخیر و به طور اخص از دی ماه ۱۳۹۶، مردم ایران یک انقلاب جدید را تدارک میبینند. طلیعههای این انقلاب را میتوان به راحتی دید و هدفها، آرمانها و سمت و سوی آن را مورد ارزیابی قرار داد. مقایسه میان آن انقلاب دیروز و شکست خورده و این انقلاب امروز و رو به آینده، میتواند درسهای بسیاری برای کنشگران سیاسی بویژه فعالان چپ در انقلاب جاری داشته باشد.
اول ـ انقلاب کنونی زنان در برابر اپارتاید جنسیتی بر ویرانههای انقلاب بهمن
انقلاب بهمن تحت حاکمیت روحانیت، علیرغم حضور گسترده و ستایش برانگیز زنان در آن انقلاب، انقلابی علیه زنان و در جهت تحکیم مردسالاری و نهادینه کردن آن بود. قوانین مصوب در قانون اساسی تدوین شده توسط خبرگان که در یک رفراندم به رأی مردم نیز گذاشته شد، نه تنها حاکمیت قوانین شرعی را بر ساختار قدرت تثبیت کرد بلکه سنتهای مردسالارانه جامعه را نیز به شکل قانونی تحکیم کرد. شکلگیری آپارتاید جنیستی تودرتو و بسیار خشن علیه زنان کشور باعث بزرگترین فاجعه انسانی پس از انقلاب شد. بخش اعظم زنان از کار بیکار شدند، آزادی پوشش از آنها سلب شد و با تدوین قوانینی نظیر حق حضانت فرزندان، وراثت، ازدواج و طلاق و حتی حق سفر، زنان از ابتدائیترین حقوق انسانی محروم گشته و به صورت شهروندان درجه دوم درآمدند. مبارزات زنان علیه این قوانین و حاکمیت شرع بر زندگی روزمرهشان در تمامی چهار دهه گذشته با قدرت ادامه داشته و جنبش زنان همواره همچون آتشفشانی زیر پای حاکمیت اسلامی عمل کرده است. حالا به جرأت میتوان گفت که حاصل پیکار مستمر زنان در چهل و پنج سال علیه آپارتاید جنسیتی جمهوریاسلامی و بویژه کلید خوردن خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” با جان باختن ژینا امینی در تصور اکثریت بزرگ ایرانیان از نظام جایگزین مطلوب، برابری حقوقی زنان با مردان دست کم در سطح حقوقی جایگاه تثبیت شدهای پیدا کرده است. اما برای آن که این انقلاب بتواند به طور کامل به هدفهای خود دست یابد باید از برابر حقوقی زنان با مردان در سطح قوانین به برابر حقوقی زنان در همه عرصههای زندگی واقعی از جمله درخانواده، محیط کار و اجتماع گسترش یابد.
واقعیت این است که چهل و پنج سال آپارتاید جنسیتی علاوه بر سوق دادن زنان به جایگاه شهروند درجه دوم تاثیرات هولناکی بر موقعیت اقتصادی اجتماعی زنان کشور داشته است. زنان در بهترین حالت تنها چهارده درصد مشاغل رسمی را به خود اختصاص داده و ارتش عظیم بازار کار غیررسمی را تشکیل میدهند که شرایط ابر بهرهکشی را به آنها تحمیل کرده و سیمای فقر در ایران را زنانه ساخته است. بنابراین بر فعالین جنبش زنان و آزادیخواهان و برابریطلبان است که برای دستیابی به برابری واقعی علاوه بر تأکید بر الغای کلیه قوانین پاسدار نابرابری و تبعیض بر زنان در همه عرصهها، باید بر ضرورت تأمیناجتماعی فراگیر جهت پایان دادن به زنانه بودن فقر در کشور، رهائی زنان از اسارت کارخانگی و بالاخره حق نمایندگی برابر زنان با مردان در تمامی ارگانهای انتخابی از سطح محلی، منطقهای، استانی گرفته تا سطح کشوری و برابری آنها در شاخههای قانونگذاری، اجرائی و قضائی به عنوان ضامن عملی ساختن برابری واقعی زنان، تأکید کنند. خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” و تداوم آن بهترین بستر را برای تودهای شدن این مطالبات معطوف به رهائی واقعی زنان را فراهم ساخته است. بدون تودهای شدن این مطالبات و فشار از پائین توسط جنبش مستقل و قدرتمند زنان به ویژه با مشارکت زنان اردوی کار و زحمت تضمینی برای برابر حقوقی حتی در سطح قوانین نیزوجود نخواهد داشت.
دوم – انقلاب دیروز (بهمن) انقلاب نفی استبداد بود انقلاب امروز (ژینا) انقلابی برای زندگی است!
انقلاب بهمن انقلاب متناقضی بود که با تمرکز شعار اصلی انقلاب علیه سلطنت، مردم میدانستند چه نمیخواهند، اما تصور روشنی برای رسیدن به آنچه میخواستند نداشتند. همین امر موجب شد که میان بدنه تودهای جنبش و مطالبات برحق آن و رهبری مرتجع جنبش، شکاف و عدم تجانس عظیمی به وجود آید و با کشیده شدن بخشی از تهیدستان و فرودستان جامعه به دنبال روحانیت مرتجع به رهبری خمینی که در رأس جنبش قرار گرفته بود، نیروی ضربت عظیمی در اختیار تاریک اندیشان اسلامی قرار گرفت.
روحانیت با قدرت سازمانی خود، با تشکلهای مذهبی، نهادهای دینی، هیئتهای سوگواری و مبلغان با عمامه و بی عمامه در اقصی نقاط ایران، در جهت اسلامی کردن جامعه و تحمیل پیشداوریهای مذهبی بر مردم تلاش میکرد. آنها با نفوذ تودهایشان شعار مردم را به “جمهوری اسلامی” تبدیل کردند. نتایج آن جمهوری اسلامی، امروز بسیار روشن است. دولت ایدئولوژیک روحانیت، یک فاشیسم دینی تمام عیار شد که تمامی دستاوردهای مدرن مردم ایران از انقلاب مشروطیت تاکنون را زیر سنگینترین ضربات قرار داده است.
اما برخلاف انقلاب بهمن، اکنون مردم ایران در رویاروییهای چند دهه گذشته با جمهوری اسلامی، گام به گام به تصور نسبتاً روشنی از نظام جایگزین دست یافتهاند که در تاریخ ایران هرگز سابقه نداشته است. مطالبات اساسی انقلاب ژینا در شعار «زن، زندگی، آزادی» به روشنی بیان میشود؛ زن یعنی مبارزه برای برابری انسانها بدون توجه به جنسیت، ملیت، مذهب، فرهنگ، زبان و نژاد. از سوی دیگر، مردم «زندگی» میخواهند. آنها از حق حیات خود، از حق استفاده برابر از فرصتها و امکانات کشور و از حق زیست شایسته انسانی دفاع میکنند. به بیان دیگر انقلاب امروز، بر مسائل حیاتی زندگی تمرکز دارد است. مردم به دنبال آرمانهای گنگ، ناروشن، ناکجا آبادی و یاایده آلهای ایدئولوژیک نیستند که نسخه آن نزد این یا آن رهبر و یا نیروی سیاسی قرار داشته و بنا بر نیاز و منفعت میتواند به عکس قول و قرار اولیه علیه مردم و مطالباتشان مبدل شود. آنها برای زندگی واقعی و زندگی شایسته یک انسان امروزی میجنگند. آزادی نیز در برابر استبداد فاشیستی تحمیلی رژیم، برحق مردم برای سازماندهی اراده، تعیین و انتخاب آزادنه سرنوشت سیاسی و اعمال حق حاکمیت شان تاکید دارد
سوم ـ «استقلال» محور انقلاب دیروز و «آزادی» محور انقلاب امروز
واقعیت این است که محوریترین موضوع انقلاب بهمن، استقلال بود. مبارزات ضد امپریالیستی مردم میخواست انتقام کودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را بگیرد. مردم ایران از دخالتهای بیشرمانه قدرتهای خارجی و سفارتخانههایشان در سیاست کشور نفرت داشتند. از این رو شعار «مرگ بر آمریکا» به سرعت تودهگیر شد. این شعار به گونهای در عمق جامعه نشست که پیوندی نامیمون میان روحانیت فاشیستی و چپ فاقد درک روشن از مبارزه امپریالیستی را ایجاد کرد و همین امر باعث سقوط بخش بزرگی از چپ به دامان فاشیسم مذهبی شد زیرا این بخش از چپ نخواست این واقعیت را بپذیرد که «ضد خلق نمی تواند ضد امپریالیست باشد» و از این رو زیر موج پوپولیسم ارتجاعی حاکمیت در هم شکسته شد. در انقلاب دیروز “استقلال” شعار «آزادی» را زیر گرفت و هر نوع دفاع از آزادی و دمکراسی به نام لیبرالیسم محکوم شد و سپس فاشیسم مذهبی خواست آزادی و دمکراسی را ذبح شرعی کرد. اما واقعیت این است که استقلال هر کشوری قبل از همه با حاکمیت مردم آن کشور برای تعیین سرنوشتشان معنا پیدا میکند، بنابراین استقلال در ایرانِ زیر سلطه “ولایت مطلقه فقیه” معنائی ندارد، زیرا مردمی که نمیتوانند درباره سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند، مسلماً از حق تصمیمگیری درباره رابطه کشورشان با قدرتهای خارجی نیز محروم هستند و تنها فرمانروای مطلق العنان حاکم بر کشور است که درباره همه مسائل تصمیم میگیرد و اگر به مصلحت خودش (یا “مصلحت نظام”) بداند حتی میتواند به زیر بال یک قدرت خارجی مانند روسیه و چین (هرچند “نامسلمان” و “اسلام ستیز”) نیز پناه ببرد.
اما امروز شعار «آزادی»، یکی از ارکان اصلی شعار «زن، زندگی، آزادی» است. شعار آزادی امروز در تمامی حرکتهای اعتراضی، در تظاهرات مردم و در مبارزات روزمره اقشار گوناگون اجتماعی موج میزند. مردم از اختناق، از سرکوب آزادیها، از حاکمیت دیکتاتوری و از دخالت حاکمیت در زندگی روزمرهشان به ستوه آمدهاند و برای آزادیهای بنیادی مخصوصاً حق تشکل مستقل شان تاکید دارند. اما درست زمانی که شعار آزادی یکی از اصلیترین شعارهای مردم برای پیشروی انقلاب ژینا میباشد نیروهای سیاسی اپوزیسیون بورژوائی برای محدود کردن و کنترل آزادیها تلاش میکنند. در برنامه کمتر جریان سیاسی این طیف دفاع از آزادیهای بی قید و شرط سیاسی گنجانده شده است. همه آنها این خواست را به گونهای فرموله میکنند که با یک “اما” بتوانند برای محدود و مشروط کردن آزادی چک سفید بگیرند. از این رو یکی از وظایف اخص نیروهای چپ و پیشرو ضرورت ترویج دفاع از آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، برای تبدیل آن به یکی از ارکان بنیادی مطالبات تودهای است. بی جهت نیست که سلطنتطلبان که اکنون از گسترش شعار آزادی در میان مردم وحشت زده شدهاند، به جوهر و ذات سیاسی خود برگشته و از استبداد در اشکال جدید آن دفاع میکنند.
چهارم ـ جدایی دین از دولت خواستی از اعماق جامعه نه هدیهای از بالا
انقلاب بهمن، انقلابی بود که با قدرتگیری فاشیسم دینی، حاکمیت دین بر دولت را به شکلی بسیار افراطی تحمیل کرد. حاکمیت دین آن چنان در تار و پود ساختار قدرت تنیده شده که امروز هیچ امری بدون این در هم تنیدگی قابل توضیح نیست. تسلط روحانیت و دیدگاههای دینی در تمامی ساختار قدرت، در گزینشها، در آموزش، فرهنگ، هنر و حتی بهداشت جامعه آنچنان گسترده شده که تفکیک دین و دولت به امر مشکلی تبدیل شده است. واقعیت این است که حتی در انقلاب مشروطیت ما شاهد سکولاریسم یا جدایی دین از دولت نبودیم. در قانون اساسی مشروطیت شاه پیشبرنده و مجری مذهب رسمی کشور یعنی شیعه اثنی عشری بود. تلاشهای رضا شاه برای کشف حجاب نیز اقدامی غیردمکراتیک و سرکوبگرانه برای تحمیل اجباری نوعی پوشش و در نتیجه نقض آزادی پوشش بود.
اما اکنون در نتیجه رشد و گسترش خیزش انقلابی از اعماق جامعه، شاهد گرایش بسیار نیرومندی برای جدایی دین از دولت هستیم. این گرایش نیرومند، تلاشی است از اعماق جامعه برای پایان دادن به نقش مذهب و روحانیت در دولت و آموزش و زندگی عرفی مردم. به دیگر سخن در یک کشور که اکثریت مردمان آن مذهبی هستند، در حکومتی که به مدت چهل و شش سال دستگاههای تبلیغاتی رژیم از ادغام دین و دولت دفاع کرده است، در کشوری که دهها نهاد دولتی برای تحمیل دیدگاههای حاکمیت دینی بر زندگی مردم تلاش میکنند، شاهد رشد و گسترش سکولاریسم مترقی و بسیار انسانی از اعماق جامعه هستیم. حالا دیگر آزادپوشی به تدریج به امری تثبیت شده در جامعه و در خانواده تبدیل میشود، حالا دیگر حتی والدین نمیتوانند به فرزندان خود در امر داشتن یا نداشتن دین و رفتارهای متأثر از دین امر و نهی کنند. مردم به تدریج به ایدهها و نظرات همدیگر احترام میگذارند و همین امر نشان دهنده فرهنگ مدرن و مترقی از زندگی عرفی و کنار گذاشته شدن تأثیرات مذهب و خرافههای مذهبی بر زندگی اجتماعی جامعه است. این سکولاریسم از پائین و مترقی یکی از دستاوردهای انقلاب کنونی مردم ایران است.
پنجم ـ اتحاد داوطلبانه، قوام بخش همبستگی ملیتهای ایران
ایران کشوری چند ملیتی است. از این رو ملیتهای ایران با تنوع فرهنگی به رنگین کمان ملیتهای ایران خصوصیتی ویژه دادهاند. اما حقوق ملیتهای ایران و برابر حقوقی آنها در دوران سلطنت پهلوی با بی اعتنایی و سرکوب خشن روبرو شده است. از این رو در انقلاب بهمن یک فرصت تاریخی بوجود آمد تا ملیتهای کشور با سازماندهی خود و با طرح خواستها و شعارهایشان خواهان حقوق برابر و حق شهروندی برابر شوند. نقش احزاب سیاسی در کردستان، شوراهای ترکمن صحرا، انجمن فرهنگی خلق عرب و متشکل شدن جوانان بلوچ در سازمانهای چپ و مترقی از این عطش برای عدالت و برابری ناشی میشد. واقعیت این است که در آن زمان اکثر نیروهای چپ در میان ملیتهای تحت ستم از نفوذ و قدرت تاثیرگذاری بالائی برخوردار بودند زیرا آنها به اتحاد داوطلبانه بر مبنای حق تعیین سرنوشت ملتها اعتقاد داشتند و برای آن جنگیده بودند. اما این خواست بر حق ملیتهای تحت ستم با سرکوب بیرحمانه و ددمنشانه حاکمیت فاشیستی روبرو شد. و بسیاری از جوانان کرد و ترکمن و عرب و بلوچ به جوخههای اعدام سپرده شدند. در تمامی طول حاکمیت جمهوری اسلامی این سرکوب خشن با قساوت بی حد و مرز ادامه داشته است و بی جهت نیست که به حق باید از مثلث خونین کردستان ـ خوزستان ـ بلوچستان سخن به میان آورد.
در جنبش انقلابی ژینا نیز حضور پررنگ ملیتهای تحت ستم را میتوان به خوبی مشاهده کرد. کردستان قهرمان و شهر سقز زادگاه شعار زیبای «ژن، ژیان، ئازادی» یا «زن، زندگی، آزادی» شد، شعاری که به اصلیترین خواست و پرچم انقلاب کنونی تبدیل شده است. اما این بار مبارزات ملیتهای تحت ستم از یک در هم تنیدگی بسیار زیبا با مبارزات سراسری مردم برخوردار است. مبارزات مردم کردستان در همراهی با مبارزات سراسری از یک سو و تظاهرات و گردهم آئیهای جمعههای زاهدان در یک سال تمام بیانگر عمق این همبستگی مبارزاتی است. سر دادن شعارهای «کردستان چشم و چراغ ایران»، بیانگر عمق این همبستگی و دست آوردی میباشد که در بستر خیزش انقلابی ژینا پا به عرصه ظهور نهاده است. این تنها نیروهای راست و ملی گرایان افراطی هستند که با چماق “تمامیت ارضی” در تلاشند بر مبارزات حقطلبانه ملیتهای تشکیل دهنده ایران مهر تجزیهطلبی بزنند. اتهامی که در مورد مبارزات ملی خلقهای ایران مصداقی ندارد. باید تأکید کنیم که یکی از شرایط حیاتی تحقق آزادی در ایران رفع تبعیضهای ملی میباشد که بازتاب آن مشارکت همه ملیتها در مدیریت کشور در ساختاری است که ضامن تحکیم اتحاد داوطلبانه ملیت های کشور باشد.
ششم ـ سازمانیابی عنصر کلیدی انقلاب امروز و دمکراسی بستر ضروری آن
انقلاب بهمن انقلابی توده ای و بسیار گسترده بود. بر پایه پارهای تحقیقات اجتماعی ۹ تا ۱۱ درصد مردم ایران در این انقلاب شرکت کردند.
اما این انقلاب از عنصر سازمانیابی برخوردار نبود. در آن انقلاب شاهد شکل گیری تشکلهای تودهای و مردمی از پائین نبودیم. از این رو روحانیت با سازماندهی سراسری خود توانست اهرمهای انقلاب را در دست بگیرد و با شکل دهی به ارگانهای سرکوب خود انقلاب را در هم بشکند. اما جامعۀ بدون سازمان و بدون تشکل در مقابل این ارگانهای سرکوب متشکل و مجهز، قدرت دفاع از خود را نداشتند. حتی نیروهای چپ که به سرعت به نیروهای سراسری تبدیل شدند نتوانستد عنصر سازمانیابی در سطح تودهای را به امری تعیین کننده تبدیل کنند. نه کارگران و دیگر زحمتکشان و حتی زنان، جوانان … نتوانستند از تشکلهای تودهای مستقل و برخاسته از پائین برخوردار شوند. چپ آن روز به اهمیت دمکراسی در جامعه برای سازمانیابی کارگران و زحمتکشان بی اعتنا بود. تجربه انقلاب بهمن نشان داد که در نبود دمکراسی و با حاکمیت استبداد فاشیستی امکان سازمانیابی در میان کارگران و زحمتکشان بسیار محدود خواهد شد. در نتیجه مردم بدون سازمان و غیرمتشکل در پی یک انقلاب سریع و برق آسا و با رهبری یک نیروی سازمانیافته فاشیستی از قدرت دفاع از انقلاب خود محروم شدند. اما در انقلاب امروز که بر متن یک رویاروئی فرسایشی میان مردم و حاکمیت در جریان است، مردم فرصت یافتهاند به تدریج تشکلهای خود را شکل دهند، سندیکاهای معلمان، کارگران و پرستاران و تشکلهای بازنشستگان به تدریج نقش سازمانگر خود را ایفا کنند. تشکلهای مدافع محیطزیست، مدافع حقوق زنان، مدافع حقوق زندانیان و تشکلهای خانوادههای دادخواه به صورت مدام خود را سازمان میدهند و سازمانیابی خود را عمق میبخشند. حالا انقلاب مردم ایران در جریان پیشروی خود به سازمانیابی مردمی اتکا دارد. این یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب کنونی است. این شکل از سازمانیابی در ایران بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیسابقه است. حالا نیروهای درگیر مبارزات طبقاتی و مبارزات آزادیخواهانه به خوبی دریافته اند که بدون عنصر تشکل و سازمانیابی نمی توان از دستاوردهای یک انقلاب مردمی محافظت کرد. بر متن این وضعیت چپ جامعه باید بتواند هم از عنصر سازمانیابی توده ای با قدرت دفاع کند، هم بر ضرورت دمکراسی برای سازمانیافتن توده های اعماق تاکید کند و هم بتواند با تجدید آرایش خود، به سازماندهی حزبی و ایجاد قطب قدرتمند سوسیالیستی روی آورد. فضای انقلابی جامعه و آمادگی ها و پیشروی های جنبش مردمی امکانات بسیار گسترده ای برای درس آموزی چپ در اختیارش قرار داده است.
هفتم ـ تبدیل حفاظت از محیط زیست به یک خواست همگانی
مسئله محیط زیست در انقلاب گذشته اساسآ مطرح نبود. آن انقلاب که به سرعت با حاکمیت فاشیسم دینی به شکستی سخت دچار شد، اساسآ توجهی به محیط زیست کشور نداشت. این حاکمیت در تداوم خود در جریان یک “استکبارستیزی” کور و بی حاصل، زمینه ساز گسترده ترین تحریم ها بر کشور شد. برای مقابله با تحریم های گسترده، خودکفائی اقتصادی در همه زمینه ها و تکیه اساسی بر کشاورزی سنتی و آب بَر در دستور قرار گرفت. نتیجه این سیاست ویرانگر، مصرف ۹۵ درصد آب های زیرزمینی کشور از طریق حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق، سد سازی های بی رویه ، خشکاندن تالاب ها و رودخانه ها، نابودی دوم سوم جنگل های کشور، فرونشست زمین در بسیاری از مناطق و استان ها بود. در کنار آن، همین تله تحریم ها باعث شد تا صنعت کشور درجا بزند، کارخانه های خودروسازی به ساخت خودروهای پرمصرف و نا ایمن روی آورند و آلودگی هوا را به امری روزمره تبدیل کنند. از این رو هوای آلوده در کلان شهرها، ریزگردها و گرد وغبارهای حاصل از خشکیدن دریاچه ها و تالاب ها و طغیان سیلاب ها در نتیجه نابودسازی پوشش جنگلی و گیاهی به یک مشکل جدی در سراسر کشور تبدیل شده است. از این روست که شعار و خواست حفاظت از محیط زیست، امروز به یکی از اساسی ترین خواست های جنبش های اجتماعی و آزادیخواهان تبدیل شده است. واقعیت این است که کشوری که به دلیل کم آبی، مردمانش مخترع قنوات بوده اند و مدیریت آب یکی از دستاوردهای تمدن مردمان آن است، اکنون خود را در سراشیب سقوط احساس می کند. همین احساس است که به تدریج به یک عنصر و خواست ملی تبدیل شده و حفاظت از محیط زیست را بهیکی از کلیدی ترین خواست های همگانی مبدل ساخته است. هزاران تشکل مدافع محیط زیست بیانگر این نیاز روز به روز گسترش یابنده است. دفاع از محیط زیست، امروز در کنار خواست های طبقاتی و خواست های مدنی ـ آزادیخواهانه به یکی از محورهای درخواست های مردم تبدیل شده است. این آگاهی و هوشیاری در دفاع از محیط زیست نوید بخش آینده ای روشن تر برای زیستگاه ایرانیان است. در این میان نیروهای چپ باید که پرچمدار دفاع از زیست بوم کشور باشند.
هشتم ـ انقلاب اجتماعی در دستور قرار گرفته است!
در انقلاب بهمن ۵۷ ایده عدالت به شکلی گنگ و ناروشن بیانمی شد.
این تصور وجود داشت که دولتی کردن اقتصاد میتواند راهی به سوی گسترش عدالت باشد. از این رو، هم بخشیاز قدرت حاکم و هم بخشی از نیروهای چپ ایده دولتی کردن اقتصاد را به پیش کشیدند. اما واقعیت این است که در نتیجه دولتی کردن اقتصاد کشور نه گسترش عدالت که رواج رانت خواری بی در و پیکر و غارت گسترده حاکم شد که نتایجآن را در فروپاشی کنونی اقتصاد ایران مشاهده می کنیم. اکنون ۶۵ درصد اقتصاد در دست نهادهای زیر نظر رهبر رژیمقرار دارد. حاصل این دولتی گسترش فقر به گونه ای است که حالا ۳۰ درصد مردم زیر خط فقر قرار دارند و ۶۰ درصد آنها برای تامین کف هزینه های زندگی به یارانه نیاز دارند.
اما شعار «تامین اجتماعی فراگیر و همگانی» که اجزاء آن در جنبش های مطالباتی سالیان اخیر مطرح شده آن شعاری است که باید آن را به تدریج در میان گروه های گوناگون اجتماعی تبلیغ کرد. حالا بخش های گسترده تری از مردم ناراضی در می یابند که حق دارند از آموزش رایگان، بهداشت رایگان، مسکن قابل زیست ، کار مناسب کارمناسب، حداقل های زندگی شایسته انسانی برخوردار باشند و این وظیفه جامعه است که این ها را برای همه فراهم آورد. بر متن این فضای توده ای تلاش برای گسترش و همه گیر کردن شعار «تامین اجتماعی فراگیر و همگانی» از سوی نیروهای چپ می تواند به عمق یابی اندیشه عدالت در میان مردم کمک کند. حالا دیگر مردم به شعارهای فریبکارانه در باره عدالت اعتنایی ندارند. آنها خواهان ایجاد سیستم و روالی هستند که این عدالت را به صورتی قانونی در سیستم اقتصادی و اجتماعی کشور جایگیر سازد. روشن است که این امر بدون تجدید سازمان دمکراتیک اقتصاد جامعه پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی امکان ناپذیر خواهد بود. اماتلاش برای همه گیر کردن این خواست و شعار باعث می شود که همگرایی میان بخش های گوناگون جنبش های اجتماعی روز به روز گسترده تر شود. این شعار می تواند شاغلان، بازنشستگان، بیکاران، بی ثبات کاران و به حاشیه رانده شدگان را با هم همسو و متحد سازد. از سوی دیگر این شعار می تواند تمامی نیروهای اپوزیسیون مدافع سرمایه و راست را در میان مردم رسوا کرده و آنها را از تاثیرگذاری بر روند انقلاب که سمت و سوی اجتماعی به خود می گیرد، محروم سازد. این وظیفه ای که تمامی نیروهای چپ باید در راستای آن به سازماندهی هر چه گستردهتر توده های مردم همت گمارند.
مسئله انقلاب بهمن دولتی کردن اقتصاد بود که به شکل گیریهیولای اقتصاد ولائی منجر شد. اکنون اگر شعار “تامین اجتماعی فراگیر و همگانی” به تدریج به شعار محوری مردم تبدیل شود، مردم می توانند گامی مهم در راستای برقراری برابری واقعی اجتماعی بردارند که البته شرط پایدار ماندن آن سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری دولت دمکراتیک برخاسته از پائین است که با تجدید سازماندهی دمکراتیک اقتصاد جامعه،اجتماعی را شالوده ریزی می کند که در آن آزادی و برابری و رفاه عمومی تامین شود و رشد و شکوفائی آزاد هر فرد شرط رشد و شکوفائی همگان باشد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
شنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۸ فوریه ۲۰۲۵
ارزیابی مشترک شماره ۳۹