خوزه روزالس
بسیاری از گسترش یافتن تنشهای منطقهای در هراساند؛ تنشهایی که نیروهای موسوم به «محور مقاومت» ــ جمهوری اسلامی و سپاه قدساش، حشدالشعبی عراق، فاطمیون و زینبیون و شبهنظامیان تحت حمایت ایران در سوریه، دولت بشار اسد، حزبالله لبنان، انصارالله یمن، حماس و جهاد اسلامی فلسطین ــ را در برابر اسرائیل و متحدان غربیاش به ویژه ایالات متحده قرار میدهد. در این میان دولتهای عربی حوزه خلیج فارس، چین و روسیه هم منافع استراتژیک خودشان را دنبال میکنند.
پایان بازی این قدرتهای منطقهای و جهانی در خاورمیانه چیست؟ «زمانه» این پرسش را با لاله خلیلی، پژوهشگر روابط بینالملل و استاد مطالعات کشورهای حوزه خلیج فارس در دانشگاه اکستر بریتانیا درمیان گذاشت.
خوزه روزالس: به نظر شما پایان بازی ایالات متحده در نسبت با جنگ اسرائیل و فلسطین و فعالیت حوثیها در دریای سرخ چیست؟
لاله خلیلی: دولت ایالات متحده اسرائیل را مهمترین داراییاش در منطقه میداند؛ امتداد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خودش. و نیز اسرائیل را به عنوان ژاندارم خودش در منطقه از دهه ۱۹۶۰ به بعد در نظر گرفته است. از این نظر، آنها هر کاری خواهند کرد تا مطمئن باشند اسرائیل به لحاظ سیاسی شکست نمیخورد و منزوی نمیشود. فعالیتهای آنها نیز در همین راستا است.
البته باید بگویم که این واقعا پایان بازی آنها نیست بلکه صرفاً گامی در فرآیند رقابت و نزاع فراملیتی است که سلطهی ایالات متحده در خاورمیانه را تعین میبخشد.
به نظرتان آخر بازی ایالات متحده و اتحادیه اروپا در نسبت با «محور مقاومت» و منطقه به طور کلی چه خواهد بود؟
مطمئن نیستم ایالات متحده و اتحادیه اروپا برای شیوهی مواجهه با کشورهایی که آنها را «دشمن» میدانند ــ یعنی درباره مسیر و عادت و تعریف منافع ملیشان در این مواجهه ــ خیلی فکر استراتژیک داشته باشند.
برای مثال، برای آلمان دسترسی به عرضهی ثابت و مداوم گاز طبیعی شاید مهمترین ملاحظهی سیاسی و اقتصادی در مواجههاش با منطقه باشد. بریتانیا اساساً یکی از اقمار ایالات متحده است و هر کار ایالات متحده بخواهد، میکند. هر دو کشور در برابر سازندگان سلاحشان که بهترین مشتریهای آنها در منطقه [خاورمیانه] اند، تسلیماند. منافع ملی این کشورها با منافع این سازندگان سلاح اغلب در تضاد با هم قرار دارند اما وقتی عادتهای قدیمی سیاست خارجی استعماری مسلط شوند، منافع متناقض هم همگرا میشوند و به هم میپیوندند.
و نظرتان دربارهی بازیگران دیگر در سطح بینالمللی همچون چین یا بازیگران منطقهای همچون ایران و عربستان و امارات متحده عربی چیست؟
منافع چین در خاورمیانه غالباً اقتصادی و تجاری است و هرچند دیپلماتهای چینی گهگاه نقشهای میانجیگرانه در منطقه ایفا میکنند، آنها اساساً فاصلهشان را از اصل قضیه در سیاست منطقه حفظ میکنند.
منفعت چین در باز ماندن مسیرهای تجاری است اما برای این کار، موضع بیطرف عمومیشان در منطقه را هزینه نخواهند کرد.
در مورد بقیه دولتهایی که نام بردید، همه موضعهای متفاوتی بر اساس منافع مورد نظر خودشان دارند. سعودیها میخواهند نفت را به قیمت بالا بفروشند؛ ایران میخواهد موضع خودش را در قبال موکلان منطقهایاش حفظ کند بیآنکه به کشور حملهای رخ دهد، به ویژه که مشروعیت رژیم داخل کشور به شدت زیر سوال رفته است؛ امارات متحده عربی یا بهتر، ابوظبی، به دنبال میزانی از هژمونی منطقهای است که برای حفظ و نگهداری از امارتهای آن و نیز سطح رفاهی که به آن عادت کرده اند، ضروری است.
برای خواندن آخرین رویدادهای مهم جنگ اسرائیل ــ فلسطین و تحلیلها و نظرها دربارهی آن، به صفحهی ویژهی زمانه رجوع کنید:
جنگ اسرائیل ــ غزه: گذشته، حال، آینده
درباره اضافه شدن عضوهای جدید از خاورمیانه به بریکس و تاثیر آنها بر آرایش نیروها در منطقه چه فکر میکنید؟
من تصور نمیکنم تفاوت زیادی ایجاد کند. منافع متضاد بسیاری داخل خود بلوک بریکس وجود دارند که اساسا تاثیر درازمدت خاصی داشته باشد.
آیا فکر میکنید جنگ در منطقه اکنون از یک سال پیش محتملتر است؟ آیا سناریویی را پیشبینی میکنید که در آن اسرائیل و متحدان غربیاش وارد جنگ شوند؟
به نظرم با توجه به نامحبوب بودن اسرائیل در میان مردمان عرب که با نامحبوب بودن رژیمهای داخل جهان عرب برابر است، متحدان عرب اسرائیل در پشتیبانی از اسرائیل حتی به شکل علنی تردید بسیار خواهند کرد. اما حمایت و پشتیبانی مخفیانه موضوع متفاوتی است. تصور میکنم مصر همین حالا دارد به اسرائیل اطلاعات میدهد. اردن هم کماکان از اسرائیل گاز میخرد و روابط تجاریاش را هم حفظ کرده است. و در مورد امارات هم که اوضاع کما فی السابق پیش میرود.
با توجه به اینکه توافق صلح بین یمن و عربستان پس از ورود یمن به جنگ فعلا از روی میز برداشته، آیا سناریویی برای تنشزدایی در آنجا ممکن میدانید؟
آتشبس یمن و عربستان هنوز برقرار است زیرا تا حدی به نظرم قدرتهای کنونی و آینده در سعودی پس از چند سال بسیار مخرب فهمیدند که جنگشان علیه یمن به جایی نمیرسد. بخشی از دلیل اینکه سعودی به واقع علیه هر گونه حمله مستقیم به یمن موضع گرفته است، همین موضوع است.
داعش مسئولیت حمله به کرمان را برعهده گرفت و ایالات متحده هم آن را تایید کرده. ظهور دوباره داعش در چنین مقیاسی چگونه بر آرایش نیروهای در سرتاسر منطقه تاثیر خواهد گذاشت؟
مطمئن نیستم چرا باید باور کنیم که داعش بمبگذاری در کرمان را انجام داده است. اما جالبتر از آن، این موضوع است که ایران و ایالات متحده نمیخواهند تنش را افزایش دهند و بمبگذاری را با نسبت دادن آن به ایالات متحده به چیزی مهمتر بدل کنند.