محمد اختری
در سالی که گذشت، هر چندگاه در حوزهی میراث فرهنگی خبرهای ناگواری که از غارتگری فرهنگی یا از تأثیرات سوء تغییرات اقلیمی بر آثار میراث فرهنگی نشان داشت، در رسانهها بازتاب پیدا میکرد. شدت گرفتن فرونشست در اصفهان و تحت تأثیر قرار گرفتن بناهای ارزشمند تاریخی، خشک شدن مادیها در اثر خشک شدن زایندهرود و تاثیر مخرب آن بر خانههای تاریخی و بناهای این شهر، نزدیک شدن ترکهای ناشی از فرونشست به بخش اصلی تخت جمشید و وضعیت بغرنج سعدیه، همچنین آبگیری سد چپرآباد و زیر آب رفتن محوطههای کاوش نشدهی تاریخی تنها چند خبر از میان خبرهای تلخ بوده است.
ایران با ۲۷ اثر ثبت شده در فهرست میراث جهانی فرهنگی، از نظر تعداد آثار ثبت شده در رتبه دهم و از نظر آثار فرهنگی با ۲۵ اثر ثبت شده در رده نهم قرار گرفته، اما از نظر درآمد به سختی در بین ۲۰ کشور اول جهان قرار میگیرد که البته درآمد ناشی از گردشگری فرهنگی بسیار ناچیز بوده و عمدهی درآمدهای توریسم از گردشگران زیارتی به دست میآید.
در آستانه گردش سال خورشیدی جامعه باستانشناسی ایران گزارشی از وضعیت میراث فرهنگی کشور منتشر کرد. در بخشی از این گزارش باستانشناسان تاکید کردهاند:
جامعهی باستانشناسی ایران با توجه به اهداف و رویکردهایی که دارد، وضعیت وخیم حفاظت از میراث فرهنگی کشور را گوشزد میکند و امیدوار است در سیاستگذاریهای سال پیش رو، مدیران اجرایی در بخشهای مختلف وزارت میراث فرهنگی مطالبات باستانشناسان را شنیده و به راهکاری جهت برون رفت از این بحران فعلی بیندیشند.
باستانشناسان در ادامه اهمیت میراث فرهنگی را یادآوری کردهاند. برخلاف آنچه که ملیگرایان افراطی میپندارند بحث بر سر مردهریگ اجدای و تفاخر بر گذشته ایران نیست. بلکه به بیان باستانشناسان «میراث ملموس و ناملموس فرهنگی و تمدنی ما حلقهی وصل ما به گذشتهی فرهنگی و زیستی و کلید فهم درست زیستن در این سرزمین است».
تردیدی نیست که مردم متوجهی اهمیت میراث فرهنگی هستند. این مسئولان و مدیران میراث فرهنگی کشورند که به خاطر ملاحظات سیاسی و برخی سیاستگذاریها یا سوءمدیریتها به وظایف خود عمل نمیکنند. نتیجه نادیده گرفته شدن الزامات حفاظت از آثار فرهنگی و تاریخی در گزارش باستانشناسان انعکاس یافته است:
متأسفانه، با وجود اهمیت حیاتی این میراث، اخبار تخریب محوطههای باستانی، بافت تاریخی شهرها و حتی آثار ثبت شده ملّی و جهانی هر روز رو به فزونی است.
دربارهی تخریب و از بین رفتن محوطههای تاریخی سیاههی بلندبالایی وجود دارد. یکی از تاریکترین این موارد به فروش محوطهی شهر باستانی لور در شمال اندیمشک برمیگردد که باوجود ثبت آن در فهرست آثار ملی، در سال ۸۸ به شخصی که هویت او افشا نشده و در رسانهها از او با عنوان «ب. ب» یاد میکنند فروخته شد.
سکوت و پاسخ ندادن به افکار عمومی با این قصد که موضوع کمکم از یادها برود، یکی از شگردهای مدیریتی در سالهای اخیر بوده است. بعد از درز کردن اخبار مربوط به شهر باستانی لور به رسانهها، کورش ایزدمهر مدیر وقت میراث فرهنگی اندیمشک در سال ۹۳ به ایسنا گفته بود:
هنوز در این محوطه باستانی هیچگونه ساختوسازی صورت نگرفته است.
کمتر از ۱۰ سال بعد «تسنیم» از قول امیر آریافر پژوهشگر تاریخ و تبارشناسی نوشت:
اینکه چرا تاکنون مسئولان میراث فرهنگی از حریم محوطه باستانی لور شهرستان اندیمشک محافظت کافی به عمل نیاوردهاند به طوریکه افزون بر کشاورزی و حفاریهای غیرمجاز، ساختوسازهایی نیز آغاز شده، یکی از سوالات مهم مطرح شده در مورد وضعیت اسفبار این محوطه باستانی است.
در مورد وضعیت محوطهی باستانی شهر لور همین بس که ساخت و سازها در این بخش فرصت مغتنمی در اختیار سودجویان قرار داده و حفاریهای غیر مجاز همچنان ادامه دارد. زمین سوراخسوراخ نشان دهندهی فعالیت شبانهی این سودجویان است. چنین وضعیتی در شهر بلقیس اسفراین هم وجود دارد و علاوه بر حفاریهای غیر مجاز، ساخت و ساز در حریم این محوطهی تاریخی، سایت تاریخی شهر بلقیس را در معرض خطر جدی قرار داده است.
Ad placeholder
مدیران نامتعهد
از بیانیهی انجمن باستانشناسی میتوان دریافت که موضوع فقط بیتوجهی مسئولان در حفاظت از محوطههای تاریخی نیست. جایی که به هر دلیل محدودیتهای قانونی دست و پای سودجویان را میبندد و اجازهی سوءاستفاده را به آنها نمیدهد، کارشناسان نامتعهد و چه بسا فاسد به کمک سودجویان میآیند و کار را آسان میکنند. عملکرد کارشناسان نامتعهد را در تخریب تدریجی محوطه قمیآباد ری میتوان مشاهده کرد.
تپه قمی آباد یک تپه باستانی، با قدمت هفت هزار ساله و از محوطههای تاریخی شرق تپه میل در استان تهران واقع در دشت شهرستان ری و از توابع بخش قلعه نو در منطقه عشقآباد بود که تحت حفاظت سازمان میراث فرهنگی قرار داشت و اکنون تسطیح شده و از آثار و اشیا تاریخی به دست آمده اطلاعی در دست نیست.
اینکه مدیران نامتعهد تا چه اندازه در ساختار میراث فرهنگی نقش ایفا میکنند، سؤالی است که به آسانی نمیتوان به آن پاسخ داد اما نوع فعالیتها و کنترلهای میراث فرهنگی تا حدی روشن کنندهی میزان نفوذ و قدرت این افراد است. در تمام مواردی که بررسیهای کارشناسانه معطوف بر عدم انجام کار یا پروژهی معینی بوده و آن پروژه احداث شده، ردی از این افراد نامتعهد را میتوان دید. فعالیت مخرب افراد نامتعهد در کنار مدیران نالایقی که جایگاه مدیریتی خود را در گرو قبول فرمایش از مافوق میدانند در موضوع طراحی سدها، داستانی تلخ و دردناک است. در بیانیهی انجمن باستانشناسان ایران آمده است:
جانمایی اشتباه سدهایی مانند گتوند، بهشتآباد، خرسان ۳، سیوند و کارون ۳ یا سدهای بسیاری که در اطراف دریاچه ارومیه ایجاد شد، نمونهای دیگر از فهم نادرست و ستیز با زیستمحیط اطراف ماست. جدا از تأثیرات زیانبار زیستمحیطی (همچون تخریب میراث طبیعی و زیستی، نابودی زمینهای کشاورزی و باغات و افزایش شوری آب) و اجتماعی (تغییر شیوه معیشت، افزایش بزهکاری، مهاجرت) احداث سدها هرساله باعث به زیرآب رفتن بخش بزرگی از میراث فرهنگی ما نیز شده است.
در موضوع ساخت سد سیوند، از آنجا که با فرض تشکیل دریاچهی سد، آثار تاریخی متعددی تحت تاثیر قرار میگرفتند، تمام کارشناسان مستقل بر عدم ساخت سد تصریح میکردند، اما سد سیوند ساخته شد و نگرانی کارشناسان مستقل به پشیزی گرفته نشد. علاوه بر آن کارشناسان محیط زیست هم نسبت به بازدهی سد سیوند ابراز تردید میکردند. سد سیوند، بیتوجه به تمام گزارشهای مستقل میراث فرهنگی و محیط زیستی ساخته و آبگیری شد. نتیجهی این کار، از یک سو صرف هزینهی هنگفت برای ساخت سد بوده و از سوی دیگر، خشک شدن دریاچهی بختگان را به دنبال داشته است. سد سیوند در نقطهای احداث شد که نه تنها نتوانست آب را ذخیره کند، بلکه اکنون فقط جلو باد را سد کرده است. اگرچه بدنهی کارشناسان نامتعهدی که در تمام سطوح مدیریتی کشور رخنه کرده و خود را به لایههای بالای قدرت چسباندهاند، از چنان قدرتی برخوردار هستند که بیانیهی انجمن باستانشناسان ایران، نمیتواند روشنتر به موضوع ورود کند و به همان یکی دو جمله و اشاره به محوطهی باستانی ری بسنده میکند.
برای سد چپرآباد هم همین وضعیت وجود داشته است و در حالی که کارشناسان میراث فرهنگی بر وجود محوطهی باستانی کاوش نشده در مخزن سد تاکید داشتند و تلاش میکردند که آبگیری سد به بعد از کاوشها موکول شود، اما بیتوجه به تمام هشدارها مبنی بر از بین رفتن محوطهی چپرآباد برای همیشه، عملیات آبگیری انجام شد. این نکته در بیانیهی انجمن باستانشناسان چنین نمودی داشته است:
هر تپه و محوطهی باستانی یا اثر تاریخی چونان کتابی ناگشوده و بخشی از حافظهی زیستهی ما در این سرزمین و نمونهی منحصربه فردی است که با تخریب آن دیگر جایگزینی برایش وجود ندارد. بنابراین، یکی از مهمترین وظایف همگانی ما شناخت، حفاظت و معرفی این میراث ارزشمند ملّی و بشری است. متأسفانه، با وجود اهمیت حیاتی این میراث، اخبار تخریب محوطههای باستانی، بافت تاریخی شهرها و حتی آثار ثبت شده ملّی و جهانی هر روز رو به فزونی است.
Ad placeholder
غارتِ آب
ایران کشوری نیمهبیابانی است و از دیرباز با خشکسالی و کمآبی دست به گریبان بوده است. راهی که مردمان سختکوش اطراف کویر مرکزی ایران برای غلبه بر کمآبی پیدا کرده بودند هنوز هم یکی از شگفتانگیزترین راههای مهار آب محسوب میشود. احداث قنات در کویر هنوز هم موجب حیرت و شگفتی هر بیننده است. در حالی که جمعیت کشور روبه افزایش است و منابع آبی تحت فشار قرار دارند، نوع برداشت از سفرههای زیرزمینی موجب وارد شدن شدیدترین ضربهها به پیکر بناهای تاریخی و فرهنگی ما شده است. یکی از بزرگترین غارتهای آب در این سرزمین نیمهخشک و تقریباً همیشه تشنه، در دورهی احمدینژاد اتفاق افتاد. در حالی که از سال ۵۷ تا ۸۴ در مجموع حدود ۱۰۰ هزار چاه غیر مجاز احداث شده بود، در ۸ سال ریاست جمهوری احمدینژاد بالغ بر ۳۰۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز حفر شد و شگفتانگیز اینکه در بسیاری از موارد که سازمان محیط زیست اجازهی حفر چاه نمیداد، تشویقهای مدیریتی از بخشهای دیگر دولت بر حفر غیرمجاز چاه دلالت داشته است. نوع نگاه مدیریتی در آن دوران را هنوز هم در رفتار عزتاله ضرغامی به عنوان وزیر میراث فرهنگی میتوان مشاهده کرد. وی در همان ماههای اول مدیریتش بر میراث فرهنگی در جلسه شورای اداری استان فارس گفت:
مردم شهر پاسارگاد بهخاطر مقبره کوروش و قوانین ما نمیتوانند ساختمان دوطبقه بسازند، درست کشاورزی کنند، چاه بزنند، دکل بزنند. من باید این مشکل را حل کنم. یک مقدار انقباض قوانین حریمها را بردارم و انبساطی کنم.
هرچند با بالا گرفتن افکار عمومی او از این سخنان کوتاه آمد اما روشن نیست که آیا تغییری در سیاستهای خود اعمال کرده است یا نه. هیچ بعید نیست که در آن منطقه مجوز حفر چاه داده شده باشد. برداشت بیرویهی آب، هم دریاچهها و تالابها را خشکانده و هم موجب فرونشست زمین شده است. فرونشست، از آن جمله اتفاقاتی است که به هیچ شکلی نمیتوان در برابر آن ایستادگی کرد. در حال حاضر فرونشست دشت برخوار موجب ایجاد ترک در ساختمانهای اصفهان شده است. فرونشست موجب رسیدن ترکها به بخش اصلی تخت جمشید شده و از سمت غرب مانند بهمنی مرگبار در سکوت به تهران نزدیک میشود.
زمینهی کلاهبرداری
بیانیهی انجمن باستانشناسان ایران در انتها بر «بهینه نشدن یگان حفاظت میراث فرهنگی چه از حیث تجهیزات و فناوری و روش، و چه از نظر نیروی انسانی و آموزش» تاکید میکند.
روشن است که اگر نیروهای حفاظت از میراث فرهنگی از نظر ابزار و توانایی از سودجویان ضعیفتر باشند، نمیتوان به حفاظت مؤثر امید چندانی داشت. به اعتقاد باستانشناسان عدم برخورداری از ابزار روزآمد و موثر «مزید بر علت شده است تا روند تخریبها شتاب بگیرد.
بیانیهی باستانشناسان بر سوءاستفاده مدیران میراث فرهنگی به دلیل نارساییهای تکنیکی یگان حفاظت یا برخی محدودیتهای ناگفته، تاکید دارد. وضعیت ناگوار به روشنی در بیانیه قابل درک است:
متأسفانه گاه وضعیت تا جایی پیش رفته است که برخی از مدیران و دست اندرکاران نه تنها ابایی از کارهای غیراخلاقی و تخریب غیرمستقیم یا مستقیم میراث فرهنگی ندارند، بلکه همچنان با بسط ید به کارهای خلاف خود ادامه میدهند.
یکی از کارمندان میراث فرهنگی در استان لرستان به «زمانه» میگوید:
متاسفانه در استان لرستان تب گنجیابی بالا گرفته است و نقشهی دفینه با قیمتهای نجومی بین مدیران و کارمندان ارشد دست به دست میشود. چون خود این افراد نمیتوانند دنبال گنج بروند، با قاچاقچیان هماهنگ هستند؛ کار از قاچاقچیان کارکشته و حمایت از مدیران و کارمندان ارشد.
وی در پاسخ به این سوال که حفاظت از میراث فرهنگی جلو این کار را نمیگیرد، میگوید:
حالا دیگر در بین مدیران باید با چراغ دنبال آدم خوب و دلسوز گشت.
بر اساس ماده ۵۶۲ قانون مجازات اسلامی: «هرگونه حفاری و کاوش به قصد به دست آوردن اموال تاریخی-فرهنگی ممنوع بوده و مرتکب به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال و ضبط اشیای مکشوفه به نفع سازمان میراث فرهنگی کشور و آلات و ادوات حفاری به نفع دولت محکوم میشود، اما این پایان ماجرا نیست. کارمند ارشد میراث فرهنگی لرستان میگوید:
تقریباً هر ماه پروندههای مربوط به گنجیابی تشکیل میشود اما معلوم نیست به کجا ختم میشود.
وی در برابر این پرسش که آیا آنچه که از قاچاقچیان ضبط میشود، به میراث فرهنگی واگذار میشود، حاضر با پاسخگویی نیست و در عوض میگوید:
بدبختانه در حال حاضر عدهای با پشتوانهای که دارند، نقشههای تقلبی درست میکنند و با قیمتهای زیاد به آدمهای بیخبر میفروشند و چون به وزارت میراث فرهنگی وصل هستند، خریدار شک نمیکند و زمانی میفهمد که کلاهش را برداشتهاند که دیگر دیر شده است.
Ad placeholder
آگاهی مردم
میراث فرهنگی حوزهی وسیعی را دربر میگیرد و دلیل ارتقای ساختاری میراث فرهنگی از سازمان به وزارتخانه همین گستردگی بوده است اما با توجه به فعالیت وزارت میراث فرهنگی و نارساییهایی که در این حوزه وجود دارد، وظیفهی مردم را سختتر از قبل میکند. گویی در حال حاضر به دلیل نوع نگاه ایدئولوژیکی که در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی کشور وجود دارد، میراث فرهنگی ما بیش از گذشته در معرض خطر و نابودی قرار گرفته است. بیانیهی انجمن باستانشناسان کشور به گونهای استفهامی به این نارساییها اشاره دارد. از نارساییها در حفاظت از میراث فرهنگی گرفته تا مرمت و نگهداری بناها و آثار تاریخی. نگرانی فعالان میراث فرهنگی زمانی برجسته میشود که وزارت میراث فرهنگی و ادارات کل در استانها برای درآمد بیشتر با تغییر کاربری بناها و محوطههای ثبت شده، آنها را در معرض فروش میگذارند. کاروانسرای سنگی و کاروانسرای آجری در استان سمنان دو مورد از آخرین مواردی بودهاند که با وجود ثبت در فهرست آثار ملی، از فهرست خارج و به فروش گذاشته شده است. در چنین شرایطی است که شاید آگاهی مردم از اهمیت میراث فرهنگی بتواند مانعی در از دست رفتن این میراث ارزشمند شود.
در یک تحلیل کلی، مشکلات سابق از جمله غارتگری میراث فرهنگی، واگذاری و تغییر کاربری بناهای تاریخی، تخریب محوطههای تاریخی برای گسترش شیعهگری، بیتوجهی به سنگنبشتهها و آثار تاریخی پیش از اسلام همچنان به جای خود باقیست و در همان حال بحرانهای زیستمحیطی و غارت منابع آب و فرونشست زمین میراث فرهنگی ایران را بیش از پیش مورد تهدید قرار داده است. به یک معنا: بحران ژرفتر شده، و دامنه آن گسترش یافته چنانکه اکنون پاسداری از میراث فرهنگی تنها با اصلاح ساختارها و قوانین موجود و برکناری مدیران نالایق و تجدید نظر در رویکردهای ایدئولوژیک میسر به نظر میرسد.