خامنهای؛ سلطان صاحبقرانِ قرن بیستویکم!
ایوب دباغیان
۱۵ مهرماه ۱۴۰۴
مجلس جمهوری اسلامی اخیراً مصوبهای تصویب کرده که بر اساس آن، هر ریال جدید برابر با ۱۰ هزار ریال فعلی و هر ریال جدید معادل ۱۰۰ «قران» خواهد بود. دولتمردان وعده دادهاند که با بازگرداندن واحد پولی تاریخی ایران و حذف صفرها، قدرت خرید مردم حفظ شود و قیمت کالاهای اساسی ثابت بماند.
اما در واقع این تصمیم تنها ترفندی برای پنهان کردن یک بحرانی عمیق و ساختاری در اقتصاد ایران است. حذف صفرها نمیتواند تورم مزمن، سقوط ارزش ریال در برابر دلار یا نابودی قدرت خرید طبقات محروم را جبران کند؛ همانطور که نمیتوان با رنگآمیزی دیوار ترکخورده، ساختمانی فرو ریخته را نجات داد.
طنز تلخ ماجرا در بازگشت نام تاریخی «قران» نهفته است؛ نامی که یادآور دوران سلطنت، فقر عمومی و پولهای بیارزش گذشته است، حالا در جمهوری اسلامی دوباره زنده شده است. این بازگشت، نمادی از سلطنت در لباس جمهوری است. تغییر نام پول ملی، حتی با وعدهی حفظ قدرت خرید، نمیتواند تضاد طبقاتی عمیق و فساد ساختاری در اقتصاد ایران را پنهان کند.
گذشتهای که بازگشته است
قران، واحد پول ایران از دوران قاجار تا اوایل سلطنت پهلوی بود. در آن دوران، ارزش پول ملی تابع مستقیم منافع دربار و نفوذ قدرتهای استعماری بود. شاهزادگان و ملاکین با خزانههای پر از طلا زندگی میکردند، در حالی که دهقانان و کارگران برای نان شب در رنج بودند.
اکنون جمهوری اسلامی همان واحد پولی را از قبر تاریخ بیرون کشیده، گویی میخواهد نماد همان سلطه را در شکلی مذهبی بازتولید کند. بازگشت قران، بیش از آنکه یک اصلاح اقتصادی باشد، یادآور استمرار نظامهای طبقاتی و سلطنتگرایانه در ساختار اقتصادی و سیاسی امروز ایران است.
ریشههای تورم و سقوط ارزش پول ملی نه تصادفی است و نه موقت. این پدیده، محصول مستقیم سیاستهای رانتی، تمرکز سرمایه در دست اقلیت حاکم و تولید ناکافی است. دولت برای جبران کسری بودجههای کلان خود به چاپ پول روی میآورد، در حالی که طبقات کارگر و کمدرآمد هر روز از دسترسی به نیازهای اولیه محرومتر میشوند.
قیمت مسکن، انرژی و کالاهای اساسی سالهاست که جهشهای نجومی داشته و هیچ «اصلاح ظاهری پولی» نمیتواند جلوی این روند را بگیرد. حذف صفرها و بازگشت قران، شبیه پوشاندن سوراخ روی کشتی در حال غرق است: ظاهری بهتر، اما مشکل اصلی پابرجاست.
تجربه کشورهای دیگر
ایران تنها کشوری نیست که به سراغ «حذف صفرها» رفته است. ترکیه در سال ۲۰۰۵ شش صفر را از لیر حذف کرد، اما تنها پس از اصلاحات تولیدی و صنعتی توانست ارزش نسبی پول خود را تثبیت کند.
در مقابل، کشورهایی مانند برزیل، ونزوئلا و زیمبابوه نیز بارها صفرها را حذف کردند، اما چون ساختار اقتصادیشان رانتی و وابسته به واردات بود، تورم و فقر باز هم بازگشت. جمهوری اسلامی نیز بدون تغییر در ساختار تولید، مالیات بر ثروت و توزیع عادلانه منابع، تنها چهره پول را عوض میکند، نه محتوای اقتصاد را.
این تصمیم نمادین همچنین نشان میدهد که حاکمیت هنوز بر همان تمرکز قدرت و نمایش اقتدار شخصی اصرار دارد. اسکناس جدید چاپ میشود، اما ارزش واقعی آن برای اکثریت مردم نزدیک به صفر است. وعده حفظ قدرت خرید، چیزی جز یک فریب طبقات محروم نیست. مردم در صف نان، گوشت و سوخت ایستادهاند، در حالی که دولت با این تغییرات نمایشی میکوشد بحران اقتصادی را پنهان کند.
طنز تلخ تاریخی این است که سلطان صاحبقران تاج و تختش را نشان میدهد، اما رعایای طبقه کارگر و کمدرآمد حتی توان خرید نان، دارو یا یک قران واقعی را ندارند. اسکناس جدید تنها ظاهر پول را نو میکند، اما فقر، بیاعتمادی و نابرابری همچنان پابرجا هستند. اعتراضات کارگری، تجمعات معلمان و بازنشستگان، و فریاد طبقات محروم در خیابانها گواه این واقعیت است: اصلاحات ظاهری، حتی با نام تاریخی قران، هیچ تغییری در زندگی واقعی مردم ایجاد نمیکند.
تا زمانی که اقتصاد ایران بر پایهی رانت، فساد ساختاری و انحصار قدرت بچرخد، هیچ تغییر ظاهری پولی نمیتواند ارزش ریال را بازگرداند یا زندگی مردم را بهبود بخشد.
حذف صفرها تنها آرایش موقتی برای لاپوشانی تضادهای طبقاتی و بحران اقتصادی است. سلطان صاحبقران میتواند با تاج و تخت تاریخیاش عکس بگیرد، اما رعایایش همچنان با جیب خالی و سفرهی تهی زندگی میکنند.
این تصویر، تلخترین و واقعیترین طنز قرن بیستویکم در ایران است: پول تاریخی برگشته، اما قدرت خرید تاریخیِ مردم هرگز بازنگشته است.
تنها با اصلاحات طبقاتی، برچیدن نظام رانتی و بازگرداندن ثروت به تولید و مردم، میتوان از این چرخهی فریب و فقر بیرون آمد.