اطلاعیه دبیرخانه حزب کمونیست ایران
در پاسخ به مواضع اخیر سازمان مجاهدین خلق علیه کومهله
سازمان مجاهدین خلق ایران اخیراً در واکنش به مصاحبه رفیق ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومهله، با شبکه بیبیسی، اطلاعیهای پر از توهین با ادبیات غیرسیاسی منتشر کرده است. این مصاحبه به مسائل متنوعی در مورد اوضاع ایران و منطقه پرداخته و تنها حدود یک دقیقه آن به سازمان مجاهدین خلق اختصاص داشت. البته در تمام ۴۶ سال گذشته کسی نمونهای خارج از این چارچوب از سازمان مجاهدین خلق در مورد مخالفین سیاسی خود ندیده است. اگر دیده است، لطفاً یادآوری کند. سخن در مورد سازمان مجاهدین خلق فراوان است، اما ما تنها به چند نکته که به اطلاعیه اخیر آنها مربوط میشود به اختصار اشاره میکنیم:
۱. کومهله و پشتیبانی از کاندیداتوری مسعود رجوی
اینکه در سال ۱۳۵۸ کومهله از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری پشتیبانی کرده است، واقعیت دارد و مربوط میشود به یک انگیزه مسئولانه برای سنگربندی در مقابل خطری که کل دستاوردهای دموکراتیک انقلاب ۱۳۵۷ را تهدید میکرد. اگرچه این موضعگیری در آن شرایط قابل درک است، اما کومهله در چندین مناسبت، از جمله در کنگره ششم خود در بهار ۱۳۶۷، رسماً این موضع خود را مورد انتقاد قرار داد.
اما آیا مجاهدین خلق میتوانند همپیمانی اولیه خود با خمینی را انکار کنند؟ همان بنیصدری که از سربازان و پاسداران میخواست تا برای سرکوب ضدانقلاب در کردستان پوتینهایشان را از پای درنیاورند؟ این همپیمانی تا زمانی ادامه داشت که خمینی آنها را در درون سیستم خود نپذیرفت و دست رد به سینهشان زد.
آیا رهبری سازمان مجاهدین خلق تاکنون از چندین فاجعه که در نتیجه سیاستهای این سازمان بر سر اعضای خود او آمده است ـ برای مثال در روزهای پایان جنگ ایران و عراق، در جریان انقلاب ایدئولوژیک درونی، در جریان تخلیه کمپ اشرف و لیبرتی، در رویدادهای اطراف کرکوک در دوره جنگ کویت و غیره ـ از خود انتقاد کرده است؟ در این گونه موارد و نه در هیچ موردی نه از خود انتقاد میکند و نه انتقاد میپذیرد، زیرا مشروعیت خود را از ایدئولوژیاش میگیرد. در حالیکه همه اینها حقایق تاریخی مستند هستند و کسی نمیتواند به دلخواه آنها را انکار کند.
۲. کومهله و موضوع حجاب اجباری
نقد ما متوجه حجاب در تشکیلات مجاهدین بهعنوان یک «یونیفرم اجباری» است. این نقد متوجه اعتقاد فردی اعضا نیست، بلکه ناظر به تحمیل سازمانی است که هیچ انعطافی در برابر تنوع و تکثر درونی نشان نمیدهد. کومهله حجاب را برای افراد بالای ۱۸ سال امری شخصی میداند. نقد ما متوجه آنجاست که در ساختار سازمان مجاهدین، حجاب عملاً بهصورت یک الزام تشکیلاتی و نه انتخاب فردی اعمال شده است. جامعه ایران، بهویژه در خیزش «زن، زندگی، آزادی»، نشان داده است که با هرگونه اجبار در حوزههای فردی و زندگی شخصی انسانها مخالف است.
سازمانی که در درون خود تنوع پوشش را نمیپذیرد، چگونه میتواند مدعی آزادیهای فردی و اجتماعی برای آینده ایران باشد؟ آنچه در مورد دموکراسی و حقوق مردم بر زبان میآورند، در فردایی که به قدرت برسند، در مقابل باورهای ایدئولوژیکشان که تغییر ناپذیرند به سادگی رنگ میبازد. مگر خمینی در پاریس از آزادی زنان و کمونیستها سخن نگفت؟ اما الزامات باورهای ایدئولوژیک او به سادگی همه آن وعدهها را چون حبابی ترکاند.
آیا این سازمان مجاهدین میتواند کلیشه آن روزهای نشریاتش را، که مدارک تاریخی در مورد مواضع آنها در قبال حجاب زنان به طور کلی و نه فقط زنان عضو سازمان است، از بین ببرد؟ آیا جوانان ایران که در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» حجاب خود را میسوزاندند یا بر سر چوب میکردند، چه تصویری از قدرتگیری احتمالی فردای این سازمان خواهند داشت؟ آنها در چهره امروز افراد این سازمان، سیمای واقعی سکولاریسم وعده داده شده فردای آنها را میبینند.
۳. مجاهدین و جنبش کردستان
جنبش کردستان با فتوای جهاد خمینی و سرکوب خونین مردم روبهرو شد. در آن بزنگاه تاریخی، معیار سنجش نیروها موضعشان در قبال این فاجعه بود. سازمان مجاهدین هیچگاه این حمله را صریحاً محکوم نکرد و امروز هم ترجیح میدهد در مورد آن مقطع سکوت کند.
مجاهدین خلق از قبول طرح خودمختاری کردستان ـ که امری مربوط به آینده است ـ سخن میگویند (البته با تأکید بسیار بر حفظ تمامیت ارضی ایران که اصطلاحی آشنا برای انکار واقعی حق ملل در تعیین سرنوشت است). این وعده اما نسیه است، ا معیار عینی پایبندی امروز آنها را میتوان در رفتاری مشاهده کرد که با حزب دموکرات در درون شورای ملی مقاومت در پیش گرفتند. مجاهدین از حزب دموکرات میخواستند که از حق طبیعی خود بهعنوان یک حزب مستقل در تعیین خطمشی سیاسی (مذاکره با رژیم) بگذرد و آن را رسماً اعلام کند.
ما همان موقع، در عین اینکه مذاکره با جمهوری اسلامی را زیانبار و بینتیجه میدانستیم، از حق حزب دموکرات بهعنوان یک حزب در انتخاب جهت سیاسی خود دفاع کردیم و فشارهای مجاهدین خلق بر حزب دموکرات را رد کردیم.
۴. ساختار درونی و ادعای دموکراسی
آیا رهبری سازمان مجاهدین خلق انکار میکند که یک سازمان مذهبی با ایدئولوژی اسلامی شیعه است؟ مرجع تقلید یا رهبر عقیدتی در نظام اندیشه آنها چه جایگاهی دارد؟ تا همین امروز آنها از خصلت نمایی کردن رژیم ایران بهعنوان «جمهوری اسلامی» خودداری میکنند، زیرا به زعم آنها رژیم حاکم در ایران «اسلام واقعی» را نمایندگی نمیکند. هر یک از دو طرف خود را نماینده واقعی تشیع اصیل و انقلابی میدانند. پرسش واقعی این است: خصلت ایدئولوژیک آنها در فردای به قدرت رسیدن چگونه در سیاستها و در قوانین پیشنهادی برای آینده ایران منعکس خواهد شد؟
چگونه میتوان تصور کرد که هویت ایدئولوژیک یک سازمان مذهبی هیچ نقشی در آینده سیاسی ایران در صورتیکه به قدرت برسد، نداشته باشد؟ از کجا بدانیم که بنا به اعتقاداتشان امروز «تقیه» نمیکنند تا فردا کار دیگری بکنند؟ میزان پایبندی فردای آنها به سکولاریسم و حکومت مردم و ده ماده و غیره را باید در سیمای امروزشان و در نحوه رفتار امروزشان با مخالفین و منتقدین دید . «صدا و سیمای» فردای ایران تحت حاکمیت مجاهدین خلق چه شکلی خواهد بود؟ کافی است به «سیمای آزادی» و «تلویزیون ملی ایرانیان» ـ که ناشر افکار و سیاستهای مجاهدین است ـ نگاه کرد.
۵. انزوای سیاسی و چشمانداز آینده
واقعیت این است که سازمان مجاهدین خلق امروز در داخل ایران پایگاه اجتماعی ندارد و فعالیتهایش عمدتاً محدود به لابیگری در عرصه بینالمللی است. اما آینده ایران در مسیر جنبشهای اجتماعی و دموکراتیک مردم، بهویژه جنبشهایی چون «زن، زندگی، آزادی» رقم خواهد خورد، نه از راههای میانبُر و اتکا به حمایت خارجی. جامعه ایران از اسلام سیاسی عبور کرده است و این ظرفیت را حتی پیش از مجاهدین، خود جمهوری اسلامی سوزانده است.
دبیرخانه حزب کمونیست ایران
۲۴ شهریور ۱۴۰۴