فرنوش حاتم
منطقهی برخورد ۲۸ اردبیهشت در بنیاد پژمان (کارخانهی آرگو) افتتاح شد و تا تاریخ ۲۹ تیر قابلبازدید است. این نمایشگاه به مرور عکسهایی اختصاص یافته که آلفرد یعقوبزاده، یکی از مهمترین فیگورهای معاصر در تاریخ عکاسی ایران، از جنگ بین ایران و عراق ثبت کرده است.
آلفرد یعقوبزاده (متولد ۱۳۳۷، تهران) از سمت پدر، تبار ارمنی و از سمت مادر، تبار آشوری دارد. با آغاز انقلاب ۱۳۵۷، تحصیل او در رشتهی طراحی داخلی نیمهتمام ماند. او درحالیکه خود را در میان شلوغی تظاهرات مردمی یافته بود، تصمیم میگیرد با بهدست گرفتن دوربین عکاسی، بهجای تکرار شعارهایی که درست نمیدانست چه نسبتی با آنها دارد، در جایگاه ناظر آن لحظات پرتبوتاب را بهثبت برساند؛ به این ترتیب مسیر حرفهای او در عکاسی مستند آغاز میشود. یعقوبزاده در ابتدا به تیم آسوشیتدپرس ملحق میشود و بعدها با دو آژانس مشهور گاما و سیگما در پاریس همکاری میکند. او از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ میلادی بهعنوان عکاس اختصاصی مجلهی نیوزویک از درگیریهای داخلی لبنان عکاسی کرد و سرانجام در خبرگزاری سیپا استقرار یافت.
https://www.instagram.com/p/BifbjwQHrnj/?img_index=1
زندگی شخصی یعقوبزاده تحت تأثیر مسیر حرفهای او قرار گرفته است. او سالهای درازی از عمر خویش را در جنگها و التهابات سومالی، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، کوبا، هند، ترکیه، روسیه، عراق، چین، چچن، سریلانکا، آمریکا و … سپری کرده، بارها دچار جراحت شده و حتی به اسارت درآمده است. یعقوبزاده طی این سالها جوایز مطرح متعددی دریافت کرده است، ازجمله جایزه اول world press photo، بهترین عکاسی خبری NPPA، جایزهی اصلی Festival International du Scoop et du Journalisme و … .
Ad placeholder
در نمایشگاه حاضر، دو ویدئو از گفتوگو با هنرمند و کتاب «منطقهی برخورد» در کنار عکسهای منتخب از کتاب که در قطعهای بزرگ چاپشده بهنمایش در آمدهاند.
خاطرات: هویت جمعی
نمایشگاه عکس جنگ مکانی است برای شکل گرفتن خاطرات جمعی؛ در مواجهه با تصاویرِ اغلب دردناکِ متعلق به گذشته، ریسمانهای هویت فردی و جمعی در هم تنیده میشوند. به باور موریس هولباخ، ما خاطرات هر دوران را در زندگیهامان حفظ میکنیم و با بازتولید مداوم آنها، درک ثابت و متعینی از هویت خویش پیدا میکنیم. نمایشگاه عکس جنگ میتواند کارکردی نظیر «مکانهای یادآوری» (lieux de mémoire) پیدا کند، مفهومی که پییِر نورا، مورخ معاصر فرانسوی، با بسط نظریهی هولباخ مطرح کرد. «مکانهای یادآوری» محل لنگر انداختن حافظهی جمعی هستند: مکانهای فیزیکی، رویدادها، یا حتی محصولات فرهنگیهنری نظیر عکسها. به باور نورا «مکانهای یادآوری اساساً بقایا هستند، تجسم غایی یک وجدان یادبودی که بهزحمت در عصر تاریخیای دوام آورده که حافظه را فرا میخواند، چراکه پیشتر آن را پس زده است.»
Ad placeholder
نمایشگاه عکس مستند اتصالی محسوس و ملموس را با رویدادهای گذشته ممکن میکند؛ بدین ترتیب، تجربهی جنگ و لحظات هولناک و دردآور آن به بخش مهمی از وجدان جمعی بازدیدکنندگان تبدیل میشود. بهعلاوه، تمایزگذاری یان آسمن بین حافظهی ارتباطی و حافظهی فرهنگی، به تأثیر درازمدت روایات تجسمی اشاره دارد؛ حافظهی فرهنگی تنها به حفظ گذشته نمیپردازد، بلکه بهشیوهای فعالانه آن را بازسازی میکند. بنابراین، بازدید از چنین نمایشهایی به تقویت تاریخ مشترک و حس همبستگی میانجامد.
قدرت سیاسی درد
آدورنو تأکید داشت که هنر، منجمله رسانهی عکاسی، قدرت پردهبرداری از ستم ناشی از بیعدالتیهای سیستماتیک را دارد و بنابراین میتواند انگیزهی بهچالش کشیدن وضع موجود را در مخاطب ایجاد کند. او اغلب این سخن مشهور از والتر بنامین را نقل میکرد: «هیچ سندی از تمدن نیست که در عین حال، سند بربریت نباشد.» این دوگانگی را میتوان در عکسهای آلفرد یعقوبزاده در کارخانهی آرگو مشاهده کرد. درواقع، عکسهای او از جنگ ایران و عراق گواه ارتجاع تمدن و سبعیت نزاعند. یعقوبزاده با مستندنگاریِ هزینهی انسانی جنگ، رنج و بیعدالتی واردآمده بر مردم عادی را رؤیتپذیر میکند: زنان عزادار بر سر مزار، کودک ریزجثهای که زیر ماشین سنگینی به تایر چسببیده و سنگر گرفته، زن پابرهنهای که دستها را بهنشانهی استیصال رو به دوربین بالا گرفته و … . این تصاویر مخاطب را بالاجبار با واقعیت سیاه جنگ رودررو میکنند تا بیداری سیاسی و اخلاقی را در او برانگیزند. مشاهدهی چنین تصاویری، با برافروختن حس همدلی و همدردی، میتواند نهایتاً نقد ساختارهای مولد جنگ، مقاومت در مقابل آنها و حتی تلاش برای تغییر آنها را سبب شود.
Ad placeholder
برگزاری نمایشگاه عکس جنگ میتواند در بزنگاههای سیاسی خاصی، در ایجاد حس همدلی و همبستگی با مردم تحت ستم منطقه نیز نقش بسزایی ایفا کند. همزمانی نمایش «منطقهی برخورد» با بالا گرفتن تنش میان اسرائیل و فلسطین و کشتار مردم بیگناه فلسطین، میتواند همدلی مخاطب ایرانی را به ورای مرزهای جغرافیایی معطوف کرده و بهگونهای جهانشمول از ایدهی مقاومت دفاع کند.
آلفرد یعقوبزاده در مستند بهنمایش درآمده در کارخانه آرگو به مصائبی اشاره میکند که بهعنوان عکاس غیرخودی (غیرمسلمان و غیرحکومتی) تجربه کرده تا بتواند از فجایع دوران جنگ عکاسی کند. او میگوید خیلی از اوقات کنار بقیه ادای نماز خواندن را در میآورده تا در جمع آنها پذیرفته شود. درحالیکه چارچوب سفت و سخت سانسور حکومتی امکان حضور عکاسان غیروابستهی مستندنگار در رویدادهای سیاسیاجتماعی را عملاً از میان بر میدارد، بزنگاههای حیاتی نظیر جنگ اصول و قواعد جدیدی را ترتیب میدهد که در خدمت هدف اصلی، یعنی مقاومت در برابر نیروی خارجی، کار میکند. نگاه مستقل آلفرد یعقوبزاده به جنگ نه در خدمت تقدس بخشیدن به ایدئولوژیهای مذهبی است و نه بر مفهوم ارتجاعی میهنپرستی تأکید میکند. حضور او در جنگ ایران و عراق و عکسهای ثبتشده از میان لنز دوربین او حائز اهمیت تاریخیاند، چراکه او به عریانترین شکل ممکن به فاجعه نزدیک شده و اسناد و مدارکی را برای آینده فراهم کرده است.