شهروند خبرنگار از ایران
چند ساعت پیش از سال تحویل بود و من خوابم نمیبرد. فکر کردم به تهران بروم و یکی دو روز با خودم خلوت کنم. میدانستم که اگر در خانه بمانم فکر و خیال نمیگذارد راحت باشم. خواستم از اپلیکیشن “آپ” بلیط قطار بگیرم. زمان حرکت قطارها را چک کردم و دیدم که برای ساعت چهار و نیم صبح یعنی پیش از سال تحویل میشود بلیط را گرفت. خیلی خوشحال شدم. خواستم لباس بپوشم و ساک کوچکی ببندم اما دیدم بهتر است اول بلیط را بگیرم تا مطمئن شوم. و با این پیام مواجه شدم «کاربر گرامی با توجه به ابلاغیه راهآهن در خصوص اعمال محدودیتهای مرتبط با کرونا، متاسفانه تا اطلاع ثانوی امکان رزرو و خرید بلیت برای اتباع محترم خارجی میسر نیست».
این روایت علی است از تجربهی خریدن بلیط قطار برای یک سفر کوتاه از قم به تهران. علی افغانستانیتبار است و در قم متولد شده. اما همچون بسیاری از افغانستانیهایی که اقامت دائم و شناسنامه ندارند برای خریدن بلیط قطار هم به در بسته خورده است؛ آن هم درست در روز اول نوروز.
Ad placeholder
او میگوید که به محض روبهرو شدن با این مساله به یادش آمده که خواهرش همیشه با قطار رفت و آمد میکند، و تصور کرده که شاید بتواند از وبسایت “رجا”، شرکت راهآهن به صورت مستقیم بلیط را تهیه کند اما موفق نشده و دوباره به همان در بسته خورده است. علی میگوید:
از خواهرم پرسیدم که پس تو چطور بلیط تهیه میکنی؟ گفت که از کد ملی خواهر بزرگمان استفاده میکند. خواهر بزرگ ما با یک ایرانی ازدواج کرده و توانسته شناسنامه بگیرد. حتی خواهرم گفت که دخترعمهمان هم ترفندهایی برای خریدن بلیط قطار دارد… و همان لحظه به نظرم رسید که حتی همین هم یک تبعیض است چون همه افغانستانیها که نمیتوانند از کدملی فرد دیگری استفاده کنند یا ترفندهایی برای تهیه بلیط قطار پیدا کنند. در نهایت تبعیض بزرگی دارد اتفاق میافتد.
سعید هم تجربهی مشابهی دارد. او به عنوان یک افغانستانی ساکن ایران میگوید این محدودیتها از زمان همهگیری کرونا اعمال شده و بسیاری از افغانستانیهای ساکن ایران که اقامت ندارند دیگر به این وضعیت عادت کردهاند. اما محبوبه که دو سال است به ایران مهاجرت کرده بر این نظر است که برخی عادت نکردهاند بلکه به دنبال راه دیگری برای تهیه بلیط گشتهاند. محبوبه بیست و هشت ساله است و یکبار از سه تا هشت سالگی در ایران زندگی کرده و حالا دو سال است که دوباره به ایران آمده. او میگوید:
این محدودیتها شرایط سفر را برای مهاجران افغانستانی سختتر میکند، هزینه سفر را بالاتر میبرد و زمینه فساد را بیشتر فراهم میکند. بالاخره کسی پیدا میشود که به یک افغانستانی بگوید من میتوانم برایت بلیط ردیف کنم ولی هزینهاش دو برابر میشود! یعنی همه اینها شاید با پول بیشتر حل شود، تعرفهها برای افغانها بیشتر میشود و مجبور میشوند برای زندگی پول بیشتری بدهند.
به گفته محبوبه حتی نظم خاصی در اعمال محدودیتها وجود ندارد. او تاکید میکند:
یک افغانستانی که اقامت هم دارد ممکن است نتواند بیشتر از یک حساب بانکی باز کند و معلوم نیست این محدودیت برای چیست. یا اگر کسی مثل من چهرهاش طوری باشد که مردم متوجه افغانستانی بودن او نشوند قطعا فشار کمتری حس میکند. مطمئنم که هزارهها الان با فشار بیشتری مواجه هستند از نظر اعمال یک سری محدودیتها چون از روی چهرهشان میشود فهمید که افغانستانی هستند و اصلا همین در برخورد مردم و پرسنل ادارهها و بانکها و… تاثیرگذار است.
ایستهای بازرسی، اسنپ و اضطراب افغانستانی بودن
این اولین تجربه علی در ارتباط با محدودیت تهیه بلیط قطار برای افغانستانیهاست که راهآهن ایران آنها را “اتباع محترم خارجی” میخواند. علی میگوید که پیش از این اگر هم با قطار رفت و آمدی داشته بلیط را دوستانش تهیه کردهاند. اما درباره استفاده از اتوبوس در سفر بینشهری همیشه این ترس را داشته و دارد که در ایستهای بازرسی “گیر بیفتد”. او میگوید:
من همیشه وقتی سوار اتوبوس شدهام استرس داشتهام. چون در ایستهای بازرسی وقتی یک مامور بالا میآید اغلب هرچه افغانستانی را پایین میاندازد. البته در مسیر تهران – قم این اتفاق نمیافتد چون طولانی نیست ولی در مسیر قم – اصفهان یا دیگر مسیرهای طولانی حداقل یک ایست بازرسی هست که من از آن ترس داشته باشم. خود من را از روی چهرهام نمیتوانند بفهمند که افغانستانیام و تا به حال من را نگرفتهاند اما اتفاق افتاده که دوستانی را که با هم همراه بودیم گرفتند و بردند و طبعا من هم با آنها میرفتم پایین. اما کلا من یک مدتی یاد گرفته بودم که نزدیک ایست بازرسیها خودم را بزنم به خواب تا شاید اینطوری قسر در بروم.
علی میگوید که یکی از دوستانش که ساکن آذربایجان غربی است چندباری او را دعوت کرده ولی علی میترسد از اینکه به آن سفر برود و منتظر است یکی از دوستان ایرانیاش با او همراه شود: «شاید اگر یکی از دوستان ایرانیام پایه بشود و دو نفری یا چند نفری برویم، بر استرسم غلبه کنم وگرنه تنهایی جرات نمیکنم در یک مسیر طولانی سوار اتوبوس شوم.»
به گفته سعید محدودیتها و رفتارهای تبعیضآمیز که به اضطراب بسیار در مهاجران افغانستانی منجر شده در استفاده از قطار و اتوبوس خلاصه نمیشود. او از تجربهی استفاده از اسنپ، سامانه هوشمند حمل و نقل یا تاکسی اینترنتی میگوید:
وقتی میخواهیم اسنپ بگیریم اگر سفر بیرون شهری باشد راننده از مسافر کارت ملی خواهد خواست. در این موارد ممکن است یک سری از رانندهها با آدم کنار بیایند وقتی بفهمند ما افغانستانی هستیم اما بعضیها هم وقتی میفهمند قبول نمیکنند و میگویند نمیتوانند مسئولیت قبول کنند و اگر چیزی بشود نمیتوانند گردن بگیرند، پس سفر را لغو میکنند. حالا من نمیدانم چرا اصلا باید وقتی ما سوار اسنپ هستیم چیزی بشود و اصلا چی قرار است بشود که آنها باید گردن بگیرند!
همه اینها درحالی است که موج تازهای از بازداشت افغانستانیها و اخراج آنها از ایران در فروردین سال جدید و درست یک روز پس از سال تحویل آغاز شده است. به گزارش رادیو زمانه، طرح جمعآوری مهاجران از مراکز تفریحی توسط “اداره کل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری تهران، پلیس مهاجرت و گذرنامه، امنیت عمومی پلیس پایتخت” آنچیزی است که به گفته سرپرست اداره امور اتباع و مهاجران تهران، شروع شده و این “اتباع غیرمجاز” به “مراکز مراقبتی” یعنی اردوگاههایی که مهاجران تا زمان اخراج در آن زندانی میشوند تحویل داده شدهاند.
به گزارش رادیو زمانه، این نخستین بار است که مقامهای حکومتی در ایران به صورت علنی حداقل در یک استان ورود مهاجران به مراکز تفریحی را ممنوع و آنها را در صورت ورود به این مراکز بازداشت میکنند. در سالهای قبل بدون اعلام علنی از سوی مسئولان حکومتی، برخی مراکز تفریحی و عمومی با نصب اطلاعیههایی بر در ورودی، ورود افغانستانیها را «ممنوع» کرده بودند. «باملند» در تهران یک نمونه از مراکزی بود که ورود افغانستانیها را ممنوع کرده بود.
محبوبه درباره این محدودیتها میگوید:
ایجاد موجهای جدید از محدودیت برای افغانستانیها و سرکوب آنها هم میتواند به این منظور باشد که دولت میخواهد نشان بدهد به نارضایتی مردم جامعه ایران نسبت به حضور افغانستانیها بیتوجه نیست و هم به این دلیل صورت بگیرد که عرصه را برای افغانستانیها تنگتر کند تا جایی که مجبور شوند کولهبارشان را ببندند و از ایران بروند.
Ad placeholder