فراتر از دوگانگی اسرائیل و ایران: راهی سوم برای آزادی در خاورمیانه

فراتر از دوگانگی اسرائیل و ایران: راهی سوم برای آزادی در خاورمیانه

«از دل یک دیالوگ سیاسی و تحلیلی طبقاتی، به‌سوی راهی سوم ضد استعماری»

ایوب دباغیان

٣٠ ژوئن ٢٠٢۵

مقدمه

در جهان امروز، اغلب ما را وادار می‌کنند که میان دو قطب قدرت یکی را انتخاب کنیم: امپریالیسم جهانی با نمایندگانش مانند آمریکا و اسرائیل، یا استبدادهای محلی چون جمهوری اسلامی و رژیم‌های ارتجاعی دیگر. اما آیا چنین دوگانه‌ای واقعیت را به‌درستی بازتاب می‌دهد؟

این مقاله بر اساس یک دیالوگ سیاسی و رفیقانه میان من و یک دوست فعال سیاسی سوئدی شکل گرفته است؛ گفتگویی که هدف آن فهم بهتر واقعیت‌های پیچیده خاورمیانه و یافتن راه‌هایی انسانی‌تر برای رهایی خلق‌هاست. در این متن تلاش می‌کنم از نگاه طبقاتی و ضد استعماری، پاسخی متعادل و در عین حال رادیکال به این مسائل ارائه دهم.

موضوعاتی چون ماهیت اسرائیل، نقش جمهوری اسلامی، مقاومت فلسطینی، و امکان دموکراسی در منطقه مطرح شده‌اند؛ پرسش‌هایی که بازتاب یک درگیری عمیق فکری، تاریخی و انسانی هستند.

۱. اسرائیل: یک پروژه‌ی استعماری؛ اما مردم را با دولت یکی نکنیم

هیچ تردیدی نیست که اسرائیل، از بدو تأسیس تا امروز، یک پروژه‌ی استعماری بوده است. از «طرح نژادی» تا «اشغال سرزمین»، از آپارتاید رسمی تا جنایت‌های جنگی در غزه، همه و همه نشان می‌دهند که این دولت بر پایه‌ی پاک‌سازی قومی، تبعیض نهادینه‌شده و زور نظامی بنا شده است. اسرائیل نه‌فقط ابزار سیاسی صهیونیسم، بلکه دژ نظامی امپریالیسم آمریکاست در قلب خاورمیانه.

اما با این وجود، تمایزی اساسی و تحلیلی باید حفظ شود:

🔻 دولت اسرائیلمردم اسرائیل.

همان‌گونه که رژیم جمهوری اسلامی نماینده‌ی واقعی مردم ایران نیست، دولت اسرائیل نیز نمی‌تواند به‌طور مطلق و کامل بیانگر اراده‌ی همه‌ی ساکنان آن سرزمین باشد. در دل جامعه‌ی اسرائیل هرچند اقلیت جریان‌هایی از مقاومت وجود دارد: یهودیان ضد صهیونیست، فعالان حقوق بشر، سازمان‌های چپ‌گرا، و همچنین عرب‌ها و یهودیان مترقی که علیه اشغالگری، تبعیض نژادی و جنگ مبارزه می‌کنند.

نادیده گرفتن این نیروها، تحمیل مسئولیت‌های حکومتی به کل یک ملت، ما را به‌سوی تحلیل‌های قومی و نژادگرایانه می‌برد. یک دیدگاه مارکسیستی و رهایی‌بخش، تضاد اصلی را در مناسبات طبقاتی، قدرت و ساختارهای سلطه می‌بیند نه در نژاد، قومیت یا دین. ما باید همزمان با افشای ماهیت استعماری اسرائیل، از افتادن در ورطه‌ی یهودی‌ستیزی یا همسان‌سازی نژادی پرهیز کنیم.

همان‌طور که در ایران نیز امید به آزادی از درون جنبش مردمی و طبقاتی برمی‌خیزد، در اسرائیل نیز بی‌گمان تنها امید، در بطن جنبش‌های ضدصهیونیستی و عدالت‌طلب،  ولو اقلیت نهفته است.

۲. جمهوری اسلامی: یک قدرت واپسگرا، نه نماینده واقعی مبارزه ضد استعماری

اگرچه جمهوری اسلامی ایران در ظاهر و شعار به عنوان مخالف اصلی امپریالیسم آمریکا و دشمن اسرائیل معرفی می‌شود، اما نباید این دوگانگی ساده را پذیرفت که «ضد آمریکایی بودن» برابر با «ضد استعماری بودن» یا «مبارزه برای آزادی» است.

رژیم ایران نه فقط یک نیروی استبدادی و سرکوبگر در داخل کشور است که آزادی‌های سیاسی، حقوق زنان، حقوق کارگران و اقلیت‌ها را زیر پا گذاشته، بلکه در منطقه نیز به عنوان یک بازیگر امپریالیستی عمل می‌کند.

این رژیم:

  • در سوریه، لبنان، عراق و یمن با دخالت نظامی و حمایت از گرو‌ه‌های مسلح، منافع سیاسی و اقتصادی‌اش را تحکیم می‌بخشد.
  • برای بقای خود دست به سرکوب شدید در داخل زده است؛ زندانی کردن و شکنجه فعالان سیاسی، زنان، جوانان و اقلیت‌های قومی و مذهبی نمونه‌هایی آشکار از این سرکوب است.
  • استفاده ابزاری از «مبارزه با اسرائیل» و مسئله فلسطین، گاه تنها برای مشروعیت‌بخشی به خود و گسترش نفوذ منطقه‌ای‌اش است.

اینها نشان می‌دهد که رژیم جمهوری اسلامی نه یک نیروی آزاد کننده و ضد استعماری اصیل، بلکه بخشی از مناسبات قدرت امپریالیستی و سرمایه‌داری جهانی است، که با نوعی «امپریالیسم منطقه‌ای» در پی تحکیم جایگاه خود است.

به همین دلیل، مبارزه برای آزادی و عدالت در ایران باید هم‌زمان با مخالفت با سلطه خارجی و مقابله با استبداد داخلی باشد. فریب سیاست‌های ریاکارانه‌ی رژیم را نباید خورد.

۳. دموکراسی و مبارزه مردمی: فراتر از تله‌ی امپریالیسم و استبداد

واقعیت مهم این است که دموکراسی واقعی در خاورمیانه نه تنها با مبارزه علیه امپریالیسم جهانی (مانند آمریکا و اسرائیل) به دست می‌آید، بلکه مستلزم مبارزه همزمان علیه استبدادهای محلی است.

نگاه ساده‌انگارانه‌ای که می‌گوید تا زمانی که «اسرائیل وجود دارد»، دموکراسی و آزادی ممکن نیست، مردم را از مسئولیت تاریخی خود در تغییر اوضاع داخلی‌شان دور می‌کند و موجب توجیه استبدادهای محلی می‌شود.

مردم خاورمیانه، از جمله زنان، کارگران، جوانان و اقلیت‌ها، باید علیه همه اشکال استبداد مبارزه کنند: چه رژیم‌های دیکتاتوری محلی، چه فشارهای امپریالیستی خارجی.

در این مسیر، سازمان‌دهی طبقات و اقشار فرودست جامعه، بە خصوص زنان و جوانان، نقش کلیدی دارد. آنان نه فقط قربانیان، بلکه فعالان اصلی تغییرات ریشه‌ای و دموکراتیک هستند.

مبارزه برای حقوق زنان، حق تشکل‌یابی کارگران، آزادی بیان و حقوق اقلیت‌ها، همگی پایه‌های تحقق دموکراسی واقعی‌اند که از بالا به جامعه تحمیل نمی‌شود بلکه از درون و زیر فشار مردم شکل می‌گیرد.

۴. مقاومت واقعی و چشم‌انداز یک خاورمیانه آزاد

مقاومت حق هر ملت است و مبارزه مردم فلسطین علیه اشغالگری اسرائیل نمونه بارز آن است. اما مقاومت رهایی‌بخش، جنبشی سکولار، دموکراتیک، ضد مردسالاری و عدالت‌خواه است.

جنبش‌هایی مانند حماس، اگرچه علیه اشغال مقاومت می‌کنند، اما ساختاری مذهبی، مردسالار و ضد حقوق بشر دارند که آزادی‌های اساسی را محدود می‌کنند. تمجید بی‌چون و چرای چنین جنبش‌هایی، به جای پیشرفت، بن‌بست ایجاد می‌کند.

چشم‌انداز رهایی‌بخش، آینده‌ای سکولار، دموکراتیک، سوسیالیستی و ضد نژادپرستی است که حقوق همه، به ویژه زنان، اقلیت‌ها و فعالین اجتماعی را تضمین کند.

همچنین مبارزه علیه استبدادهای داخلی در کشورهای منطقه باید با مبارزه علیه امپریالیسم جهانی همراه شود تا بتوان آینده‌ای بهتر برای همه خلق‌های خاورمیانه ساخت.

نتیجه‌گیری

اگر تحلیل خود را بهآمریکا در برابر ایرانیااسرائیل در برابر حماسمحدود کنیم، تنها دوقطبی‌های قدرت و ستم را بازتولید کرده‌ایم. راه نجات در ایجاد جبهه‌ای متحد است که بر مبنای طبقه، سکولاریسم، فمینیسم، ضد سرمایه‌داری و ضد نژادپرستی شکل گرفته باشد. جبهه‌ای که همزمان علیه امپریالیسم جهانی و استبدادهای داخلی مبارزه کند.

0 FacebookTwitterWhatsappTelegramEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net