شهرزادها هنوز در حال روایت‌اند

سجاد گودرزی

زنده باد تستوسترون نوشته فریبا صدیقیم

زنده با تستوسترون، فریبا صدیقیم، نشر باران

راوی رمان «زنده باد تستوسترون» نوشته فریبا صدیقیم زنی است که سال‌هاست از ایران به آمریکا مهاجرت کرده و در شرکت بزرگی در لس‌آنجلس مشغول به کار است.
او بلادی مری، ملکه‌ای خونریز و بی‌رحم، که در قرن پانزدهم زندگی می‌کرده را به زندگی شبانه‌ی خود وارد می‌کند و از طریق او و مادرش در جریان زندگی و سرنوشت عجیب آنها قرار می‌گیرد. اما از آنجا که راوی به‌طور موازی در زندگی امروزی مدرن خود با چالش‌هایی درگیر است، روایت تبدیل به ساختاری درهم‌تنیده می‌شود که دو دوره‌ی تاریخی را در بر می‌گیرد؛ یکی مربوط به زمامداری زنی خونریز و دیگری سلطه‌طلبی انسان‌های مدرن در جامعه‌ای متمدن.
این دو سرنوشت به موازات هم پیش می‌روند و در روایت‌های متعددِ غیرکلاسیک، مخاطب را از نظر عاطفی درگیر می کنند و ذهن او را به چالش می‌کشند.
فریبا صدیقیم که از سال ۲۰۰۱ همراه با خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرده حدود بیست و پنج سال پیش با ادبیات کودکان و نوجوانان شروع کرد و سپس با شرکت در کلاس‌های ادبی دکتر رضا براهنی به شعر و داستان نیز روی آورد. از او تاکنون علاوه بر داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان چندین مجموعه شعر، رمان و مجموعه داستان منتشر شده است.

راوی رمان «زنده باد تستوسترون» نوشته فریبا صدیقیم زنی است که سال‌هاست از ایران به آمریکا مهاجرت کرده و در شرکت بزرگی در لس‌آنجلس مشغول به کار است.

او بلادی مری، ملکه‌ای خونریز و بی‌رحم، که در قرن پانزدهم زندگی می‌کرده را به زندگی شبانه‌ی خود وارد می‌کند و از طریق او و مادرش در جریان زندگی و سرنوشت عجیب آنها قرار می‌گیرد. اما از آنجا که راوی به‌طور موازی در زندگی امروزی مدرن خود با چالش‌هایی درگیر است، روایت تبدیل به ساختاری درهم‌تنیده می‌شود که دو دوره‌ی تاریخی را در بر می‌گیرد؛ یکی مربوط به زمامداری زنی خونریز و دیگری سلطه‌طلبی انسان‌های مدرن در جامعه‌ای متمدن.

این دو سرنوشت به موازات هم پیش می‌روند و در روایت‌های متعددِ غیرکلاسیک، مخاطب را از نظر عاطفی درگیر می کنند و ذهن او را به چالش می‌کشند.

فریبا صدیقیم که از سال ۲۰۰۱ همراه با خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرده حدود بیست و پنج سال پیش با ادبیات کودکان و نوجوانان شروع کرد و سپس با شرکت در کلاس‌های ادبی دکتر رضا براهنی به شعر و داستان نیز روی آورد. از او تاکنون علاوه بر داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان چندین مجموعه شعر، رمان و مجموعه داستان منتشر شده است.

❗ این یادداشت می‌تواند داستان رمان را فاش کند.

۱

با وجود اینکه سال‌ها از مهاجرت فریبا صدیقیم گذشته اما هم در «زنده باد تستوسترون» و هم در رمان‌های «لیورا» و «من در پرانتز» دغدغه‌ی مهاجرت رهایش نکرده و موضوع مهاجرت، شخصیت‌‌های مهاجر، معضلات و مشکلات ادغام شدن در کشور میزبان از عناصر جدایی‌ناپذیر این رمان‌ها بوده است. (البته در این رمان بیشتر) و تجربه‌ی زیستی نویسنده نیز به او کمک کرده که شخصیت‌ها باورپذیرتر از کار درآیند.

Ad placeholder

۲

تاریخ مثل زباله است. این بی‌خانمان‌ها را می‌بینی که مدام سرشان توی زباله است هیچ وقت فکر کرده‌ای که این‌ها دارند دنبال تاریخ می‌گردند. این زباله‌ها را ندیده نگیرید دخترم، این‌ها پر از جواهرند.

این دیالوگ کاترین آرگون نخستین همسر و شهبانوی هنری هشتم پادشاه انگلستان خطاب به صبا راوی رمان «زنده باد تستوسترون» است؛ این گفته یادآور سخنی از بنیامین است که نویسنده را «زباله‌گرد» می‌داند و می‌گوید:

نویسنده تنهاست، وصله‌ی ناجور است نه رهبر. پیشگام نیست بلکه عیش را کور می‌کند چنانچه بخواهیم تصویری از تنهایی او مشغول در حرفه‌اش به دست آوریم آنچه خواهیم دید یک زباله‌گرد است که با طلوع صبح گفتارها و نوشتارهای باقیمانده را جمع می‌کند و غرولند‌کنان و اندکی مست آنها را پشت ارابه‌اش می‌اندازد بدون اینکه اجازه دهد حتی یکی از آن دوریزهای رنگ و رو رفته‌ یعنی انسانیت، درونگرایی، غرق در خویش شدن از دستش در برود.

صدیقیم در «زنده باد تستوسترون» در زباله‌های قرن پانزدهم انگلستان دست برده و روایتی دلچسپ را از زبان شخصیت‌های واقعی و تاریخی بیرون کشیده. همانطور که صبای راوی و شنونده دوست دارد: «تاریخ هیچ‌وقت این‌قدر برایم شیرین نبوده که از زبان خود شخصیت‌هایش». واقعیت این است که تاریخ تلخ و کشنده است مثل روایت تاریخی همین رمان، و شیرین نمی‌شود مگر اینکه به زبان هنر روایت شود؛ فیلم یا داستان یا دیگر هنرها فرقی نمی‌کند و اینجا قرعه به نام رمان است.

۳

زنده باد تستوسترون دو روایت زنانه‌ی موازی‌ست در دو قرن متفاوت که نویسنده با هوشمندی و لایه‌لایه آنها را پیش می‌برد. یک روایت اصلی که از زبان زنی چهل و سه ساله از زنان مهاجر با نام قبلی سمیه و نام فعلی صبا کارمند سابق بانک در ایران و کارمند فعلی بخش فروش یک شرکت در آمریکا روایت می‌شود. و دیگری روایت مری اول اولین ملکه‌ی خونخوار انگلستان همراه با کاترین مادرش در قرن پانزدهم میلادی انگلستان. زنانی که در همه‌ی قرن‌ها از یک درد مشترک رنج می‌برند: ترک و طرد شدن و زخم خوردن از طرف مردان زندگی‌شان. چیزی که خود صبا در جایی از رمان به این سرنوشت مشترک به صورت ذهنی اشاره می‌کند:

سرنوشت مشترکی من و شما را به هم پیوند می‌دهد. اگر شما از زیباترین مرد دنیا زخم خورده‌اید من از نجیب‌ترین زخم خورده‌ام.

Ad placeholder

۴

صدیقیم در فرازی از این رمان نوشته است:

هر یک از ما باید احساسات و روایات خودمان را واقعی بگیریم ولو اینکه واقعی نباشند.

اگر به تناسخ معتقد باشیم مثل این است که در این داستان زنان کلاسیک قرن ۱۵ انگلستان در قامت زنان مدرن به زندگی در آمریکای مدرن فعلی بازگشته‌اند و گویی آنها هر کدام همزاد خود را از پیدا کرده‌اند که روایت خودشان را بگویند، اگر چه به دور از واقعیت اما از زبان خودشان و با همان درد دل زنانه، اما برای گذر از دنیای میانه.

برای مثال صبا در تنشی که در زندگی گذشته‌اش در ایران با همسرش داشته به شخصیت کاترین نزدیک است. صبا زنی است که تنها به آمریکا آمده تا مقدمات را برای آمدن همسرش پیمان با لقب نجیب‌ترین مرد دنیا مهیا کند در عوض پیمان اموال نقدی و خانه را بالا کشیده و با عاطفه، بهترین دوست صبا گریخته، و کاترین ملکه‌ای‌ست که پادشاه هنری او را به خاطر عشق به ندیمه‌اش انبولین ترک می‌کند و مورد آزار قرار می‌دهد.

یا به همان نسبت شخصیت مری اول به ملانی نزدیک است. یکی فرمانروایی خونخوار در قرن پانزده با سابقه‌ی کشتار پروتستان‌ها ملقب به مری خونریز و یکی رئیس شرکتی در امریکای فعلی قاطع و بی‌ملاحظه در مورد خطاهای کوچک و بزرگ کارمندان. هر چند که شباهت‌های ظاهری این دو در یک تابلوی نقاشی توجه صبا را برمی‌انگیزد و نقطه‌ی شروع این رمان می‌شود و به احضار مالیخولیاوار او و مادرش توسط راوی در طول رمان می‌انجامد.

البته که سلسله مراتب از پایین به بالا همچنان در دنیای مدرن مانند سابق باقی‌ست و البته که یافتن همزادهایی از زیردستان تابع در دنیای مدرن مثل قرن پانزدهم کار آسانی‌ست؛ همان کاری که رونالدو و بادیگاردهایی با لباس رومی برای ملانی می‌کنند جلادان و خبرچین‌ها برای مری می‌کردند، مری که با وجود اینکه انتقامش را از تاریخ گرفته هنوز خشم دارد.

۵

به عقیده‌ی من دو موضوع پررنگ دراین رمان عبارت‌‌اند از قدرت و خشونت (چه جسمانی چه روحی) و نشان دادن این خوی انسانی حیوانی در دو سوی تاریخ. حال این قدرت گاهی به واسطه‌ی پادشاهی مورثی منابع و نیروهایی را در اختیار مری قرار می‌دهد که دست به تسویه حساب شخصی با نام دین و خدا می‌زند و گاهی هم در دست ملانی در امپراطوری شرکتی‌ست که دستگاه‌های ضد چروک و زیبایی می‌فروشد و به لطف قوانین جامعه مدرن قدرت کشتن و سوزاندن کارمندان را ندارد ولی می‌تواند به شیوه‌ی مدرن، کارمند میانسالی را با ۱۵ سال سابقه به راحتی از شرکت بیرون بیندازد و با پول و وکیل زبده‌ای که در اختیار دارد ککش هم نگزد.

خشونت و قدرت همان کارکرد دنیای سنتی را دارد اما کادو پیچ‌شده‌تر به خورد ما داده می‌شود. و اگر چه بعضی‌ها از ترس مجازات قانون از خشونت سر باز می‌‌زنند اما خشونت همچنان در ضمیرشان پنهان است. چنانکه صبا در دل رمان اشاره‌ای دارد به اجرای پرفورمنس مارینا آبراموویچ به نام ریتم صفر. پرفورمنسی که نشان داد اگر شرایط برای افرادی که به خشونت گرایش دارند مهیا باشد، به چه راحتی و با چه سرعتی آن را اعمال می‌کنند. خواه مری اول باشد ملکه‌ی امپراطوری انگلستان و به بهانه‌ی رضایت خدا و با قدرت بی‌حد و حصر در سوزاندن و کشتن پروتستان‌ها خواه ملانی با اختیارات کنترل شده‌تر.

Ad placeholder

۶

چند وقت پیش که به پادکست دوستی گوش می‌دادم جمله‌ای از یک تقسیم‌بندی در ذهنم ماند بدون اینکه یادم بیاید گوینده‌اش چه کسی بوده است. او نظام حاکم در جهان را از ابتدا تا حالا بررسی کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که ابتدا نظام برده‌داری بوده بعد ارباب رعیتی و حالا کارگر کارفرمایی و در طول تاریخ تنها اسم‌ها دچار تغییر شده‌اند وگرنه کارمند و کارگر امروز همان برده و رعیت دیروز‌اند. این فکر در دو روایت موازی این رمان هم مشهود است.

در رمان «زنده باد تستوسترون» شرکت را می‌توان به مثابه آمریکا در نظر گرفت، جایی که افراد از ملیت‌های مختلف ایران، مصر، چین، مکزیک و … گرد هم آمده‌اند و حاضر شده‌اند سر تا تهشان را بگذارند زیر اشعه‌ی ایکس تا بتوانند رؤیاهایشان را به واقعیت تبدیل کنند، چون این کشور در مثل به کشور شکوفایی ملت‌ها معروف است. البته که این رمان نقدی به این تفکر دارد و وقتی پیش می‌رویم می‌بینیم که زندگی در غرب، بخاطر زندگی ماشینی و مکانیکی جایی برای درنگ و تأمل نمی‌گذارد و حتی رؤیاها و عشقی که شما در تصور دارید ممکن است چیزی باشد که رسانه‌ها قطره‌ای و نامحسوس به خورد ذهن شما داده باشند. و هر فرد برای بالا کشیدن خودش از گمنامی مسیر پر پیچ و خمی در پیش دارد که در این مسیر، مثل هر راه دیگری به طور سیستماتیک، ما خیل تلف‌شدگان در این راه را نخواهیم دید بلکه همیشه یک درصدی را که موفق شده‌اند را بولد شده به خوردمان داده‌اند. اینجا کشوری‌ست که زنان و مردانی سرخورده از کشور خود به آن چنگ زده‌اند تا بلکه رستگار شوند. همان بهشت موعود؛ انگار تنها جولی همکار امریکایی صباست که کسی را قضاوت نمی‌کند و سرخوشانه همه چیز را پذیرفته، دست از مبارزه برداشته و سرخوشانه و طنازانه از کنار همه چیز می‌گذرد. او حتی حجم افسردگی پسر اوتیسم‌اش را با شادی کودکان بی‌سرپرست نپالی تاخت زده است.

کاراکتر هدیه در این رمان نمونه‌ای از این تلف‌شدگان است؛ کسی که خودخواسته برای فرار از گمنامی، تن به خواسته‌های جنسی مردان داده، چه در بچگی چه برای فرار از ایران و چه وقتی که در شرکت بوده و به خواست دکتر سمیرمصری تبار (آسیب دیده‌ی دیگری از کشور دیگری). اما چیزی جز اخراج و کار در یک آژانس املاک نصیبش نشده؛ او کسی که برای فرار از این گمنامی حاضر است به جنبش می‌تو هم چنگبزند، اما اینجا امریکاست و برخلاف تصور شما طرف مقابل اگر وکیل کارکشته و قدرت داشته باشد دست شما به جایی بند نیست همچنانکه دست هدیه هم خالی می‌ماند.

۷

در رمان راوی یا همان صبا بر اساس اعتمادی که به گفته‌های دیگران دارد اطلاعاتی در اختیار ما می‌گذارد اما هر چه پیش می‌رویم می‌بینیم که موضوع رنگ و بوی دیگری دارد؛ به عنوان نمونه با حس مادرانگی که به هدیه‌ی ۲۸ ساله دارد مدام فکر می‌کند که او ناخواسته و ‌بدون آگاهی تن به این روابط داده هر چند که تجاوز، تجاوز است اما کاراکتر هدیه حتی برای جلب توجه دیگران برادری در ترکیه ساخته که رفتارش توجیه داشته باشد، کاراکتری با این ایده‌ی خطرناک که: «هیتلر هم که باشی بهتر است از اینکه اسمت گم و گور شود». یا قضاوت کارمندان شرکت در مورد رامین وکیل شرکت که همه می‌گویند فاسق ملانی‌ست و به‌ همین خاطر هم ماهی پانزده هزار دلار می‌گیرد و صبا هم با او رابطه‌ای بنا می‌کند که البته دلیلش رنج دادن به ملانی است، اما هرچه رمان پیش می‌رود ما شاهد چرخش‌هایی می‌شویم که انتظارش را نداشته‌ایم.

Ad placeholder

۸

با توجه به نزدیکی و تاثیرگذاری دو نفر از کاراکتر‌های اصلی رمان، مری و ملانی (به گفته‌ی راوی ملانی یک از نوادگان فروید است) که هم شخصیت نزدیکی به هم دارند و هم نماینده دیکتاتوری دو قرن متفاوت‌اند، شاید بتوان در یک بحث مفصل‌تر دو قرائت متفاوت را در دو دنیای موازی از رمان داشت: یک قرائت مذهبی به واسطه‌ی یک دیکتاتوری مذهبی در قرن ۱۵ و یک قرائت فرویدی و ضد مذهبی به واسطه‌ی یک دیکتاتوری مادی‌گرا در زمان حال.

و حتی فراتر از آن، تقسیم بندی فروید در مورد ذهن که به سه قسمت من، فرامن و ضمیر ناخودآگاه تقسیم می‌شود را می‌توان در روایت دیگر رمان و رفت و برگشت‌های شخصیت‌های تاریخی، ربط داد به دنیای زنده‌ها، مرده‌ها و میانه.

۹

در هر صورت بعضی از انسان‌ها در هر جای این کره‌ی خاکی برای کسب قدرت و‌ پول دروغ می‌گویند، خیانت و خشونت می‌کنند، طرد می‌شوند و گاهی هم به همان روشی که خیانت و خشونت کرده‌اند قربانی می‌شوند و قربانی‌ می‌گیرند، با این تفاوت که قربانی‌ها اکثرا در این رمان زنان‌اند. زنانی که مالیخولیاوار سال‌ها با خیال همان مردان خیانتکار زندگی می‌کنند همچنانکه صبا با خیال پیمان، حتی در عالم برزخ، مثل مری و کاترین با خیال هنری. زنانیکه شهرزاد‌وار در دنیای زنده‌ها، مرده‌ها و حتی دنیای میانه برای خلاصی از وضعیت خود در حال روایت‌اند اما انگار شعار دنیا از گذشته تا به حال چیز دیگری‌ست: زنده باد تستوسترون.

0 FacebookTwitterPinterestEmail

پیام بگذارید

پیام

گالری

ما را دنبال کنید! ​

تماس

  Copyright © 2023, All Rights Reserved Payaam.net