جویا آروین
در یکی دو ماه گذشته در شبکههای اجتماعیِ فارسیزبان محتواها و مطالب دربارهی بیماریِ مرگبارِ هاری بهطور بیسابقهای افزایش یافته است. این محتواها و مطالب اغلب جعلی و دروغآمیز هستند اما با این وجود طبیعتاً وحشت و هراسی شدید را در مخاطب پدید میآورند. برای مثال، در یک ویدئو شخصی هندی که مبتلا به هاری است به دروغ ایرانی معرفی میشود.
بیماریِ هاری گرچه مرگبار و بیدرمان است و مبتلایان تقریباً همه سرنوشتی جز مرگ ندارند، قابل پیشگیری و مهارشدنی است چنانکه بسیاری از کشورها آن را بهطور کامل ریشهکن کردهاند. وقتی درصد مشخصی از سگها در یک کشور واکسینه شوند این بیماری در آنجا ریشهکن خواهد شد. همچنین آموزش مؤثر بهویژه به کودکان در این باره که به سگهای ناشناس نزدیک نشوند از جمله آموزشهای ضروری است چراکه اکثرِ قربانیان کودکان زیر ۱۵ سال هستند و این بیماری اغلب از طریق گزش سگهای مبتلا انتقال مییابد.
علیه وحشتافزایی
هرچه باشد، خبرهای جعلی و دروغآمیز و ایجاد ترس و وحشت در این باره هیچ نتیجهی مثبتی ندارد. بهویژه در ایران وحشتافزایی در این باره ممکن است باعثِ بدرفتاری به سگهای بیسرپرست شود و یا در واقع
زمینهسازی برای کشتارِ این حیوانات بیگناه باشد که البته چنین برخوردهایی در کشور ما بیسابقه نیست. گفتنی است که سازمانهای جهانی نیز وحشتآفرینی در این باره را کار نادرستی میدانند و به جای این کار رهیافت علمی را پیشنهاد میکنند که همین رویکرد در عبارت «هاری: واقعیتها آری اما ترس نه» (سازمان همکاری جهانی برای مهار هاری) نیز بازتاب یافته است.
مجلس و «سگهای پرسهزن آزاد»
اما نکتهی نغز اینکه مسائل سگها در ایران اتفاقاً یکی از آن موضوعاتی است که نبودِ رهیافت علمی در مدیریت کشور را به ما نشان میدهد. این نکته را برای نمونه در گزارشی میتوان دید که مرکز پژوهشهای مجلس در شهریور ماه دربارهی «سگهای پرسهزن آزاد» منتشر کرده است. برداشتهای نادرست از موضوع و اطلاعات غلط در این گزارش کم نیست ولی آنچه بیش از همه توجه خوانندگان گزارش را به خود جلب میکند آمار هاری است.
در این گزارش گفته شده که ایران از نظر میزان مرگومیر ناشی از هاری پس از هند و چین در رتبهی سوم جهان قرار دارد، آماری که آشکارا غلط است و البته هیچ منبعی برای آن ذکر نشده است. ایران از قضا یکی از کشورهای کمتلفات در این زمینه است بهطوری که میشود با برنامهریزیِ درست این بیماری را در آیندهی نزدیک در کشور ریشهکن کرد. اما بسیاری از خبرگزاریهای داخلی این آمار نادرست را بازنشر کردند.
اهمال در کار با آمار
چگونه چنین آماری که آشکارا غلط است به گزارش یک مرکز پژوهشی با چنان جایگاهی وارد میشود؟ پاسخ به این پرسش در واقع نقش علم و تصمیمگیریِ علمبنیاد در کشور را نشان میدهد. تا جایی که نگارنده توانسته پیگیری کند، ماجرا از این قرار بوده که یک مقالهی خارجی در یک مطالعهی موردی ایران را با دو کشور هند و چین که آمار بالایی در مرگومیر هاری دارند مقایسه میکند. یک کارشناس محیط زیست در ایران نیز، در خطایی آشکار، تصور میکند این مقایسه به معنای رتبهی سوم ایران در مرگومیر هاری است و این برداشت نادرست را در رسانهها بازگو میکند.
همین برداشت نادرست سپس بهسادگی به گزارش مرکز پژوهشها نیز راه مییابد. یعنی مرکز پژوهشها حتا الفبای پژوهش را نمیداند و اطلاعات جعلی و دروغ را به نام پژوهش منتشر میکند.
نمونهای از شیوه کار مجلس
البته که کار دقیق و پژوهشی را نمیتوان از مجلسی انتظار داشت که خود به انواع فساد و از جمله فساد دانشگاهی و پژوهشی آلوده است. چنانکه دیگر برایمان عادی شده که هر از گاهی خبرهایی از جعلی بودن مدرک دانشگاهیِ برخی نمایندگان مجلس بشنویم. افزون بر این، میدانیم که مجلس در زمینهسازی برای فسادهای دانشگاهی (برای مثال، مورد اخیر تقلب در رشتههای پزشکی) نقش داشته و در مقابله با دخالتهای بیاساس در دانشگاه (برای مثال، اخراج استادان منتقد) کاملاً بیعمل بوده است.
از فسادهای دانشگاهی که بگذریم، بهراستی مجلس در واکنش به فسادهای مالی بزرگ در سالهای اخیر چه اقدام درخوری انجام داده است؟ برای چنین مجلسی قرار است حدود دو ماه بعد دوباره انتخابات برگزار شود و این بار هم، با وجود همهی رخدادها در سال گذشته، باز کسانی کار دفاع از شرکت در انتخابات را از هماکنون آغاز کردهاند. استدلالهای مدافعان همچون پیشترها بر این پایه است که ما را از سرنوشت بدتر بر حذر بدارند و به سرنوشت بد فراخوانند. اما اگر بروندادهایی چون گزارش پیشگفته را در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که کارکرد مجلس شورا در ایران سطحیتر و بیمایهتر از آن است که شرکت نکردن در انتخابات نیاز به دلیل داشته باشد.