[موسیقی]
[گوینده یک] شنونده رادیو
زمانه هستید از آمستردام
[موسیقی]
[مجری] بعضی از هنرها
در ذهن ما فقط برای یک جنسیه
انگار برامون جا افتاده
که این هنر صرفا و صرفا
باید توسط خانمها انجام بشه
از زمره این هنرها، آرایشگریه
من سراغ دو آرایشگر رفتم
دو هنرمند که هر یک تجاربشون رو
در این زمینه بیان کردن
[موسیقی]
[مهمان یک] من یک معمارم
فوق لیسانس رشته مهندسی معماری
…و الان یک میک آپ آرتیست
هستم که در کنار این میکاپ آرتیستی
کار مایکروبلیدینگ ابرو هم انجام میدم
که اینها همه اش فکر میکنم
اون قسمت معماری زندگی من
توی به وجود آوردن خود این میکاپ آرتیسته
و این پیگمنتره خیلی به من کمک کرده و
به من زوایا رو خیلی راحتتر نشون داده
[موسیقی]
[مجری] وقتی میگیم که
یک جایی مختص خانمهاست
منظورمون چیه و
وقتی که یک آرایشگاهی داریم
که بهش میگیم آرایشگاه زنانه اگر اون بیاد
و خارج از ایران ساخته بشه پرداخته بشه
باز هم فقط مختص خانمهاست؟
[مهمان یک] نه این نیستش
که فقط مختص خانمها باشه
بنا به شرایط و ضوابط کشور ما
مکانی که برای خانمهاست، آرایشگاه
خب آقایون اجازه تردد ندارن به هر حال
به دلیل شرایط حجاب و
ممنوعیتهایی که توی کشورمون هست
شاید از یک نظر خیلی
راحت باشه توی جامعه ما
خیلی خانمها هستن که با حجابن
حالا یک سری معذوریت دارن کارشون جوریه که
نمیتونن مثلا توی عموم
خیلی راحت و باز بگردن
خب توی آرایشگاه میان
کارشون رو انجام میدن همه هم خانومن
توی آرایشگاه های زنونه
هم توی ایران نه دوربینی
نه فیلمی، نه عکسی چیزی
خب بالاخره مجاز نیست
راحت کارشون رو انجام میدن و میرن
ولی ما خیلی آرایشگران آقا داریم
که بسیار تبحر دارن مثلا
در درست کردن موی خانمها
یا حتی توی میک آپ
توی آرایشی که انجام میدن
خیلی ها هستن حتی توی خود ایران هم ما خیلی
میک آپ آرتیست مرد داریم که حالا
یواشکی بنده خداها کار
میکنن با هزار تن لرزه
این فضای خانمها بیشتر
برمیگرده به قوانین و ضوابط
نه اینکه واقعا باید برای خانمها باشه
از یک طرف هم خب خیلیها هم
هستن که خارج از ایرانن و دوست دارن که
اگر یک جایی میرن خیلی
پرایوت باشه کسی نبینه
مثلا من خودم برای اینجور آدمها
ترجیح میدم یک اتاق کوچیکی داشته باشم
توی سالنم خارج از ایران
که اون کسی که حالا اگه باحجابه
یا اگه مثلا دوست نداره اصلا کسی ببینه
این کجا داره میره کارش رو انجام بده
دوست داره یک جایی پرایوت تر باشه
راحت بتونه توی اون فضا کارش رو انجام بده
ولی قاعدتا
اون سالنی که توی ایرانه
اگر خارج از ایران باشه
این نیست که فقط مختص خانمها باشه
[موسیقی]
وجود یک مرد توی آرایشگاه
زنونه مشکلی ایجاد نمیکنه
ببینین اصولا… مردهایی هم
که توی آرایشگاه های زنونه
خارج از ایران کار میکنن
یا با خانمها کار میکنن
خیلی… روحیه لطیفتری
دارن نسبت مثلا به یک مردی که
توی یک کارخونه داره کار میکنه
یا یک مردی که یک شغل مردونه داره
و خب براش دیگه عادیه یعنی چیز خاصی نیست
ولی توی مملکت ما چون این یک چیز ممنوعه
و نیستن خب برای خیلی از آدمها
خیلی خونواده ها، خیلی مردها
جذابه که آرایشگاه زنانه چیه
و همین باعث شده که یک نگاه
متفاوتی به آرایشگاه و آرایشگر
در جامعه ما در فرهنگ ما باشه
که البته هر چی داریم میریم جلوتر
این فرهنگ داره اصلاح میشه و بهتر میشه
در زمانهای خیلی قدیم
هیچ نگاه خوبی به آرایشگاه و آرایشگر نبوده
و خب همه هم خانمها بودن
فقط زن میرفته توش میومده بیرون
یا حالا فکر میکنن اتفاقای خاصی میفته
یک چیزیه که مردها نباید بدونن
نباید ببینن در صورتی که همچین چیزی نیست
خیلی راحت اینجا حتی میشه خارج از ایران
زن و شوهر، پارتنر
با هم برن توی یک آرایشگاه بشینن
کارشون رو با هم انجام بدن بیان بیرون
یکیشون نشسته موش رو داره رنگ میکنه
اون یکی داره موش رو کوتاه میکنه
توی یک فضا
با هم دارن توی یک تایمی حالا هم
لذتشون رو میبرن هم
تغییرشون رو میکنن هم با هم اند
ولی خب متأسفانه ما
این رو نداریم توی ایران دیگه
مثلا اگر دامادی میاد دم در سالن
دنبال خانمش که ببره عروس رو ببره
نمیتونه بیاد توی آرایشگاه
باید وایسه عروس بره پشت در
حالا این پشت دره چه فضاییه؟
چهار نفر دیگه بخوان رد شن اون آدمه
معذب شه یا نشه
این یک ذره برمیگرده به
فرهنگمون دیگه متأسفانه
[موسیقی]
[مجری] اون نگاهه، نگاه سنتیه
از نظر تو چه منشأیی داره؟
به نظرت واقعا این ریشه در کجا داره
که آرایشگری یک بار منفی داشته در قدیم
[مهمان یک] نمیدونم واقعا-
[مجری] ولی امروزه به عنوان-
یک هنره کاملا
[مجری] آره دقیقا
امروزه به عنوان یک هنره
ولی قدیمها حتی زمان قبل از انقلاب
اینی که من میگم بهتون توی فرهنگ ما
این برمیگرده به خیلی قدیم
نه اینکه در دوره فقط
ان– بعد از انقلاب باشه
اصلا خانمهایی که آرایشگر
بودن رو به چشم بد نگاه میکردن
یعنی یک انسانی که حالا داره برای زندگیش
تلاش میکنه، یک خانمی که داره
با هنری که داره
تایمی که داره میذاره خستگی
ای که داره به خودش میده
داره یک نون حلال درمیاره
یک نونی برای زن و ب– میگم زن و بچه اش
برای زندگیش برای
خونواده اش داره درمیاره ولی
خوب نگاه نمیکردن واقعا نمی- اصلا
هر چی هم من خیلی به این قضیه فکر کردم
واقعا نرسیدم بهش که چرا؟
چی بوده؟ الان هرچی ما داریم میریم جلوتر
واقعا هم این کار آرایشگری
کار پیرایش کار میکاپ
هم خیلی داره آرتیستی تر میشه
هم خیلی هنریتر میشه
و هم خیلی با ارزشتر میشه یعنی
نگاه آدمها هم واقعا الان
نگاه بدی آنچنان نیست
هستن انسانهایی که هنوز
توی اون فرهنگ قدیمشون موندن و رشدی نکردن
اونها رو باید گذاشت کنار ولی الان
توی جامعه الانمون شغلی نیستش که
بد باشه یا بد نگاش بکنن ولی
همچنان اون محدودیتها رو ما برای اینکه
یک آقا بتونه اونجا باشه یا نباشه داریم
در صورتی که من با
تجربه ای که خارج از ایران دارم
میبینم که وقتی که یک آقا توی اون فضا هست
نگاه اون آقاهه چقدر میتونه کمک حال باشه
برای تصمیم گیری برای یک کاری
یا مثلا دید یک مرد نه دید بد
دید هنری یک مرد روی این
قضیه چقدر میتونه تأثیرگذار باشه
یا چه حس خوبی اون
تغییر میتونه به اون خانم بده
[موسیقی]
[مهمان دو] من از اول اول
دوست داشتم نقاشی بخونم
ولی متأسفانه تحت تأثیر شدید خانواده
ن– اجازه نداشتم نقاشی بخونم
از بچگی هم خیلی خوب نقاشی میکردم
و کلاسهای زیادی هم رفته بودم
ولی نذاشتن دیگه گفتن که اینطوری
بی پول میشی بدبخت میشی
باید توی خیابونها بشینی آدمها رو بکشی
بعد بمیری شاید معروف بشی پولدار بشی
ولی دیگه مردی بچه هات پولت رو میگیرن میرن
واسه خودشون خوش
میگذرونن و اینها به خاطر همین
بیا یک رشته ای انتخاب کن
که یک ذره شبیه به اون باشه
ولی یک درامدی هم داشته باشه
بعد دیگه هیچی من مجبور شدم که
د– یعنی یک ذره تحقیقات کردم دیدم
گرافیک یک ذره شبیهشه
به خاطر همین این کار رو انتخاب کردم
رفتم گرافیک
که ولی متأسفانه اصلا شبیه نبود در آینده
[مجری] خب وقتی گرافیک خوندی-
[مهمان دو] خب؟-
[مجری] تونستی یک شغلی
برای خودت دست و پا کنی؟
تونستی توی همون شاخه فعالیت کنی؟
[مهمان دو] نه قضیه این بود که
اون موقعها گرافیک، گرافیک دستی بود
گرافیک هنوز مثلا
من میتونستم با دستهام کار کنم
نقاشی کنم آرم طراحی کنم
با فکر و دست بود همه چی
بعد هنوز من [نامفهوم] داشتم
هنوز اصلا خیلی بهم خوش
میگذشت این کارها رو میکردم
تا موقعی که ما که درسمون تموم شده بود
تقریبا آخراش گرافیک دیگه
کامپیوتر شده بود همه چیش
من هم از نشستن پای کامپیوتر ساعتها
اصلا خوشم نمیاد اصلا دوست ندارم
به خاطر همین رفتم توی یک شرکتی
یک چند وقت کار کردم
برای همین… برای گرافیک دیزاین ها
ولی اصلا دوست نداشتم دیگه
چون که میگم چیزی نبود که من
از اول میخواستمش
من دوست داشتم با دستهام کار کنم
ولی شده بود ک– کار کامپیوتری
مجبور شدم برم سر یک کار دیگه ای ایران
بعد از اونم که بع– اومدم آلمان
[موسیقی]
[مجری] خب بعد از مهاجرتت
چرا نقاشی رو دنبال نکردی؟
[مهمان دو] بعد از مهاجرت
خیلی داستان چیزی داشت
داستان هم– با دانشگاهی
که اپلای کرده بودم اینجا
باید یک پروفونگی رو باید
یک امتحانی رو میدادیم که
اگر امتحان ها رو قبول می– میشدیم
میتونستیم دانشگاه دولتی شرکت کنیم
بعد مثلا زیر نظر با– چیز قرار میگرفتیم
زیر نظر شهر قرار میگرفتیم
زیاد پول نباید خرج میکردیم
ولی من اون امتحانها رو قبول نشدم
چون که خیلی از تمام
دنیا حالا بچه ها اومده بودن
و همه هم خیلی خوب بودن
من به اون حد نرسیدم میخواستم امتحانم رو
دوباره بدم که شش ماه بعدش برگزار میشد
و اتفاقی
قشنگیهای مهاجرت همینه
اتفاقی تولد داداشم بود
یک خانمی هم دعوت کرده
بود که این خانمه آرایشگر بود
و تنهایی کار میکرد
بعد همینطوری منو دید
گفت کی اومدی و اینها گفتم که من تازه اومدم
بعد گفت که چیکار میکنی؟
گفتم الان میرم کلاس زبان
منتظرم که برم امتحانم
رو بدم برای دانشگاه و اینها
گفت حالا یک ذره بیا روزها پیش من کار کن
گفتم نه بابا من میخوام
آرایشگر نمیخوام بشم
من بدم میاد و اینها
بعد هیچی این خانومه واقعا واقعا
نزدیک دو سه هفته هر روز زنگ زد خونه ما که
بیا یک امتحان بکن بیا یک
امتحان بکن یک نیرو نیاز داشت
خلاصه من رو دیده بود و خوشش
اومده بود گفت بیا یک امتحان بکن
من هم بعد صبحها میرفتم کلاس زبان
بعد گفتم که حالا
بعدازظهرهاش رو میتونم برم اونجا
خلاصه زبان یاد میگیرم
یک ذره یک پولی دستم رو
میگیره یک همچین فکری کردم
بعد رفتم بعد دیدم چه
شغل باحالیه واقعا اصلا
اون چیزی که من فکر میکردم نیست
کارِ با دسته خیلی کراتیوه خیلی باید
فکر کنی در موردش که چیکار کنی
خیلی باید آدمها رو بشناسی
خیلی آدمهای زیادی خواهی
شناخت در آینده و اینها
خیلی خوشم اومد از این
کار به خاطر همین رفتم
اون امتحانه رو اصلا ول کردم
رفتم سراغ دوره آرایشگری
دیدن که توی آلمان سه ساله
[موسیقی]
خب توی ایران اصلا قضیه
مخصوصا آرایشگری این مدلی نیست دیگه
یه مدل دیگه ست که شما باید بری
توی یک اتاقی که هزارتا پرده میزنن دورش
بعد قایم بشی که بخوای حالا
یکی موی یکی رو ببینه یا نبینه
به خاطر همین این– این
رو من دوست ندارم واقعا
ولی این محیط جغرافیاییه واقعا میتونه بگه
…مرتبطه بهش که من
با بچه ها سر و کله میزنم با مادرهاشون
با آقایون خانمها همه خیلی راحت و خیلی
واقعا دور از اون نگاه
شرق هم میتونم بهش بگم که
نمیگم ۱۰۰ درصد جامعه
ولی ۵۰ درصد جامعه دارن
آقایونی هم که میان من اصلا
حس بدی نمیگیرم ازشون
به خاطر همین خیلی خیلی اینجا کارم رو
فکر میکنم بیشتر دوست دارم
تا اگر ایران بودم شاید
واقعا این کار رو نمیکردم نه
[موسیقی]
♪ با هم باشیم یک صدا ♪
رادیو زمانه
♪ یک صدا ♪
Ad placeholder