ههژار علیپور
رضا پهلوی، سنگلاخی در مسیر انقلاب
ما با رژیمی روبهرو هستیم که دهههاست با گلوله و گرسنگی، با زندان و تبعید، با شکنجه و ترور، فرودستان ایران را سرکوب کرده. اما در میانهی خیزشهای خونین و فریادهای «ژن، ژیان، ئازادی»، کسانی ظاهر میشوند که کارشان نه مبارزه، که انحراف و خنثیسازی انقلاب است. رضا پهلوی، این نماد ارتجاع و سلطهی گذشته، حالا به نام «آینده» بازسازی شده، تا بهجای سرنگونی کامل، نسخهی جدیدی از همان نظم کهنه را به مردم تحمیل کند.
🔺رضا پهلوی کیست؟ او نه یک رهبر تبعیدی، بلکه پروژهی شکستخوردهای است که بازگرداندن سلطنت در لباسی نو، با شعار «گذار مسالمتآمیز»، اما در خدمت همان ساختار طبقاتی سرکوبگر را نمایندگی میکند. رسانهها، دولتهای خارجی، و لابیهای سرمایهداری تمامقد پشت او ایستادهاند؛ نه از سر علاقه به آزادی مردم، بلکه از ترس انقلاب واقعی و برخاستن صدای طبقهی کارگر و تودههای فرودست.
🔺توهمی به نام سلطنت بخشی از بدنهی اجتماعی که به رضا پهلوی دل بستهاند، در بیخبری یا تحریف آگاهانهی تاریخ سیر میکنند. کسانی که از سر ناآگاهی، سرکوبهای رژیم شاه، شکنجهی هزاران فعال سیاسی، کشتار ۱۷ شهریور، حلبیآبادها، بیدادگاههای آریامهری، سانسور، زندان، اعدام، ساواک، چپاول منابع و ثروت آن مملکت و وابستگی محض حکومت پهلوی به دولتهای سرمایهداری غربی را یا نمیدانند یا نادیده میگیرند.
این توهم خطرناک، نه از شناخت تاریخی، که از سر استیصال و پروپاگاندای بورژوازی دستور میگیرد. توهمی که امروز رضا پهلوی با وعدههای پوچ و بازی با کلمات آن را بازتولید میکند؛ غافل از آنکه بازگشت سلطنت، تکرار همان استبداد است، با زبانی فریبنده و سرکوبی سختتر، که در خلوت خود دفن خواهد شد.
🔺تاجدار یا عمامهدار، هر دو مزدور ارتجاعاند آنها که امروز سلطنت را آلترناتیو جمهوری اسلامی مینامند، در حقیقت بهدنبال تداوم همان قدرت طبقاتیاند؛ تنها رنگ و لعابش را عوض کردهاند. رضا پهلوی با حمایتهای مالی و رسانهای از جانب قدرتهای منطقهای و جهانی، مأمور شده تا عزم و ارادهی انقلابی مردم را از خیابان به سمت صندوقهای تو خالی هدایت کند.
او هرگز از جنایات سپاه تروریستی و از اعدامها، از کولبران و سوختبرانی که به قتل رسیدهاند و از زنان و کارگران سرکوبشده نامی نمیبرد. چرا؟ چون قرار نیست نظم سرکوب از ریشه برکنده شود، بلکه قرار است آن را بهوسیلهی توهمات «تغییر از بالا» حفظ و بازآرایی کند.
🔺بخشی از یاران دیروز، افشاگران امروز افشای ماهیت واقعی این پروژه، تنها از سوی نیروهای انقلابی نبوده است. بسیاری از نزدیکترین متحدان دیروز رضا پهلوی و از اعضای جداشده از کمپینها و شوراهای ساختگیاش گرفته تا رسانهگرانی که دیگر حاضر نیستند خود را شریک این فریب و ارتجاعی دیگر بدانند، اکنون علناً زبان به افشاگری علیه وی و تیم متشکل از سایبریها یا صادراتیهای دیروز حکومتی گشودهاند.
آنها از فساد درونی، تصمیمگیریهای پشتپرده، ارتباطات مشکوک با عوامل سابق امنیتی رژیم، و لابیگریهای خارجی پرده برداشتهاند. آنها عملاً میدانند که رضا پهلوی یک مهره بیش نیست و در ارتباط تنگاتنگ با بدنهی سپاه و بسیج و نیروهای قاتل حکومتی قرار دارد. این شکافها، نتیجهی تضاد منافع در دل یک پروژهی غیردموکراتیک و وابسته است که هیچ نسبتی با آرمانهای آزادی و عدالت ندارد.
🔺چرا انقلاب را از درون تهی میکنند؟ چون میترسند. نه از رضا پهلوی، نه از رهبران سنتی، بلکه از طبقهی کارگر، از زنان انقلابی، از کولبران، سوختبران، و از مادرانی که فرزندانشان را در شکنجهگاهها و بیدادگاههای جمهوری اسلامی از دست دادهاند. از خانوادههای دادخواه، از زخمهای بیمرهم، از چشمانی که هنوز بهدنبال حقیقت و عدالت میگردند.
میترسند از قربانیانی که دیگر فریب بازیهای رسانهای و آلترناتیوهای جعلی و پروپاگاندای بورژوایی را نمیخورند. از آنانی که نه به وعدههای دروغین سلطنت و نه به اصلاحات دروغین دل بستهاند؛ بلکه به مبارزهای ریشهای برای نابودی تمام زیرساختهای رژیم جنایتکار اسلامی و کلیه جناحهایش ایمان وافر دارند.
پروژهی «گذار سلطنت طلبانه» برای مهار خشم انقلابیون طراحی شده تا فریاد دادخواهی را در هیاهوی شعارهای توخالی گم کنند. اما ما این پروژه را افشا میکنیم، چرا که مبارزهی ما نه برای تغییر چهرهی دیکتاتوری، که برای نابودی کامل آن و علیه عمامه و تاج و هر شکلی از ارتجاع است.
ما برای انقلاب آمدهایم، نه بازسازی نظامهای پوسیدهی قرون وسطایی!
نه جمهوری اسلامی، نه سلطنت، نه اصلاحطلب، نه اصولگرا و نه مجاهد!!
ما صدای کارگر، کولبر و سوختبر، زنان و دانشجویان، مادران دادخواه، جوانان و زندانیان هستیم, نه صدای شازده تبعیدی و لابیهای نئولیبرال و انگلهای مفتخور…