ارزیابی مشترک
سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
اول ـ اقدامات ماجراجویانه و حملات موشکی تجاوزکارانه سپاه پاسداران حکومت اسلامی به خاک کشورهای پاکستان، اقلیم کردستان در عراق و سوریه به بهانه “پاسخ سخت” به اسرائیل و نیروهای داعش، انزوای جمهوری اسلامی را شدت بخشیده است. در نتیجه این اقدامات تجاوزکارانه شماری کودک و انسان بیگناه قربانی سیاست های جنگ طلبانه حکومت اسلامی شدند.این مسئله خشم مردم در کشورهایی که مورد حمله حکومت اسلامی ایران قرار گرفتند را بر انگیخت. تاریک اندیشان و داعشی یان شیعه تصور می کردند که می توانند همچون اسرائیل، ترکیه و آمریکا به حریم دیگر کشورها حمله کنند و با واکنش جدی از سوی آنها روبرو نشوند. گویا در “شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی” گفته شده است که “می زنیم، چند نق می زنند و تمام می شود”. اما این تصور ابلهانه و ماجراجویانه آنها اشتباه از آب درآمد. حملات جمهوری اسلامی ، با واکنش سخت و تند دولت های پاکستان و عراق روبرو شد، به گونه ای که برخورد دیپلماسی رژیم اسلامی با این واکنش ها به شکل حیرت آمیزی بزدلانه بود.
اقدامات به شدت تحریک آمیز چند روز اخیر جمهوری اسلامی، بن بست سیاست این رژیم و تزلزل بنیان های آن را بیش از پیش برجسته ساخت. از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی، بنیان سیاست خارجی رژیم بر «اتحاد اسلامی» و «آزادی “قدس شریف”» استوار بود. کانون این سیاست خارجی، مسئله فلسطین بود. اعلام آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان “روز قدس” با این هدف صورت گرفت. این سیاست در جریان جنگ هشت ساله ایران و عراق به بن بست رسید. در دوره ولایت خامنه ای ، سیاست اتحاد اسلامی به «اتحاد شیعیان» تبدیل شد. در ادامه سیاست اتحاد شیعی نیز عملا به تشکیل گروه های کوچک شیعه همسو با جمهوری اسلامی در منطقه خلاصه شد. نهایتا گروه های نیابتی رژیم در منطقه پا گرفتند که نقشی جز کشتار، ناامن ساختن منطقه، سرکوب و ترور فعالین سیاسی و جنبش های پیشرو مردمی و زد و بند برای نفوذ بیشتر در قدرت نداشتند. گذاشتن همه تخم مرغ های سیاست خارجی در شعار نابجا و نادرست “نابودی اسرائیل” ، رژیم اسلامی را در منطقه و جهان منزوی ساخته است. وقتی حماس در هفتم اکتبر سال پیش به اسرائیل حمله کرد، بسیاری از نیروهای نیابتی و هم چنین افکار عمومی جهان عرب و وابستگان رژیم در کشور انتظار حمایت فعال و عملی جمهوری اسلامی از اقدامات حماس را داشتنند. اما جمهوری اسلامی نه توان پذیرش خطرهای ناشی از دخالت را داشت و نه جرات چنین اقدامی را. جنگ گسترده مردم با رژیم، فروپاشی اقتصادی فلج کننده و انزوای حکومت اسلامی در منطقه، و قدرت همپیمانان اسرائیل، حکومت ولایت فقیه را بسیار محتاط کرد. خامنه ای بعد از هفت اکتبر به صراحت گفت: ” ما حمایت می کنیم، اما دخالت نمی کنیم”. این سیاست تناقض خود درعمل را به خوبی نشان داد . حتی حزب الله نیز مجبور شد از “صبر استراتژیک” رهبر رژیم پیروی کند. این بن بست و تناقض هم در نیروهای درونی و هوادار رژیم بحران ایجاد کرد و هم در سطح بین المللی ااقتدار کاذب جمهوری اسلامی را به هم ریخت و بیهودگی حمایت های بیدریغ جمهوری اسلامی از گروه های نیابتی با هزینه های بالای آن براقتصاد ایران را برجسته تر ساخت. حالا کار به جایی رسیده که جمهوری اسلامی تلاش می کند از اقدام حوثی ها در مختل کردن کشتی رانی در دریای سرخ برای خود دستاوردی بسازد. سران جمهوری اسلامی برای مقابله با تاثیرات انفعال رژیم اسلامی در تحولات غزه، به موشک پراکنی های ماجراجویانه و تحریک آمیزی علیه کشورهای همسایه متوسل شدند. روشن است که در چنین شرایطی حمله به اقلیم کردستان در عراق یک دیوانگی محض بود و حمله به پاکستان، درست همچون حمله به هواپیمای اوکراینی اقدامی حیرت آور که رژیم نمی تواند دلایل آن را بیان کند و نتایج آن را قابل هضم نماید.
دوم ـ تحولات جنگی و تنش در روابط جمهوری اسلامی و همسایگان اش، بر متن فضای جنگی در غزه و دریای سرخ به وقوع می پیوندد. این امر بیش از پیش بر نگرانی برای گسترش جنگ در کل منطقه افزوده است. رژیم نژادپرست اسرائیل، ناتوان از تحقق هدف هایش در جنگ غزه، به بمباران های شدید و ضدانسانی مردمان این خطه و کشتار زنان و کودکان و ویرانسازی شهرها ادامه می دهد و هم چنان از حمایت های بیدریغ آمریکا برخوردار است. اما این شکست سیاسی ـ نظامی آشکار، تنش در جامعه اسرائیل و در بلوک قدرت در این کشور را بالا برده است. تظاهرات برای استعفای بنیامین نتانیاهو روز به روز گسترده تر می شود. زمزمه های استیضاح او در پارلمان به گوش می رسد. احزاب درون بلوک قدرت به تدریج به این نتیجه می رسند که سیاست های به شدت راستگرایانه نتانیاهو و احزاب فاشیست متحدش می تواند برای آینده اسرائیل گران تمام شود. حالا بسیاری از مردم اسرائیل نیز مجبورند از این توهم خارج شوند که می توان مردمان فلسطینی را از هست و نیست ساقط کرد و آب از آب تکان نخورد. شکایت آفریقای جنوبی علیه دولت اسرائیل به دادگاه بین المللی لاهه به دلیل نسل کشی ارتش این کشور و انعکاس جهانی آن نشان داد که اسرائیل نمی تواند بی توجه به افکار عمومی جهان و تاثیرات آن به جنایات خود در غزه ادامه دهد. در کنار این جنگ ویرانگر، درگیری در دریای سرخ روز به روز گسترده تر می شود. حملات آمریکا و بریتانیا به مواضع حوثی ها نتوانسته است آنها را از حمله به کشتی های اسرائیلی و آمریکائی بازدارد. اقدامات زورگویانه آمریکا به جای تمرکز بر پایان اشغال غزه، بر نابودسازی امکانات حوثی ها متمرکز شده است. اما به نظر می رسد که امریکا در این امر نمی تواند به موفقیت چندانی دست یابد و دامنه دار شدن این درگیری می تواند عواقب منطقه ای خطرناکی به دنبال داشته باشد. به نظر می رسد که اهرم های سیاسی تاثیرگذاری امریکا در سیاست های منطقه خاورمیانه ، بویژه با موضع یک جانبه اش در دفاع از اسرائیل تا حد زیادی کاهش یافته است.
سوم ـ تلاش رژیم برای گشودن جبهه های جنگ محدود برای راضی نگهداشتن اندک هواداران خود با “انتقام سخت” از مردمان، زنان و کودکان کشورهای همسایه، با این هدف نیز صورت می گیرد که خود را از خطر جنگ واقعی و گسترده مردم با رژیم خلاص کند. حاکمیت اسلامی، جنگ خود با مردم و بویژه با زحمتکشان را به صورت گسترده ای به پیش می برد. در بلوچستان نیز به جای پاسخ روشن به خانواده های دادخواهی که عزیزانشان را در جمعه های خونین زاهدان و خاش از دست دادند، سیاست امنیتی تر کردن و چوبه های دار را در پیش گرفته است. سیاستی که از سوئی برای رشد و گسترش گروه های همچون جیش العدل بستر سازی می کند و از سوی دیگر حالا به بهانه سرکوب این گروه ها، کشور همسایه را مورد تجاوز قرار می دهد. واکنش مردم به این سیاست ددمنشانه رژیم، همه جانبه و درخشان است. حجم بالای اعتراضات و اعتصابات توده ای روز به روز وسیع تر ، متنوع تر و هماهنگ تر می شود. حالا جدا از بازنشستگان کشوری، فولاد، مخابرات، تامین اجتماعی، که هفته ای چهار روز دست به اعتراض می زنند، پرستاران نیز به صف معترضان پیوسته اند. معلولان و یا به تعبیر دقیق تر “توانخواهان” نیز با شعار “صدقه با ذلت نمی خواهیم، حق با عزت را می خواهیم” به میدان آمده اند. کارگران بخش های نفت و گاز، اینجا و آنجا اعتراضات گسترده ای را سازمان داده اند. کشاورزان نیز به صف تظاهرکنندگان پیوسته اند. اعتراضات مردمی علیه آلودگی هوا و تخریب محیط زیست بویژه در سلماس، اراک و اردکان نیز، عرصه جدید اعتراضات را نشان می دهد. گسترش مبارزات مطالباتی کارگران و زحمتکشان این سئوال کلیدی را مطرح می سازد که چگونه و با چه شعارهایی می توان زمینه همگرائی های بیشتر این مبارزات را فراهم آورد. دراین باره بر چهار عرصه کلیدی می توان تاکید کرد:
محوری ترین مبارزه جنبش مطالباتی، مبارزه با تورم لجام گسیخته ای است که دست در جیب مردم کرده و زندگی آن ها را به هم ریخته است. می توان مبارزه برای افزایش دستمزد را به یکی از محورهای مبارزه کارگران و زحمتکشان تبدیل کرد. اما این افزایش باید به گونه ای باشد تا مانع آب رفتن مدام مزد و حقوق کارگران شود. از این رو شعار افزایش مزد و حقوق بر اساس تورم واقعی می تواند مهمترین شعار برای هم پیوندی همه بخش های جنبش مطالباتی شود.
دومین محوری که می تواند در شرایط فقر گسترده، بیکاری فراگیر و فلاکت فلج کننده در دستور قرار گیرد، تاکید روی تامین اجتماعی فراگیر و همگانی است. زیرا تنها از این طریق است که زندگی بخش های پائین جامعه که مدام بدتر می شود را می توان نجات داد. آمار چهار ونیم میلیون نفر از شاغلان که بیمه نیستند و یا آمار میلیون ها فقیری که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود، مؤید این حقیقت است.
سومین محوری که می توان بر آن تاکید کرد، مسئله مالیات هاست. اکنون که گرفتن مالیات به سیاست اصلی حاکمیت برای تامین بودجه و برای هزینه های نهادهای انگلی و سرکوبش تبدیل شده است. در این محور علاوه بر آنکه باید روی گرفتن مالیات از شرکت های وابسته به بیت رهبری و سپاه و نهادهای مذهبی و آستانه ها زیارتی انگشت گذاشت، باید گرفتن مالیات از کارگران، کارمندان و کسبه ای که زیر خط فقر مزد و حقوق می گیرند یا درآمد دارند متوقف شود.
چهارمین محور، ایجاد ظرف های تشکیلاتی ست که می تواند مطالبات جنبش های عظیم توده ای را در سراسر ایران به هم گره بزند. جنبش های که علیه تبعیض، استثمار و بی حقوقی هستند و در پیوند با همدیگر است که می توانند به آینده ای روشن امیدوار باشند. جنبش محیط زیست، جنبش رفع ستم ملی، جنبش زنان، جنبش دانشجویان، جنبش کارگران و معلمان. این جنبش ها در صورت پیوند دادن مطالبات خود با یکدیگر و ایجاد ظرف های تشکیلاتی برای این پیوند می توانند نیروی عظیم را نه تنها برای تغییرات کوچک، بلکه برای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و ایجاد جامعه ای آزاد و سوسیالیتی بسیج کنند.
چهارم ـ در کنار اعتراضات مطالباتی توده های کار و زحمت، اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری، شکل و شمایل حماسی به خود گرفته است. بیباکی دختران شجاع ایران، همگان را متحیر کرده است. زنان شجاع کشور با گام های استوار و بدون ترس از هزینه های سنگین آزادپوشی، مانند نیلوفر حامدی و الهه محمدی حجاب از سر بر می دارند. حتی دختران شجاع خبرنگار که پس از پانصد روز با وثیقه های میلیاردی آزاد می شوند نیز تن به حجاب اجباری نمی دهند و پرونده سازی جدید نهادهای تفتیش عقاید قرون وسطائی را به جان می خرند. در کنار آنها موج اعتراضات دادخواهان را شاهد هستیم که برای جلوگیری از اعدام عزیرانشان مبارزه می کنند. واقعیت این است که داعشی یان شیعه با سوءاستفاده از فضای جنگی در غزه و جنایات ارتش اسرائیل، دست به پرونده سازی های گسترده، صدور احکام اعدام و اجرای احکام اعدام زده اند. همین امر باعث شده خانواده های دادخواهان و زندانیان سیاسی و یا دیگر زندانیان دست به اعتراض بزنند. هم زمان نیز موج گسترده ای علیه مجازات اعدام توسط ایرانیان در سراسر جهان ایجاد شده تا به این سیاست ددمنشانه رژیم اعتراض کنند. قرار است ایرانیان خارج از کشور در بیش از ۳۱ شهر جهان علیه مجازات اعدام اعتراض کنند. از این رو مبارزه علیه جنایات رژیم را باید با مبارزه برای لغو مجازات اعدام گره زد و برای کرامت انسانی فرد فرد شهروندان جامعه احترام قائل شد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
حزب کمونیست ایران
سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
یکشنبه اول بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۲1 ژانويه ۲۰۲۴