پریا بهرامی
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سوم مه را روز «آزادی جهان مطبوعات» اعلام کرده است. این روز برای دفاع از رسانهها در برابر تهدید و حمله به استقلال آنها، و ادای احترام و بزرگداشت روزنامهنگارانی است که جان خود را در راه بیان حقایق و انجام حرفه خود از دست دادهاند. افزایش آگاهی در مورد اهمیت رسانهها و یادآوری وظیفه دولتها برای حمایت از حق آزادی بیان نیز از دیگر اهداف نامگذاری این روز است.
Ad placeholder
وضعیت آزادی مطبوعات در ایران
سازمان بینالمللی گزارشگران بدون مرز با هدف دفاع از آزادی مطبوعات و حمایت از خبرنگاران و روزنامهنگاران، در گزارش سالانه خود در سوم مه سال گذشته، وضعیت آزادی مطبوعات در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه را فاقد جایگاه مناسب ارزیابی کرده بود.
در میان ۱۸۰ کشور جهان، جایگاه ایران در این فهرست رتبه ۱۷۷ و پس از کشورهای کرهشمالی، چین و ویتنام از آخر اعلام شده بود؛ رتبهای که در مقایسه با سالهای گذشته برای مثال ۲۰۱۸، ۱۳ پله پایینتر رفته و وخامت وضعیت آزادی مطبوعات در ایران را به نمایش میگذارد. این در حالی است که سال گذشته، ترکیه در مرتبه ۱۶۵ و افغانستان در جایگاه ۱۵۲ قرار داشتهاند.
این فهرست کشور نروژ را برای هفتمین سال متوالی در رتبه اول و سپس جمهوری ایرلند و دانمارک را در رتبههای دوم و سوم نشان میدهد.
ایران، سومین زندان بزرگ جهان برای خبرنگاران
ایران پس از چین و میانمار سومین زندان بزرگ خبرنگاران و روزنامهنگاران جهان به شمار میرود و همچنان در رده پایین آزادی مطبوعات درجا میزند.
در ماههای پس از جانباختن ژینا (مهسا) امینی و اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، دستگیریها و محاکمه روزنامهنگاران افزایش یافت و دستکم ۷۹ روزنامهنگار، از جمله ۳۱ خبرنگار زن بازداشت شدند که برخی از آنان مدتی بعد به قید وثیقه آزاد شدند. نیلوفر حامدی و الهه محمدی به خاطر پوشش دادن خبر بستریشدن و جانباختن ژینا (مهسا) امینی و مراسم خاکسپاریاش، و نازیلا معروفیان به خاطر مصاحبه با پدر ژینا(مهسا) برای مدت طولانی در زندان بهسر بردند.
چهار تن از فعالان محیط زیست، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، هومن جوکار و طاهر قدیریان نیز در فروردین سال جاری پس ازگذراندن ۶ سال حبس، از زندان آزاد شدند. کاووس سید امامی، فعال محیط زیست و استاد دانشگاه نیز از همکاران همین گروه محیط زیستی بود که پس از دستگیری در زندان جان باخت و مرگ او را خودکشی اعلام کردند.
نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و روزنامهنگار نیز همچنان زندانی است. کنشگرانی از جمله سعیده شفیعی (روزنامهنگار اقتصادی)، هستی امیری و ضیا نبوی (فعالان دانشجویی معترض به مسمومیت سریالی دختران در مدارس) نیز در زمره زندانیان سیاسیِ دربندند.
از میان جانباختگان یکی دو سال اخیر هم میتوان به بکتاش آبتین (شاعر و عضو کانون نویسندگان) اشاره کرد که سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیهای از سازمان ملل خواست تا جویای روشن شدن علت مرگ او شود.
رفتارهایی از جمله اجبار فعالان و خبرنگاران به عذرخواهی در حسابهای شخصیشان در شبکههای مجازی نیز از سوی صاحبنظران، ادامهٔ کهنهسیاستهای حکومت در گرفتن اعترافات اجباری و نوعی محدود کردن آزادی بیان تلقی شده است. ناظران و مفسران، حکومت ایران را ملزم به پایبندی به تعهدات جهانیاش از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمان حقوق مدنی و سیاسی دانستهاند.
نقش مطبوعات در زمان سرکوب
اسد سیف، نویسنده، پژوهشگر و مدیرمسئول نشریه ادبی-فرهنگی «آوای تبعید» در گفتوگو با زمانه به چشمانداز آزادی مطبوعات در ایران با توجه به بالاگرفتن سرکوبها و اعتراضات گسترده، به ارتباط آزادی مطبوعات با دموکراسی و آزادی اندیشه و بیان اشاره کرد و درباره حاکمیت جمهوری اسلامی گفت:
آزاد نبودن انسان با موجودیت این جمهوری در رابطه است و این جمهوری در ذات خویش آن را برنمیتابد. اگر اسلام مبنا باشد، انسان در این دین با تهی شدن از فردیت خویش، “امت” است و امت توان آزاد بودن ندارد. اگر قانون اساسی مبنا باشد، پنج اصل نخست آن، هستی انسانی را که در زمین زندگی میکند، به آسمان گره میزند. پس بیهوده است از این نظام و فکری که در سایه اقتدار الهی، این کشور را پیش میبرد، انتظار معجزه داشت. آزادی و دمکراسی، آنسان که جهان مدرن در سایه آن بالید و پیش رفت، متأسفانه هیچگاه در ایران نتوانست رشد کند و ببالد.
اسد سیف سرکوب رسانهها در ایران را جزئی از همین روند دانست. او گفت: «شکلی از آزادی در غرب هیچگاه در ایران وجود نداشته است و تصور آن نیز به ذهن راه نمییابد.»
سال گذشته برخی از پایگاههای خبری در داخل ایران مانند سایت خبری «انتخاب» و سایت «رویداد۲۴» توقیف و پس از مدتی رفع توقیف شدند. روزنامه «آفتاب یزد» نیز آخرین شماره خود را در ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ منتشر کرد و مدیر آن در مراسم افطار برخی از مدیران رسانهها با رئیس جمهوری اسلامی، با اعلام این موضوع که «وقتی نمیخواهند اصلاح شوند، چرا ما باید از جان و مال خود مایه بگذاریم؟» از تصمیمش مبنی بر عدم انتشار این روزنامه در سال ۱۴۰۳ خبر داد.
نقش رسانههای مستقل در این میان چیست؟ اسد سیف در ادامه گفتوگو با زمانه، از ناتوانمندی نشریات مستقل جهان در جریانسازی نام برد و با اشاره به رویه محتاط و محافظهکار نشریاتی از جمله لوموند و اشپیگل و تایم با اعتبار و سابقه طولانیشان نشر، از کاهش دامنه تولید فکر و پرسشگری نشریات مستقلی سخن به میان آورد که صدایشان در هیاهوی حاکم کمتر شنیده میشود.
این نویسنده و مدیرمسئول نشریه در گفتوگو با زمانه در مورد سهم رسانههای دورتر از جریان اصلی، مانند «آوای تبعید» و امثال آن در گسترش آزادی مطبوعات گفت:
به نظرم، با توجه به اینکه ما در فرهنگ خویش هنوز با مقوله آزادی و دمکراسی مشکل داریم، و درکها نسبت به آن متفاوت است، “آوای تبعید” اگر قدرتی داشت، بحثی در این رابطه راه میانداخت و از صاحبنظران میخواست از نظرها، تجربههای فردی خویش و تجربههای جهانی در رابطه با دمکراسی و آزادی اندیشه و بیان بنویسند، یعنی چیزی که بدان محتاجیم. متأسفانه دستیابی به چنین امیدی مشکل است. نهایت اینکه در محدودهای کوچک صورت میگیرد.
او در ادامه یادآوری کرد:
آوای تبعید نشریهای غیرحرفهایست بدون هیچ پشتوانه مالی که به زور پابرجاست. همینکه میکوشد در عرصهای از این میدان فعال باشد، خود کاریست بزرگ. در این شکی نیست که میکوشد تجربهای باشد و صدایی در کنار دیگر صداها. اینکه پاسدار فرهنگ رواداری باشیم و در حذف یکدیگر نکوشیم، این خود نخستین گام است در گسترش آزادی مطبوعات.
آزادی مطبوعات در خاورمیانه
در کشورهای خاورمیانه سرکوب شدید از سوی حاکمان اقتدارگرا و سانسور خشونتآمیز آزادی مطبوعات را بسیار محدود کرده است. بر اساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، عربستان سعودی پس از مصونیت ولیعهد در ماجرای قتل جمال خاشقچی، احکام طولانیمدت زندان و ممنوعیت از سفر را برای روزنامهنگاران در نظر گرفته است. قطر و کشورهای خلیجفارس نیز همچنان دست به دامان سانسور در پوشش دادن اخبار منطقه خود هستند. اردن به دستور توقف چاپ نشریات ادامه میدهد. قطر اما به خاطر حفظ چهره جهانی و برگزاری جام جهانی فیفا از موقعیت بهتری برخوردار است.
سوریه با آمار بالای روزنامهنگاران گروگان گرفتهشده، کماکان منطقهای خطرناک برای خبرنگارانی است که در نزاع و جنگ میان نیروهای ارتش بشار اسد و شبه نظامیان شورشی ودخالتهای ترکیه گرفتار شدهاند. جایگاه یمن و عراق در این مورد کمی پایینتر از سوریه است.
دیکتاتوری نظامی مصر هم به جای عمل به وعدههای اصلاحاتیاش، خبرنگاران را زندانی میکند. وضعیت آزادی مطبوعات و روزنامهنگاری در دیگر نواحی شمال آفریقا نیز تعریفی ندارد. حکومتها بیش از پیش رو به اقتدارگرایی میروند و آزار و اذیت روزنامهنگاران در این کشورها ادامه دارد.
Ad placeholder
فلسطین، صعود در رتبه کلی و تنزل امنیتی
فلسطین اما با وجود صعودِ رتبه کلی در فهرست سازمان گزارشگران بدون مرز، با تنزل چشمگیری در شاخص امنیت همراه بوده است. خرداد سال گذشته معمر ثمرین و ربیع منیر، دو روزنامهنگار فلسطینی در جریان عملیات ارتش اسرائیل در کرانه باختری به شدت زخمی شدند و پس از آن نیروهای امنیتی اسرائیل حملات بیشتری را علیه رسانههای فلسطینی ترتیب دادند و به آزار و تهدید روزنامهنگاران و اعضای خانواده آنان پرداختند.
به نقل از اتحادیه روزنامهنگاران فلسطینی، اسرائیل از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۲، ۵۵ روزنامهنگار فلسطینی را کشته و تنها در سال ۲۰۲۲، ۱۳۰ روزنامهنگار فلسطینی را بازداشت کرده است. سازمان خبرنگاران بدون مرز در آمار تازهای در ۱۹ فرودین امسال، تعداد روزنامهنگاران کشتهشده در غزه را ۱۴۰ تن اعلام کرد.
غرب و محدودیت آزادی مطبوعات
پس از حمله تروریستی حماس به مناطق مرزی اسرائیل در اکتبر گذشته اما موارد دیگری نیز مطرح شد: شرکتهای متا، تیکتاک، و شبکه ایکس(توئیتر) طی نامهای از سوی تیِری برِتون، کمیسر امور بازار داخلی اتحادیه اروپا، از انتشار مطالبی با مصداق «نفرتپراکنی» و تبلیغ «تروریسم» و یا از زمرهٔ «اخبار جعلی» منع شدند. ناظران و مفسران این خواست کمیسیون اروپا را محدود کردن آزادی بیان و نقض حقوق بشر در امتداد جنگ غزه تلقی کردند. در کانادا هم برای مقابله با «نفرتپراکنی» قوانینی به تصویب رسید که شبکههای اجتماعی را ملزم میکند «محتوای نامطلوب» و «غیرقانونی» را ظرف ۲۴ ساعت از دسترس خارج کنند. در فاصلهای کوتاه، آزادی تجمعات در کشورهای دموکراتیکی مانند آلمان و فرانسه نیز به بهانه حفظ امنیت ملی محدود شد.
انتقاد از فرهنگسازی در رسانهها
اسد سیف که خود در آلمان زندگی میکند، در مورد محدودیت آزادی مطبوعات در غرب، رویههای فرهنگسازی در غرب را مورد انتقاد قرار داد. او با اشاره به کارتلهای رسانهای امروز، پدیده فرهنگسازی در جهان را دارای ارزشهای مغشوش و بعضا دروغین میپندارد. از دیدگاه او، رسانههای ارتباطجمعی در اینترنت بیخیالی و عدم مسئولیت را میان نسل جدید تبلیغ میکنند و قوانین بینالمللی کارایی خود را از دست دادهاند، و با آن که تعدادی از کنوانسیونهای جهانی از جمله مصوبات سازمان ملل و کنوانسیون جهانی حقوق بشر نیازمند بازبینی هستند، جهان با گسترش اسلحهسازی و جنگآفرینی و برتریجویی مواجه است.
این پژوهشگر درباره حمایت دولتهای غربی از جنگطلبی اسرائیل و نپرداختن به آن در رسانهها گفت:
در رابطه با حوادث نوار غزه، آنچه میبینیم حمایت کور دولتهای غربی از دولت جنگطلب و فاسد اسراییل است. پنداری هیچ کشوری نمیخواهد رفتارهای غیرانسانی دولت کنونی اسرائیل را از مسئله یهودستیزی جدا کند. مخالفت با رفتارهای غیرانسانی دولت اسرائیل هیچ ربطی به یهودستیزی ندارد. در این روند از همان آغاز بیهیچ چون و چرایی تمامی کشورهای غرب در کنار دولت اسرائیل قرار گرفتند و حتا نخواستند جنبش اعتراضی و مترقی اسرائیلیها را در داخل این کشور ببینند. در این مدت تمامی اخبار جانبدارانه از رسانهها شنیده میشد. برای نمونه در اخبارهایی که از کانالهای تلویزیونی و روزنامههای آلمانی شنیده میشد، دو نیروی خیر و شر در برابر هم قرار داشتند. اسرائیلیها در کنار دولت خویش، نیروی خیر بودند و فلسطینیها در جامه حماس، نیروی شر. اگرچه در هفتههای اخیر از دامنه این نگاه اندکی کاسته شده ولی هنوز از محکوم کردن جنایتهای دولت اسرائیل خبری نیست. حمله تروریستی حماس به اسراییل نه به نفع مردم اسراییل بود و نه به نفع مردم فلسطین، تنها دولت فاسد نتانیاهو و راستهای افراطی این کشور از آن سود بردند. غزه مسلخ آزادی و دمکراسی و حقوق بشر است. این ننگ برای جهان در تاریخ ماندگار خواهد ماند.
اعتراضات دانشجویان در آمریکا در حمایت از غزه
اعتراضات سراسری دانشجویان در دانشگاههای آمریکا اما حمایت نظامی و امنیتی بایدن از دولت اسرائیل را محکوم میکند.
دانشجویان معترض به ویژه در دانشگاه کلمبیا که همواره مرکز جنبش همبستگی با غزه بوده، با چادرزدن در محوطه دانشگاه و تحصن، خواستار پایان دادن به جنگ اسرائیل و غزه شدهاند. در جریان این اعتراضات که با مداخله پلیس شدت گرفت، دانشجویان زیادی بازداشت شدند.
فاطمه شمس، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، نویسنده و پژوهشگر نیز در گفتوگو با زمانه، با اشاره به مقالهای از رز سیگال، استاد اسرائیلی مطالعات هولوکاوست و نسلکشی، اتفاقات امروز غزه را مصداق بارز نسلکشی دانست که البته مطبوعات و رسانههای آمریکا از پذیرش آن سرباز زدهاند و حتی به انکار، تقویت و تشدید آن کمک کردهاند. او در این باره گفت:
مطبوعات و رسانههای اصلی آمریکا تا این لحظه نه تنها از به رسمیت شناختن وقوع نسلکشی سر باز زدهاند؛ بلکه به انکار، تقویت و تشدید آن هم کمک کردهاند. اوّلین قدم در توجیه و تقویت ارتکاب به نسلکشی با دروغپردازی و تحریف وقایع هفت اکتبر شروع شد و رسانههای اسرائیلی و آمریکایی نقش کلیدی در این دروغپردازی بازی کردند. در وحشیانه بودن حملهی حماس به اسرائیل کمتر کسی شبهه وارد میکند. آنها مرتکب جنایتهای فراموشناشدنی و نابخشودنی شدند که شامل ارتکاب خشونت جنسی و تجاوز به زنان هم میشود. رسانهها میتوانستند بر همین موضوع تجاوز به زنان تمرکز کنند. مگر جنایت از این هولناکتر هم هست؟ امّا دروغها و اغراقهای رسانهای دربارهیسر بریدن نوزادان اسرائیلی، هم سخن گفتن درباره تجاوز به زنان را به حاشیه برد و هم زمینه را برای وقوع جنایت هولناکی که امروز در غزّه شاهد آن هستیم فراهم کرد. رسانههای اصلی آمریکا از جمله سی.ان.ان. در این دروغپردازیها نقش کلیدی بازی کردند. گرچه در گزارشهای بعدی بابت دروغهایی که دربارهی سربریدن نوزادان گفته بودند «عذرخواهی» کردند، امّا برای معذرت خواستن کمی دیر شده بود.
فاطمه شمس در ادامه از تحریف اخبار و برخی بلبشوها در فضای ملتهب رسانهای یاد کرد که موجب رادیکالیزه شدن جو و بستهشدن راه تلاش برای کاهش خشونت نظامی شده بود.
او همچنین از دو مغالطهکاری خطرناک از رسانههای اصلی آمریکا سخن گفت که اولی به سابقه جنگ اسرائیل و غزه، و تقلیل دادن این جنگ به وضعیت اخیر (یعنی از هفتم اکتبر سال گذشته) مربوط است، و دومی به خلط موضوع دفاع از حقوق شهروندی و انسانی فلسطینیان با دفاع از حماس و حزبالله. او درباره چنین اندیشهای گفت:
نمیشود شما هم ضد حماس باشید، هم ضد سیاستهای غیرانسانی اسرائیل علیه فلسطینیان، هم ضد جنایتها و دخالتهای نظامی جمهوری اسلامی در منطقه. نمیشود هم حامی حقوق انسانی و شهروندی مردم فلسطین باشید، هم از حقوق انسانی یهودیان اسرائیلی دفاع کنید، و هم برای حقوق شهروندی مردم ایران منتقد جمهوری اسلامی بجنگید. نقد دو رژیم سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی در ذهن بسیاری غیرقابل تصور است. ظلم، ظلم است. چه در ایران باشد، چه در فلسطین، چه در سودان، چه در چین و هند و هر جای دیگر. اما مطبوعات معمولا علاقهای به طرح درهمپیچیدگی ظلم و عدالت ندارند. همه چیز تفکیکشده و جداگانه به تصویر کشیده میشود. طبق این منطق هیچ ارتباطی بین رنج مردم ایران و رنج مردم فلسطین وجود ندارد. نتیجهی چنین جداانگاری رنج، محدودیت تفکر درباره مفاهیمی چون عدالت و آزادی به عنوان حقوق انسانی است.
Ad placeholder
خبرنگاری، تهدید یا تقویت امنیت ملی
فعالیتهای خبرنگاری آیا تهدیدی بر دموکراسی و امنیت ملی کشورهاست؟ چرا از مفاهیمی مثل امنیت ملی و مبارزه با تروریسم در این موارد سوءاستفاده میشود؟ فاطمه شمس دراین باره گفت:
به نظرم نمیشود از «مطبوعات» و «خبرنگاران» به عنوان پدیدهای یکدست و هماهنگ سخن گفت. در شش ماه گذشته رسانهها و مطبوعات راست آمریکا تلاش زیادی در وارونه جلوه دادن واقعیت جنگ اسرائیل در غزّه و در ترور شخصیت فعالان و روشنفکران ضدّ جنگ کردند. تلاشی که هنوز هم ادامه دارد. این فعالیتها در درجهی اوّل به نفی دموکراسی و حقّ آزادی بیان میانجامد. یکی از سرگرمیهای اصلی رسانههای راست محافظهکار قرقرهکردن مفاهیمی چون «امنیت ملی» و «جنگ با تروریسم» است. در نظر آنها آزادی بیان محدود به تکرار مفاهیم به شکلی است که با سیاست خارجی آمریکا همخوانی داشته باشد. آنجا که منتقدان ضدّ جنگ بخواهند تعریف دیگری از این مفاهیم بدهند – مثلا کشتار گستردهی غیرنظامیان (که هفتادوپنج درصدشان زنان و کودکان بودهاند) توسّط ارتش اسرائیل را به عنوان یکی از اشکال «تروریسم» نقد کنند و یا حمایت مالی دولت آمریکا از دولت نتانیاهو در این نسلکشی را خلاف منافع ملی مردم آمریکا بدانند – سریع درگیر تیغ سانسور میشوند.
شهروند-خبرنگاری، وجه مشترک خشونتهای پنهان
فاطمه شمس، پژوهشگر و استاد دانشگاه با اشاره به اهمیت مستندشدن جنایات از طریق مردم عادی و بازنشرش در فضای مجازی افزود:
اما به نظرم این بار وضع فرق میکند؛ چرا که به مدد رسانههای اجتماعی، مردم غزه در حال پخش زنده نسلکشی تمامعیار خودشان هستند. نشر لحظهبهلحظهی فجایع جنگ توسّط شهروند-خبرنگاران غزه در به دست دادن تصویری متفاوت از آنچه در حال وقوع است بسیار مؤثر بوده است. رسانهها دیگر به راحتی قادر به تحریف و وارونه جلوه دادن وقایع نیستند. این قدرت و تأثیر این شهروند-خبرنگاران را نباید دستکم گرفت. ما در ایران هم شاهد پدیدهای مشابه بودهایم. فیلم گرفتن مردم از صحنههای درگیری گشتارشاد با زنان و پخش آنها در رسانههای اجتماعی تصویر خشونت پنهان روزمره حکومت علیه زنان را در جهان عیان کرده است. اگر دقت کنید رسانههای اصلی فارسیزبان تا حدّ زیادی صرفا به بازنشر آنچه شهروند-خبرنگاران منتشر میکنند مشغولند. مستند کردن جنایت توسط مردم عادی وجه مشترک اتفاقی است که در ایران و غزّه در حال وقوع است. ما شاهد یک انقلاب رسانهای هستیم که حاملان اصلی آن مردم عادی ایران و فلسطین هستند. من به این مشارکت جمعی در بازتاب واقعیت خوشبینم و گمان میکنم به واسطهی همین مشارکت جمعی است که مفاهیمی چون «امنیت ملی» و «جنگ با تروریسم» تا حد زیادی به چالش کشیده شدهاند و از معنا خالی شدهاند. در چنین فضایی نیاز به حضور خردهرسانههای مستقل که به اصول تفکر انتقادی پایبندند به شدّت احساس میشود. خوشبختانه تعداد این خردهرسانههای مستقل در آمریکا رو به افزایش است.