۲۶ ژوئن، روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه است. این روز در سال ۱۹۹۷ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شد و در تقویم این سازمان ثبت گردید. از مجموع ۱۹۲ کشور عضو سازمان ملل متحد، ۵۰ کشور و از جمله جمهوری اسلامی، کنوانسیون منع شکنجه را امضا نکردهاند.
البته ثبت اینگونه روزها از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد که هیچگونه ضمانت اجرائی ندارد، مانعی در برابر این دولتهای شکنجهگر ایجاد نمیکند، اما با وجود این اعلام این روز فرصتی است برای محکوم کردن این دولتهایی که اعمال ضدانسانی شکنجه را انجام میدهند.
بر اساس اطلاعات سازمان عفو بینالملل، شکنجه در ۱۱۱ کشور جهان انجام میگیرد. این آمار البته بر اساس همان معنای محدودی که بورژوا لیبرالها از شکنجه میکنند تهیه شده و در این آمار برای نمونه فقر، حوادث محل کار، کشتار و خسارات ناشی از جنگ، اعدام، نقض حقوق کودکان، خشونت علیه زنان و غیره به حساب نمیآید. از دیدگاه سوسیالیستی ، جهانی که نظام سرمایهداری برای انسان خلق کرده، پر از انواع شکنجه است. اما ما در اینجا همین چارچوب محدود را ادامه میدهیم.
پیش از اینکه اشارهای به انجام شکنجه در جمهوری اسلامی بهعنوان شکنجهگرترین دولت جهان بکنیم، لازم به یادآوری است که انجام شکنجه در سطح جهان و بهخصوص پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون در ایالت ویرجینیا، گستردهتر و شدیدتر شده است. قدرتمندان و سرمایهداران آمریکا با بهرهگیری از این حادثه جنایتکارانه نهتنها به افغانستان و عراق حمله کردند، بلکه شکنجه را بهطور رسمی در دستور کار خود قرار دادند.
علیرغم اینکه پروفسورها و نویسندگان راستگرا بهطور رسمی و علنی از ضرورت انجام شکنجه جسمی و روانی در رسانهها سخن گفتند، اما افکار عمومی آمریکا هنوز تا آن حد نرسیده نبود که فرصت انجام برنامهریزی شده و سازمانیافته شکنجه در خاک ایالات متحده را به دولت این کشور بدهد. لذا “جورج بوش” رئیسجمهور وقت آمریکا و ارگانهای تحت فرمان او از طریق دولتهای شکنجهگری که سالها از سوی آمریکا حمایت میشدند، از طریق رفتار برخی دولتهای عقبمانده و با بهرهگیری از زندان ابوغریب در عراق و زندان گوانتانامو در خاک اشغالی کوبا و چند زندان مخفی دیگر، دست به شکنجه زندانیان سیاسی زدند. شکنجه از سوی دولت بریتانیا نیز انجام شد و گزارشهای مربوط به این شکنجهها نیز بهطور گسترده منتشر شده است.
در کنار این دولتهای بهاصطلاح دموکراتیک، دولتهای شکنجهگر در جهان وجود دارند که دیکتاتوری نامیده میشوند و در راس همه آنها جمهوری اسلامی دیده میشود. درباره میزان شکنجه برنامهریزی شده و سازمانیافته در زندانهای جمهوری اسلامی در طول ۴۶ سال گذشته، بسیار سخن گفته شده و اسناد و مدارک فراوانی منتشر شده است. جمهوری اسلامی خالق وحشیانهترین شیوههای شکنجه علیه مخالفان سیاسی خود در زندانها بوده و هماکنون نیز این عمل جنایتکارانه در زندانهای این رژیم ادامه دارد.
علاوه بر این، جمهوری اسلامی بر اساس قانون، قصاص، شلاق زدن، قطع اعضای بدن و غیره را شکنجه نمیداند و آنها را مجازاتی که بر اساس قانون اجرا میشود مینامد.
اما شکنجهگری حکومت اسلامی به معنای گسترده خود، به این موضوعاتی که اشاره شد محدود نمیشود. اعمال پلیس امر به معروف و نهی از منکر جز شکنجه چه نام دیگری دارد؟ آیا اعدام و بهخصوص اعدام در ملاء عام شکنجه و تشویق به شکنجهگری نیست؟ آیا تلاش برای تقویت مردسالاری و اجازه دادن به کشتن زنان به بهانه ناموسپرستی، تشویق شکنجه نیست؟ آیا تحمیل فقر مطلق بر بیش از ۲۰ میلیون انسان و فقر نسبی بر نزدیک به ۵۰ میلیون نفر شکنجه نیست؟ آیا محروم کردن کودکان از تحصیل و رانده شدنشان به خیابانها، معادن، کورهآجرپزیها و محلهای قالیبافی سوءاستفاده از آنها نیست؟ آیا فروش کودکان و بهخصوص دختران در بازارهای جنسی، انجام شکنجه علیه این کودکان معصوم نیست؟ این موضوع آشکاری است که جمهوری اسلامی مانند همه رژیمهای خدمتگزار سرمایه و دولتهای سرمایهداری، شکنجهگر و تشویقکننده شکنجه است، با این تفاوت که رژیم اسلامی در این زمینه وحشیتر از سایر این رژیمهاست.
تشویق شکنجه در جهان و پسگرفتن دستاوردهای دموکراتیک که در طول دههها مبارزه به دست آمده، ریشهاش در عمیق شدن بحران سرمایهداری دارد. اما مبارزان طرفدار حقوق بشر مستمر و در هر عرصهای برای محدود کردن توان دولتهای بورژوایی و از جمله جمهوری اسلامی در انجام شکنجه مبارزه کردهاند و این مبارزه همچنان ادامه دارد. آنها در “روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه”، اراده و عزم خود را برای عمیقتر و سازمانیافتهتر کردن این مبارزه جزم میکنند.