سالروز ۲۸ مرداد ۵۸: «جهاد» خمینی علیه کردستان

مرتضی سامان‌پور

❗هشدار: این مقاله حاوی شرح و تصاویر اعدام است.

۲۸ مرداد عموماً یادآور کودتای ایالات متحده و بریتانیا علیه دولت مصدق و ملی‌شدن صنعت نفت در ۱۳۳۲ است. این دخالت امپریالیستی سرنوشت تاریخی مبارزات استقلال‌طلبانه را در جغرافیای سیاسی ایران برای همیشه تغییر داد؛ و البته خاک مرغوبی فراهم ساخت برای رشد هرچه‌بیشتر اسلام‌گرایانی چون خمینی که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ «فتوای جهاد» علیه کردستان را صادر کرد.

خمینی طی سه اعلامیه‌ به «کلیه قوای انتظامی»، از جمله سپاه پاسداران، «اکیداً» دستور داد تا «با فوریت» به شهر مرزی پاوه، و سپس به «سنندج و تمام کردستان» حمله کنند و با «توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا ۲۴‏‎ ‎‏ساعت دیگر … غائله را ختم کنند». با اعلام جنگ و پخش اعلامیه‌های خمینی از رادیو و تلوزیون، مردم در تمام شهر‌های کردستان به خیابان‌ها آمدند و تظاهرات بزرگ برپا ساختند[۱].

بازخوانی و مرور اتفاقات ۲۸مرداد از منظری غیر‌مرکز‌گرا، که تکثر و تفاوت تجارب تاریخی را در انقلاب ۵۷ به‌رسمیت می‌شناسد، همزمان هم یادآور سنت مبارزاتی چپ و آزادی‌خواهانه کردستان در گذشته است و هم درس‌های سیاسی مهمی برای آینده مابعد جمهوری اسلامی دارد.

روزنامه کیهان؛ ۲۸مرداد ۵۸

در ۲۸ مرداد چه گذشت؟

منظور خمینی از «غائله» نزاع‌های سیاسی‌ای بود که در شهر‌های مختلف کردستان، به‌ویژه پاوه، بر سر کنترل و اداره شهری در جریان بود. اداره خودگردان و دموکراتیک شهر‌ها توسط احزاب کردی و انبوهی از تشکیلات آزاد مردمی که پس از انقلاب شکل گرفته بودند در تقابل با کنترل و قدرت سپاه پاسداران و نیرو‌های اسلام‌گرای ارتجاعی محلی قرار گرفته بود.

نگاهی گذرا بە کوچ اعتراضی مردم مریوان در سی و دومین سالگرد آن

این تقابل، همانطور که گلرخ قبادی، پژوهش‌گر و فعال سیاسی کورد، عضو سابق حزب کومه‌له، شرح می‌دهد، پیشتر در تیر ماه ۵۸ در جریان «کوچ تاریخی مریوان» به‌وضوح عیان شده بود، یعنی زمانی که مردم، شورای شهر، اتحادیه دهقانان، اتحادیه زنان و دانش‌آموزان و سایر تشکل‌های سیاسی مریوان خواستار خروج حضور سپاه پاسداران و حامیان ارتجاعی محلی‌شان از کردستان شدند و هزاران نفر به‌عنوان «اعتراض به جنگ‌افروزی و حمله دولت» تصمیم گرفتند از شهر مریوان خارج شوند[۲].

با فرمان خمینی در ۲۸ مرداد نیرو‌های زمینی و هوایی همگی برای «ختم غائله» به کردستان گسیل شدند؛ ابتدا به پاوه و سپس به سنندج، مریوان، سقز، بانه، سردشت و غیره. هواپیما‌های جنگنده اف۴، مشهور به «فانتوم» که پیشتر توسط آمریکا در اختیار محمدرضا پهلوی گذاشته بود، بر فراز آسمان کردستان جولان دادند و دیوار صوتی سنندج و سقز را شکستند؛ صادق خلخالی، معروف به «قصاب مردم کردستان»، اعدام‌های صحرایی راه انداخت و طی فقط چند دقیقه مبارزین را اعدام کرد. او با دستور مستقیم خمینی، همراه با وحوش نظامی پاسداران، از شهری به شهر دیگر می‌رفت و دستور شرعی اعدام را در لحظه صادر می‌کرد.

صادق خلخالی در کردستان؛ مرداد ۵۸

عکس‌های جهانگیر رزمی از اعدام صحرایی ۱۱ نفر توسط خلخالی در فرودگاه سنندج (۵ شهریور ۵۸)، ازجمله احسن ناهید که با برانکارد در کنار برادر کوچک‌ترش روی زمین خوابانده بودند، برای همیشه در خاطره جمعی تاریخیِ بسیاری حک و ثبت شد. طی یک بازه زمانی تقریباً دو هفته‌ای، شهر‌ها و روستاهای انقلابی کردستان یکی پس از دیگری تسخیر و به بیان خودشان «پاک‌سازی» شد، گرچه جنگ به شکل جسته و گریخته تا ۳ ماه ادامه داشت.

احسن ناهید که توسط خلخالی در فرودگاه سنندج اعدام می شود؛ ۵ شهریور ۵۸

در جنگ جمهوری اسلامی علیه کردستان صد‌ها نفر کشته، اعدام، یا زخمی و دستگیر شدند. اطلاعات دقیقی از قربانیان این جنگ در دسترس نیست. بسیاری از کسانی که کشته، دستگیر یا شکنجه شدند به شکل متشکل فعالیت سیاسی نداشتند و از مردم به‌اصطلاح «عادی» بودند. سلاخی ۷۰ نفر از مردم روستای قارنا، واقع در شهرستان نقده، طی سه ساعت یکی از همین موارد است[۳]. در جایی مثل سقز خلخالی پنجاه و دو نفر را اعدام می‌کند. در سقز، که تا مدت‌ها در محاصره اقتصادی بود و اقلام پایه‌ای نظیر نفت و بنزین در آن کمیاب شده بود، جمهوری اسلامی با خمپاره، بمباران هوایی، و شلیک هلیکوپتر‌ها طی پنج روز دست کم ۱۶۰ نفر را کشته و ۶۰۰ نفر را زخمی کرد. جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل، در آخرین گزارش خود خشونت دولتی جمهوری اسلامی علیه اقلیت‌های ملی را «نسل‌کشی» خواند و گفت:

مثلاً وقتی به هدف‌قرارگرفتن کُرد‌ها در وضعیت پساانقلابی نگاه می‌کنیم، کاملاً روشن است که هدف و نیت جمهوری اسلامی در رابطه با کردها معطوف به نسل‌کشی بوده است.

۲۸ مرداد نمونه بارزِ جمهوری اسلامیِ در حال تولد و تأسیس بود که زور عریان دولتی را برای دو هدف مشخص بکار گرفت. نخست، سرکوب مطالبات برابری‌طلبانه کردستان درجهت احقاق «حق تعیین سرنوشت» و رفع تبعیض‌‌های اجتماعی منوط به ستم ملی. از این جهت جنگ علیه کردستان معطوف به حفظ و تداوم میراثی بود که از دوران پهلوی به ارث رسیده بود: مرکز-حاشیه، که بدل به یکی از ستون‌های اصلی نظام شد. دوم، خفه‌ساختن مازاد‌ها و انرژی‌های سیاسی‌ای که در کردستان آزاد شده بود و جامعه را در سطح زندگی روزمره سیاسی و انقلابی ساخته بود.

مبارزات خلق کُرد و جنگ جمهوری اسلامی علیه کردستان تا سال‌ها در دهه شصت و تا به امروز به درازا کشیده شده است، اما عملیات گسترده نظامی که با ۲۸ مرداد می‌شناسیم ضربتی و از شدت‌وحدتی استثنایی برخوردار بود که با مقاومت مثال‌زدنی خلق کُرد روبرو شد، ازجمله تحصن در مساجد و مقابل ژاندارمی، تظاهرات، سنگربندی خیابانی و مقابله نظامی با سپاه پاسداران برای دفاع از خود، و راه‌انداختن شبکه‌های مردمی درمانی برای زخمی‌ها…

Ad placeholder

از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۲۸مرداد ۵۸

دهه‌هایی وجود دارند که هیچ چیز رخ نمی‌دهد، و هفته‌هایی وجود دارند که در آن دهه‌ها رخ می‌دهد

فاصله زمانی میان ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۲۸ مرداد ۵۸ چیزی شبیه به این نقل‌قول منسوب به لنین است. گرچه فقط چند ماه بود، اما در دوران پساانقلابی‌ای که زمان شتاب گرفته بود، هر ماه حکم چندین سال را داشت. طی این بزنگاه تاریخی، چندین رخداد سیاسی ستیز‌های میان جمهوری اسلامی و کردستان را تعمیق بخشید که درنهایت با جنگ نظامی تمام‌عیار علیه کردستان «حل‌وفصل» شد.

نزاع جمهوری اسلامی با کردستان از همان «بهار آزادی» شروع شد، زمانی که نمایندگان و فرستادگان خلق کُرد ازطرف شورا‌های شهر، سازمان‌ها و احزاب گوناگون، از جمله حزب دموکرات کردستان ایران با شعار «دموکراسی برای ایران، خود‌مختاری برای کردستان»، در ۳۰ بهمن ۵۷ مطالبات هشت‌گانه و مدون خود را به داریوش فروهر، نماینده دولت موقت بازرگان و از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، در مهاباد ارائه کردند. از دو بند نخستِ «قطعنامه ۸ ماده‌ای مهاباد» پیدا بود که مطالبات برحق و پایه‌ای کردستان نه نظر به جدایی داشت، نه معطوف به جنگ مسلحانه:

١ـ خلق کُرد همراه و همگام با سایر خلق‌های ایران، انقلاب ایران را تایید می‌نماید و تصمیم دارد با تحکیم پیوند مبارزاتی با سایر خلق‌های ایران در ایجاد جامعه‌ی آزاد و آباد آینده نقش اساسی ایفا کند.

٢ـ خلق کُرد مانند سایر خلق‌های ایران، خواهان رفع ستم ملی و تامین حق تعیین سرنوشت خود به ‌صورت فدراتیو در چهار چوب کشور ایران می‌باشد و هرگونه اتهام تجزیه‌طلبی را رد می‌کند و از دولتِ موقت آقای مهندس بازرگان می‌خواهد که موضع خود را در قبال این خواست رسما اعلام دارد.

با‌این‌حال، همانطور که ناصر مهاجر پیش‌تر طی ۴ مقاله درمورد ۲۸ مرداد کردستان در زمانه نوشته است، همان شب صدا و سیما با هدف سیاسی مشخص اعلام کرد که «کردستان به دنبال استقلال است». انگ و گفتار سرکوب‌گر «تجزیه‌طلبی» از همان بدو تأسیس جمهوری اسلامی شروع به رشد و گسترش کرد به‌نحوی که در حال حاضر این مسئله نه صرفاً سیاسی بلکه عمیقاً اجتماعی است[۴]. همدستی دولت و جامعه، مثل کشتار فلسطینی‌ها توسط شهرک‌نشین‌های اسرائیلی در کرانه باختری، افغانستان ستیزی در جمهوری اسلامی یا مهاجر‌ستیزی فاشیست‌ها در «غرب»، نسل‌کشی توتسی‌ها در رواندا … قادر است خوفناک‌ترین اشکال سرکوب و سلطه را خلق کند[۵].

همزمان نباید فراموش کرد که انگ «تجزیه‌طلبی» صرفاً در جمهوری اسلامی از آسمان به زمین نیفتاد و به‌عنوان اسم سرکوب در دوران پهلوی نضج گرفت. «کرد‌های شورشی به پاسگاه ژاندارمری حمله کردند»؛ این تیترِ صفحه اول روزنامه کیهان در ۲۸ دی ۵۷ است، دو روز پس از تیتر تاریخی «شاه رفت!». گرچه جدایی و استقلال، حق مسلم کردستان و بخش لاینفک حق تعیین سرنوشت است، با‌این‌حال این تیتر تحت شرایطی بر صفحه اول چاپ شد که هیچ یک از احزاب، نیرو‌ها و مردم کردستان هیچ برنامه، قصد یا میلی برای جدایی نداشتند (در هیچ یک از اسناد رسمی، بیانات و منشور‌های احزاب کردی، تا همین امروز هم هرگز مسئله جدایی مطرح نشده است).

با نام «تجزیه‌طلبی» بود که پس‌ماند دیکتاتوری سابق از ۲۶ دی تا ۲۲ بهمن دست به سرکوب و کشتار کردستان زد، امری که باعث شد مردم کردستان در شهر‌های مختلف تظاهرات راه بیندازند و با طوماری ۶ متری و امضای هزاران نفر دست رد به اتهام «تجزیه‌طلبی» بزنند. همانطور که گلرخ قبادی می‌نویسد:

ما کرد‌ها در کردستان ایران برنامه‌ای برای استقلال تدارک ندیده بودیم، زیرا مردم کردستان هم‌سرنوشتی خود را بیشتر با مردم ایران احساس می‌کردند تا با سایر بخش‌های کردستان. درنتیجه این مسئله اتهامی بود برای برنامه‌ ریزی سرکوب‌های آینده و نه چیز دیگری[۶].

ستیز جمهوری اسلامی و کردستان همچنین در رفراندوم جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین همان سال بیشتر آشکار شد، زمانی که ۹۹ درصد به پرسش مهملِ «تغییر رژیم سابق به جمهورى اسلامى که قانون آن از تصویب ملت خواهد گذاشت» «آری» گفتند اما کردستان با قاطعیت رفراندوم را تحریم کرد. حزب دموکرات و کومله و دیگر سازمان‌های سیاسی با فراخوان‌های رسمی همه‌پرسی قلابی جمهوری اسلامی را تحریم کردند.

تظاهرات علیه رفراندوم جمهوری اسلامی در سنندج، ۹ فروردین ۵۸

معنا و محتوای عبارت «جمهوری اسلامی» در آن زمان کاملاً مبهم و مشکوک بود، بالاخص از منظر حق تعیین سرنوشت و رفع تبعیض‌های اجتماعی مرکز-حاشیه[۷]. کردستان همچنین به‌خوبی می‌دانست هر پرسشی که منحصراً به «نه» و «آری» ختم می‌شود – مثل رفراندوم برگزیت: «آیا بریتانیا در اتحادیه اروپا باقی بماند یا از آن خارج شود؟» – ازپیش پرسشی ست غلط و مسئله‌دار؛ چراکه پرسش حقیقی عموماً نه بر سر «نه» یا «آری» بلکه بر سر فُرم و چگونگی و شرایط «نه» و «آری‌»ست.

Ad placeholder

مازاد‌های انقلابی

با مشارکت سیاسی عموم مردم و احزاب کُردی درقالب سازمان‌دهی سیاسی تشکیلاتی، مازاد‌های انقلاب ۵۷ به‌شکل متفاوتی در کردستان آزاد شد. در فضای مابعد انقلاب انبوهی از تشکیلات خودگران و دموکراتیک مردمی در سطح لوکال، و بعضاً در هماهنگی با یکدیگر، در شهرهای مختلف کردستان شروع به رشد و تکثیر کرد.

به شکل تیتر‌وار اگر بخواهیم فهرست کنیم، «اتحادیه دهقانان»، با پشتیبانی حزب کومه‌له و کاک فؤاد مصطفی سلطانی، علیه فئودال‌هایی شکل گرفت که خواهان احیای جایگاه طبقاتی خود پیش از اصلاحات ارضی بودند، آن هم ازطریق سلب مالکیتِ دهقانان خرد؛ شورای شهر سنندج یکی از اولین شوراها در کل جغرافیای ایران بود که عملاً جای شهرداری و پادگان‌ها و دیگر نهاد‌های دولتی در اداره فضای شهری و روستایی را گرفت، و این به‌رغم همه موانعی رخ داد که جرایانات ارتجاعی محلی و اسلام‌گرای کُرد بر سر راه شورای شهر گذاشته بودند[۸]. یوسف اردلان، عضو شورای شهر سنندج، می‌گوید: «به‌رسمیت شناختن شواری شهر تا‌جایی پیش رفت که مسئول قبرستان تایله سنندج از مردمی که برای دفن اجساد به آنجا مراجعه می‌کردند، علاوه‌بر اجازه پزشک قانونی، نامه رسمی و مهر شورا را بر روی کاغر شخص فوت‌شده خواسته بود».

تظاهرات‌های ۸ مارس یا ۱۶ اسفند ۵۷ در شهر‌هایی چون سنندج، مریوان و کرمانشاه (که همزمان با تظاهرات تاریخی زنان در تهران برگزار شد و در تاریخ‌نگاری مرکز‌گرای فمینیستی غایب و مهجور باقی مانده) توسط فعالین سیاسی زن و اتحادیه زنان سازمان‌دهی و راه‌اندازی شده بود. در جایی مثل سنندج، زنانی که عضو «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» بودند تظاهرات را ضربتی سازماندهی کردند که ازسوی نیرو‌های ارتجاعی اسلام‌گرای محلی مورد حمله واقع شد. سازمان‌های زنان نه فقط معطوف به فعالیت‌های سیاسی و برگزاری جلسات بحث و مجمع عمومی بلکه همچنین معطوف به حوزه تولید و بازتولید اجتماعی بود: حل‌وفصل مشکلات خانوادگی، آموزش‌های نظامیِ دفاع از خود که با پیشمرگه‌های کومه‌له انجام می‌شد، آموزش کمک‌های اولیه، خدمات درمانی، راه‌انداختن فاضلاب شهری و لوله‌کشی آب شرب، سواد‌آموزی و آموزش خیاطی، اعتصاب در محل کار و … خودسازماندهی کردستان ازطریق انجمن‌ها و اتحادیه زنان همچنین نقش مهمی را هم در کوچ مریوان و هم در مقاومت دربرابر جهاد خمینی بازی کردند، از تحصن و اعتصاب و تظاهرات گرفته تا درمان زخمی‌ها و کمک‌های لوجیستیکی برای پیشمرگه‌ها.

به این فهرست می‌توان انبوهی از دیگر سازمان‌ها و فعالیت‌های سیاسی اضافه کرد. نکته مهم اینکه اینها همه نُمود‌هایی اند از آزاد‌شدن انرژی‌های انقلابی و دستاورد‌هایی که گلرخ قبادی با جزئیات تاریخی حیرت‌انگیزی در کتاب خاطرات خود، شقایق‌ها بر سنگلاخ؛ زندگی و زمانه یک زن کُرد، از کردستان تا ایران، ثبت و ضبط کرده است. تمام این تشکیلات و سازمان‌دهی‌ها در ۲۸ مرداد برچیده شد و بدل به فعالیت‌های مخفی با دایره عمل محدود شد.

درحالی که مردم و احزاب کُرد «ضد انقلاب» خوانده می‌شدند، این جمهوری اسلامی بود که به‌معنای دقیق کلمه «ضد انقلابی» بود.

V برای Vendetta

شورا‌های شهر، اتحادیه دهقانان، شورا‌ها و اتحادیه‌های زنان، کانون دانش‌آموزان، جمعیت‌های «دفاع از آزادی و انقلاب» و … همگی سازمان‌ها و نهاد‌هایی مردمی بودند که در فضای مابعد انقلاب در کردستان متولد و درحال رشد بودند. جنگ جمهوری اسلامی علیه کردستان جنگ علیه همه بالقوگی‌های سیاسی بود که با انقلاب ۵۷ آزاد شده بود و به مردم قدرتی جمعی برای خودسازماندهی و خودآئینی عطا کرده بود.

۲۸ مرداد همچنین جنگی علیه «حاشیه» بود، درجهت حفظ مناسبات مرکز حاشیه که در آن «حاشیه» به شکل فعالانه‌ای از «مرکز» متمایز و منقاد بازتولید آن می‌شود. از این جهت ۲۸ مرداد به مناسبات اجتماعی‌ای پیوند می‌خورد که از خود کردستان فراتر می‌رود؛ نظیر سرکوب قیام ترکمن صحرا و کشتار مردم عرب در «چهارشنبه سیاه محمره اهواز» در تابستان ۵۸ که در آن سپاه و ارتش و البته بسیج با نقاب‌هایی شبیه به «کو کلاکس کلن»ها حدود ۵۰۰ نفر را سلاخی کردند.

سرکوب کردستان در فضای مابعد ۵۷، درکنار راه‌انداختن آپارتاید جنسی علیه زنان ازطریق حجاب اجباری و حذف از عرصه عمومی، به‌خوبی نشان می‌دهند که «فردای پس از انقلاب» و برپایی مناسبات اجتماعی جدید مبتنی بر آزادی و برابری به‌همان اندازه، یا شاید به‌مراتب دشوارتر و بغرنج‌تر از، انقلاب و برهم‌زدن وضع موجود است. یکی از معدود بصیرت‌های سیاسی و انتقادی اسلاوی ژیژک که به‌کار سیاست مبتنی بر تغییر مناسبات اجتماعی و خلق سوژه‌های جدید می‌آید همین تأکید بر «فردای پس از انقلاب» است. از منظر او، برای فیلم مشهور V for Vendeta باید قسمت دوم را ساخت تا دوران مابعد لحظۀ پیروزی سیاسی بر استبداد و سلطه را نشان داد، اینکه سرنوشت ماجرا بعد از سکانس آخر، پیروزی مردم و قهرمان اصلی با انفجار پارلمان و آتش‌بازی چه می‌شود.

تاریخ‌نگاری مسلط و رایج «تاریخ» را عرصه‌ای مربوط به گذشته می‌داند. تاریخ‌نگاری غیرانتقادی عموماً تلاش می‌کند شرایط امکان وقوع یک واقعه تاریخی در گذشته را با شکل‌بخشیدن به بستر‌وزمینه‌ تاریخی آن ترسیم کنند. اما فرایند‌ها و اتفاقاتی که پس از یک رخداد تاریخی رخ می‌دهد بسیار مهم‌تر از «بستر» تاریخی آن است. تاریخ‌نگاری ماتریالیستی و انتقادی صرفاً به دنبال بازسازی وقایع تاریخی «آن‌طور که واقعاً اتفاق افتاده» نیست؛ درعوض، به‌دنبال آزاد‌ساختن بالقوگی‌های بالفعل‌نشده و آموختن درس‌هایی از گذشته است که به کار اکنون تاریخی آید تا بلکه رؤیاهای جمعی و فردی در آینده محقق شود.

Ad placeholder

پانویس:

[۱] برای اطلاعیه‌های خمینی نگاه کنید به اینجا. در سخنرانی معروف خود در نماز جمعه ۲۶ مرداد، خمینی بابت اینکه مشت آهنین را از همان روز اول نشان نداده احساس پشیمانی کرد و گفت: «دولت ما انقلابی نیست. ارتش ما انقلابی نیست. ژاندارمری ما انقلابی نیست. شهربانی ما انقلابی نیست. پاسداران هم انقلابی نیستند. من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی‌دادیم این‌ها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم. تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم و یک حزب و آن حزب الله ـ حزب مستضعفین ـ تشکیل می‌دادیم. و من توبه می‌کنم. از این اشتباهی که کردم. و من اعلام می‌کنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خود ننشینند، ما به طور انقلابی با آن‌ها عمل می‌کنیم». نگاه کنید به بخش سوم از مقاله ناصر مهاجر، نخستین روزهای «حکومت الله» و جنگ کردستان، منتشر شده در زمانه.

[۲] گلرخ قبادی، شقایق‌ها بر سنگلاخ؛ زندگی و زمانه یک زن کُرد، از کردستان تا ایران (۲۰۱۵)، صفحه ۲۵۱-۲۶۹.

[۳] قبادی، شقایق‌ها بر سنگلاخ، صفحه ۳۰۲ تا ۳۰۶.

[۴] ناصر مهاجر در همان مقاله می‌نویسد: «گزارش داريوش فروهر از سفر هيئت نمايندگى دولت به كردستان، شك و شُبهه‌‌ها را زدود و آشكار نمود كه خبر صداى و سيماى انقلاب درباره «اعلام استقلال كردستان» دروغى تحريك‌آميز‌ است و تجزيه‌طلب خواندن كردها، هدف سياسى از پيش تعيين شده‌اى را دنبال مى‌كند».

[۵] در ۲۸ مرداد دولت در اطلاعیه‌ای از «مردم» هم دعوت کرد تا در این جنگ مشارکت کنند: «کلیه‌ هموطنانى که آمادگى خود را در پاکسازى منطقه‌ کردستان از عوامل ضدانقلاب و پشتیبانى از نیروهاى نظامى جمهورى اسلامى ابراز داشتند، مى‌توانند با در دست داشتن برگه‌ پایان خدمت، خود را به نزدیک‌ترین پادگان ارتش یا ژاندارمرى یا مقر سپاه پاسداران انقلاب معرفى نمایند». رسانه‌های جمهوری اسلامی از مردم کردستان با عنوان «اشرار»، «شورشی»، «ضد‌انقلاب» و «وابسته به امپریالیسم» یاد می‌کردند. خمینی و حسین‌علی منتظری حزب دموکرات کردستان را به‌ترتیب «حزب شیطان» و «دست‌نشانده» خواندند. هر دو خواستار کنار گذاشتن مواضع «دموکراتیک‌مأبانه» و «برخورد قاطع و اسلامی» با کردستان شدند. نگاه کنید به بخش چهارم از مقاله ناصر مهاجر، منتشر شده در زمانه.

[۶] گلرخ قبادی، شقایق‌ها بر سنگلاخ، صفحه ۱۵۴.

[۷] کومله در بخشی از بیانیه خود درباره رفراندوم ۱۲ فروردین می نویسد: «تا وقتى که برنامه‌ جمهورى اسلامى صراحتاً خواسته‌هاى دموکراتیک انقلاب ایران و به خصوص خواستِ رواى خلق کرد را مبنى بر خودمختارى کردستان در چارچوب ایران دموکراتیک به رسمیت نشناسد، ما شرکت در رفراندام را بى‌توجهى به خواسته‌هاى برحق مردم سرتاسر ایران مى‌دانیم. بنابراین ما در این رفراندام شرکت نخواهیم کرد». کیهان، ٧ فروردین ١٣۵٨. در پى کومله، هفت جمعیت و سازمان‌ سیاسى دیگر کردستان نیز در نشست مشترکى اعلام کردند در رفراندام دهم فروردین شرکت نمى‌کنند: جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب کردستان (سنندج)، اتحادیه خواستاران حقوق خلق کرد ایران (مریوان)، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کرد (بوکان)، ستاد مشترک نیروهای دموکراتیک (مهاباد)، جمعیت مبارزین راه آزادی و مدافع حقوق ملی خلق کرد (بانه) و جمعیت راه رهایی زحمتکشان (مهاباد). این جمعیت‌ها بر سرشت غیردموکراتیک رفراندام انگشت گذاشتند و «نا‌مشخص بودن ماهیت و محتواى جمهورى اسلامى، عدم رعایت حق خلق‌ها و مخصوصاً عدم رعایت حق تعیین سرنوشت براى خلق کرد. برای جزئیات بیشتر درمورد تحریم رفراندوم جمهوری اسلامی، نگاه کنید به بخش دوم از مقالات ناصر مهاجر درمورد ۲۸مرداد کردستان، «کرد‌ها و رفراندم ١٢ فروردین ١٣۵٨».

[۸] نگاه کنید به صحبت‌های یوسف اردلان در شقایق‌ها بر سنگلاخ، صفحه ۲۳۰ تا ۲۳۲.

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net