«در میانه» مرتضی پورحسینی: وداع با رمانتیسم اسلامی؛ بهشتی در کار نیست

Print Friendly, PDF & Email

حسین نوش‌آذر

آثار مجموعه «در میانه» مرتضی پورحسینی درونمایه‌ها و شخصیت‌های متفاوتی دارد و با این‌حال همه آثار در یک نگاه کلی یک روایت را بازنمایی می کنند: واماندگی و بلاتکلیفی در میانه راه، درآمیخته با حالتی از ناباوری. مثل این است که شخصیت‌ها از خود می‌پرسند ما اینجا چه می‌کنیم؟ در فضاهایی سوررئال که آکنده از رنگ است، حسی از اضطراب و تنش به مخاطب منتقل می‌شود. فیگورها به ندرت احساسات واضحی را نشان می‌دهند و بیش از آنکه دارای کنش باشند، نمادهایی از انسان‌ها هستند. به تدریج اما تحت تأثیر وقایع دی ۹۶ تا قیام ژینا این شخصیت‌ها از انفعال بیرون می‌آیند.

مرتضی پورحسینی متولد اهواز و فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی رشته‌ نقاشی از دانشگاه شاهد تهران است. از اوایل سال‌های دهه‌ ۱۳۸۰ و در دوران دانشجویی آثارش را در برخی بی‌ینال‌ها و نمایشگاه‌های گروهی به نمایش درآورد. او در سال ۱۳۸۷ جایزه‌ نخست دومین دوره جشنواره دامون‌فر را نیز به دست آورده است. برخی از آثار مجموعه «در میانه» در گالری دستان ۲+ به نمایش درآمده است.

در این مجموعه، پورحسینی با شمایل‌نگاری مذهبی در غرب در گفت‌و‌گوست. در سایت این هنرمند در شرح این آثار آمده است:

ابهام چهره‌ها و بی‌زمانی مناظر در نقاشی‌های این مجموعه، صورتی نمادین به مفهوم «در میانه» بودن داده است.

Ad placeholder

شمایل‌نگاری‌های مذهبی در دنیای مسیحی

شمایل‌نگاری مذهبی در غرب به تصویرسازی‌هایی اطلاق می‌شود که برای بیان مفاهیم مذهبی در فرهنگ‌های غربی به کار رفته‌اند. این نوع هنر به طور گسترده در نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و موزاییک‌ها به چشم می‌خورد و اغلب در کلیساها و کاتدرال‌ها و دیگر مکان‌های مذهبی یافت می‌شود. در دوران بیزانس شمایل‌نگاری‌ها اغلب به صورت تصاویر ساده و نمادین از عیسی مسیح، مریم مقدس و قدیسان بود. در قرون وسطی، شمایل‌نگاری مذهبی به یک هنر پیچیده و نمادین تبدیل شد و در دوران رنسانس با هنرمندانی مانند لئوناردو داوینچی و میکل آنژ و رافائل به اوج رسید. در دوران باروک و روکوکو شمایل‌نگاری مذهبی از حال و هوایی دراماتیک و احساسی برخوردار شد. در این دوره با تأکید بر احساسات و حالات چهره‌ها و بدن‌ها، حسی از حرکت و زندگی در اثر شکل می‌گیرد.

در آثار مرتضی پورحسینی، تأثیراتی از شمایل‌نگاری مذهبی در دوره بیزانس را می‌توان یافت. در مجموع در این آثار حس زندگی اندک است. مثل این است که اتفاق غیرمنتظره‌‌ای افتاده و حالا آدم‌ها دور از هم در یک فضای خیال‌انگیز گرفتار آمده‌اند. چه باید کرد؟

صبح کاذب

در «رؤیت صبح کاذب»، زنی بر صخره‌ای نشسته، دست روی دست گذاشته و از سمت شرق به نور سفید در انتهای افق می‌نگرد. این سفیدی به شکل گوش گرگ است. این همان لحظه‌ای‌ست که سیاهی شب به سپیدی سحر می‌بازد و شب به انتها می‌رسد. این همان لحظه‌ی دیریاب و سخت‌گذرای اشراق است. آن لحظه‌ای که حقیقت را به چشم درون می‌توان دریافت.آن لحظه‌ای که هنر تجلی می‌کند و پیام معنا می‌یابد و زیبایی کامل می‌شود. لحظه‌ای که تاریکی کنار می‌‌رود و تو که نابینا بوده‌ای بینا می‌شوی. در این لحظه است که یگانگی با طبیعت معنا می‌‌یابد.

https://www.instagram.com/p/CahaaePO6ry/?img_index=1

هنرمند این اثر را با «ملانکولیا» یکی از سه شاهکار آلبرشت دورر در ارتباط قرار داده است. از اهمیت «ملانکولیا»ی دورر همین بس که ژان پل سارتر و توماس مان از آن الهام گرفته‌اند. پس از آنکه در هولوکاست آن جنایت‌ها اتفاق افتاد، در آمریکا منتقدانی «ملانکولیا»ی دورر را به عنوان تجلی روح آلمان در وداع با دوران رمانتیک و ورود به عصر فاشیسم درک کرده بودند. در هر حال «صبح کاذب» یا همان «فجر» در فرهنگ ما نیز یک مفهوم عرفانی و فلسفی‌ست که در حکومت جمهوری اسلامی، هر سال در سالگرد پیروزی انقلاب در دهه فجر به یک مفهوم سیاسی با سویه‌های فاشیستی تغییر ماهیت داده است.

آیا می‌توان «در رؤیت صبح کاذب» پورحسینی را مانند «ملانکولیا»ی دورر با وداع دردناک ما با رمانتیسم انقلاب اسلامی در سال‌های دهه ۱۳۶۰ و ورود به عصر فاشیسم با کشتار ۶۷ در ارتباط قرار داد؟ پاسخ هر چه باشد، باید دانست که این نشانی‌ها را خود هنرمند در اختیار ما قرار داده است.

Ad placeholder

از سوگواری تا کشتار

«بحرالمیت» هم مانند اثر قبلی از نمادگرایی‌ها و کنایه‌های مذهبی برکنار نمانده است. در فضایی که کمترین شباهتی به بحرالمیت در کرانه باختری ندارد و مانند سایر آثار این مجموعه از نظر بافت گیاهی یادآور آثار نقاشان در کوبا و هائیتی و کارائیب است، این اثر با «نخستین سوگواری» اثر ویلیام-آدولف بوگرو در سال ۱۸۸۸ (در موزه هنرهای ملی بوئنوس آیرس) در گفت‌وگوست. اثر بوگرو نمایانگر آدم و حوا است در حالی‌که بر جسد فرزندشان هابیل، که به دست برادرش قابیل کشته شده‌ می‌نگرند. در بحرالمیت مثل این است که قابیل به جنازه هابیل می‌نگرد.

https://www.instagram.com/p/CZe4xgwtMuF/?img_index=1

در اثر دیگری، درونمایی برادرکشی از منظر دیگری تکرار می‌شود: هابیل و قابیل به هم پیچیده‌اند. این اثر با هابیل و قابیل تیسین در قرن شانزدهم در گفت‌وگوست.

https://www.instagram.com/p/CvF71-iNRPd/?img_index=1

در این آثار اصولاً شاخ و برگ‌ درختانی که به دست و پای آدم‌های مبهوت پیچیده، از یک دام، از یک گرفتاری بزرگ، از یک جور وابستگی و چه بسا فریب‌خوردگی، از یک دردسر خبر می‌دهد. بحث رهایی مطلقاً مطرح نیست، بلکه برعکس جمود و خمودگی اتفاق افتاده. دیگر نه وعده‌ای در کار است و نه راه گریزی. باید ماند و صبر کرد و دید که در آینده چه اتفاقی می‌افتد. آدم‌های پورحسینی تا قبل از اعتراضات ۹۸ کنشگر نیستند. آن‌ها بیشتر به نوادگان آدم و حوا می‌مانند که به بهشت بازگشته‌اند اما نمی‌دانند با بهشت چه باید بکنند. آیا فریبی در کار بوده است؟ «در روز نو مبارک» می‌توان این انفعال درآمیخته با رنج را مشاهده کرد:

https://www.instagram.com/p/CbUQawxNZOP/

در یکی دیگر از آثار این مجموعه زن و مرد در دو قاب مجزا گرفتار آمده‌اند. دستی از چارچوب‌ها عبور کرده که نمایانگر میل و اراده به برقراری رابطه باشد:

https://www.instagram.com/p/C06RMLVNpEj/?img_index=1

به تدریج از اینجا به بعد از انفعال و انتظار فاصله می‌گیریم. دست بیرون زده از قاب، سطحی را جر داده و با زور از چهارچوب تحمیلی عبور کرده است. در اثر قدرتمند دیگری از همین مجموعه، یک بار دیگر درونمایه انتظار مکرر می‌شود.

https://www.instagram.com/p/CrfuMVntUgp/?img_index=1

اما با یک تفاوت مهم: در اینجا حادثه‌ای برای مرد روی پرده نقاشی اتفاق افتاده. روی سینه او یک حفره دیده می‌شود. آیا او گلوله خورده است؟

مرتضی پورحسینی در توضیح فرآیند آفرینش این اثر می‌نویسد که از این موضوعات تأثیر گرفته است: یک فروچاله جدید در کهریزک، گل نیلوفر در مرداب انزلی، پیکر یک زن پس از شرکت در اعتراضات سراسری، جای گلوله روی دیوار خانه‌ای در ماهشهر در جریان اعتراضات آبان ۹۸، نقشه یک انبار مهمات، عکس اشعه ایکس جسد یک معترض ایرانی و سرانجام تصویر یک قنات قدیمی در اطراف ایرانشهر.

در «کارون» جلوه دیگری از کنشگری و کشتار را می‌توان سراغ گرفت:

https://www.instagram.com/p/Cqv6VoNNW05/?img_index=1

این اثر به دنیا (سانی) فرهادی دانشجوی ۲۲ ساله رشته معماری دانشگاه آزاد اهواز اشاره دارد که در جریان خیزش ۱۴۰۱ انقلابی ایران به دست نیروهای بسیجی و لباس شخصی کشته شد. خانواده دنیا فرهادی پس از ردیابی گوشی تلفن او متوجه می‌شوند که کنار پل کارون آخرین محل حضورش بوده و آنجا با خونی ریخته شده روی زمین مواجه می‌شوند که متعلق به دنیا بوده است. بعد از چهار رئز بلاتکلیفی، سرانجام به غواصان اجازه کاوش می‌دهند تا اینکه سرانجام ماهیگیرهای کوت عبداله جسد را می‌یابند و معلوم می‌شود که به دنیا شلیک کرده بودند.

https://www.instagram.com/p/Cqv6VoNNW05/?img_index=1

در یک نگاه کلی در بررسی آثار پورحسینی در یک دوره و در مقایسه این آثار با دوره‌های دیگر آفرینش هنری او درمی‌یابیم که با یک هنرمند بسیار پویا و کنجکاو با ذهنی تمثیل ساز روبرو هستیم. او خوب می‌خواند و خوب می‌بیند و به خوبی هم حال و هوای دوران خود را در آثارش بازتاب می‌دهد. اگر در دوره‌های نخست آفرینش هنری‌اش از نقاشی قهوه‌خانه‌ای تأثیر پذیرفته بود، به تدریج از آن فضا فاصله گرفته و به سمت شمایل‌نگاری مذهبی در غرب متمایل شده و این تأثیرات را با کمک نمادگرایی‌های مذهبی با کنش‌های اجتماعی زنان و مردان جوان ایرانی در ده سال گذشته درآمیخته است.

مجموعه «در میانه» او روایتگر گذار از یک دوران به دوران دیگری‌ست. انتظار به پایان رسیده است. بهشتی در کار نیست.

Ad placeholder

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net