محمدرضا نیکفر
تفاوتی وجود دارد میان سیاستورزی در پهنهی قدرت و سیاستورزی در جامعه به قصد شروع کردن، قدرتی را در برابر قدرت حاکم گذاشتن و مبارزهای را برای تغییر پیش بردن. در تئوری سیاسی متأخر، به اولی سیاست (Politics) و دومی امر سیاسی (The Political) میگویند. ما در یک لحظهی شاخص سیاسی در ایران قرار داریم، چون باید درنگریم که چه اتفاقی به گشایش عرصهی امر سیاسی راه میبرد و بر این اساس باید چه تصمیمی بگیریم.
فکر میکنیم دارد چه پیش میآید؟ در لحظهی شاخص سیاسی چه بسا آنچه پیش خواهد آمد، مستقل نیست از آنچه ما فکر میکنیم. چون فکر ما میتواند به نیرو تبدیل شود، و در این مورد که چه اتفاقی خواهد افتاد تأثیر بگذارد.
اما فکر ما و تصمیم ما تأثیری دارد؟ در این باره دچار تردید هستیم. وضعیت را بررسی کنیم.
روشن کردنِ موضع
بررسی وضعیت، همواره از یک موضع صورت میگیرد. موضع نویسندهی این یادداشت این است:
به رخداد سیاسی از این موضع مینگرم که آیا پهنهی امر سیاسی را گسترش میدهد یا نه، یعنی به مردم میدان عمل میدهد یا نه؛ اگر نه، در برابر آن میایستم؛ اگر آری، باید به این نیز اندیشید که مبادا خود آن رخداد مانع رخدادهای دیگری شود که تأثیر مهمتری بر گشایش پهنهی امر سیاسی دارند.
مبنای این موضع، فکر جامعهمحور است. در محاسبات سیاسی این فکر چنین برمینهد:
جامعه را اساس قرار بده، نه دولت را؛ این را مبنا قرار داده که چه چیزی به نفع جامعه است، نه چه چیزی به ضرر قدرت حاکم است.
Ad placeholder
جلیلی−پزشکیان: گسترش میدان عمل مردم در چه حالت؟
با این توضیحها، پرسش محوری این میشود که چه نسبتی برقرار است میان نتیجهی انتخاب میان سعید جلیلی و مسعود پزشکیان (در روز ۱۵ تیر ۱۴۰۳) و انقباض یا انبساط پهنهی امر سیاسی، به سخن دیگر چه انتخابی به نفع مردم و گسترش میدان عمل آنان تمام میشود.
انتخاب شدن سعید جلیلی به ضرر مردم است. کسانی که فکر میکنند سعید جلیلی وضع را بدتر میکند، و وقتی ریاست جمهوری او با ریاست جمهوری دونالد ترامپ ترکیب شود، آنگاه چنان وضع بد خواهد شد که دیگر “ظهور حضرت مهدی”شان جلو خواهد افتاد، خیر مردم را نمیخواهند و فکر میکنند پیامد بدبختتر شدن مردم بالا رفتن بخت به تخت نشستن نیروی بدیل محبوب آنان است.
اسرائیل و آن بخش از “اپوزیسیون” و رسانههایی که پروژهی اسرائیل هستند، آرزویشان انتخاب شدن سعید جلیلی است. نفع محافل جنگطلب در غرب هم در ریاست جمهوری جلیلی است. روسیه هم نفع خود را در تداوم خط سیاسی ابراهیم رئیسی میبیند.
اما در بارهی پزشکیان:
برای اینکه بگوییم رژیم طبق نقشه او را کاندیدا کرده، میخواهد تنور انتخابات را داغ کند، و حتا میخواهد او را از صندوق رأی بیرون آورد تا مدتی بیشتر مردم را فریب دهد، نیاز به دادههایی قوی داریم، وگر نه این ظن آن وجود دارد که از سر ناتوانی در تحلیل وضعیت به “تئوری توطئه” پناه بردهایم. ممکن است گفته شود که تجربه، گواه فریبکاری حکومت اسلامی است. سخن درستی است، اما تجربه گواه درگیریهای جدی در درون حکومت نیز هست.
بدیل نظریهی فریبکاری، تحلیلی است که میگوید حکومت دچار مشکلها و تناقضهایی است که برای حل آنها نمیتواند تنها به سرکوب بیشتر توسل جوید؛ به فکر تصحیح شیوهی مدیریتاش میافتد، اما این تصحیح بدون حدی از گشایش ممکن نیست. گشایش کنترلشدنی نیست، به ویژه اینکه به صورت تغییری باشد که انتظار اجتماعی ایجاد کند. انتظار، در قالب مطالبهگری به نیرویی تبدیل میشود که پیامد آن ممکن است خارج از چارچوب نقشههای رژیم باشد.
اگر قضیهی پزشکیان را در این چارچوب بررسی کنیم، فضا را به گونهای دیگر میبینیم.
طبیعی است که در پاسخ گفته شود که اگر بحث بر سر پزشکیان است، او موجودی است تعریفشده و با کارنامهای مشخص؛ پس با نظر به او نمیتوان فضا را به گونهای دیگر دید. پاسخ به این ایراد، که در مقالهای دیگر از این نویسنده طرح شده، چنین است:
اکنون پزشکیان در درون یک مثلث تنش قرار گرفته است: آنچه خودش هست – نقشی که نظام مایل است او ایفا کند – تصوری که مردم رأیدهنده از او دارند.
کسانی که به پزشکیان رأی میدهند، برمیگزینندش بر پایهی تصوری که از او دارند.
مسئله این است: آیا این تصور با برگزیدهشدن پزشکیان به جنبش مطالبهگری نیرو و شتاب نخواهد داد؟
انتظار میرود که به نفع جنبش مطالبهگری باشد. همپای رشد این جنبش، سطح تنش در مثلثی که پزشکیان در آن گرفتار است، بالا میرود.
استدلال در این باب:
در بحثهای انتخاباتی، موضوعهایی طرح شدهاند که اگر بنا بر فریبکاری بود، طرح نمیشدند یا اگر میشدند، حالت تقابلی ضعیفی داشتند. اما اکنون به طور مشخص چند موضوع برجسته شدهاند:
- پوشش زنان و نحوهی رویارویی حکومت با آنان،
- وضعیت معیشتی مردم،
- فساد و ناکارآمدی در دستگاه حکومتی،
- سیاست خارجی و نقش آن در انتقال فشار تحریمها بر مردم.
ممکن است (تأکید: ممکن است) اگر پزشکیان انتخاب شود، نیروی امید و انتظاری که برانگیخته شده، به ترکیب مطالبهگری در عرصههای مختلف منجر شود، موضع تقابلی در برابر هستهی سخت نظام و شخص رهبر را تقویت کند و این به مثابه آمادگیای باشد برای زمانی که اصل موضوع ولی فقیه در کانون توجه قرار میگیرد.
اما در فضای “اپوزیسیونی” این باور قوی است که اصولاً مطالبهگری به ضرر سیاست براندازی است، امید واهی ایجاد میکند که گویا خواستی در چارچوب این نظام برآوردهشدنی است، و انرژیای را که باید صرف براندازی شود، هدر میدهد.
این باور از موضع جامعهمحور پسزدنی است: اصلْ مردمی هستند که برای حل مشکلاتشان مطالبهگری میکنند، در این راستا تشکل ایجاد میکنند و جامعه را به جنبش میکشانند. آنچه آیندهی مطلوبی برای ایران میسازد همین جنبش انسانهایی است که سنگر به سنگر پیش میروند، میآموزند و راه آینده را میگشایند.
نتیجهی این بحث: چون این شانس وجود دارد که با برگزیده شدن پزشکیان، پهنهی امر سیاسی گسترش یابد، پس باید او را برگزید. بدیل بختی که به استقبال آن نرویم، بدبختی برگزیده شدن جلیلی است که فروبستگی شاخص شناختهشدهی برنامهی سیاسی اوست.
Ad placeholder
در ضرورت امتناع
نویسنده به شرکت نکردن در رأیگیری گرایش دارد. دلیلهای بالا را برای شرکت کردن در رأیگیری به نفع پزشکیان پرمایه میداند، اما باز در رأیگیری شرکت نمیکند.
استدلال:
امتناع، تجلی بارز امر سیاسی است. مردمی که در دور اول انتخابات کنونی رأی ندادند و شاید پیشتر هم در رأیگیریها شرکت نکردهاند، پهنهی “امر سیاسی” مردمی را به صورت تعمیق شکاف آن با پهنهی “سیاست” قدرت حاکم گسترش دادهاند.
اکثر کسانی که رأی نمیدهند، از موضعی دموکراتیک تصمیم به امتناع گرفتهاند. هم موضع آنان دموکراتیک است، هم موضع کسانی که با امید به خروج از فروبستگی کنونی به پزشکیان رأی میدهند. این دو موضع در تقابل با هم قرار ندارند. برآوردهای مختلفی از وضعیت دارند. جریانهای درونی آنها به هم میرسند اگر هر یک پیگیر خط تلاش برای گسترش پهنهی امکان برای حرکت مردم باشد.
نویسنده همچنین در نظر میگیرد که امر سیاسی امر جمعی است. در پیشبرد امر جمعی از مفهوم انتزاعی جمع حرکت نمیکند و در گرفتن تصمیم، توجه دارد به خرد کسانی که امر دموکراتیک را پی گرفته و پیمیگیرند و در این عرصه شاخص شدهاند. برای نویسنده مهم است به عنوان نمونه اینکه اسماعیل بخشی، فعال کارگری، گفته که رأی نمیدهد، اینکه گروهی از زنان زندانی دارای گرایش چپ اعلام کردهاند که در انتخابات شرکت نمیکنند، اینکه اکثر مردم کردستان در موضع امتناع بودهاند و هستند، اینکه اعلامیهای در ضرورت امتناع منتشر شده که نرگس محمدی و حسن نائب هاشم آن را امضا کردهاند.
Ad placeholder
نکتهی پایانی
انگیزهی نوشتن این یادداشت دعوت به بحث استدلالی است.
آنچه در رسانههای اجتماعی و در تلویزیونهای خارج از کشور میبینیم، در مجموع تأسفبار است. تئوری توطئه و این باور که “کار خودشان است” بیشتر به کار تحلیل فضای عمومی ضد عموم میآید.
پیشنهاد: وضعیت را بررسی کنیم، به جای
- حمله به این و آن،
- توسل به تئوری توطئه و رویهی شیعیوار “اگر وضع بدتر شود، ظهور شتاب میگیرد”،
- گرفتن موضع رادیکال “این رژیم بد است−بد است−بد است و هر چه به آن مربوط باشد بد است” به جای رادیکالیسم “اصل انسانها هستند”.