فرنوش حاتم
آناهیتا قاسمخانی (متولد ۱۳۵۹)، عضو انجمن مجسمهسازان ایران، دانشآموختهی کارشناسی مجسمهسازی و کارشناسی ارشد پژوهش هنر است. او ساخت دو مجسمهی شهری را در کارنامهی کاری خویش ثبت کرده است: «ساعت آفتابی» (واقع در بزرگراه چمران شمال به جنوب، قبل از پل مدیریت، زمستان ۱۳۹۳) و «روز از نو» (واقع در شهرک اکباتان، میدان صارمی، زمستان ۱۳۹۳). او تاکنون در بیش از ۲۰ نمایشگاه داخلی و خارجی نیز شرکت کرده است. «برجاماندهها» عنوان نمایشگاه انفرادی این هنرمند در گالری طراحان آزاد است که ۱۷فروردین گشایش یافت. درادامه مروری خواهیم داشت بر این نمایشگاه.
https://www.instagram.com/p/B9elyOwAcfz/
بر هم زدن سیر خطی زمان
برجاماندهها اشیائی از گذشتهاند که تا آینده کش پیدا کردهاند. هنرمند در این نمایشگاه کوشیده است تا مرز میان گذشته، حال و آینده را در هم شکند. مجسمههای آناهیتا قاسمخانی، در نگاه اول، رنگوبوی خاکگرفتهی گذشتههای دور و نزدیک را دارند. رنگ (بیرنگی) کدر بهکارگرفته در این آثار حاکی است از نگاه اندوهگین هنرمند به گذشته یا گذر و از دست رفتن زمان، اما او با بیانی فراواقعگرایانه امتداد خیالی زمان را بهتصویر میکشد، و بدین ترتیب، اندوه خویش را بدل به امید میسازد. اگر در تابلوی استمرار خاطرهی سالوادور دالی، ساعتها درحال ذوب شدن بر روی زمین ترسیم شدهاند، در نمایشگاه قاسمخانی به طول اشیاء افزوده شده است؛ پاندول ساعت تا روی زمین کشیده شده و پایههای صندلی، همچون لوبیای سحرآمیز، رو به آسمان رشد کردهاند.
در داخل محفظهی خالیِ ساعتِ پاندولدار، ویدئویی سروتهشده از پاندولی در حال حرکت قرار گرفته است که سرعت آن در طول مدتِ ویدئو تغییر میکند. پردههای توری پوشیده از چاپ سیلکی که در قابهای چوبین آویخته شدهاند، در خانهی نیمهمخروبه و خالیازسکنهی عکسِ قرارگرفته در لایهی زیرین مداخله ایجاد کردهاند؛ گویی آینده بر گذشته سوار شده و این دو همزمان با یکدیگر رؤیتپذیر شدهاند. بهعلاوه، سطح وسیع چوبین قاب یادآور مکعبی است که عروسک خیمهشببازی در آن به رقص درمیآید. بنابراین، هنرمند با گسترش سطح چوبین قاب، بر خصلت داستانگویی تصویرِ درون آن تأکید میکند؛ از طرف دیگر، خالیِ مستطیلشکل در میان سطح چوبی یادآور پنجرهی ساختمان نیز هست و از این حیث، درون ( تخیل هنرمند) را بر بیرون (مخاطب) آشکار میکند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، قاسمخانی در تجسم آینده به گذشته وفادار مانده است. مجسمههای فراواقعگرایانهی هنرمند همچون تصاویر مرسوم جهان علمیتخیلی وابسته به تکنولوژی و پیشرفت آن نیستند؛ همین امر سبب میشود که ما این اشیاء را نه متعلق به آیندهی حال خودمان، بلکه متعلق به آیندهای خیالی بدانیم که با حرکت متفاوت پاندول ساعت، ممکن بود در گذشته رخ داده باشد. بنابراین، بهنظر میرسد که هنرمند جهانی را ترسیم کرده است که از دل وقفههایی در زمان، یا تغییر گذر زمان، به بیرون جهش پیدا کرده.
Ad placeholder
تخیل و فضای عینی
قاسمخانی کارمادههای گوناگونی را در ساخت مجسمههای خویش بهکار میگیرد، از جمله چوب، فلز، عکس، ویدئو، پارچه (تور) و … . او با بازسازی اشیاء آشنای قدیمی، آنها را چندلایه میکند. این لایههای جدید طرز قرارگیری شیء در فضا را دستخوش تغییر کرده و زیباییشناسی جدیدی را پدید میآورند. دامنی از تور مشکی از درون لولهی بخاری پیچوتاب خورده و به سقف رسیده است. پرهی چرخان بر سر چراغ نفتی عوض روشناییبخشی، هوای پیرامون شئ را بهنرمی به حرکت در میآورد. در واقع، هنرمند به اشیاء این امکان را میدهد تا، هرچند هنوز تداعیکنندهی تصویری آشنا در ذهن ما هستند، ماهیتی جدید پیدا کنند و نسبت جدیدی با فضا بسازند.
در رؤیاها گاه به گذشته باز میگردیم، به مکانهایی که از آنها خاطره داریم؛ حضور ما در آن مکانها اما آنها را نامأنوس میسازد. ایستادن کنار تخت چهارسالگی حالا در چهلسالگی تصویری بیتناسب است؛ در رؤیاها گاه فضاها و زمانهای مختلف بر هم میافتند و عناصری از هر کدام با یکدیگر تلفیق میشوند؛ مدرسه با خانه یا جوان همسایه در زمان کودکی با همکلاسی دانشگاه.
میتوان گفت که آناهیتا قاسمخانی در نمایش خویش، به رؤیاپردازی جسمیت بخشیده است؛ او رؤیای خویش را پیش چشم مخاطب نمایشگاه مرئی کرده. این رؤیا ریشه در گذشته دارد؛ مخروبهها در خیالپردازی هنرمند ماهیتی نو پیدا کردهاند و اشیاء کنارافتاده دوباره وارد گود شدهاند. لوسترِ واژگونشده بر چمدان مزین به لامپهای کوچکی است که در میان غبار گذشته میدرخشند.
بدین ترتیب، هنرمند به ما یادآوری میکند که برپایی جهانی متشکل از نسبتهای متفاوت میان عناصر آن، مستلزم رؤیا بافتن و تخیل کردن است. او در هنر خویش، گذشتهی تیرهوتار را با ورود عناصری غیرقابلپشبینی و ناآشنا غافلگیر میکند، همینطور مخاطب را. او حرکت را به تعلیق میآمیزد، هراس را به زیبایی، رخوت را به جادو و جنگ را به صلح. ریسههای فلزی مزین به دوایر پولکیشکل، آویخته از لبهی توپ جنگی، تا روی زمین کشیده شدهاند و لامپهای کوچکی حول دهانهی آن روشن شدهاند. در رؤیاپردازی مصور آناهیتا قاسمخانی، ابزار جنگی، عوض زمختی، لطافت پیدا کرده و تبدیل به شئ یگانهی زیبایی شده است که گویی در خدمت مراسمی آئینی بهکار گرفته شده باشد.
Ad placeholder